مطالب نویسنده

خوش آمدی ای ماه خدا؛ ای ماه عبادت، بندگی و تغییر

مصطفوی 21 خرداد 1395 2373 کلیک ها

خدایا! رمضان شریف و بهار عبادت، بندگی و تغییر تو هم در حالی می آید که خود را آماده آن نکرده ام. پیش درآمد رجب و شعبان تو هم به غفلت در رتق و فتق امور دنیا گذشت که حوادث آن همواره ذهن و دلم را به بازی خود می گیرند؛ فرصت هایی بود که بهینه استفاده نشد و از دست رفت؛ گرچه که بهره های دنیایی خوبی داشت، ولی باید بگویم در نزدیکی به تو  برایم چیز دندان گیری نداشت. ولی شهادت می دهم که دغدغه انسان بودن داشتم و انشالله سعی بر آن خواهد بود؛ گرچه توفیق به آن خود مقوله یی جداست، اما باز از تو و کرامتت و زمان باقی مانده، ناامید نیستم که می دهی دهش خواهان را، دیر یا زود. البته گاهی چشمان بندگانت به آسمان تو سفید می شود تا دهشی خاص صورت پذیرد و از این جهت در برخی مواقع صبر ایوب (ع) و چشم براهی یعقوب (ع) می طلبد. 

خدایا! تو را به خاطر همه اش، دادن ها و ندادن ها شکرگزارم. می دانم که در استانه ماه درخواست، عبادت و بندگی که تحقیقا از "ایام الله" ی وعده داده شده ی توست، فاصله بین زمین و آسمان به حداقل ممکن می رسد؛ و می سزد ما را که درخواستی در خور عزت این ایام داشته باشیم.
خدایا! در
 همین راستا باید بگویم که دین محمد (ص) و امتش در بدترین شرایط هستند. فتنه های رنگارنگ داخلی از شرق و غرب و شمال و جنوب آنان را احاطه کرده و فتنه گران این صحنه کمر به هدم هرچه ارزش (از نوع انسانی و اسلامی) و مظلومان و پاکان از امت او (ص) بسته اند. امروز سپاه سیاهی سعی در انزوای روشنایی، آزادی، کرامت انسانی و انسان های پاک و آزاد دارد و بددلان و جماعت اهل خباثت قدرت، ثروت و وسعت یافته اند. 
خدایا! امروز مظلوم ترین، محروم ترینِ خلق عالم کسانیند که منتسب به امت آخرین رسول (ص) تواند؛ که چنان در گرداب حوادث فتنه انگیز تلخ گرفتار آمده اند
 و مال و ناموس شان هدف خصم خودی قرار گرفته و در روز روشن و زیر نظر دوربین های ضبط کننده شبکه های جور واجور، غارت و کشتار می شوند و همه از دوست و دشمن به نظاره این صحنه فجیع نشسته اند و هیچ نمی کنند و نمی گویند، انگار نه حقوق بشری بوده و نه اخلاق و نه انسانیت و نه شرم و نه حیا. انگار همه چیزمان برباد رفته است که این چنین بی حس شده ایم. امروز انسانیت و مسلمانی به مسلخ برده شده و در برابر چشم همه قربانی می شود و سرش در برابر نفس زیاده خواه بشری، گوش تا گوش بریده می شود.
البته فتنه گر اصلی صحنه کشتار فکری و جسمی ِ
 آنان این بار امریکا و اسراییل و... نیستند بلکه دشمنی درونی از بین خودمان سفاکانه، با عزمی جدی و توانی زیاد از عده و ثروت، صحنه گردان این فاجعه دردناک بشریند. در این صحنه خون و جنایت کسانی صحنه می گردانند که در نزدیکی به تو ادعایی بیشتر از همه دارند و خود را اصولا از جنود تو می شمارند و به نام و یاد تو از بندگانت کشتار کرده و جنایت می آفرینند و صحنه هایی را به وجود می آورند که حیوانات درنده خوی طبیعت هم شرمنده خواهند شد اگر این بشر را به آنان تشبیه کنم. صحنه، صحنه ی کشاکش قدرت طلبان مدعی تو در داخل جبهه اسلام است که برای آقایی بر امت محمدی (ص) چندی است که رقابتی تنگاتنگ و رسوا را آغاز کرده و آنچه را که روسیاهان تاریخ کرده اند، به تکرار نشسته اند. این می کنند در حالی که هر روز پنجگانه به سوی تو اقامه کرده و "الله اکبر" شان به گاه نبرد گوش فلک را کر کرده است.
خدایا! امروز به زمان جاهلیت بازگشت کرده ایم و البته از جاهلان آن دوره هم سفاک تر و نادان تر خود را
 به دیگر امم ناظر بر این صحنه رسوا نشان می دهیم که جاهلان عصر قدیم حداقل حرمت ماه حرام و حریم و حرم را می داشتند ولی این جاهلان عصر جدید حتی حرمت ماه حرام و حرم و حریم که سنت حسنه جاهلان عصر قدیم ؟! بود را هم نمی دارند. همچون زمان جاهلیت به قبایل غیر از خود به رسم عرب جاهل به قصد غارت و چپاول حمله  و  کشتار و غارت می کنند و حتک حرمت را به حد اعلا رسانده و از زندگان که بگذریم حتی مزار دیگران نیز از تعرض آنان بی نصیب نیست، حتی اگر آن مزار قبر دانشمندی، صحابه یی، تابه یی، مجاهدی و یا از اهل بیت رسول خدا (ص) باشد.
خدایا! امروز قربانیان پای بت "لات" و
 "عزی" را دیگر چهارپایان تشکیل نمی دهند و این بندگان مظلوم تواند که به قربانگاه این خدایان دروغین، رسوا و مغرور باده زر و زور برده می شوند تا هوای نفس دل "ابوجهل ها" و "ابوسفیان ها" به حال آید و در فرح و شادی پیروزی خود غرق شوند و به جایگاه فرعونی خود فخر کنند و زر و زور خود را به رخ شیاطینی از جنس خود کشند. 
خدایا در آستانه این ماه عزیز نصرت خود را شامل بندگان مظلوم و
 گرفتار در برابر این گردن کلفت های خون آشام، ظالمِین متشبث به نام  تو و جاهلان عصر جدید عطا فرما؛ که تنها تو حریف این شیاطین در شمایل انسانی هستی، که دست هر مکاری را از پشت بسته اند و مکتب درس سیاست را نزد ابلیس برده اند و بلکه ابلیس نیز انگشت به دهان از مکر آنان است، اینان پشت نقاب دین، حق و حقیقت و انسانیت و هرچه ارزش انسانی و دینی است را به مسخره گرفته و به مسلخ برده و در عین حال بی شرمانه خود را نماینده تو معرفی می کنند و بی شرمانه شهادتین می گویند و "الله اکبر" که شعار پاک و طلایی توحیدی ماست را به لجن می کشند.
تنها دادستان عادل و قهار و توانا تویی، تو.
پس به سرپنجه تدبیر، تو خود تدبیر نما؛
امید تویی، پنچه تدبیر نما.

 

+  نوشته شده توسط سید مصطفی مصطفوی در 9:53 AM |  چهارشنبه چهارم تیر 1393 

خدایا به داده های بی شمارت شکر و از نداده های بی شمارترت شکایت

مصطفوی 21 خرداد 1395 2047 کلیک ها

خدایا  عطاهایت بی شمار و از لیاقت من بیش و شکرش مرا واجب، و تو را الحق ستایش و عبادت سزد، ولی وقتی به شمارش آنچه از ما دریغ کرده ای بر می خیزم در مقابل عطاهایت بسیار بیشتر است که باید این حق را برای بندگانت قایل باشی که بدین دریغ شکایت به درگاهت آورند و گلایه کنند که برای ما خلق کرده یی و تاکنون به عطایش راضی نشده ایی. البته می دانم که در عطا بخیل نیستی و در مقابل بسیار گشاده دست عمل می کنی ولی به این ندادن ها هم نمی توانم بی خیال باشم که می بینم که ندارم و پس این حق است که به نداشتن ها شاکی و ناراضی باشم. 

دنیایی کوچک، اما بزرگ به ما عطا کردی که بزرگان مان به بی ارزشی اش بار بار شهادت داده اند ولی نمی دانم به چه جهت دنیایی که این قدر بی ارزش توصیف شده است، باید آن نتایج بزرگ از آن حاصل شود که برون دادش گاهی مقام قرب و لقای توست و یا در سوی دیگر دوری ابدی و خالدین در دورترین ها و جهنم است. پس بی ارزشی این دنیا را نباید زیاد جدی گرفت و باید برایش ارزش بسیار قایل شد که سرنوشت ساز شده است. 

 

+   نوشته شده توسط سید مصطفی مصطفوی در 9:46 AM  جمعه شانزدهم خرداد 1393  

کدام را ترجیح می دهی بودن در جماعت ظالمین یا مظلومین؟

مصطفوی 21 خرداد 1395 9192 کلیک ها

 خدایا از ظالمین و ظلم بیزارم؛ که شراره های خشم، نفرت، انزجار، نارضایتی از نابرخورداری از حقوق را در آه مظلومین که در اوج ناتوانی از خلاصی و رفع مظلومیت از خود بروز می دهند، را می توانم در فریاد و اشک هایشان ببینم و حس کنم؛ که اگر همچون تویی با همان خصوصیات که در قرآن و تعالیم محمدی (ص) و علوی (ع)برشمرده شده، وجود داشته باشی و در جایگاه عدلت به کمین گاه شان نشسته باشی، در آن صورت وای بر آنان. 

که البته که نشسته یی و به قول امروزی ها بر منکرش لعنت؛ که اگر نبودی دل ها از تنگی ناشی از وجود ظلم و مظلومیتِ مظلوم می ترکیدند، که حساب برخی اعمال ظالمین را حتی توان محاسبه در دستگاه ریاضی این دنیایی هم نیست، چه طور این دنیا گنجایش سیاست آنرا باید داشته باشد؟!. به همین دلیل اگر روزی مخیر به حضور در جماعت ظالمین و یا مظلومین گردم، گرچه جماعت مظلومین را جماعت پایمال شده ها، محروم ها، غمناکین، نابرخوردارها، مستضعفین و... می بینم ولی این جماعت را به جماعت ظالمین مغرور و بی مهابا، برخوردار و توانمند، پررو و بی حیا، خودپسند و لجام گسیخته، خود بزرگ بین و فخر فروش و بی آبرو، بی هنر و قدرتمند، ذلیل کننده و به بندکشنده،  استثمارگر و غارت گر، خود محور و ناحق، بی رحم و مختار و... ترجیح می دهم. 
گرچه سعی بر این است ولی اکنون که راه بینابینی در توان و تصورم
 نیست، لذا اگر چه ظلم پذیری و یا بودن در جماعت مظلومین را نکوهیده و ناپسند و دور از شان خود می دانم و آنرا هم نوعی فرومایگی، اما هرگز به بودن در جماعت ظالمین برخوردار هم اشتیاقی ندارم.  خدایا هیچ گاه زمینه بودن در چنین موقعیتی را فراهم مفرما.


+ نوشته شده توسط سید مصطفی مصطفوی در 9:27 AM | پنجشنبه بیست و پنجم اردیبهشت 1393 

خدایا ممنون از قطراتی که بر ما باریدی

مصطفوی 21 خرداد 1395 1850 کلیک ها

خدایا چقدر زیباست هنگامی که در ناامیدی کامل قرار داریم و تو گشایشی می کنی؛ آن لحظه است که بی اختیار بر سجده شکر بر آستانت وادار می شویم. دیشب که باریدن قطرات باران را بر زمین تشنه امان می دیدم، شادی سراسر وجودم را فرا گرفت و می توانستم دهان باز نباتات دشت تشنه امان را ببینم که در هنگامه یی که از گرفتن "نمی" از ناحیه ریشه ناامید بودند، درهای آسمان برویشان باز شد و قطراتی از نم آسمانی سرازیر گشت و  حریصانه با لب های خشکیده به بلعیدن این قطرات مشغول شدند و طراوت گرفتند، تا به دیگران نیز طراوت دهند و به بار نشینند.

گرچه بر "نمی" نیز باید شاکر بود و از تو طلبکار هم نیستیم. ولی همانطور که می دانی، طولانی زمانی است که خشکی بر این زمین خشک و بی حاصل مستولی گشته و بر تشنگی بیش از حدمان افزوده است و با این قطراتی که نازل فرمودید سیر آب نمی شویم که هیچ، تنها لبی تر و به یاد آب، غم هایمان افزون خواهد گردید. خدایا بارشی جانانه می خواهیم تا تغییری شگرف به وجود آورد و از این خشکی کشنده و سخت نجات یابیم تو خود به عمق تشنگی  این زمین و اهلش آگاه تر از مایی.    
خدایا رحمتت را برما بباران که ریشه هایمان در حال خشکیدن است، از این زمین سوخته و بی آب، دیگر "نمی" هم بالا نمی آید، اصلا سفره های آبیش که بیخود دل بدان بسته بودیم، خالی شده و یا
  از دسترس دورند، که منبع زایش "نمی" برای ما شوند. خشکیده ایم و  بی زایش، این روزها 
تمام از کیسه می خوریم و بس.


+ نوشته شده توسط سید مصطفی مصطفوی در 11:5 AM | چهارشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1393

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
شرم را دوباره باید معنا کرد فیاض زاهد ،نویسنده و فعال سیاسی اصلاح‌طلب گاهی از خود می‌پرسم نوشتن در...
- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
پیش‌بینی علی ربیعی از آینده طرح صیانت از فضای مجازی و فیلترینگ علی ربیعی در یادداشتی با عنوان «اخلا...