مصطفوی

مصطفوی

به نام عشق ؛ در خصوص رابطه خدا و خلق حرف های زیادی گفته می شود بعضی می گویند او صاحب و ما ملک او هستیم ولی به نظر میرسد ملک را نباید اختیاری باشد این در حالی است که انسان دارای اختیار است و خداوند هم این اختیار را داده و در مقابل ان مسولیت هم می طلبد و در واقع بحث تنبیه و تشویق در این دنیا و ان دنیا در همین رابطه معنی پیدا می کند و اگر اختیاری نبود که دیگر تنبیه (جهنم) و تشویق (بهشت) معنی نداشت و اگر انسان مثلا مجبور به عبادت مثل ماشین و بدون اختیار بود (مثل فرشتگانی که در این رابطه افریده شده اند) دیگر این عبادت ارزشی نداشت و صرفا انجام وظیفه مقرر بود. پس انسان دارای اختیار است که چگونه زندگی کند و چه کند و البته نیز نسبت به اعمال خود در مقابل خالق (خداوند) و خلق (اجتماع) پاسخگو خواهد بود. 

رابطه دیگر رابطه ارباب و رعیت است که این رابطه نیز مناسب مقام خداوندی نیست که کسانی را خلق کند که رعیت او باشند در واقع خداوند را اگر به این خصوصیت در نظر بگیریم خدای موصوف خدای کاملی نیست و احساس استغنا نمی کند که کسانی را خلق کند که رعیت او باشند تا به قول بعضی نفس او با مثلا عبادتش توسط مخلوق حال بیاید و خدایی که ما می شناسیم خدای ناقصی نیست که احساس ضعف کند و بخواهد ضعف خود را با افریدن موجوداتی مثل رعیت جبران کند. از این طرف نیز انسان دارای اختیار چگونه می تواند رعیت شود و این با طبع اختیار نمی خواند چگونه می توان اختیار داشت و رعیت هم بود فرد مختار که رعیت نمی شود.

بعضی دیگر هم رابطه خدا و انسان را رابطه عاشق و معشوق می دانند رابطه ای که به نظر معقول تر می رسد. زیرا انچه از داستان خلقت بشر و مقابله کلامی خداوند  با فرشتگان در زمان خلقت بشر می توان فهمید عشق خدا را به بشر می توان به وضوح دید وحتی به نوعی تعصب خداوند نسبت به این بشر ، در حالی که دیگران  (فرشتگان) احساس خطر می کنند از این خلق ، خداوند در مقام دفاع از کار خود برامده و از مخلوق خود دفاع می کند و در داستان شیطان نیز به نظر می رسد که خداوند این را امتحان بشر قرار داده و کسانی که دنباله روی او می باشند را از خود دور دانسته  است و انان که شیطان را همراهی کنند را واجد تنبیه دانسته و این چنین است که ملاک دوست و دشمن خدا بودن همین می شود.

اما انچه در عشق لازم است معرفت است  و تا معرفت نباشد عشقی بوجود نمی اید و عشق در سایه معرفت به وجود می اید اگرچه خداوند عشق و خدا پرستی را تا حدودی به صورت تکوینی در وجود بشر قرار داده لیکن و در رابطه با معشوق واقعی هرچه معرفت بیشتر باشد عشق عمیق تر خواهد بود و در رابطه با معشوق غیر واقعی هرچه معرفت بیشتر شود عشق کمتر می شود مثلا اگر در عشق زمینی شما بفهمید که در فکر دوست و معشوق خود چه می گذرد و چه ملاحظاتی در مورد شما دارد از وی متنفر می شوید اگر بفهمید که اگر این فرد چنانچه فرد بهتری غیر از شما را می یافت با شما نمی بود ان موقع دیگر عشق شما به او معنی دیگری می یافت اما در مورد خداوند هرچه معرفت بیشتر شود عشق عمیق تر می شود زیرا خواهی فهمید که چه کسی (بی نهایت ها در قدرت و... است) عاشق چه کسی (که بی نهایت درضعف و...) است که انسان نامیده می شود در حالی که بسیاری از بدی ها را با خود حمل می کند خداوند او را دوست دارد و انواع نعمت ها را به او داده است و هیچ گاه هم ان را قطع نمی کند و مهلت بسیار می دهد. 

خداوند صبر زیادی دارد تا انسان به اصل خود باز گردد و به انحراف او برای دادن نعمت به او نگاه نمی کند و به بهانه های مختلف او را می بخشد. این است معشوق انسان و انتظار دارد ما هم به او عشق بورزیم و انتظار زیادی هم نیست این عشق اگرچه برای ما کمال است ولی به حال خداوند سودی ندارد و او را نیازی به این عشق نیست و حقیقت هم همین است که انسان های زیادی به دنبال ان بودند و فهمیدن این رابطه همان حقیقتی است که عرفا به دنبال انند و اوج عرفان و معرفت شناخت این رابطه است.

دهلی نو - 20 مهر ماه 

 

+ نوشته شده در شنبه بیستم مهر ۱۳۸۷ ساعت 14:52 شماره پست: 5 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

  بسم الله الرحمن الرحیم

دفاع مقدس

دفاع امر مقدسی است که در مکاتب توحیدی بشری نسبت به ان توجه کافی شده و وجوب ان عقلا و شرعا مورد تاکید قرار گرفته است و تاریخ بشر در این زمینه نیز مملو از درس و تجربه است و به راستی چه خوب گفته اند که "گذشته چراغ راه اینده است" و من هم با همین دستمایه می خواهم نگاهی به دفاع مقدس و تاریخ چند دهه گذشته کشورمان در این زمینه داشته باشم تا شاید بتوانیم به عنوان تک تک افرادی که در شکل دهی به تاریخ و اینده کشورمان موثریم، در انتخاب نوع حرکت و قدم های خود در اینده بهتر و موفق تر باشیم.

تاریخ نشان داده است که ملت های ضعیف طعمه قدرتمندان روزگار خود شده اند و مردم ایران نیز این را بارها و بارها به عینه دیده و با پوست و استخوان خود لمس کرده اند و در همین راستا بارها ایران مورد تجاوز قرار گرفته و نقشه ان دستخوش تغییر گردیده است. خصوصا در چند دهه گذشته قسمت های زیادی از خاک ایران جدا شد که اخرین های آن بحرین، هرات و نهایتا قفقاز را می توان اشاره کرد و معاصرین این وقایع در پیشگاه تاریخ و ایندگان به عنوان گنهکار و مقصر دائمی قلمداد و هر ایرانی از این دوران با افسوس یاد کرده و هنوز که هنوز است به قسمت های جدا شده از خود احساس تعلق خاطر می کند و حتی امروزه نیز هم هر اتفاقی که در هر یک از این مناطق می افتد ملت ایران اندوه خود را از جدایی انان از میهن یاد اور می شود و دست حسرت برهم می کوبند.

شاهد مثال ان نیز می تواند افغانستان و قفقاز باشد و ما امروزه با شنیدن اخبار تحولات این مناطق فورا به عمق تاریخ تعلق این مناطق به ایران فرو رفته و مردم این مناطق را همچون هم وطنان خود احساس می کنیم و به قول دکتر شریعتی "اری اینچنین است برادر" و این است انچه بر ما گذشت و اگر سست برخورد کنیم دوباره خواهد گذشت.

دفاع مردانه مردم ایران در هشت سال دفاع مقدس اگر نبود این حادثه غمناک دوباره قابل تکرار بود و بخش ارزشمندی دیگری از خاک خود را از دست میدادیم و خوزستان هم به جمع مناطق جدا شده در جنوب، شرق و شمال ایران می پیوست.

جنگ تحمیلی در 31 شهریور 59 زمانی اغاز گشت که تنها 18 ماه از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود و در اثر تحولات ناشی از انقلاب ارتش ایران تا حد زیادی توان خود را برای مقابله با دشمن خارجی از دست داده و امادگی دفاع از کشور را نداشت و از سوی دیگر سیستم نوپای دولت و ارکان تشکیلات کشور نیز درگیر مسایل بعد از انقلاب بود و توانایی سازماندهی خود در مقابل حمله خارجی را نداشت و از طرفی دوام دیر پای نظام های غیر مردم سالار در ایران در چند سده گذشته باعث شده بود که ملت ایران هم سال ها از عرصه تصمیم گیری کشور کنار گذاشته شده و امادگی عهده گیری نقش عمده ای در این روند را نداشته باشند.

در چنین شرایطی ایران در همسایگی غربی خود با حاکمی روبرو بود که ضمن ادعای رهبریت ملی گرایی عربی، توانسته بود با کوتای خونین خود حکومت متمرکز ، قدرتمند و ظالمانه ای را با کمک حزب بعث و ارتش مسلح خود در عرا ق برقرار کند. در سوی دیگر ایرانی قرار داشت که در شرایط جدید پس از انقلاب اسلامی در ضعف کامل احساس ارزیابی می شد و این وضعیت انان را به طمع انداخته بود که می تواند قسمتی از خاک ایران را به خود زمیمه نموده لذا در سال 1359 در همین روزها صدام (این خائن به اسلام و خلق عرب و منطقه) تصمیم گرفت که شکست خوار کننده جبهه عربی در مقابل اسراییل را تا حدودی در برابر ایران جبران نماید و خود را در رهبری جهان عرب شکست خورده در مقابل اسراییل تثبیت نماید، لذا جنگی هشت ساله و نفس گیری را به کشورمان تحمیل کرد که نه خواهان ان بودیم، نه توانایی و امادگی ان را داشتیم.

البته دشمنان این مرز و بوم هم شاید به حساب خود شرایط را درست ارزیابی کرده بودند و طبق ان هم صدام مدعی بود که طی یک هفته می تواند ایران را فتح کند و قلدر مابانه سربازان عراقی مرزهای بین المللی را درنوردیدند و وارد خاک ایران شدند دشمنان تمامی فاکتورها را درست ارزیابی کرده بودند، لیکن دستگاه سیاست گذاری انان قادر به تحلیل دو فاکتور جدید در عرصه سیاسی و مذهبی ایران نبود که ان عبارت بودند از رهبری و نفوذ معنوی امام خمینی (ره) و دومی قدرت شگرف مردم ایران بود که توسط امام (ره) کشف شد این در حالی بود. استفاده از قدرت مردم ایران طی سال های گذشته مورد بی مهری رژیم های گذشته قرار گرفته بود انان هیچگاه به طور جدی این این منبع عظیم استفاده نکرده و به ان اعتماد و اعتقادی نداشتند و صرفا به مولفه های دیگر تکیه می کردند و البته نتیجه ان نیز جدایی های پیاپی قسمت های از خاک ایران بود.

ولی این امام خمینی (ره) در دوران مبارزه با استبداد به کشفی نایل امد که تا کنون در تحلیل تحلیل گران سیاسی جایی نداشت و امام (ره) این مولفه قدرت را بارها ازموده بود و به ان اعتقاد و اعتماد داشت و در جریان هشت سال دفاع مقدس نیز به ان تکیه کرد و این حضور جمعی بعلاوه کمک خداوند در هم امیخت و مقصود حاصل امد.

هرچند که سخت و کشنده بود و در اخر این دوره چند ساله هم امام (ره) جان خود را در این راه گذاشت، لیکن بعد از سال ها که ملت ایران شاهد شکست هایی متعدد و خوار کننده ای در مقابل متجاوزین بود، پیروزی بزرگ و ارزشمندی را نصیب کشورمان نمود و دست متجاوزین را از دست اندازی به خاک پاک کشورمان کوتاه کرد و انان را با رسوایی به عقب رانده شدند.

در این مدت هشت ساله تمامی اقشار ملت از هر مذهب و مشی سیاسی و فرهنگی دوشادوش یکدیگر در زیر چتر بزرگی جمع شده بودند که ستون آن امامی بود با که به ملت خود با تمامی خصوصیاتش، ایمان خالصانه و قلبی و عملی داشت و توانست یک وحدت ملی بی نظیر را محقق کند که در مقابل تجاوز جهانی به کشور خود بایستدند و چشم تمامی کارشناسان را بر این پدیده نو و قدرتمند خیره کرده و انها را وادار به اعترافاتی کند که شاید نه میخواستند به ان اعتراف کنند و نه می توانستند آن را نادیده بگیرند و البته نیز این وضعیت بدیع در هیچ معادله ی مرسومی نمی گنجید و لذا به برکت این است که امروز ما شاهد تمامیت ارضی کشور خود هستیم.

اما ایا کار تمام شده و کشور بیمه شده است؟

باید گفت که خیر امروز نیز کشورما با همان چالش دست به گریبان است و کشورمان از این ناحیه احساس خطر می کند نمونه روشن ان ادعای کشور امارات بر جزایر سه گانه ما در خلیج فارس و تغییر نام خلیج همیشه فارس توسط کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس است که کشورهای عربی شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب در هر نشستی ادعای خود در بر خاک کشورمان بی پروا تکرار می کنند و بی شرمانه بر خواسته خود پای می فشارند لذا به نظر میرسد باید باز هم هوشیارانه اماده دفاع از خاک خود در مقابل دشمنان بود چرا که انان چنانچه فرصت یابند بی برو برگرد قصد شوم خود را عملی خواهند کرد.

پس باید با این وضعیت چه کرد پاسخ روشن است، باید قوی شد زیرا این قانون طبیعت است که ضعفا مقهور قدرتمندان شوند و به همین دلیل خداوند در قران مسلمین را به قدرتمند شدن دعوت و آن گاه بعد از تلاش در این راه به توکل توصیه می کند.

به همین دلیل دوای درد دائم تجاوز و خطر از جنوب و غرب کشور قدرت است که این قدرت در دو نوع فیزیکی ان که علم و فن اوری و در نوع نرم و معنوی ان نیز تکیه بر قدرت جمعی مردم است و این همان دارویی است که امام (ره) آن را کشف کرد و از ان صیانت کرده و در جهت درست از آ استفاده کرد و پیروزی را نصیب کشور نمود.

امروزه وظیفه تمامی ماست که از این میراث گران بها صیانت کنیم وتک تک در راه حفظ کیان و دستاورد های حاصل شده از تفکر و عمل امام (ره) همت گمارده و برای آن برنامه داشته و در ان مسیرش حرکت کنیم این وظیفه تک تک ماست که این گربه نشسته بر نقشه کشورمان را همچنان با همین کیفیت، حداقل حفظ کنیم و به نسل بعدی تحویل دهیم کاری که در طول هشت سال دفاع مقدس با تمام مرارت های ان در شرایطی انجام گرفت که نه امادگی ان را داشتیم و نه توان تحمل آن، لیکن با دم مسیحایی امام (ره)و همت جمعی محقق شد و داغ ننگی که بر دامان گذشتگان در ارتباط با تجزیه خاک ایران نشسته است از دامن انقلاب اسلامی و نسل معاصر پاک شد

در این جا می خواهم یادی کنم از حماسه سازان این حرکت تاریخ ساز از جمله شهدا و جانباختگان دفاع مقدس، کسانی که طعم تلخ اسارت در دست دشمن را در این راه چشیدند، و انان که هم اکنون نیز زخم و جراحت این دوران را روحا و جسما با خود حمل می نمایند، که تاریخ کشور و نسل حاضر و اینده مدیون تلاش انان تا ابد خواهند بود

درود و سلام خدا و تمامی ازادگان عالم بر این ها و امامشان باد که با تمام توان و بالاتر از حد توان خود در این راه حرکت کردند و تاریخ غرور آفرینی را برای ملتی که سالها شاهد تجزیه خاک خود بودند، افریدند.

از همه حاضرین که وقت خود را در اختیار اینجانب گذاشتند متشکرم"

محدثه سادات مصطفوی دانشجوی سال اول رشته معماری دانشگاه ملیه اسلامیه دهلی (ارائه شده در مراسم انجمن اسلامی دانشجویان شبه قاره هند در مراسم خانه فرهنگ ج.ا.ایران در دهلی نو)

+ نوشته شده در شنبه بیستم مهر ۱۳۸۷ ساعت 9:56

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

امروز روز جهانی زمین است، زمینی که از بدو بوجود آمدنش به سمت شرایطی رفت که بتواند پذیرای موجودات زنده باشد، هر روز شرایط خود را به سمت ترمیمی سازنده برد، تا مناسب ترین شرایط را برای زیستن موجودات از جمله موجودات نازنازیی مثل انسان ها فراهم نماید، و امروز همین انسان کار را بجایی برده است که احتمال از بین رفتن زمین در هر لحظه وجود دارد؛ آنقدر بمب اتمی و هیدروژنی توسط این انسان دوپا ساخته و انبار شده است که برای نابودی چند کره زمین مثل این کره خاکی، کافی است.

 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

"جعبه سیاه" !

باز دلت را به باد سپردی و بازیچه بازی های کودکانه اش شدی؟

تو بازی خورده آسمان و زمینی،

تو را به امتحان، به ناکجا آباد می برند،

تا اصل و نسبت را هم فراموش کنی،

و تو را به میزان خود می کشند،

و تو چون "رفوزه های ته کوزه"،

باز هم این بازی روزگار را می بازی،

و من در این هوای بد، هوای "کولاک" کرده ام،

کاش تو را به گفتگوی سنگ ها راهی بود،

کاش تو را به گاهِ خشمُ خشونتِ موج ها راهی بود،

کاش با غرش نیروهای آسمانی همکلام می شدی،

کاش آنی نبودی که هستی،

کاش همان بودی که می خواستی،

اما افسوس که از کاشتن این کاش هیچ نرویید.

باخته lost 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

این همه باران هم نمی تواند انباشت غم و سیاهی را از دلم بشوید، روزگاری قطراتی چند می شست و می برد، به نمی ترنمی روان می شد، اما اکنون ساعت ها و روزها بر من می بارد، اما انگار نباریده است، قلبم می خواهد از گلویم بیرون بیاید، انگار می خواهم خیلی از چیزها را بالا بیاورم، اما گیر کرده است، نه بالا می آید و نه پایین می رود، مثل یک حُناقِ اختناق آور دارد خفه ام می کند؛

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

استاد و معلم خوبم امروز روز توست، باید اعتراف کنم هر روزِ من روزِ توست، تو و گفته هایت هر لحظه با منید، تا دم مرگ، و شاید در پس آن نیز همانی را با خود ببرم که آموخته ام، و بسیاری از آنچه دارم و خواهم برد را از تو دارم، این را از درس ابوریحان بیرونی گرفتم، که در لحظه رفتن هم مساله می پرسید و می خواست، دانسته دوستان و دنیا را ترک کند. 

استاد خوبم تو هرگز از من دور نبودی که بخواهم امروز تو را یاد کنم، با منی و خواهی بود. باید بگویم بخش زیادی از آنچه من اکنون هستم، به واسطه توست، من اینم، زیرا تو آن بودی، بعد از خودم، این تویی که امروزم را رقم زدی، آنگاه که مرا شیوه زیستن آموختی، درس تفکر دادی، راهنمایم به متون و روشی بودی که مرا بسازد، از همه مهمتر درس "پرسیدن و سوال" دادی،

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

سده هاست که شمشیرهای عمود و کمانی است که  از ما می کُشند؛ زیرا تجارت خون پر سود ترین تجارت است، هم قدرت می آورد و هم ثروت؛ و تو گویی راز این سودا را تمام ظالمان و مستبدین خوب فهمیده اند؛ در مرام و مسلک آنان انگار خون را خدا برای ریختن آفرید؛ شاید هم فکر می کنند، این رگ ها برای بریده شدن و شکافتن است، تا قدرت و شوکت و ثروتشان را آبیاری کند؛

بوی جنگ که می آید، خوب می فهمی که نقشه ی خون کشیده اند؛ باز از دُردانه ها و نازگُل های شیردل این منطقه لعنتی، لاله های پرپر و نخل های بی سر می خواهند؛ خدایا این چه سودایی بود، سودای خون؛ نمی دانم این بار در آن سوی خاکریزها، با سربازان کدام همسایه به سلاخی همدیگر خواهیم پرداخت.

این را فقط می دانم که ده ها قرن است که در هر رویارویی در این خاک جنگ خیز، هر دو طرف کتابی مقدس در یک دست، و شمشیری در دست دیگر داشتیم، و زین پس هم با این سطح آگاهی که داریم، باز خواهیم داشت، و از خدای این کتاب ها همواره درخواست کمک و یاری برای غلبه بر همدیگر خواهیم کرد؛ چون صلاح الدین ایوبی که قرآن در دست داشت، و ریچارد اول که انجیل را پناهگاه خود کرده بود،

غافل از این که خدای قرآن و انجیل آنرا برای هدایت بشر بسوی انسانیت ارسال داشت، ولی چه سود که اکنون این کتاب ها و پیروانش به پناهگاه کشورگشایان و زیاده خواهان تبدیل شده، و دو طرف در کتاب، شمشیر و هدف مشترکند، وجه اشتراک دیگرشان خونی است که از شمشیرهای کمانی و یا عمود شان از ما می ریزد.

و ما مردم، که چون مرغ ها، قربانی جشن و عزای آنانیم، هم در جشن ها از سر شعف و تکبر سرمان را بریدند و هم در عزا، غضب شان ما را بی سر کرد، تا خوراک نفس سرکش شان شویم.

قدرت و ثروت، در سایه کتاب و شمشیر

 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

وطنم این روزها چه خوب تماشایی شدی،

و همین لرزه بر اندامم می اندازد،

نکند این نشان از رفتنت باشد،

من از این تماشایی شدن ها خاطره خوبی ندارم،

نکند حکایت مرگت را رقم می زنند،

می دانم،

این روزها زیبایی های چهره ات، با دردهای درونت در هم آمیخته اند،

در حالیکه باران های بهاری بعد از آن زمستان خشک و بی بارش،

تو را می شوید و پاک می کند،

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

خانواده خرگوش ها، موش ها، گنجشک ها، کبک ها، عقاب ها، روباه ها و... بی توجه به بچه هایی که از آنها طی قرن ها در سنین بسیار کم، بی آنکه حتی زندگی را ببینند و چیزی از مفهوم آن بفهمند، در لانه ی خود، نسل ها در پی نسل ها، لقمه لذیذ و خوراک مارها شدند، کاندیدا شدن مار سیاه جوان را برای خزانه داری جواهرات دره سرسبز و غنی "بیدر"، پذیرفتند؛

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

این پیروزی به جمیع برادران همسو در دشمنی با برجام و در یک کلام شرایط آرامش و صلح جهانی مبارک باد، به خصوص برادران دلواپس اصولگرا که خیلی برای تحقق این پیروزی چند ملیتی زحمت کشیدند، به خصوص صدا و سیما که ارگان رسمی و تبلیغاتی آنها علیه برجام بود و برای این لحظه ثانیه شماری و تبلیغ کردند، برادران قاچاقچی که بازارشان داغ خواهد شد، برادارن مجاهد که در خیانت علیه ملت خود با بدترین دشمنان همیشه همسو و دست در دست هستند، برادران کیهان نشین که از پول این مردم علیه صلح، آرامش، امنیت و بزرگان این مردم دایم استفاده می کنند، تا به اهداف جناحی خود برسند، امامان جمعه که علیه برجام و دست اندر کاران به فرجام رسیدن برجام سنگ تمام گذاشتند، برادران طرفدار مدیریت بی مبنا، غیر علمی، فراقانونی، یله و رها، احمدی نژادی، خودسر که کشور را به این روز سیاه نشاندند، برادر صهیونیست نتانیاهو که با وجود برادران تند و آتشین خود در داخل ایران هرگز در رسیدن به اهداف خود تنها نبود، برادر بن سلمان که همیشه همسایه ایی مزاحم و در دشمنی با ایران حاضر است دست هر نامردی را بفشارد، برادران جمهوریخواه امریکا و...که سفره رنگین آنها از خون ملل منطقه همیشه رنگین است و همیشه و در هر موقع که دست مردم ایران در تعیین سرنوشت خود محکم تر حرکت می کند، آنان دستپاچه می شوند و افراطی تر تصمیم می گیرند و یا با کودتا و یا با این نوع خیانت به عهد و عهدمداری و پیمان و پیمانداری، دست غارتگران عزت و سربلندی مردم ایران را در داخل ایران باز می کنند و آنان را از شکست نجات می دهند، و مردم ایران را زیر یوغ جماعت حقیر می خواهند، و کلی برادرها و خواهرهای دیگر که تمام مساعی خود را در این راستا به کار بردند، تا برجام به فرجام نرسد، و صلح و آرامش هرگز شکل نگیرد و مردم ایران و منطقه همیشه نان خود را در خون قاتق کنند؛

همه شما برادران و خواهران می توانید این پیروزی بزرگ جنگ طلبی و تمامیت خواهی خود را در پرونده خود علیه ملت ایران ثبت و درج کرده در تاریخ بدان فخر بفروشید.

ترامپ قرارداد برجام را یکطرفه پاره کرد

اما به یاد داشته باشید که پیش از این صدام حسین هم مغرورانه و بی شرمانه تر از شما جشن پاره کردن قرارداد 1975 الجزایر را جلوی دید همه جهانیان با شلیک گلوله به ما برپاکرد، اما چند سالی بیش نگذشت (چند سالی که از نظر تاریخ چشم بهم زدنی بیش نبود)، که به زباله دان تاریخ پیوست، و تاریخ خسارات او را به عراق و کشورهای همسایه اش فراموش نخواهد کرد؛ و البته این قانون طبیعت است که "عهدشکنان چوب بدعهدی خود را به حتم بخورند"، "دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد"؛ قطعی است که "ظالمین به کیفر ظلم خود مجازات شوند"، و به حتم "چرخ روزگار خواهد چرخید"، ایستادن برای این چرخ محال است؛

اما این برجامی که پاره شد، تا صلح و امنیت جهان را فاتحه بخواند و عرصه را به جنگ طلبان دهد، حاصل خیانتی بود که دشمنان داخلی و خارجی این کشور، بر این آتش خروارها هیزم و نفت ریختند، تا این "رییس جمهور تاجرپیشه" کبریت بر آن کشد، البته من از ترامپ انتظاری ندارم که او بنا به منافع خود عمل کرد، همچنین به نتانیاهو، و بن سلمان حق می دهم تا بنا بر منافع خود عمل کنند، هر چند دنیای سیاست با همه کثافت و لجنی که در خود دارد، و بسیاری را به لجن و کثافت کشیده است، گاه مردان مردی را هم به خود دیده که بر اساس انسانیت و موازین اخلاق عمل کرده اند، و پا روی خواست و منافع خود نهادند، و حال که ترامپ، نتانیاهو و بن سلمان نمی خواهند بر چنین معیاری باشند، بگذار آنها هم چون دیگر بد عهدها و پیمان شکنان تاریخ، اسب چموش قدرت طلبی و تمامیت خواهی خود را بتازند تا در لیست جباران تاریخ جایگاهی بهتری برای خود ردیف کنند.

اما کسانی که خوشه از خرمن خون ملت خود بر می چینند، به خصوص آقای حسین شریعتمداری، مریم رجوی، کوچک زاده ها، زاکانی ها، علم الهدی ها، خاوری ها، مرتضوی ها و... و بی شمار برادران قاچاقچی، اختلاس گر، غارتگران بیت المال و مدافعین آنها در تمام ارکان نظامی که سنگر به سنگر فتح کرده اید، باید بگویم که این خیانت شما را تاریخ و مردم ایران هرگز فراموش نخواهند کرد، که این ملت، انقلاب و کشور را به بازهای کودکانه قدرت طلبی و ثروت طلبی و تمامیت خواهی خود گرفتید و هر چه توانستید برای نابودی برجام انجام دادید، برجامی که به دنبال دور کردن جنگ و خون ریزی و صلح بود و می رفت تا شرایط کشور را آرام کند و شرایطی را ایجاد کند، که شفافیت، قانونمداری، اخلاق و... وجه قالب صحنه کشور شود، اما ترامپ به مدد شما دوستان داخلی خود و دشمنان برجام آمد و آن را با قلدری تمام مقابل چشم همه جهانیان پاره کرد، تا دوباره ثروت و خون جوانان این مرز و بوم به خدمت اهداف حقیر قدرت طلبی و ثروت جویی چون شماها که دشمنان صلح جهانی و برادری و آرامش هستید، قرار گیرد و..

باید به شما دست مریزاد گفت، خوب با هم حرکت کردید و به هدف هم رسیدید، تبریک به شما؛ اینک شرایط به دوران دولت های نهم و دهم برگشت می توانید، حوزه های سلطانی را دوباره شکل دهید، سلطان شکر، سلطان سیگار، سلطان ماشین های راه سازی، سلطان دارو و... حوزه های سلطانی بسیاری را می توانید به راه اندازید و برای واردات هر کدام از اقلام نیازمندی این مردم، می توانید حوزه های سلطانی تشکیل دهید و خون این مردم را در شیشه سیری ناپذیر خود بریزید و بساط رانت خواری و بخور بخورهای هزاران هزار میلیاردی خود را دوباره در بستر تعطیلی قانون، بلبشو ارز و سکه، تحریم، شرایط فوق العاده بعد از برجام و... راه اندازی کنید و حسابی کیف کنید، و هر کس گفت "آزادی" ، "جمهوریت" ، "گردش آزاد اطلاعات" ، "حقوق شهروندی" ، "قانومداری" و... توی دهنش بزنید که امروز که "امریکا در مقابل ماست سخن از این حرف های سسول بازی ممنوع".

 اکنون می توانید قوه مجریه را بیش از گذشته تحت فشار قرار دهید، تا ناکارمدی سکاندارش را در پرتو کمک بزرگ "عمو سام" ثابت کنید، و بدین طریق هر چه بیشتر رکن جمهوریت را در مقابل سنگرهایی که تا کنون از آن خود کرده اید، نحیف تر کنید و عرصه داری کشور را به بهانه "مقابله با دشمن" ، "دور زدن تحریم" و... عهده دار شوید و نقش نمایندگان مردم را به "مترسک های سر جالیز" کاهش دهید و بکوبید بر هر طبل بد آهنگی که می خواهید، و هم کاندیدای خود را بی دغدغه بر کرسی ریاست جمهوری آتی، کرسی های سبز مجلس و شوراها بنشانید و... عقده ها بگشایید و بساط همان بشود که در دولت های نهم و دهم داشتید و کشور را به این روز سیاه نشاندید و... پس می توانید تیترهای شادی بر تارک "کیهان" ، "جام جم" ، "رسالت" و... بزنید و حال کنید.

اما امثال من چه شما یزیدها سر کار باشید و چه هر نانجیب و ناخلف دیگری همچون شما، اگر چنانچه سربازی امریکایی، اسراییلی، سعودی و... پا بدین سوی مرز نهد خیالتان راحت، بی توجه به حضور بی مقدارتان در قدرت، در جبهه ها حاضر خواهیم شد، تا بلکه بتوانیم قسمتی از خسارت اعمال ناشایست و سیاست های قدرت و ثروت طلبی شما را برطرف کنیم، و کشور و ملت را از تسلط بیگانه نجات دهیم؛ و در این حرکت به سیره امام سجاد تاسی خواهیم کرد، که آن امام در زمانی مرزبانان سرزمینش را دعا می کرد، که زمان سلطه معاویه و یزید بود، و آنان سربازان آن ظالمین، و برای آن امام فرق نمی کرد این مرزداران خلیفه علی، و یا معاویه اند، و لذا در هر جنگی که شما و امثالهم رقم زنید، در صحنه هر نبردی علیه متجاوز خارجی مجبور بحضوریم، زیرا حساب آنروز، حساب کشور است نه حساب بی مقدارهایی مثل شماها.

 اما حساب این خیانت های شما باشد به قیامت و اگر در این دنیا وصال داد، که محکمه ایی آزاد و غیر وابسته به ارباب زر و زور تشکیل شد، که به محاکمه کشیده خواهید شد، و اگر وصال نداد، باز هنوز معتقد به قیامت هستیم و به برپا شدن قیامت و حساب و کتاب را فارغ از عملکرد شما امری منطقی و اعتقادی می دانیم و منتظر حساب کشی از شما خواهیم بود.

اما سخن دیگری با مردم ایران که "چندلغاز پولی در انبان دارند"، و وسوسه می شوند در این معرکه معرکه داران خطرناکی مثل این برادران، ثروت ناچیز خود را در "گرگدره ارز و طلا" بریزند، باید بگویم که این بازار هم در دست همین برادران است، و در این گرگدره نرفتن خیلی بهتر است، تا اینکه خود را طعمه این گرگان کرد، آنان طعمه ها برای شما گذاشته اند، تا غارت تان کنند، ثروت های بی حد و حسابی که از اشک دیده و خون دل این مردم برای خود جمع کرده و از هر گونه حساب و کتاب قانونی، چشم رکن چهارم دمکراسی (مطبوعات آزاد)، نمایندگان مردم در نهاد های قانونی، خارجند در این بازار مکاره این گرگدره، بازی گری می کند، شما مردم وارد این بازی کثیف و ضد ملی آنهایی نشوید که در تعطیلات نوروز بازار آرام ارز را بهم ریختند تا ما را غارت کنند، و ثروت ما را نصف کردند، تا دولت رقیب را زمین گیر کنند، این هایی که به منافع ملی و کشور و مرکبی که خود بر آن نشسته اند (انقلاب و کشور) رحم نمی کنند، به شما مردم و ثروت های ناچیزتان نیز رحم نخواهند کرد؛ یادتان نرود که همین ها بودند که موسسات اعتباری و صندوق هایی جورواجور را با نام های مقدس تشکیل دادند، و پول های شما را گرفتند و به غارت بردند، و پرداختش را به دوش بیت المال انداختند، تا دولت از جیب خودتان، پول به غارت رفته اتان را بپردازد؛ لذا در این بازار ورود نکنید که گرگدره ایی است با گرگ هایی دندان تیز که به موقع جیب تک تک شما را خالی خواهند کرد، از بازار مشابهی که از ارز و سکه در دولت های نهم و دهم راه انداختند عبرت بگیرید، بازنده های آن بازار هم تنها من و شما بودیم، و برندگانش را من که نمی شناسیم، آن موقع هم همین بازار را راه انداختند و عرصه داران آن بازار، ثروت خرده پاها را در یک چشم بهم زدنی غارت کردند، پس عبرت بگیرید و وارد این بازی کثیف دست های ناپاک غارتگران نشوید.

مصطفوی! ناله و روضه بس کن، این روزها روز شادی این برادران است، پس بگذار به شادی خود برسند و به ثروت و قدرت خود بیفزایند، اما همه می دانیم که این درب بر یک پاشنه نخواهد چرخید، کید و مکر شان به آنان باز خواهد گشت، و سیل و زلزله ایی بالاخره از آسمان هم که باشد، فرود خواهد آمد و قارون و گنجش را دفن خواهد کرد.    

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
توزیع بیش از ۴۷ هزار تن روغن مایع مسموم و تاریخ گذشته در دولت ابراهیم رئیسی توزیع بیش از ۴۷ هزار تن...
- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
ما تا با هم هستیم "پیروزیم" ✍️ رحیم قمیشی سیل امضاهایی که برای جلوگیری از اعدام توماج صالحی و اساس...