مطالب نویسنده

غیر از تو یار یاوری نمی خواهیم؟!!!

مصطفوی 20 خرداد 1395 2278 کلیک ها

در مراسم یادواره شهدای روستای گرمن قرعه ی خواندن قسمتی از قرآن کریم به من افتاد که شامل آیه ۱۰۷ سوره مبارکه بقره بود در این آیه خداوند به انسان تذکر می دهد که :

 "... شما را به جز خداوند یار و یاوری نخواهد بود"   (وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلا نَصِيرٍ).

ولی باید به خداوند عرض کرد که به جز تو یاوری نمی خواهیم. اگر تو ما را لایق بندگی خود بدانی دیگر چه نیازی به منت یاری بندگانت. این سخن قدیمی ها و اکابر ماست که دائم متذکر می شوند و با خدای خود نجوا می کنند که "خدایا این چشم را به آن چشم محتاج نکن". این است تجربه سال ها تجربه آنها از یاری طلبیدن از دیگران. خدایا فردی که یاری تو دارد دیگر مستغنی است و بی نیاز.

پس خدایا یاری خود را از ما دریغ نفرما که سخت به آن محتاجیم. بندگانت سخت گیرند و بعضا ظالمینی قهار که در برابر آنان فقط دامن تو است که پناه امن ما خواهد بود. خدایا نظر لطف خود را از ما دریغ نفرما که اگر لحظه ای نظر برداری عمق ترین دره ها را سقوط خواهیم کرد و این کاملا بر ما از قبل روشن است.

+ نوشته شده در یکشنبه دوم تیر ۱۳۹۲ ساعت 12:39 شماره پست: 304

واسطه ها بین خداوند و بندگانش

مصطفوی 20 خرداد 1395 1971 کلیک ها

خدایا شکر ترا که واسطه ها را از بین خود و بندگانت حذف فرمودی و رابطه ای مستقیم و بی واسطه را برایمان تعریف کردی که به سادگی بتوانیم در هر ساعت از شبانه روز و با هر زبانی، در هر جایی، با هر لحنی، نشسته، ایستاده، خوابیده، و در هر وضعیتی با تو سخن برانیم و طرح مسایل نماییم آنگاه که دعوت کردی ما به سخن گفتن با خود که "بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را" و یا این که "از رگ گردن هایتان به شما نزدیک ترم". واقعا باید شکر گفت تو را که این چنین آغوش به سوی بندگانت گشادی.
در تاریخ که می نگریم مردم عصر "وداها" در هند ارتباط خود با خدا را به واسطه ها واگذار نموده بودند و در نتیجه انحصاری ایجاد شده بود و این واسطه ها بلایی به سر مردم آوردند که ناچار عصر "اوپانیشادها" باید می آمد تا این انحصار را بشکند و علوم الهی عصر را از دست یک قشر سودجو، خود خواه، فرصت طلب و... خارج نماید ولی باید گفت سال ها ظلم و تعدی به بندگان خداوند رفت تا عصر وداها
 
تمام شود و عصر اوپانیشادها آغاز گردد و...
الحمدلله مکانیسم اسلام طوری است که با کمی عقل به خرج دادن و حداقل کمی با قرآن مانوس بودن و با کمی دقت می تواند شما را از این بلا خلاصی دهد چون خداوند در این کتاب با بندگانش بی پرده سخن می گوید و به آنها شرایط شان را گوشزد می کند و راه های سو استفاده را می بندد. آن هم به زبان ساده
زبان ساده قرآن هم نعمتی که شکر طلب می کند مثلا زبان و فلسفه وداها آنقدر سخت و البته در قالب تقدس پیچیده شده بود که تنها قشر کوچکی به آن دسترسی داشتند و مردم از آن بی اطلاع بودند و اوپانیشادی باید می آمد که معارف الهی را به صورت ساده بیان کند تا مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند ولی قرآن ما در عین عمیق بودن بسیار ساده و بی تکلف با بندگان خدا سخن عام فهم می گوید.
خدایا شکر از این همه نعمت که به ما ارزانی داشتی. 

+ نوشته شده در یکشنبه سیزدهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 7:56 شماره پست: 253

خدایا درگیرتم

مصطفوی 20 خرداد 1395 1784 کلیک ها

خدایا انگار ما را برای زندگی کردن نیافریده ای و دائما درگیریم. درگیر بندگانت و مشکلاتی که می سازند که گاه برای برآوردن خواسته از نفس برخاسته خود حاضرند بندگانت را قربانی شهوات نفس خود کنند و حتی نابود کنند و..، درگیر عبادت هایی که باید بکنیم و نصفه نیمه انجام می دهیم. درگیر دنیا و لوازم آن، درگیر تشریفات زندگی و فرایند آن، درگیر این که تو کی هستی ما کی هستیم و هزاران سوال بی پاسخ که معلوم نیست آخرش به جواب برسیم و یا نرسیم. درگیر نمایندگانت که هر کدام سخنی متفاوت دارند و تکلیفی گاه متضاد را بر ما بار می کنند. درگیر و درگیر و درگیر؟!!! خدایا این شد زندگی؟!!
ولی خدایا برای همه چیز از تو تشکر می کنم. به خاطر آنچه دادی و آنچه که ندادی شکر. در همین کمی دادن ها بسیار دادی و در شکرش مانده ایم. در بسیاری نعم باید چه کنیم؟!! نمی دانم. خدایا روح ما را پروازی ده از همان نوع که به روح نبی (ص) خود پرواز دادی. از تو که چیزی کم نمی شود ولی به ما خیلی اضافه خواهد شد. 

+ نوشته شده در چهارشنبه نهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 12:59 شماره پست: 252

بشوی چهره ما را به باران رحمتت

مصطفوی 20 خرداد 1395 2074 کلیک ها

نزول باران رحمت الهی تداعی کننده نیاز ماست به آسمان. در خشک روزمان نگاه به آسمان و نزول باران رحمت الهی است که دل را آرام می کند. در دل خود و سیاهی آن نیز که نگاه می کنم باز انگار کار از دستم خارج است و برای پاکیش باز نگاهم به آسمان است. این روزها آلودگی هوا نیز تداعی کننده روزگار آلوده ماست که باز مدد آسمانی باید تا از آن خلاصی یابیم.
پس خداوندا ببار بر دل ها و روزگار خشک و آلوده ما. بشوی چهره درهم کشیده و خشک و آلوده ما. ترنم بارانت به هیجان می آورد و مست می کند و نوید تازگی می دهد. بشوی رخ ز گرد روزگاران که سیاهش نموده و به حق بارانی خدایی بر خود می طلبد. 

+ نوشته شده در یکشنبه ششم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 9:52 شماره پست: 250

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
شرم را دوباره باید معنا کرد فیاض زاهد ،نویسنده و فعال سیاسی اصلاح‌طلب گاهی از خود می‌پرسم نوشتن در...
- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
پیش‌بینی علی ربیعی از آینده طرح صیانت از فضای مجازی و فیلترینگ علی ربیعی در یادداشتی با عنوان «اخلا...