دنیا مشتاق، و شتابان به سوی تغییر می دود، روندها شتاب زده ترین سرعت تغییر را نشان می دهند، همانگونه که آخرین ضربان های قلب سال کهنه (1402) تو گویی تندتر می زنند، تا به زودی گذر از این سال نحس را نوید دهند، تا بلکه شاید خود را از توقف و ایستایی که در آن حس می کنند، برهانند و به دامن سالی نو (1403) با شرایطی نو و حرکتی نو بیندازد، بلکه فرجی حاصل شود، اما باید توجه داشت، برای کسانی که سال ها جو کاشتند، انتظار درو کردن گندم، امری خارج از عقل، و انتظاری بیجاست.

دنیا در حال تغییر است، برخی تغییر را می پذیرند و لزوم آنرا به رسمیت می شناسند و این همان مقدمه قبول مشکل، و حرکت به سمت تغییر و تحول، و نجات، و حل آن است، که با همراه و همگام شدن، می توان آنرا به دست آورد، اما برخی سعی می کنند آنرا به تاخیر اندازند، نادیده بگیرند، تو گویی اینان معتقدند، "از این ستون به آن ستون فرج است"، اما فرجی در کار نخواهد بود، این تنها تراکم مشکلات را در پی خواهد داشت، و جای گرفتن در انتهای قافله ایی رهسپار، و پرتابی به دامن تاخیر و...، تا بلکه ...، و این یعنی از دست دادن فرصت های متوالی. متراکم شدن مشکلات، سیلابی و انباشته شدن مسائل و...، و در انتها غرق شدن را به دنبال دارد.

سال 1402 در حال پایان است، سالی مملو از درد و رنج، پر از نامرادی ها، شکست ها، عقب افتادن های مضاعف، نارواداری ها، نابردباری ها و...، ایران بعد از سه انقلاب بزرگ و سرنوشت ساز که در صد ساله اخیر تجربه کرده است، در این سال نیز شاهد ادامه تبعات یک خیزش سراسری بزرگی به نام "زن، زندگی آزادی" بود، که از سال 1401 آغاز شد، و موضوع محوری آن، همچنان زیر بار نرفتن جامعه زنان ایران، در مقابل "اجبار" و تحمیل بود،

چهره کریهه "اجبار" و تحمیل، جامعه زنان ایران را آزار می دهد و به مقابله با جامعه مردسالاری کشانده و می کشاند، که فرار و گریز آنان از "اجبار" و تحمیل را بر نمی تابد، و متاسفانه مشت آهنین جامعه ی مرد محور ما، بدن نحیف زنانی را هدف گرفت، که در هر توفانی که بر این جامعه وزیدن می گیرد، ضربه پذیرترین قشر جامعه اند، تا آنجا که وضع آنان ترحم برانگیز شده و...، با این حال آنان انتظار اخلاق، مدارا، تسامح و تساهل، فهم متقابل، اعطای حق انتخاب پوشش و... از جامعه مردسالار خود داشته و دارند، اما به رغم این، هسته سختی مقابل این خواست جمعی آنان، همچنان مقاومت می کند و برای جامعه ی شدیدا دو قطبی شده، هزینه های بی مورد و جدید و خسارتبار می تراشد.

روند خالص سازی و یکدست سازی فرهنگی - سیاسی که از فردای پیروزی انقلاب در 22 بهمن 1357 آغاز گردید، و بسیاری از انقلابیون دخیل و فعال در انقلاب 57 را از قطار انقلاب بیرون انداخت، در سال 1402 هم پیگیری شد و بعد از خیزش زن، زندگی آزادی، شدت هم گرفت، گروه های در مدارس و دانشگاه ها و...، از کار بر کنار شدند، تا خالص سازی ها شدت بیشتری به خود گیرد، و حتی در نهایت دامن خالص سازان را هم بگیرد و در انتخابات اسفند 1402 شاهد بودیم که راستگرایانی که، خود در جبهه خالص ساز و یکدست ساز قرار داشته و دارند نیز، خود طعم حذف و رد صلاحیت ها را چشیده، شکستن استخوان های جناح سنتی آنان، گوش های جامعه ایران را به نتایج زیانبار این خالص سازی و یکدست سازی ها تیزتر کرد، که نشان از طرح ها و برنامه هایی دارد که راهبران طرح خالص سازی و یکدست سازی در دست اجرا دارند و پیش از اجرای آن لازم می بینند، جامعه ایی اخته، یکدست، در سکوت و سکون غرق شده، و تسلیم به امر و فرمان در مقابل خود داشته باشند، تا تحمیلی بزرگ را بر آن، تحمیل نمایند و...

تلخ کامی بزرگ امسال، انتخاباتی بود که در انتهای سال 1402 در همین 11 اسفند رقم خورد، چراکه شرایطی بر این انتخابات بارکردند که، اکثریت مردم ایران پای از صحنه ی این انتخابات پس کشیدند، تا اعتراضی باشد به دست غارتگر و چپاولگر نظارت استصوابی شورای نگهبان، که مدت هاست، ایرانیان را از دسترسی به بدنه ی جامعه نخبه خود محروم کرده، و حائلی بزرگ بین جامعه و نخبگانش شده است، و مردم را از دسترسی به گزینه های انتخاب طبیعی، کارساز، غیر دستکاری شده، موثر، تحول و تغییر آفرین و... محروم می کند

و در غیاب مشارکت اکثریت عظیمی از مردم ایران، در پای صندوق های رای، راستگرایان افراطی میدان بیشتری یافتند تا میدانداری خسارتبار خود را بر کشور تحکیم و گسترش دهند، و اینک علاوه بر دولت، نهادهای انتصابی، مجلس را نیز به تسخیر بیش از پیش خود درآورده، و به حضور افراطگرایان در مجلس، عمق بیشتری بخشیدند، به طوری که انتظار می رود مجلس منتج از این انتخاباتِ خسارتبار، در دست کسانی بیفتد که سقوط انقلاب و ارزش های راستین آن، یعنی آزادی و استقلال را سرعت بیشتری بخشیده، و در جهت عکس خواست های پایه ایی مردم ارزشمدار ایران، که طی انقلاب های مکرر و پی در پیِ صد ساله اخیر خود، خواهان رهایی از استبداد داخلی، و سلطه خارجی بوده اند، حرکت جدیدی را آغاز نمایند.

بازار ویران اقتصادی که روند ویرانی آن هر روز عمیق تر و شدیدتر می شود، با بیرون آمدن نتایج این انتخابات، باز تر شدن افق تیره و تار آینده ایی که افراط گرایان رقم خواهند زد، سرعت بیشتری نیز به خود گرفت و با بی ارزش شدن هر روزه و هر چه بیشتر پول ملی، و فروپاشی اقتصادی، و افزایش تورم و گرانی و...، از هم اکنون جامعه انتظار سالی سخت تر را، در آینده می کشد، و این امر خود باعث فرار سرمایه های انسانی و مهاجرت های گسترده از کشور، و خیز سرمایه های مالی و اقتصادی به سوی امور غیر مولد و خروج از کشور شده، و بر ویرانی اقتصادی کشور عمق بیشتری بخشیده و خواهد بخشید،

سقوط شاخص های اقتصادی از جمله اوج گیری تورم و گرانی و افزایش قیمت ها، و کاهش استاندارد زندگی مردم، بعنوان مثال رسیدن قیمت هر دلار امریکا به بیش از 60 هزار تومان، و افزایش قیمت هر قطعه سکه طلای بهار آزادی به بیش از 38 میلیون تومان و... رکوردهای بی نظیری در تاریخ ایران است که تا امروز شکسته، و ثبت شده است،

و یا رکورد های که در سال جاری از فساد اقتصادی ثبت شد که نزدیک به چهار میلیارد دلار، تنها در پرونده "چای دبش" حیف و میل و فاش گردید، و ملک هزار میلیارد تومانی حوزه علمیه اُزگل تهران و... که به نام اشخاص مسئول آن در آمد و... و فسادهایی که می رود تا زیر خاکستر یکدست شدن جامعه مسئولین مخفی نگه داشته شود و... و این نشان می دهد که از هر جهت در حال بی ارزش شدن و فروپاشی هستیم، و جامعه ایی فقیر، با طبقه ی متوسطه ی ویران و متلاشی، در انتظار ماست،

چرا که ناامیدی مردم از برنامه های اقتصادی دولت و نظام، و قول هایی که در مبارزه با گرانی، تورم، فساد، بی تدبیری، ایجاد رفاه و... داده شد و به عکس عمل گردید، آنان را به واکنش هایی منفی، همچون مهاجرت نخبگان، و هجوم بی امان مردم به بازارهای غیر مولد از جمله طلا و ارز وا داشته است، که این چنین ارزش پول ملی در مقابل چشم همه در حال رنگ باختن است و هر روز هم سرعت بیشتری به خود می گیرد.

با این حال، چون گذشته نه کفن پوشی در خیابان دیده می شود که به این روند فقیر شدن جامعه اعتراض کنند و...، حال آنکه در گذشته و در زمان دولت های "غیر خودی!" به رقم هایی بسیار کمتر از این نیز واکنش های بسیار تند و شدیدتری نشان می دادند، اما دیگر نه مسئولی در این روزها از لزوم رسیدگی به معیشت مردم سخن می گوید و فریاد وا اسلامای کسی به گوش می رسد و...

مسئولینی که در زمان رواج شعارهای نظیر "توسعه سیاسی"، به عکس از معیشت و اقتصاد سخن می گفتند، حال که شعار جامعه نیز معیشت و اقتصاد شده، و دولت هم با همین شعار، اندک رایی را به خود جلب کرده، و در قدرت قرار گرفته است، باز همسو نیستند و همه دم فرو بسته، و هیچ نمی گویند، و مردمی را می توان دید که بی پناه بر جای مانده اند که جایی برای پناه بردن و التجا پیدا نمی کنند، چرا که، در یک نظام خالص سازی شده و یکدست، شکایت از که، به که باید برد؟! چون همه یکدست و یکجهت هستند و...، شکایت معنی نمی یابد، لذا ناامیدی در جامعه عمق بیشتری به خود می گیرد، و آینده را تیره و تار تر خواهد کرد، و چرخه ایی تشدید می شود، که در صورت ادامه، انتظار می رود به نابودی کل جامعه و نظام بینجامد.

در بُعد بین المللی نیز شرایط بسیار خطرناک تر از شرایط داخلی ایران است، و ایران با قرار گرفتن و همسو شدن در بلوک چین و روسیه، عملا در کنار متجاوزانی قرار گرفت که خاک همسایگان خود را هدف تسخیر فیزیکی خود قرار داده اند، چین از حمله به جزیره تایوان می گوید، که در حال برنامه ریزی است، و قابل پیش بینی هم می باشد، و روسیه که عملا بیش از دو سال است درگیر جنگی تجاوزکارانه شده است، که از دید تمام اهل انصاف، یک جنایت آشکار در حق همسایه ایی کوچک، و مردم مظلوم اوکراین است که مورد هجوم یک غول هسته ایی قرار گرفته اند، و روس ها بدون هرگونه شرم و حیایی از کشورگشایی در قرن بیست و یکم سخن می رانند و از دست یافتن به مناطق راهبردی در سمت غربِ سرزمین های خود، و متاسفانه ما که روزی خود درگیر چنین تجاوزی از سوی صدام بودیم، عملا دنیا ما را در این تجاوز، شریک آنان می بیند.

حمله غافلگیر کننده و مشکوک 7 اکتبر 2023 نیروهای گروه حماس به مرزهای اسراییل و داخل سرزمین های اشغالی، که واجد گروگان گیری ها و کشتارِ خشن صدها نفر از مردم اسراییل بود، نطفه تجاوزی بیرحمانه را در زِهدان کشتار و جنایت منطقه خاورمیانه کاشت که با حمله اسراییل به غزه پی گرفته شد، و تا کنون ده ها هزار کشته و صدها هزار مجروح و میلیون ها آواره و گرسنه را در پی داشته است،

باتلاقی که کشورهای منطقه و جهان را در خود غرق کرد، و تنها پیروز این میدان، روس ها بودند که نظرها را از تجاوز خود به اوکراین، به سوی منطقه خونین خاورمیانه منحرف کردند، تا از مردم بی پناه و به گروگان گرفته شده فلسطین کشتار شود، و خانه های شان ویران گردد، و در آن سو، روس ها دست بازتری در تجاوز و حمله به اوکراین و اوکراینی ها بیابند.

و...

این است که هرگز تاسفی از پایان سال 1402 وجود ندارد، هر چند سال آینده نیز چشم انداز بهتری، در پیش روی چشم ایران و جهان ندارد، و انتظار می رود بادهایی که جنگ طلبان و افراط گرایان در این سال ها کاشته اند، توفان هایی را بر انگیزاند که معلوم نیست آتش آن دامن کدام قربانیان مظلوم جدیدی را خواهد گرفت.

وقتی نویسنده و ستون نویس پرسابقه مجله نیویورکر [1] خانم رابین رایت [2] بیش از سه سال قبل، از حرکت ایران به سوی نظام تک حزبی [3]  نوشت، و از تصمیم رهبری خبر داد، که می خواهد "کشور را به صورت یکپارچه زیر کنترل یکدست تندروها در آورد"  [4]، شاید علاوه بر نشانه های روشن آن زمان، همین روند جاری در انتخابات 11 اسفند 1402 را هم دیده، و پیش بینی می کرد، که پازل ها یکی پس از دیگری بر این تصویر افزوده، و نقشه ی خالص سازی ها تکمیل تر، و همان شود که اکنون مجلس دوازدهم در دست تندروهایی بیفتد که خوف و خطر ناشی از حضورشان در مجاری قدرت، و تصمیم سازی، از همان فردای خبر آمدن شان، بازارهای مالی کشور را ملتهب تر از قبل نموده، و تن هر ایرانی دلسوز را، بر عاقبت این آب و خاک لرزان، و دل ها را ترسان و خوفناک تر از گذشته کرده، از دلسوزانِ این مردم و کشور خواب و خوراک بستاند.

وقتی که مهندسی ناشی از نظارت استصوابی شورای نگهبان بر انتخابات ها، میدان داری عرصه تبلیغات، اقتصاد، سیاست خارجی - داخلی کشور توسط نظامیان، خیز برداشتن طبقه روحانیت برای قبضه کامل و انحصاری قدرت در کشور و...، باعث حذف اکابر قوم و جزایر قدرت و کنترل اجتماعی مردم گردیده، و تندروترین عناصر اقلیت، در منفیِ ترین سمت پیوستار مجموعه ی به اصطلاح "خودی ها"، عرصه دار مجلسی می شوند که قرار است در پیچ های سخت در پیشِ رو، رکابدار کشور و انقلاب شوند، حال آنکه شرایط فعلی و اسفناک کشور و انقلاب ناشی از تندروی ها، افکار خشن، یکدست ساز، خالص ساز، اقلیت پروری و... است که از ناحیه آنان دنبال می شده و می شود، و کشور و انقلاب را به آستانه ی دره ها و پرتگاه های مخوف کشانده، و چشم انداز هولناکی را در بُعد داخلی و خارجی، پیش چشم بسیاری از ناظرانِ دلسوز ترسیم کرده، و می کند، و آه از نهاد همه ی دلسوزان کشور، بر این میزانِ از بی خیالی به عاقبتِ حال و آینده کشور، بر می خیزاند.

آنچنان که بگویند "هر روز دریغ از دیروز"، چرا که اگر مجلس یازدهم [5] ، مجلسی با حضور بی سابقه ی سرداران در آن بود، یا همان مجلسی که با ترکیب نظامی آن، می توان آن را مجلس قیام و قعودِ بله قربان گویان آن را شناخت، اما مجلس دوازدهم را باید مجلس تندروهای رادیکالی تصور کرد که بسیاری از مسایل و مشکلات کشور و انقلاب، ناشی از تفکر، و حضور آنان در صحنه هاست، که به این شرایطِ شوم مبتلا شده ایم، و در واقع کشور و انقلاب فدای شکل گیری چنین جریانی در کشور شد و در نتیجه چنین تصمیم و شرایطی، عقلانیت از کشور رخت بر بسته، عقلا به گوشه عزلت رانده شدند، و به بحران سازی و بحران جویی گرفتار شدیم، که حتی پیش بینی حضور چنین عناصری در این مجلسِ بی خاصیت شده و به ماتحت امور تبدیل شده نیز، بازار رو به سقوط ارزش پول ملی را این روزها شتاب بیش از پیشی می دهد و...، و دشمنان این آب و خاک را برای از هم پاشاندن مرزهای ایران کنونی، امیدوارتر می نماید، تا تداوم و شدت گیری سقوط آن را تضمین شده تر، و تحقق پذیرتر ببینند،

کشوری که دهه هاست بزرگان، خواست مردم، ثروت، منابع، منافع و امنیت ملی آن، به پای حضور و شکل گیری چنین اقلیت های فکری، سیاسی، مذهبی و... قربانی می شود، خالص سازی های عظیم شکل می گیرد تا جای آنان در عرصه ی کشور باز شود، کوتوله های بی نام و نشانی که، معلوم نیست در کدام مرداب و یا شوره زارِ فکری و ایدئولوژیکی کاشته، پرورش یافته و بال و پر می گیرند،

و بدبختانه مدت هاست نهادهای انتصابی را به باشگاه، حضور چنین عناصری تبدیل کرده، راهبری امور کلان فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی کشور را بدان ها می سپرند، تا در یک حالت یکدستی کامل، علاوه بر نهادهای انتصابی، اینک نهادهای انتخابی را نیز خالص تر از قبل، در قبضه کامل خود گیرند،

و در غیبت و قهر اکثر ایرانیان باقی مانده در کشور، در یک نابخردی کامل، و به دور از عزت، و حکمتِ قدرتمند ایرانی، کشور به تیول اقلیت هایی این چنینی درآید، و اکثریت ملت به نظاره گرانی رانده شده به خارج از گود، خشمگین، و دندان به هم فشرده تبدیل شوند، تا نظاره گر جولان اسبِ سرکشِ تندروی، رادیکالیسم، نگاه ایدئولوژیک و... این تحفه های برون ریخته از مانورِ قدرتِ پشت پرده باشند.

اما ویژگی دیگر انتخابات اسفند 1402 این بود که دام گستران سابق نیز، خود را در سلسله دام هایی گرفتار آمده دیدند، که پیش از این، بسیاری را در آن به نام ضد ولایت فقیه، فتنه، بی بصیرت، غربگرا، دوتابعیتی، ساکتین فتنه و... بلعیده و له کرده بودند، و صحنه چینان چنین بازی های خطرناکی، راست گرایانی بودند که بیش از سه دهه است در این زمین بی تقوایی و بی سیاستی، بازی می کنند، کسانی که خود را اصولگرا، ارزشی، ولایی و... می نامند و در نوبت آسیاب حذف و خالص سازی ها، اکنون در این انتخابات، حذف تدریجی طیف هایی از خود را نیز کم کم تجربه می کنند (محمد رضا باهنر، صادق لاریجانی و...)،

همانگونه که پیش از این شاهد حذف اوتاد خود، همچون هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی و... بودند، و خود را به ندیدن و نشنیدن زدند، و بلکه کمکیار جریان حذف و یکدست سازی ها بودند، تا آسیاب به نوبت، روندِ یکدست سازی و خالص سازی، خود را به صف آنان نیز برساند و آنها را هم در بر گیرد، و نوبت به نوبت پیش آید، و گردن اوتاد خالص سازان سابق را نیز، شامل تیغ تیز حذفِ خود کند، و سران آنان نیز در این انتخابات مهندسی شده، و تحرکات حین آن، مورد اصابت قرار دهد، و از صحنه کنشگری انقلاب و کشور حذف، و آنان نیز در دام خدعه و تزویری گرفتار شوند، که پیش از این دامن بسیاری از انقلابیون سابق را گرفته بود، و لکه دار و حذف شان کرد، و از صحنه سیاست کشور خارج نمود،

در روند حذف سلسله ایی، و نوبت به نوبت انقلابیون اصیل، سابقه دارانِ در نبرد آزادی خواهی، جمهوری خواهی، طالبان حاکمیت مردم بر شئون خود و...، پیش از این سابقه داران بزرگ در طیف های وسیعی از انقلابیون، از جمله ملی گرایان، ملی - مذهبی ها، اصلاح طلبان، و اینک، در آخرین پرده ی اجرا شده، اصولگرایان سنتی را نیز، از صفحه سیاست کشور، نوبت به نوبت اخراج می کند، و از قطار انقلاب، و سکانداری آن حذف می نماید،

تا روند مشکوک چند دهه ایی جاریِ حذف و ریزش های اجباری، اختیاری و... ادامه یابد، که به نظر می رسد نتیجه ی این حذف ها، تاکنون اخراج هر فردی را دامن گیر بوده است که در ساحت فکری و عملی خود، بویی از آزادیخواهی، انصاف، عدالت، آزادگی، اعتقاد به تکثرگرایی، جمهوریت خواهی، کرامت انسانی طلبی، حق طلبی، حق تعیین سرنوشت خواهی، دلسوزی برای مردم، نگرانی برای این آب و خاک و... را در پرونده خود داشتند، و یا در دل خود به آن احساس می کرده و می کنند. 

[1] - خانم رابین رایت از سال 1988 بعنوان ستون نویس برای نیویورکر فعالیت دارد و نویسنده کتاب Rock the Casbah :  Rage and Relellion Across the Islamic World  می باشد

[2] - Robin Wright در تاریخ June 16, 2021

[3] - “Iran Moves Toward a One-Party State”  

[4] - “The Supreme Leader is willing to risk the legitimacy of an election to consolidate monolithic hard-line control”

[5] -  دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی شناخته شده با لقب مجلس انقلابی از ۷ خرداد ۱۳۹۹ رسماً آغاز شد. نمایندگان این دوره در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی که در ۲ اسفند ۱۳۹۸ برگزار شد، انتخاب شدند. این انتخابات با کمترین میزان مشارکت مردم در تاریخ انتخابات مجلس و همچنین با ردصلاحیت‌های گسترده انجام شده‌است. مجلس یازدهم تقریباً یک دست از اصولگرایان است. از ۲۹۰ نماینده مجلس قبل (مجلس دهم) ۲۴۸ نفر در انتخابات مجلس یازدهم نامزد شده بودند که بیشترشان یا رد صلاحیت شدند یا رای نیاوردند و تنها ۵۶ نماینده از دورۀ قبل به دورهٔ فعلی راه یافتند. در کل تعداد ۲۳۸ نفر از نمایندگان اصولگرایان، ۱۸ نفر از نمایندگان اصلاح‌طلبان و ۳۸ نفر از نمایندگان به صورت مستقل به مجلس راه یافتند. ترکیب مجلس یازدهم توسط برخی از تحلیل‌گران، به مجلس هفتم تشبیه شده‌است.

جهان به مجلس مستان بی‌خرد ماند        که در شکنجه بود هر کسی که هشیارست   "صائب تبریزی"

حوادث فاجعه آمیز، انسان و جامعه را از روند عادی، جاری و روزمره خارج می کند، و این بهترین زمان برای دیدن، دقت و شناخت است، چرا که در هنگامه ها، چشم ها بازتر، و پرده ها بیشتر کنار می رود، تا حتی چشم های ضعیف نیز بتوانند مواردی را دیده، که در حالت عادی از دیدن آن گاه عاجزند؛ و البته این تنها چشم های بینا و نافذ و حکیم است که در خشت خام، به سان آینه ایی، به دیدار حقیقت می روند، کم نیستند بزرگمردان و بزرگزنانی که این چنیند، دلسوز و آگاه، که باید کشف شان کرد و در صدر نشاند. روزمرگی ها انسان را غافل می کند، و بحران ها انسان را از غفلت بیرون کشیده، چشم ها را به دیدن باز می گرداند، تا دوباره ببیند، تفکر و تجربه کند. نبرد غزه پرده ها از حقیقت برداشت، واقعیت هایی که برای دیگران روشن، و شاید برای بعضی مغفول مانده بود.

نبردی که از 15 مهر 1402 (7 اکتبر 2023) در سرزمین انبیای قوم بنی اسراییل، یعنی فلسطین آغاز شد، نشان داد که سه ضلع دعوای فعال در این صحنه ی نبرد، هیچ ارزشی برای جان، مال و کرامت انسان هایی که در صحنه نبرد آنان، قرار می گرفتند، قائل نبوده و نیستند، جنگجویانی که مثل فیل های در حال نبرد، مردمِ زیر پای خود را له کرده، و نابود می کنند.

سردمداران حماس اگر با الفبای جنگ خود آشنا بودند، که به حتم با سابقه نزدیک به 75 ساله ی نبرد بی پایان برای آزادی فلسطین، به آن آگاه بودند، می دانستند که اگر دست به چنین حجمی از عملیات و کشتار بزنند، باعث خواهند شد تا از زمین، آسمان و دریا بر سر نزدیک به 2.3 میلیون نفر فلسطینی بازمانده از نبردهای سابق، ساکن در منطقه ی محدودِ غزه، بمب و آتش خواهد بارید، اما با آگاهی به عواقب ناگوارش، لجاجت کردند، و این را نادیده انگاشتند و انگشت ها را بر ماشه ها بی تعلل به عواقبش فشردند، و نشان دادند نسبت به جان، مال و کرامت هموطنان شان، ارزشی قائل نبوده و نیستند.

چنین جنگی پیش از این نیز اتفاق افتاده بود، و تجربه اش پیش چشم گروه حماس قرار داشت، آقای حسن نصرالله، فرمانده حزب الله لبنان، سال ها بعد از جنگ معروفِ 33 روزه، وقتی با این سوال مواجهه شد، که اگر می دانستید بعد از به اسارت گرفتن اسراییلی ها، و متعاقب آن چنین نبرد 33 روزه ایی اتفاق خواهد افتاد، و اسراییلی ها تا بیروت ویرانتان خواهند کرد، آیا باز هم عملیات می کردید، بی تعارف گفت "نه!"؛ اما حماس می دانست که غزه زیر سلطه و حاکمیت اسراییل است، و چنین عاقبتی برای اهل غزه، بیش از اهل لبنان، بعد از عملیات آنان حتمی و متصور است، و باز همان کردند، که اگر نمی دانستند، می کردند!

این ها نشان می دهد که حماس به عنوان یک عنصر از عناصر شبکه جهانی گروه "اخوان المسلمین" که به صورت شبکه ایی، برای اهداف جهانی خود حاضرند، همه چیز را، حتی فلسطینی های هموطن خود، و بلکه هر که در مسیرشان باشد را، قربانی اهداف خود کنند، این همان بلایی است که انترناسیونالیست های جهان، کسانی که ماموریت جهانی برای ایده ی خود قائلند، و مرز و ملیت نمی شناسند، در دوره مدرن، بارها بر سر بشریت آورده اند، تازه امپراتوری های متصور از چنین تفکری، مملو از ظلم به اقلیت های شامل در آن خواهد بود.

آنها خونسردانه بشریت را، فدای اعتقاد، هوای نفس و ایده ی جهانی خود کرده و می کنند؛ میلیون ها کشته در شوروی سابق و کشورهای اقمار آنان، نشان از عملکرد اندیشه های انترناسیونالیستی دارد و... و انترناسیونالیسم اسلامی نیز چیزی غیر از این نبوده و نخواهد بود؛ چنین تفکری بویی از اصل اساسی زندگی جمعی، و البته دینی، یعنی "حق الناس" نبرده است، و حقی برای انسان ما هو انسان قایل نیست، او تنها به پیروزی و مجد و عظمت عقیده خود می اندیشد؛

اینجاست که در باریکه کوچک غزه، حق حیات و زندگی و عزت جمعیّت بسیاری، طعمه خواست و طرح این رهبران هتل نشین در قاهره، دوحه، آنکارا و... می شود. این تفکر و راهبرد را من نیز، در طول جنگ خسارتبار 8 ساله با رژیم بعث عراق در خود تجربه کردم، چرا که معتقد بودم، ما مامور به انجام تکلیف هستیم، نتیجه جنگ اصلا ربطی به ما ندارد، هر چه بود، باشد، و هر چه خواست، بشود!

در آن سوی دیگر این ماجرا، ضلع اسراییلی آن قرار دارد، آنها معتقد به ناسیونالیسم و یا ملیگرایان مذهبی و یا قومی و نژادی یهود هستند، که یک مردم در محاصره کامل توسط آنها، در بزرگترین زندان سر باز جهان (غزه) زندگی می کنند، و آنان هر طور بخواهند، این مردم را مورد آزار و اذیت قرار می دهند، و به سان دیکتاتوری که مخالف خود را اسیر، و در سلولی انفرادی، به مهمیز تصمیم های ظالمانه خود کشیده، و هر آنچه هوای نفس سرکش و مالیخولیایی اش امر کند، بر سر این زندانی بی پناه می آورد.

فلسطینیان مستقر در غزه در گاز انبر حماس و اسراییلی ها، (و ضلع سومی که به این جمع اضافه شده است) درست مثل آن جوان معترضی اند، که در سلول انفرادیِ خصمِ کینه جو، گرفتار آمده، و هر روز و هر ساعتی، با انواع شکنجه های روحی و جسمی مواجه است که دل مستبد می خواهد و طلب می کند، و راه فراری هم از این کینه ی لجام گسیخته، لجاجت و ظلمِ بی پایان آن وجود ندارد. این سرنوشت یک مردم، در بزرگترین تنگنای یک تاریخ آوارگی است، که بازیچه نیروهای خودی، و دیگر ظالمانی از این دست قرار گرفته و می گیرند.

اما در این شرایط طرف و ضلع سومی هم وجود دارد، کسی که این صحنه ی مشکوک را طراحی کرده، صحنه ایی حساب شده را تدارک دید، که همه را به دلیل غافلگیری و حجم گسترده اش و...، در جهان انگشت به دهان کرد؛ یکی از مظنونان اصلی و احتمالی طراحی عملیات 7 اکتبر 2023، با نظر داشت به میزانِ بزرگی سودی که از این ماجرا می برد، روسیه است، و به احتمال قوی، چنین مردم مظلومی را، روس ها طعمه این شرایط دهشتناک کردند، و با طراحی و اجرای این عملیات مشکوک و مخفی، و در اشل قدرت های جهانی، به زعم خودشان خواستند تا هر چه ممکن است، خود را از مخمصه تمرکز رسانه ایی جهانی، بر اشغالگری و جنایات شان در اوکراین نجات دهند،

این سومین ضلعِ تفکر ظالمانه دخیل در جنگ غزه، برای نجات و سود خود، یکی از آواره ترین مردم جهان به لحاظ حجم و تعداد، که سابقه 75 ساله ی تحمل آوارگی و بلاتکلیفی را دارند، و در بزرگترین زندان سر باز جهان، یعنی در غزه نیز، حتی آواره و گرفتار شده اند، سرزمین و مردمی که با توجه به اندازه و حجم جمعیتی که در آن زندگی می کنند، به سان یک زمین مسابقه بوکس می ماند، که بوکسور قدرتمندی چون اسراییلی ها، که در پس خود همیار قدرتمندتری مثل امریکا و اروپا را دارند، یک فلسطینی نحیف را با مشت های قدرتمند خود، بدون هیچ پشتوانه قابل اتکایی؛ گیر انداخته، و هر لحظه ایی او را نواخته، و به گوشه ایی تنگ، از گوشه های نداشته این تشک بوکس پرتاب می کنند.

این نشان می دهد که حضور روسیه در سوریه، چقدر برای خاورمیانه خطرناک است، و بشار اسد برای ماندن در قدرت، پای چه دسیسه گر و توطئه چی قهاری را به منطقه خاورمیانه باز کرد، و روس ها در سوریه، چه طرح های مخوفی را می توانند برای منطقه ما طراحی و اجرا کنند؛ در این دنیای بی رحم، دیکتاتوری همچون پوتین، برای انحراف افکار عمومی جهان از جنایاتش در اوکراین، اینبار ملت زمین خورده ی فلسطین را، طعمه خود ساخت، و در معرض لگدهای پوتین وارِ صهیونیست هایی قرار داد، که در نواختن لگدهای دردناک، از قهار ترینان تاریخند، و ملتی که روزانه از سر تفنن، تا کنون لگد می خوردند، اکنون از سر خشم و کینه، به رگبار لگد های دردناک امثال نتانیاهو و... مبتلا شده اند.

به احتمال زیاد، این عملیاتی بود که روس ها با طراحی و اجرای آن، قصد دارند، تا با درگیر کردن ایران و آنچه که محور مقاومتش در منطقه خاورمیانه می نامند، در یک جنگ فراگیر منطقه ایی، و بلکه جهانی، بسیاری را به دام جنایت و کشتاری جدید، و در نقطه ایی جدید و خارج از اورپا بکشانند، تا خود در اوکراین، وسعت عمل بیشتری یابند، و باقی لقمه بزرگ اوکراین را که، نزدیک به دو سال است در گلویشان گیر کرده، قورت دهند ؛ که خوشبختانه ایران و حزب الله، با خویشتنداری درست و بجای خود، تا کنون در این دام جدیدی که روسیه، برای ایران و منطقه خاورمیانه و بلکه جهانیان پهن کرده است، نیفتاده اند، و خدا کند "روسوفیل های داخلی" و جواسیس روسی در دستگاه های راهبردی کشورمان، از این به بعد هم موفق نشوند، ایران را در این دام هُل دهند و آن شود که روس ها می خواهند.

چرا که اگر این جنگ ابعاد منطقه ایی و جهانی به خود گیرد، به یک نبرد آخر الزمانی دچار خواهیم شد، که ده ها میلیون کشتار، و هزاران میلیارد خسارت، انتظار منطقه ما را می کشد، تا در پس این جنایات بی حد و حصر، دیکتاتور مسکو نشین، نفسی تازه کند، و خود را از مخمصه اوکراین نجات داده، و ما، منطقه و بلکه جهان را در منجلاب جنگ و کشتاری بیرحمانه غرق کند، و این بیش از یکماه و نیم نبرد نشان داد، برغم دنیایی از ناکارآمدی که ایران را در ابعاد توسعه، و کشورداری در نوردیده و عقب نگه داشته است، باز کورسوهایی از امید باقی است، و هنوز مغزهایی در این نظام یکدست، خالص سازی شده، و تحت سیطره تمامیت خواهان خودی، هستند، که گاهی حداقل چنین تله های بزرگی را می بینند، و در آن وارد نمی شوند.

اما درس های دیگری هم اسراییلی ها به ما ایرانیان در خلال این نبرد دادند، درس هایی که اگر چشم باز کنیم و نخوت و غرور به کناری نهاده و آنرا بگیریم، برای ما رهگشا و بن بست شکن است، چرا که ما نیز چون اسراییلی ها، جزیره ایی هستیم که در دریایی از بدخواهان در اطراف خود غرقیم، و این شرایط، ما را بر آن می دارد که از آنان درس مانایی بگیریم، و در مقابل نبوغ و بلوغ مردم، جامعه اسراییلی، و نخبگانش، از این لحاظ سر تعظیم فرود آوریم، و درس های کارساز بیاموزیم، درس اول این است که نظام دمکراتیک آنان خوش درخشید، و ما هم برای نجات از بدخواهان خود، باید به چنین نظامی دست یابیم، و آن را وسیله ی ماندگاری ایرانِ در محاصره قرار گرفته، تبدیل کنیم؛

یکی از عوامل نجات بخش اسراییل، جامعه دمکراتیک و سیستم دمکراسی کارای آن است، و به واقع چنین دمکراسی و نظام دمکراتیک معقولی، در منطقه دیکتاتورخیز خاورمیانه نوبر است، این حد از تفکر دمکراتیک، تکثر نیرو، و در عین حال وحدت، برآزنده دنیای آزاد، مدرن و پیشرفته است، حتی از اشل کشورهای مدرن نیز پیشرو تر است، نه منطقه داعش خیز، طالبان خیز، وهابیت خیز و... با مغزهای منجمد و زورگو و تحمیل گر خاورمیانه؛

به واقع می توان مدرن ترین سیستم دمکراتیک را در اسراییل دید، که کارایی خود را به خوبی نشان داده، و همین یکی از دلایل نجات آنان، در میان خیل دشمنان شان گردید، و می گردد، و این درس بزرگی برای ایران نیز در خود دارد، که در دمکراسی خواهی و آزادیخواهی از تمام ملل منطقه پیشتازتر است، و سابقه ی خیزش های دمکراتیک ایرانیان، به دوره قاجار، و قیام مشروطه باز می گردد، زمانی که ملل دیگر منطقه، چنین نیازی را برای خود حتی حس هم نمی کردند.

پیش از حمله 7 اکتبر، سال ها بود که اسراییل دارای دولت های شکننده ایی بودند، که توسط تندروترین نیروهای راستگرای افراطی جامعه اسراییلی به شکل دمکراتی شکل گرفته بود، و این اقلیت فکری در اسراییل، دولتی همواره در لبه ی پرتگاه سقوط را، به رهبری حزب لیکود، و فردی تندخو به سان نتانیاهو، در اورشلیم تشکیل دادند، که طغیان و هجوم اخیر او، به قانون اساسیِ دمکرات اسراییل، و قصد او و شرکایش برای محدود کردن اختیارات سیستم قضایی مستقل اسراییل و...، ماه ها اعتراضات بزرگ را، در ساحت سیاسی و اجتماعی اسراییل باعث شده بود، که گاه انسان فکر می کرد، هر لحظه است که این دولت متزلزل، با این حجم از اعتراضات، برای بار دیگر سقوط کند.

 اما دولتی که به مویی بند بود، ناگاه با این حمله مشکوک و مخفی، توسط حماس مواجهه شد، که کشتاری باورنکردنی برای جامعه اسراییل را رقم زد؛ لذا اگر مخالفین این دولت شکننده در اسراییل، بعد از این حمله ی حماس، تکان کوچکی به خود می دادند، به خاطر این غافلگیری نابخشودنیِ دولت نتانیاهو، می توانستند به راحتی دولت راستگرایان افراطی اسراییل را به سقوط بکشانند،

اما رقبای سیاسی نتانیاهو، در یک عقلانیت بزرگ، و خویشتنداری مدبرانه، دامن خود را از این اختلافات و تصمیمات جناحی، و کینه های سیاسی داخلی پس کشیدند، و با دولتی که با تلنگری قابل سرنگونی بود، جوانمردانه ائتلاف و مدارا کردند، تا "با هم" ، این بحران را از سر اسراییل بگذرانند، و افتخار این پیروزی را با رقیب سرسخت و افراطی خود، شریک شوند، و پس از گذر از شرایط جنگی، به دعواهای جناحی، سیاسی، حزبی و... خود برسند، این اوج بلوغ در جامعه نخبه اسراییلی بود، که می تواند درخشش چشم هایی حسرت زده بسیاری را در منطقه ی خالی از عقلانیت، دمکراسی خاور میانه و دچار تمامیت خواهی و انحصار و خالص سازی را دچار حسادت کند.

از این رو بود که در فردای این روز بحرانی، جامعه سیاسی اسراییل، یک جبهه متحد و همه گیر را، در مقابل حمله کنندگان به سرزمین خود، تشکیل دادند، و این باعث شد که "چند صدایی" داخلی اسراییل در زمان صلح، به "تک صدایی" وحدت بخش و باور نکردنی در مقابل تجاوز به خاک اسراییل، در زمان بحران تبدیل، و بساط اختلافات و خودخواهی های جناحی و سیاسی، بدون هیچ اعمال زور و تحمیلی، جمع شود، تا به این موارد در موقع مقتضی، و در روندی دمکراتیک، و در موعد مناسب خود، رسیدگی گردد.

 اسراییلی ها درس همبستگی را به ما ایرانیانِ شقه شقه شده از خودخواهی ها، تکبر، تمامیت خواهی ها، انحصار طلبی ها، خالص سازی ها، حذف ها و یکدست سازی ها دادند، و به ما آموختند که باید در مقابل خطراتی که موجودیت وطن را تهدید می کند، چه کنیم، در اسراییل این روزها، دیندار و بی دین، دیکتاتور و آزادی خواه، با حجاب و بی حجاب، رادیکال و اهل تسامح و تساهل، راستگرا و چپگرا، مدرن و سنتی، میانه رو و تندرو، زن و مرد، نظامی و غیر نظامی و...، همه و همه، اختلافات خود را به کناری نهاده اند، تا اول ظرف اسراییل، یعنی وطنی که همه با آن معنی می یابند را حفظ کرده، سپس به وجوه اختلاف فکری و جناحی خود در موعد مقتصی و به صورت دمکراتیک برسند.

در برابر این بلوغ و درخشش تفکر مدرن اسراییلی ها باید سر تعظیم فرود آورد، باید درس گرفت، که آنان می توانند و این پتانسیل عقلانی و دمکراتیک را داشته و دارند که چنین همبستگی را، نه به فرموده هیچ سلطان و ولی امری، و نه از سر تحمیل و دستور شورای عالی امنیت ملی و... و نه هیچ قوه فرا قانونی ایی، بلکه به واسطه شرایط جنگی ایجاد، و با بلوغ برسند، که در شرایط مشابه در کشورهای جهان سوم، این چنین سکون و همراهی سیاسی، تنها با تعطیلی مطبوعات، رسانه ها، احزاب، گروه ها، و ایجاد سانسور و شرایط ویژه، و کودتا علیه وجوه دمکراتیک جامعه و... حتی تعطیلی فعالیت های عادی است که محقق می شود، آن هم از نوع سکون مردابی، پادگانی و امنیتی؛

جامعه اسراییلی هیچ یک از شرایط فوق العاده فوق را به جامعه مدنی خود تحمیل نکرد، تا چنین همبستگی را به شیوه سیستم های دیکتاتوری، از طریق سلب آزادی های مردم ایجاد کند، این وحدت از طریق قطع اینترنت، تعطیلی مطبوعات و رسانه ها، لغو مسافرت و آمد و شد های خارجی و داخلی، دستگیری های پیش دستانه از مخالفین و معترضین و نخبگان، محدودیت فعالیت احزاب و... ایجاد نشد، بلکه این بلوغ فکری و تفکر دمکراتیک در جامعه نخبه و مردم اسراییل بود که به ایجاد آن همت گماشتند، وحدتی را در عین کثرت ایجاد کردند که باید در مقابل این بلوغ آنان سر تعظیم فرود آورد.

و اما به شرایط خود در این سو در ایران نگاه کنیم، انسان دچار شرم و حرمان می شود، وقتی به جامعه نخبه و سطح دمکراسی که در این کشورِ غرق در محاصره بدخواهان جاری است، نگاه می کند، غبطه می خورد، وقتی می بیند که هنوز بحرانی نیست و تنها پیش بینی بحران را می کنند، و دست به چه اقداماتی زده می شود، و به عکس جامعه اسراییلی، که بحران، گروه ها و جناح های سیاسی اسراییل را متحد و در عین تکثر و همراه می کند، و اینجا در ایران، تنها پیش بینی یک بحران، به یک روند حذف، خالص سازی، یکدست سازی و... و به دستگیری های عجیب و غریب و بی نظیر منجر از فعالین اجتماعی و سیاسی و صنفی می شود، گروهی از نخبگان مریض، در یک کوتای خزنده و بدون خونریزی و تدریجی، از سال ها پیش از آن که این شرایط بحرانی پیش بیاید، شروع به دستکاری قانونی، غیر قانونی و شبه قانونی شرایط می کنند، تا در آن ساعت صفر، آرامشی مردابی، پادگانی و بی فروغ داشته، تا نتیجه همآنی شود که آن گروه و جناح می خواهند!

انسان از چنین روندی دچار حالت تهوع می شود، وقتی می بیند که عده ایی در این کشور رهبری نظام را، در سن و سالی نزدیک به مرگ می بینند، و برای ساعت صفر مرگ او، از هم اکنون و بلکه از سال ها قبل، دست به چه کارهایی که نزدند و نمی زنند، تا به آن نقطه بحران که رسیدند، در غیبت رقبا و دیگران، حتی همفکران خطرناک خود، آرامشی گورستانی، مردابی و پادگانی داشته باشند؛

اینان تمام پتانسیل های کشور، مردم، انقلاب، قانون اساسی ج.ا.ایران را به گوشه رینگ رانده، و می رانند، چرا؟! چون جریانی سیاسی که قدرت را به صورت یکدست در اختیار خود گرفته، مهره چینی می کند و پیش می رود، و می خواهد در لحظات سخت و بحرانی که در آینده برای کشور پیش بینی می کند، زمانی که رهبری دوم انقلاب مرد، و قدرت باید به رهبری سوم تحویل شود، تمام مجاری قدرت را در اختیار خود داشته باشند، تا آنچیزی رقم بخورد، که این جناح خاص سیاسی می خواهند، چقدر حقیرند، و چقدر حقیرانه برخورد می کنند، و طبیعتا نتایج آن نیز به حتم برای ایران و ایرانیان تحقیرآمیز خواهد بود.

اینان تمام پتانسیل صحنه دمکراتیک کشور، که در لحظه بحران باید نجات بخش ایران باشد را، به تعطیلی کشانده و می کشانند، تا به مقصدی موهوم در آینده ایی که معلوم نیست بشود و یا نشود، وجود داشته باشد یا نداشته باشد، دست یابند. شورای نگهبان، سپاه، دولت، قوه قضاییه، صدا و سیما، قوه مقننه و... را برای آن ساعت صفر، سال پیش از وقوعش، از کار می اندازند، از ریل طبیعی اش خارج می کنند، از کار طبیعی اش باز می دارند، تا برای بحرانی که حتی نمی دانند، چند سال دیگر اتفاق می افتد، آماده باشند!

و طبق همین پیش بینی، انتخابات مجلس ملی، مجلس خبرگان، و ریاست جمهوری گذشته را، با رسواترین وجه ممکن، به انجام رساندند، تا در اثر حذف، و نبود رقبا، خود را برای آنچه پیش بینی می کردند، آماده کنند، مجلس اقلیت شکل دادند، مجلسی که حتی عصاره جناح حاکم هم نبود و نیست، چه رسد به عصاره فضائل ملت بودن! اما از قضا آن حادثه مرگی که انتظارش را می کشند، اتفاق نیفتاد! و لذا اکنون باز مجبورند، طبق همین قاعده و پیش بینی این مرگ، انتخابات آتی مجلس ملی را رسواتر از مجلس قبل انجام دهند، تا در لحظه بحران، و ساعت صفر، نیروهای حاضر در پست های انتصابی و انتخابی، یکدست و خالص، از آنِ خود آنان باشند، تا انحصار آنان ادامه یابد،

لذاست که رد صلاحیت های انتخاباتی را در این روزها، حتی قبل از رسیدن لیست ثبت نام کنندگان به شورای نگهبان، آغاز کرده و بسیاری از همکاران خود در مجلس را، رد صلاحیت کرده اند، و کاری را که قبلا شورای نگهبان برای اصولگرایان منتخب، انجام می داد، در وزارت کشور شروع کرده، تا انتخاباتی رسوا را، در عدم حضور رقیبی قدرتمند، یا ضعیفِ خطر آفرین، و حتی همکارانی که رقیب شان می پندارند، در آخر سال رقم زنند،

انتخاباتی که مردم شرکت کننده در آن تنها قادر باشند، فقط از بین کاندیداهای یک جریان خاص، انحصاری و تمامیت خواه، حق انتخاب داشته، و حتی مثل قبل، مردم حق انتخاب بین "بد و بدتر" را هم نداشته باشند، بلکه سبدی از نیروهای خودی، یکدست و خالص سازی شده، در مقابل انتخاب کنندگان قرار گیرد، که هر کدامشان را که ملت برداشت، به قول خودشان مجلس آینده، مجلس "اصولگرا" باشد، و در واقع مجلس کر و لال ها، که هر تصمیمی برای کشور، مردم و انقلاب گرفته شد، نماینده غیر خودی، و ساز ناکوکی در این بین نباشد، که فریادی از سر دلسوزی بزند، و یا با اعتراضی، خطرسازی کند و.... که چرا مردم، کشور و انقلاب را نابود می کنید؟!

این تفاوت بین سطح بلوغ سیستم، و مسئولین اسراییلی و ایرانی، شگفت انگیز است، اسراییلی ها برای لحظات بحران، متکثر و وحدت یافته، آزاد و دمکرات حضور می یابند، و اینجا در ایران، در لحظه بحران یکدست، خالص سازی شده و از طریق حذف دیگران، جماعتی انحصاری و کر و لال جمع می شوند و به استقبال بحران می روند، و تصمیم بزرگ می گیرند و عمل بزرگ انجام می دهند، و در نتیجه این انحصار و تمامیت خواهی، ضعیف ترین کارگزاران، رانتی ترین سیستم، فساد آمیز ترین ترتیبات را رقم می زنند و نتیجه آن خواهد بود که هر بی قواره ایی را به راحتی می توانند بر مسند راهبری کشور بنشانند، و برای چنین مغزهای منجمدی، مهم این است که رهبر و یا آن مسئول، باز هم از خودشان باشد، هر چه بر سر کشور، مردم و انقلاب و قانون و نظم و اجتماعی آمد، مهم نیست. تیم و جناح شان در قدرت باشد، هر چه شد که شد!

ایران و اسراییل جوامعی شبیه به هم دارند، و می توانند برای مانایی خود، از تجربه های همدیگر سود جویند، دو جامعه درس های بزرگی برای همدیگر دارند، فقط باید چشم ها را باز کرد و دید، راه را شناخت و در پیش گرفت، تفاوت نمی کند که شما به ایران فکر می کنید، به شیعه فکر می کنید و..، هرچه اولویت شماست، این راه مانایی برای ظرفی است که باید بماند و آنچه شما فکر می کنید، در این ظرف است که به حقیقت می رسد. 

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
آیا پرونده ‎رضا ثقتی هم مشمول برخورد مؤمنانه شده است؟! (https://t.me/asrefori) رحمت‌‌اله...
- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
استبداد ديني از مردم سكوت در برابر ظلم و اختلاس هاي اصحاب قدرت را مي خواهد هادی سروش در استبداد ام...