این حجم از بحران آفرینی در روابط خارجی، که به احتمال درگیری نظامی کشور در جنگی بی سرانجام و خسارتبار دیگر در تاریخ انقلاب شدت بخشیده، و اینبار با اسراییل و همپیمانان و پشتیبانانِ قدرتمند و غیر قدرتمندِ غربی، شرقی و عربی اش خواهد انجامید، تعجب و تامل برانگیز است؛ بحرانِ احتمال شروع جنگی فرسایشی و یا فراگیر با طرف خارجی، که در کنار درگیری و تنش با مردم در داخل کشور، بر سر سرنوشتِ وجه جمهوریت نظام، موضوع تحمیل حجاب اجباری، و شرایط بد زندگی و...، پازل شرایط ویژه ایی را برای کشور جفت و جور می کند، که هر تصمیم ساز دلسوز به حال کشور و مردم ایران را، به پرهیز از سیاست های جنگ طلبانه و بحران آفرین این چنینی فرا می خواند، که کشور را به جنگ دیگری با کشورهای دنیا رهنمون نسازد، و از جنگ و آثار دامنگیرش که تر و خشک را با هم خواهد سوزاند، باز دارد، اما گویا بازی با دکمه های آغاز تنش و آتش جنگ، دست از سر ایران و ایرانیان همچنان بر نمی دارد و در بین تصمیم سازان کشور، ایده ی آغاز درگیری مستقیم نظامی با دیگران، خریدار داشته و متولیانی برای آماده سازی شرایط وقوع آن دارد، و این چنین ایران و ایرانیان را که زیر بار خسارات ناشی از سیاستگذاری های داخلی و خارجی کمر خم کرده اند را، در معرض جنگ ویرانگر دیگری، که در خوشبینانه ترین حالت، به ویرانی زیرساخت های مهم و پرقیمت کشور منجر خواهد شد، قرار می دهد.

این در حالی است که پشتیبان تصمیم سازان چنین جنگی، مردم ایران باید باشند، که بدون هیچ جنگی، هم اکنون زیر بار تورم و گرانی، فساد و غارت گسترده ثروت ملی، و تحریم و محاصره اقتصادی، ویرانی محیط زیست، خشکسالی و غارت بی وقفه ی ذخیره های چند میلیون ساله آب سرزمین خشک ایران و...، و در کل کاهش ارتباط با دنیا گرفتار آمده اند، که این امر به تنزل جایگاه ایران در سطح جهانی و بین المللی، در ابعاد مختلف انجامیده است، و باعث افت شدید سطح زندگی مردم، درهم شکستن طبقه متوسط کشور، کاهش درآمد، فربه شدن طبقه فقیر مردم، و مسلط شدن اوضاع اسفبار اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، امنیتی و...، کاهش فرصت های شغلی، فرو ریختن بی سابقه ارزش پول و پاسپورت ملی، تعطیلی برنامه های عمرانی و ساخت و ساز کشور، کاهش سرمایه گذاری، افزایش شکاف اجتماعی – طبقاتی، فرو ریختن دیوارهای اعتماد بین حاکمیت و مردم، و در نتیجه کاهش کم نظیر میزان حضور مردم در صحنه های سیاسی و انتخاباتی اخیر گردیده، و به فرار سرمایه های مالی و جمعیتی به خارج از کشور شدت بخشیده، تهدیدات امنیتی داخلی و بین المللی را روز افزون، مصائب جور وا جور را گریبانگیر این مردم کرده است، و لابد در هر جنگی با طرف خارجی، این پشتیبانی آنان است که لااقل مقاومت نیم بندی را ممکن و میسور می کند، همانگونه که در جنگ خسارتبار 8 ساله با عراق، کمترین حاصل همراهی این مردم، جلوگیری از جدایی خاک از مام میهن، توسط زیاده خواهان بعثی و آلودگان به ناسیونالیسم عربی بود و...، هر چند این جنگ تحمیلی و هشت ساله، کشور را به دره های عمیق عقب ماندگی، ویرانی های گسترده و هزار میلیارد دلاری، و بی اثر شدن آثار و نتایج پیروزی جنبش آزادیبخش 1357 مردم ایران و... پرتاب کرد.

در چنین شرایطی است که با خبرهای شروع عنقریب جنگ، مواجهه می شویم، که تعجب، تامل و اندوه هر ایراندوستی را بر می انگیزد، و دلِ دلسوزان به سرنوشت کشور را به درد می آورد، که واقعا کشور و مردم ایران به کدام سمت و سو برده می شوند، درگیری با جبهه ایی از کشورهای غربی و شرقی که وجود اسراییل را به عنوان یک ایده آخرالزمانی و مذهبی، در کتب دینی خود دارند، و آنرا بعنوان زخم بازمانده ایی از عمق تاریخ جنگ های صلیبی با مسلمانان، در تاریخ خود می خوانند، که در دلِ تفکر غرب و شرق، و جهان مسیحی – یهودی زنده نگه داشته شده، تا جایی که وجود این کشور و سرزمین را، خط سرخ منافع و امنیت ملی، و آرمان مذهبی خود تعریف، و دانسته اند، و جنگ اخیر در غزه نشان داد که، با وجود تمام فشارهای حقوق بشری، راهبردی، منافع و... آنان همچنان پای باقی ماندن، و دفاع از این کشور و ایده ایستاده اند، حتی روس ها نیز، در تعامل با اسراییل، در موضوع اوکراین و غزه با هم کنار آمده، و هوای منافع همدیگر را دارند، از طرفی همانگونه که در قرآن مسلمانان، از وعده تسلط "مستضعفین" بر زمین سخن گفته می شود، در کتب مذهبی یهود نیز از "سرزمین موعود" سخن رانده می شود و...، حال چرا باید ایران و ایرانیان قربانی چنین موضوع بغرنجی در جهان سیاست و مذهب بین الملل شوند، و ارتباطات خارجی خود را منوط به چنین موضوعی نمایند؟!، این خود جای سوال عمده و تامل بسیاری دارد.

چرا باید در بحث تقابل اسراییل و مخالفین آن، ایران از اعراب که درگیر این جنگ بوده و هستند، هزینه بیشتری در حد نابودی کشور، منافع و امنیت ملی و حتی موجودیت خود بدهد؟! آیا فلسطینی های امروز، با فلسطینی های زمان جنگ ایران و عراق تفاوتی کرده اند؟! فلسطینی هایی که زمانی جنگ خود با اسراییل را وا نهادند، و به بعد موکول کردند، و بین سال های 1359 تا 1367 خورشیدی، در عدد بسیار زیادی، در موضوع جنگ ایران - عراق دخالت کردند، و فعالانه در کنار صدام علیه ایران و ایرانیان جنگیدند، کشته دادند و اسیر شدند، و حداقل "ایران بیش از ٣٠٠٠ اسیر فلسطینی را دستگیر کرد که برای صدام میجنگیدند" [1]

هزینه کرد ایران و ایرانیان برای منازعه فلسطین – اسراییل در چه حد و درجه ایی قابل پذیرش است، و ما باید چقدر خود را هزینه دیگران کنیم؟! آلمان یکی از نزدیکترین کشورهای غربی به ایران می باشد، اما برای همین آلمان هم، اسراییل خط قرمز سیاست خارجی است، [2] ما ایرانیان برای چه منفعت و هدف ملی، خود و کشور خود را فدای موضوع فلسطین کرده، و می کنیم؟!

مگر همین عضو به اصطلاح محور مقاومت، و گروه مبارز آنان "حماس" نبود که از کمترین تکیه و استفاده سیاسی ج.ا.ایران از عملیات "توفان الاقصی" را، بلافاصله در همان روزهای نخست آغاز آن مسدود و جلوگیری کرد؟! و وقتی سخنگوی سپاه پاسداران، عملیات توفان الاقصی را بخشی از "انتقام سخت" ایران در پاسخ به شهادت قاسم سلیمانی اعلام کرد، آیا این گروه حماس نبود که فورا بیانیه داد و آنرا تکذیب کرد؟! [3] که هرگز هدف چنین انتقامی، در نبرد آنان با اسراییل مطرح نبوده و نیست؟! ایرانیان از این حرکت حماس باید درس بگیرند، که حتی فلسطینیان مورد حمایت ما، در شرایط نیاز شدید به کمک، از چنین حد حمایت لفظی از ایران نیز دریغ کرده، و شانه خالی می کنند! آنان که در شرایط نیاز، این مقدار تکیه ایران به خود را بر نمی تابند، و از آن فورا جلوگیری می کنند، در شرایط بی نیازی، چه حمایتی از ایران خواهند داشت؟! آیا انتظار نمی رود که اگر درگیری بین ایران و امارات متحده عربی (که چشم طمع به خاک ایران دارد، و هر روزه تمامیت ارضی ما را به مخاطره می اندازد) رخ دهد، فلسطینی ها دوباره در کنار متجاوزِ به خاک کشورمان قرار گرفته، همانگونه که در جنگ تحمیلی هشت ساله، در کنار صدام و نیروهای بعثی عراقِ متجاوز قرار گرفتند، و علیه ما جنگیدند؟!

مسئولین تصمیم ساز کشور، نیرو و توان نظامی، سیاسی، تبلیغاتی و در کل منافع، امنیت ملی، و بلکه موجودیت ایران را خرج چه کسانی می کنند؟! چرا باید ایران هزینه چنین انسان های بد عهد، ملیگرای افراطی و افکاری این چنین غرق در ناسیونالیسم عربی شود؟!

[1] - @ShayanX0

[2] - امنیت اسرائیل «جوهر» آلمان در عدالت بین المللی : "امنیت اسرائیل در هسته سیاست خارجی ما قرار دارد." آلمان روز سه ‌شنبه در دادگاه بین‌المللی دادگستری گفت که امنیت اسرائیل"در هسته" سیاست خارجی این کشور قرار دارد و با قاطعیت اتهامات نیکاراگوئه مبنی بر اینکه برلین در حال تسهیل"نسل کشی"در غزه است را رد کرد.

[3] - اظهارات سخنگوی سپاه پاسداران ایران مبنی بر اینکه عملیات طوفان الاقصی بخشی از انتقام کشتن قاسم سلیمانی توسط اسرائیل و آمریکا بود، از سوی حماس و با انتشار بیانیه‌ای رد شد. رمضان شریف، سخنگوی سپاه پاسداران روز چهارشنبه (6 دیماه 1402) در جریان نشست خبری در تهران، مدعی شد که اسرائیل در عملیات طوفان الاقصی «بیش از ۲۰۰ فرمانده و ۱۵۰۰ نفر از نظامیان» خود را از دست داد «که این اعداد برای رژیمی که مدعی شکست ناپذیری در عملیات نظامی است، زیاد است.» و تصریح کرد: «اگر کسی بخواهد بگوید که انتقام از صهیونیست‌ها (اسرائیل) و آمریکایی‌ها در ترور شهید سلیمانی چه بود یکی همین طوفان الاقصی است.» در پی انتشار اظهارات سخنگوی سپاه پاسداران، حماس با انتشار بیانیه‌ای آن را تکذیب کرد. در بیانیه حماس آمده است: «تمامی عملیات‌های مقاومت فلسطین در پاسخ به اشغالگری صهیونیست‌ها و تخاصم مستمر آنها با ملت و مقدسات ما صورت می‌‌گیرد.» در این بیانیه تصریح شده است: «ما بارها انگیزه و دلایل مان را از انجام  عملیات طوفان الاقصی تکرار کرده‌ایم که در درجه اول خطرهایی است که مسجد الاقصی را تهدید می‌کند.» سپاه پاسداران ایران نیز اطلاعیه‌ای منتشر و مدعی شد که از سخنان سخنگویش «سوء برداشت‌» شده است

ایران در "شرایط اضطراری" [1] قرار دارد، نشانه های این شرایط هر روز در جامعه ایران هویدا تر، خود را در شکل های مختلفی همچون خطر درگیری در جنگ های فراگیر و دوجانبه و چند جانبه، ریزش هولناک ارزش پول ملی، تورم و گرانی افسار گسیخته، تعطیلی مراکز کسب و کار و تولید، فرار مداوم سرمایه های مالی، و جامعه نخبه کشور و تن سپردن آنان به مهاجرت های دسته جمعی، افزایش بزهکاری های اجتماعی همچون اعتیاد، سرقت، ناامنی، کشتار نیروهای نظامی و امنیتی در درگیری های داخلی و خارجی و بلعکس و... خود بهتر از هر بیانیه رسمی، بیانگر شرایط اضطراری و بغرنج جامعه ایران است.

ج.ا.ایران با نقش گیری در کشاکش نبرد قدرت در وجوه منطقه ایی و جهانی، و قرار گرفتن در کنار روس ها، چینی ها و در کل نظام بازمانده از چپِ کمونیسم سابق، که در نبردی اعلام شده و با سابقه، با جهان غرب درگیرند، روزهای سیاه تاریخ خود را طی می کند، شرایطی که منافع و امنیت ملی کشور را در خطر جدی قرار داده، و ایران را در شرایط دائم و پایان ناپذیر پیشاجنگ قرار می دهد؛ نبرد فراگیری که در صورت آغاز، در شکل عرفی آن، انتظار می رود، با توجه به سابقه بدعهدی تاریخی، و سو رفتار و نیت بلوک شرق در قبال اقمار خود، ایران را پیشمرگ اهداف بلوک شرق کرده، ابتدا به نابودی سیستم "جمهوری اسلامی" و در وهله بعد، خطر نابودی "ایران" نیز بسیار جدی خواهد بود.

حمله اسراییل به کنسولگری ج.ا.ایران در دمشق [2] ، و قتل عام میهمانان و میزبانان بلندپایه حاضر در آن، طبق عرف و مقررات پذیرفته شده جهانیِ اماکن دیپلماتیک، قطعا یک حمله مستقیم به خاک ج.ا.ایران محسوب، و نقطه عطفی در رویارویی مستقیم با اسراییل است، چرا که این حمله آغازگر رسمی نبردی نظامی و مستقیم بین این دو کشور بوده، و اینک توپ در زمین ج.ا.ایران است که آیا با پاسخ متقابل، تن به جنگ مستقیم خواهند داد یا خیر، جنگی که پیش از این در ابعاد پنهان و آشکار در قالب جنگ لفظی، نبرد اطلاعاتی، جنگ تروریستی، درگیری های نیابتی، خرابکاری های اعلام شده و نشده علمی، تکنولوژیکی و... ادامه داشته و دارد و اکنون اسراییلی ها پا پیش نهاده، رویارویی مستقیم را نیز کلید زده اند.

نگاهی به کل صحنه ی نبردِ خطرناکی که هر لحظه این پتانسیل را دارد که به نبردی فراگیر و لگام گسیخته تبدیل شود، و صحنه سیاه دیگری را، در مراحل تاریخ درگیری ج.ا.ایران در نبردهایی جهانی و منطقه ایی را نشان دهد، که با آغاز سیاست نگاه و یا گرایش به "شرق[3] شدت گرفته، و دامن منافع و امنیت ملی ایران را، درگیر بازی با آتشی کرده است که به خصوص در خاورمیانه در جریان است، و می تواند این منطقه را به تلی از ویرانی، فروپاشی، فقر بیشتر، جنگ و نابودی فرو برد، همانگونه که مردم غزه چنین شرایطی را اکنون تجربه می کنند، کشتار، تجاوز، ویرانی، فقر، گرسنگی و رها شدگی در دامن جنگ طلبان، و جنگ سالاران، صورت واقع جنگی است که بین حماس و اسراییل جریان دارد.

در آخرین پرده از فرو غلتیدن مردم فلسطین، و در کنار آنان مردم ایران، یمن، لبنان، سوریه در جنگی بیرحمانه، که از هفت اکتبر 2023 [4] با حمله خونین و عجیب و غریب نیروهای گروه فلسطینی حماس و جهاد اسلامی فلسطین به داخل اراضی اسراییل آغاز شد، برنده واقعی روس ها بودند که با آغاز این جنگ، خود را دست برتر در نبردهای جاری در خلال حمله تجاوزکارانه خود به اوکراین [5] یافته، و نشان می دهند، اما اینکه، چنین نبردی چه دستاوردی برای ایران و دیگر ملل درگیر خواهد داشت، بسیار سوال برانگیز، و پر از ابهام است.

کشور در شرایطی قدم به قدم به این جنگ هولناک کشیده می شود که تصمیم سازان پیش از این در یک نابخردی تمام عیار، دهه هاست که در خلال کشاکش سهم دهی به مردم در حاکمیت، دچار سایش و برخورد عجیب و غریبی با مردم ایران شده اند، و در تندآب خیزش های متعدد، پیاپی، سراسری، خونین، مردمی و... گرفتار آمده، و در پیرامون رعایت حقوق، و تضمین حضور مردم در تصمیم سازی های اجتماعی و...، درگیرند، که آخرین آن خیزش "زن، زندگی، آزادی" است، و در راستای شانه خالی کردن از اعطای این حق و حقوق، حداقل دو انتخابات بسیار مفتضح را نیز، در خلال شرایط قهر اکثریت مردم ایران از حضور و مشارکت در پای صندوق های رای، برگزار کرده اند، و بحران مقبولیت و بلکه مشروعیت دامنگیر کرسی نشینان قدرت شده، و باعث تشکیل مجلس اقلیت، و دولت ضعیفی شد، که با آمدن آن، به رغم شعار کاندیداهای پیروز، هر روزه کشور در غرقاب مشکلات اجتماعی و... بیشتر فرو می رود.

در کنار آن، عوامل دیگری همچون فروپاشی اقتصادی، و گسترش و فراگیری فساد، و چپاول ثروت ملی توسط باندهای مافیای حاضر در پهنه قدرت، که در کیس های متعدد سو استفاده های کلان از امکانات ملی، حرام خواری های سیاسی و مالی و... بروز کرده، و تشت رسوایی عدم توان و یا تصمیم سیستم نظارتی و قضایی، در کنترل این حجم از فساد بارز را به رخ مردم حیرت زده ایران و جهانیان کشیده است،

در چنین شرایطی که تنها در کیس واردات و صادرات چای کشور، توسط یک شرکت سفارشی و دخیل در این امر (شرکت چای دبش)، مبلغ بی سابقه ی فاش شده ایی نزدیک به چهار میلیارد دلار حیف و میل از بیت المالِ مردم را نشان می دهد و...، متاسفانه به رویارویی و شکاف بین حاکمیت ج.ا.ایران با مردم خود، عمق و بُعد بیشتری بخشیده و آنان را در نظام دو قطبی های زیانبار (خودی – غیرخودی، انقلابی - غیر انقلابی، ارزشی - غیر ارزشی و...) گرفتار کرده است، که عملا شرایط کشور را خطرناک تر از پیش هم می کند.

در بُعد خارجی نیز، ضعف ج.ا.ایران در مواجهه مقتدرانه و موثر با تهدیداتی که از جانب همسایگان بی مقداری همچون طالبان در افغانستان [6] ، یا سیستم وابسته و متجاوزی مثل نظام دیکتاتوری الهام علیف در جمهوری آذربایجان و... متوجه کشور است، باعث باید می شد تا عُقلا را از درگیری در جنگ با قدرت هسته ایی مثل اسراییل باز دارد، اما این درگیری، برای رسیدن به اهداف ایدئولوژیک به سان یک طنز تلخ، در حال شدت گرفتنِ هر روزه است، و نشان می دهد که در جهت گیری ها، بیشتر از آنکه منافع و امنیت ملی ایران مد نظر تصمیم سازان کشور باشد، اهداف انترناسیونالیستی [7]، ایدئولوژیکی و... راهبر سیاست ج.ا.ایران و تصمیم سازی ها در این جهت شده است، که ایران را طعمه شرایطی می کند که پیش از این دامن اتحاد جماهیر شوروی را گرفت، و سیستم آنان را از صفحه روزگار پاک، و سرزمین شان را دچار تجزیه و فروپاشی کرد. مسکو نشینانِ دچار چنین توهمی، سیستم، نظام و سرزمین تحت حاکمیت خود را به نابودی و ویرانی کشاندند.

البته تقصیر این شرایط را نباید تماما منحصر به سران نظام کرد، بلکه قانون اساسی و ملت ایران نیز به اندازه خود، در بوجود آمدن این شرایط دخیل و سهیمند، چرا که وقتی شعار نابودی این و آن را در هر تجمعی فریاد می زدیم و می زنیم، و یا وقتی در اساسنامه، و حتی نام "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی"، ماموریت حفاظت از "انقلاب اسلامی" را بدون ذکر پسوند نام "ایران"، می آورند، و کسی معترض این هدف انترناسیونالیستی و فراملی نمی شود و...،

امروز سپاه پاسداران با تمسک به چنین بند و ظرفیتی در قانون تشکیل خود، خود را فرای از منافع و امنیت ملی کشور تعریف، و در راستای ماموریت شبه قانونی و فراملی خود در سوریه، لبنان، عراق، یمن و... می بیند، تا از چنین زائده هایی که رنگ و بوی "انقلاب اسلامی" و... دارند، در آنجا و یا هر جای دیگر جهان حمایت، حفاظت و پشتیبانی کند، و در این راستا خود را پاسخگوی هیچ نماینده انتخابی از سوی مردم هم نمی بیند،

و این چنین است که ما ایرانیان بدون نظر داشت به چنین عواقبی، به این اساسنامه، با اهداف فراملی، جهان وطنی و انترناسیونالیستی آن تن دادیم، که بدون نظر داشت به منافع و امنیت ملی، ثروت و نیروی ایران را که باید در مسیر توسعه و پیشرفت کشور و ملت ایران شود، صرف دیگران شده، و می شود.

 و یا وقتی در قانون اساسی رسما از دخالت نظام ج.ا.ایران در جنگ های آزادیبخش و انقلابی در سراسر جهان سخن گفته می شود [8]، عملکرد مسئولین در حضور در چنین نبردهایی، خود را شبه قانونی نشان داده، و امروز اعتراض برای پا پس کشیدن از عملی شدن این بندهای  قانون اساسی در این راستا، نمی تواند کاملا موجه جلوه کند،

هر چند که در آنسو، اگر حاکمیت بخواهد، می تواند، مطابق با خواست فعلی مردم، و اعتراض جاری در کشور به این عملکرد و این پتانسیل های قانونی، مثل بسیاری از اصول بر زمین مانده قانون اساسی، این بخش ها را نیز، نادیده گرفته، و از این شرایط خسارتبار، برای حفظ منافع و امنیت ملی، پا پس کشیده و از آن عبور نماید،

اما در انتخاب گزینشی بندهای قانون اساسی برای اجرا توسط حُکام نیز، توجیهات شبه قانونی در مقابل کسانی قرار دارد که در رای "آری" دادن به چنین متون قانونی در 12 فروردین 1358 و 6 مرداد سال 1368 از هم پیشی می گرفتند، و به حکام خود، حق دخالت در نبردهای ایدئولوژیکی با وجوه انترناسیونالیسم اسلامی و فراملی در خارج کشور را می دادند.

شرایط فعلی داخلی و خارجی کشور، نیاز به یک خود انتقادی جدی و شدیدِ مردم و حاکمیت را ضروری می نمایاند، که ایران را در ابعاد داخلی و خارجی، این چنین دچار بحران های بسیار خطرناک با نتایج بسیار زیانبار کرده است، و خطر نابودی و فروپاشی را هم برای سیستم، و هم برای کلیت ایران جدی نموده است.   

[1] - مدیریت شرایط اضطراری به سازماندهی و مدیریت منابع و مسئولیت‌های مرتبط با تمامی جنبه‌های انسانی، به موارد اضطراری همچون آمادگی، پاسخگویی، کاهش، و بازیابی اطلاق می‌گردد و هدف از آن کاهش اثرات مضر تمامی مخاطرات از جمله بلایای می‌باشد.

[2] - حمله هوایی به کنسول‌گری جمهوری اسلامی ایران در دمشق در ۱ آوریل ۲۰۲۴ روی داد. طی این حمله هوایی به ساختمان ضمیمه کنسول‌گری در مجاورت سفارت ایران در سوریه، پنج تا هشت تن از جمله فرمانده ارشد نیروی قدس سپاه پاسداران، سردار سرتیپ محمدرضا زاهدی کشته شد. سایر کشته شدگان عبارتند از پنج عضو سپاه پاسداران و دو مستشار ایرانی.  روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحرونوت به نقل از برخی گزارش‌های تأیید نشده مدعی شده که «حمله اسرائیلی» درزمان برگزاری یک نشست میان فرماندهان سپاه پاسداران با سران سازمان جهاد اسلامی فلسطین انجام شد. تعدادی از سران سازمان جهاد اسلامی نیز در بین کشته‌شدگان هستند که هویت آن‌ها فعلا معلوم نیست. https://t.me/+iK-468eUZ8tlYTQ0

[3] - نگاه به شرق یک راهبرد در سیاست خارجی ایران است که از آغاز ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ مطرح شد. بر اساس این سیاست، ایران باید برای ارتقای جایگاه بین‌المللی خود بر اهرم ایجاد رابطه مناسب با کشورهای مشرق‌زمین بیشتر تکیه داشته باشد.

[4] - حمله حماس به اسرائیل مجموعه‌ای از حملات هماهنگ بود که در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ توسط گروه‌های شبه‌نظامی اسلام‌گرای فلسطینی به رهبری حماس، از نوار غزه به مناطق مرزی اسرائیل انجام شد. حملاتی که توسط حماس و دیگر گروه‌های مسلح فلسطینی به عنوان عملیات طوفان الاقصی و توسط اسرائیل شنبه سیاه یا کشتار سیمحاط تورا خطاب شد و جنگ اسرائیل و حماس را در پی داشت.

[5] - روز ۵ اسفند ۱۴۰۰ (۲۴ فوریهٔ ۲۰۲۲)، روسیه تهاجم گسترده‌ای را به اوکراین، همسایهٔ غربی خود آغاز کرد که نشان‌دهندهٔ تشدید چشمگیر بحران روسیه و اوکراین است که از سال ۲۰۱۴ آغاز شده بود. این تهاجم بزرگ‌ترین حملهٔ نظامی متعارف به خاک اروپا از زمان جنگ جهانی دوم است

[6] - در ۲۷ می ۲۰۲۳، مصادف با ۶ خرداد ۱۴۰۲ نیروهای طالبان و مرزبانان ایرانی در امتداد مرز افغانستان و ایران میان ولایت نیمروز افغانستان و استان سیستان و بلوچستان ایران درگیر شدند درگیری حدود شش ساعت به طول انجامید و سطح تبادل آتش سنگین بود چنان که ضمن رد و بدل شدن آتش مسلسل از توپ و خمپاره‌انداز نیز استفاده شد. درگیری برای دو طرف تلفاتی را به همراه داشت، طرف ایرانی و افغان هرکدام دیگری را آغازگر درگیری معرفی کردند، پیشتر جدال لفظی میان مقامات دو کشور پیرامون حقابه ایران از رود هیرمند افزایش سطح تنش میان دو کشور را سبب گردیده‌بود

[7] - بین‌الملل‌گرایی یا انترناسیونالیسم : Internationalism) مفهومی کلی است که بر عقاید و سیاست‌های منجر به منافع مشترک اقوام و ملت‌ها، تکیه دارد. این عقیده، با ملی‌گرایی (ناسیونالیسم) پرخاشگر مخالفت دارد. اینترناسیونالیست‌ها برآنند که در صورت امکان‌نداشتن همکاری میان حکومت‌ها، این مساعدت بین ملت‌ها قاعدتاً امکان‌پذیر است. این مکتب بر آن است که بشریت را به این آگاهی برساند که هر فرد متعلق به یک جامعه جهانی است.

[8] - عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت:‌ در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حمایت از نهضت‌های آزادی‌بخش و مللی که به دنبال استقلال خود هستند، به عنوان یک خط مشی کلی در حوزه سیاست خارجی مطرح شده و به عنوان یکی از وظایف دولت‌ها در تحقق آن، تاکید شده است.... 

فتیله جنگ ها را، جنگ سالاران، و جنگ طلبان درست و یا نادرست روشن می کنند، و ملت هایی که در تصمیمِ آغاز و پایان این جنگ ها هیچ نقشی ندارند، ناگزیر، و هاج و واج، گوش و چشم هایشان را به اخبار رسانه ها می سپارند، و در کشاکش قدرتنمایی و وزنکشی صاحبان صحنه های خونبار جنگ، و میدانداران آتش و ویرانی، به شمارش روزهای کشتار، و تعداد انسان هایی می نشینند که سلاخی شده و می شوند، بدن هایی که آماج گلوله ها و بمب ها شده و می شوند، و این همان میزانسنج شدت درگیری، برای شاهدانِ آن خواهد بود. آرزوهایی که بر باد می رود، امیدهایی که دچار ناامیدی شده، خانواده هایی که از هم می پاشند، سرزمین هایی که آبادانی خود را می بازند و...

جنگ های آغاز شده را، انگار پایانی نیست، پرونده هایی که گاه هزاران سال است بسته نشده و نمی شوند، مثل همین جنگ بر سر سرزمین فلسطین، که دهه هاست که تاریخ خونبار آن ورق های پی در پی می خورد، و امروز ما به این پرده خونین و جاری آن رسیده ایم، و شاهد نبردی هستیم که هر دو طرف آن را مقدس می نامند و از شنبه 15 مهرماه (7 اکتبر 2023) کلید خورد، و به واقع یک پرده از هزاران پرده ایی است، که در 75 سال گذشته، ورق خورده، و با این شرایط، ورق های بسیاری نیز در پس خود دارد که خواهد خورد؛

دنیای ما، دنیای بی رحمی ها، شقاوت ها، سفاکی ها، کشتارها، تمامیت خواهی ها و ویرانگری هاست؛ و البته دنیا هرگز صاحب چنین خصلت های ناشایستی نبوده و نیست، و بلکه این خصوصیت انسانِ اشرف مخلوقات، مدعی عقل، اخلاق، خدا و... است، که بانی چنین صحنه های زشتی در دنیا می شود، و آنرا بارها و بارها آفریده، و بازآفرینی کرده، گسترش می دهد، و مدیریت می کند؛ در نبود انسان ها، به حتم دنیا زیباتر، سالمتر و آرامتر از اینی خواهد بود که هست؛ من اگر جای خدا بودم، به حتم از آفریدن چنین موجودی منصرف می شدم.

چراکه دیگر شریک فعالِ ما انسان ها در این دنیا، حیوانات هستند که تنها به قصد خوراک، جفتگیری و دیگر دلایل حیوانی، از هم می کُشند، ولی ما انسان ها علاوه بر دلایل حیوانی، برای آرمان و آرزوهایی که تنها برای دارندگانش محترمند، نیز می کشیم؛ حتی برای تفریح و تفرج عده ایی به کشتار انسان ها و حیوانات مبادرت می کنند؛ گاه مست از باده ی تسلط بر تمام ثروت و منابع کره زمین (آب، خاک، جنگل و...)، که همه را ملک طِلق انسان، و در خدمت او می دانیم، در فکر تصاحب سرزمین های همدیگریم، و برای این نیز کشتار می کنیم؛ گاه انسان در فکر تسلط ایده هایی است که تنها نزد صاحبانش بهترین تلقی می شوند، برای تسلط ایده ها و آرمان های مان نیز کشتار می کنیم؛ یا در پی حکمرانی نژادی بر جهانیم، که آنرا برترین نژاد تعریف می کنیم، برای تسلط نژادمان بر جهان نیز کشتار می کنیم؛ و یا برای تسلط مذهب مان به کشتار روی آورده، مذهبی که تنها پیروانش، آنرا بهترین دین دانسته، و آنرا لایقترین برای تسلط بر جهانِ انسانی می دانند، برایش حاضرند، از دیگرانی که از آنان نیستند، مثل آنان فکر نمی کنند، و مانع یکه تازی آنان هستند، حمام خون به پا کنند و...، اینجاست که کشتارها از همدیگر، مجوز دینی، ایدئولوژیک، قانونی، منطقی، لازم و واجب بودن و... می گیرند، آنرا تشدید کرده، و هر بار بدون وجداندرد، آنرا از سر می گیریم، و بر تعدد کشته های از همدیگر، مجلس جشن به پا می کنیم.

فلسطین یک سمبل کشتار و ویرانی، در همین مقوله هاست، نبردهای دنباله دارِ قدیم و معاصری که انگار پایانی بر این پرونده خونین وجود ندارد؛ نمی دانم برای فلسطین چه مقدار از انسان ها کشته شده اند، فقط همین را می دانم، که زمین اورشلیم بارها و بارها، با خون تپه هایی از اجساد سربازان مهاجم و مدافع آن، سیراب شده، و از زمان رومیان بدین سو، این سرزمین بارها و بارها، دست به دست شده، و می شود، و هر که از راه رسید، و قدرت لازم را یافت، بر اساس تسلط مذهبی، نژادی، قومی و... بر این نقطه، بر تلی از اجساد دیگران، پیروزی خود را جشن می گیرد، درست مثل همین چند روز پیش که حماس در یک غافلگیری مشکوک، نبردی را استارت زدند، و تا میانه های سرزمین تحت حاکمیت صهیون ها پیش رفتند، و در یک روز، 1300 نفر از آنانرا کشتار کردند. 

و عده ایی در گوشه و کنار دنیا، از جمله در همین میدان فلسطینِ خودِ ما در تهران، جشن گرفتند و شادی کردند، اما این جشن را دیری نپایید، و کشتار متقابل، و جشن و پایگوبی طرف مقابل شروع شد، و تاکنون هزاران نفر زیر آوار ساختمان های فرو ریخته، و انفجارات پی در پی و بی وقفه، در غزه و دیگر مناطق فلسطینی و اسراییلی جان داده و می دهند، و تازه وزیر دفاع اسراییل از "وحشی های حماس" می گوید و به سربازانش وعده ورود به غزه [1] را می دهد، تا از درون آنرا ببیند! [2] و لابد کشتار اصلی را بعد از آن همه ویرانی و خونریزی و...، تجدید کنند.

بیش از هزاره است که سنگی در چاه ویل (بدون ته) خاورمیانه افتاده، و هزاران عاقل، توان بیرون آوردن آن را ندارند، تنها در همین فقره غزه، دو میلیون نفر در بزرگترین زندان سر باز جهان، در باریکه ایی با عرض و طول بسیار کم، گرفتار آمده، به هر سو که فرار می کنند، دیوار است و فنس های بلند، و گذرگاه هایی که بسته مانده اند، تنها گزینه ایی که دارند، ماندن و مردن است، چرا که نه کشورهای همسایه ی همکیش و همزبانِ آنان، دیگر توان پذیرش مهاجر و پناهندگانی جدید، و بیش از آن که در گذشته پذیرفته اند را دارند، و نه این مردم می خواهند خانه و کاشانه خود را رها کرده و بروند، تازه اگر تصمیم به رفتن هم بگیرند، و راهی هم باز شود، این رفتنی است که معلوم نیست دیگر بازگشتی برای آنان وجود داشته باشد، یا خیر.

و جنگ سالاران پشت این همه دلایل مذهبی، تاریخی، منطقی و غیر منطقی که برای جنگ و نبرد تدارک دیده شده، پنهان شده و همچنان محکم و استوار، بر طبل و بوق جنگ نواخته، راهی برای خلاصی از جنگ و کشتار نیست؛ به نظر می رسد انسان تا زمانی که به ارزش های انسانی، و اخلاقِ انسانی باز نگردند، و خود، ایده، دین، نژاد و... خود را حق مطلق بداند، حکایت جنگ ها، همچنان باقی است، و این روند ادامه خواهد داشت؛

در این سو چشم هایی وجود دارد، که به دیدن گرسنگی، تشنگی، قساوت، کشتار، آوارگی و... در خاورمیانه عادت می کنند، و سو استفاده گرانی که منطق جنگ را همچنان ترویج و تئوریزه کرده، و گسترش می دهند، دیگر کشته شدن مردم افغانستان، فلسطین و... به دست طالبان جنایتکار، جانیان صهیونیسم، تروریست های سنگدل و افسارگسیخته مسلمان و... کاملا عادی شده است، گرسنگی مردم افغانستان و فلسطین، یمن، ایران و... کاملا نادیده گرفته می شود، زنان شان در بدترین وضعیت قرون وسطایی، برایشان قانون نوشته می شود، حتی از تحصیل، کار و مسافرت محروم می شوند و... نه گوشی به فریاد شان حساس است، نه چشمی به غم شان گریان، ملت هایی فراموش شده، در تکرار جنایت، کشتار، غارت و ظلم رها شده اند، چشم های دنیا به دیدار ظلم و ظالم، کشتار و غارت و جنگ، آوارگی و گرسنگی و حوادث تلخ و... دارد عادت می کند و...، 

این بزرگترین خطر برای انسانیت است، این همان ناقوس خطری است که نواختن آغاز کرده، و همه ی ارزش های انسانی و اخلاقی را به سخره گرفته است، شاید به جایی برسیم که دنیا بگوید، این ملل وحشی را به حال خود رها کنید، تا آنقدر از هم بکشند، تا تمام شوند، و دنیا از چنین آوردگاه جنایتکارانی این چنینی رها شود، تا بلکه چشم و گوش جهان از دیدن این همه پلیدی خلاص گردد!

[1] - منطقه غزه شامل 2 میلیون نفر جمعیت در مساحت 360 کیلومتر مربع است. این منطقه از دو طرف با اسرائیل، از یک طرف با دریای مدیترانه در کنترل نیروی دریایی اسرائیل و از یک طرف با خاک مصر همسایه است

[2] - گالانت (10/19/2023 08:59 PM) یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل، در یک سخنرانی در جمع نیروهای نظامی این کشور در مرز غزه گفته است «شما الان غزه را از دور می‌بینید، به زودی از داخل آن را خواهید دید. فرمان خواهد رسید.» ناظران می‌گویند اظهارات او نشان می‌دهد که آغاز یک حمله زمینی ممکن است نزدیک باشد.  ارتش اسرائیل پیش از این اعلام کرده بود که نیروهایش به منظور افزایش آمادگی جهت انجام عملیات برای مراحل بعدی جنگ، در سراسر خاک این کشور استقرار پیدا کرده‌اند. وزیر دفاع اسرائیل روز دوشنبه (تاریخ انتشار: ۱۴:۱۶ - ۱۷-۰۷-۱۴۰۲) گفت که اسرائیل در حال تشدید تدابیر خود علیه نوار غزه است. این محاصره کامل شامل ممنوعیت ورود مواد غذایی و سوخت نیز می شود. او ادامه داد که این اقدام بخشی از نبرد علیه "مردم وحشی" است 

کشتار و آوارگی و ظلم در افغانستان هرگز پایان ندارد، و هنوز زخم نبرد قره باغ باز، و کشتار و آوارگی های آن پابرجاست، که امروز اسراییلی ها در صبح، و فلسطینی ها در بعد از ظهر با کشتاری عظیم مواجه شدند. اسراییلی ها روز خود را با زوزه های موشک، راکت و گلوله آغاز کردند، بعد هم حمله ایی برق آسا که به اسارت و کشتار ساکنان مناطق اسراییلی نشین منجر شد، اما همه چیز مشکوک است، چرا که انگار همه ی چشم های بینای جهان، کور شده بودند، تا این نبرد آغاز شود، و تا حدی که می خواهد پیش رود! تو گویی چشم های زیادی به دیدن خونریزی های امروز آماده مست شدن بودند.

چرا که تمام سرویس های امنیتی و نظامی منطقه و جهان از جمله اسراییل، امریکا و... و تمام همکاران منطقه ایی اشان انگار در یک خواب خرگوشی بودند، تا حوادثی که باید، اتفاق بیفتند؛ کارشناسان سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی، نظامی همه ی آنها غافلگیر شدند، و باخت خود را باید اعلام کنند، نه گنبد آهنین اسراییل بیدار بود، و نه مرزبانانش استحکاماتی برای دفاع از مرزهای مصنوعی سیاسی با فلسطینی های ساکن در بزرگترین زندان سرباز جهان، و باریکه غزه داشتند،

و در نتیجه، شرایطی مهیا بود تا صدها نفر کشته، زخمی و اسیر شوند. این از شرایطی بود که امروز صبح رقم خورد، اما بعد از ظهر حملات متقابل اسراییلی ها آغاز شد، و این سو نیز صدها نفر از زندانیان گرفتار آمده در باریکه غزه، توسط زندان بانان شان کشته و مجروح شدند. و نتانیاهو، نخست وزیر تندرو اسراییل، کشورش را در حالت "جنگ" اعلام کرد.

این چنین است که تو گویی از عهد باستان ناف منطقه غرب آسیا را با جنگ بریده اند، آسان ترین و مجازترین کار، جنگ و کشتار است؛ حکیم ابو نصر فارابی، اندیشمند بزرگ ایرانی می فرمایند : "شخصیت هر ملتی عبارت از مجموعه ترسیمات ذهنی و یا خیالی آنها است". و تو گویی ترسیمات ذهنی و یا خیالی مردم این خطه از آسیا را در جنگ و نبرد شکل داده و بقا می یابد؛ مردمان این سرزمین بلازده ترسیمات ذهنی و خیالی خود را بعد از گذر از دریای خون دیگران قرار داده اند، آنان آرمان های خود را با گذر از دریای خون همدیگر تعریف می کنند.

و همه این جمله زیبای حکیم بلخ، جناب جلال الدین مولوی را به فراموشی سپرده اند که :

"آن‌ها که اهل صلحند بردند زندگی را         وین ناکسان بمانند در جنگ زندگانی"

و تو گویی زندگی بی ارزش ترین کالا در این خطه از جهان است، و این روزهای آینده است که تعیین می کند که دامنه جنگ، چقدر وسعت خواهد یافت، و آیا این جنگ به صبح و عصری خونین در امروز ختم خواهد شد، یا نه، جان های دیگری را باید طعمه این جنگ جدید دید. آنانی که دیروز زنده بودند و هرگز فکر نمی کردند امروز روز آخر زندگی آنان باشد، آیا کسان دیگری هم هستند که ساعات آخر زندگی خود را طی می کنند؟!

شعار "نه به جنگ" در میان هیاهوی جنگجویان، در این منطقه فلاکت زده گم شده است، و همیشه دلایل زیاد و محکمه پسندی برای کشتار و جنگ، دم دست تمام کسانی است که بخواهند نبردی را، در هر یک از روزهای سیاه این مردم فلاکت زده، آغاز کنند. این جا رجز خوانی جنگ، مقدس ترین و زیباترین نوای مردان میدان این منطقه است. همه از کمک خداوند برای غلبه بر همدیگر می گویند، هر یک از آنان خدایی دارند که خدای شان را طرفدار خود، و اجر اعمال خود را نزد او محفوظ می دانند. و البته غایب ترین عنصر این میدانِ کشتار، آوارگی و ظلم، خدایی است که همه از آن یاد می کنند. او غایب ترین موجود، در این آوردگاه تجارت خون و زندگی است. 

هر روزمان آبستن جنگی جدید است، و هر جنگی مجوزی برای آغاز جنگی دیگر.

پایان تابستان است و شروع پائیز، و در آستانه سالروز آغاز هشت سال جنگ و خونریزی در 31 شهریور سال 1359، و اینکه با چه رویکردی باید بدان نگریست، آنرا به رسم موجود "گرامی" داشت، یا اینکه به تفکر نشست که چه شد که این طولانی ترین جنگ جهان در قرن بیستم آغاز شد، از چه این مقدار به درازا کشید، و چرا این جنگ طولانی و پر از خسارت و درد، این چنین پایان یافت؟! یا اینکه چه باید کرد که چنین جنگ های خسارتبار و دردناکی، دوباره برای کشور و مردم ایران اتفاق نیفتد، و چطور می توانیم ما هم به یک کشور نرمال و بدور از جنگ و جدال با دیگران، در دنیا تبدیل شویم.

هشت سال ویرانی و تجاوز، هشت سال اسارت و آوارگی، هشت سال جراحت و پارگی و از هم پاشیدن بدن هایی که به مسلخ خشم، خشونت و جنگ برده شدند، و البته هشت سال نبرد و رزم رزمندگانی که با هجوم وسیع متجاوزین بعثی مواجه شدند، که آمده بودند تا تیکه های دیگری از خاک مقدس ایران بزرگ را جدا کرده، و به تیکه های جدا افتاده دیگری از این دست ملحق نمایند، که پیش از این، در حاشیه های رودهای دجله و فرات، چونان شهر تیسپون و...، جدا کرده بودند، و متاسفانه می رود تا از گوشه های ذهن ما نیز به فراموشی سپرده شوند، تو گویی انگار چنین شهرها و مناطقی هرگز به ایران تعلق نداشته، و پایتخت ایران نبوده است.

این روزها، تحت نام "گرامیداشت هفته دفاع مقدس"، چهره شهرها به نشانه ی آمدن آن روزِ شومِ آغازِ جنگ، تغییر می کند، هر ساله در چنین روزی رسانه های جمعی بسیج می شوند تا از آن هنگامه، یادمانی خاص بسازند، و بزعم خود، آنرا زنده نگه دارند، و سمبل های آن دوره سحرآمیز و سخت، بر در و دیوار شهرها خودنمایی کنند و...، اما دلم آشوب می شود، چراکه، به روزهایی فکر می کنم که از سوی دو طرف هر میدانِ اینچنینی، تمام موازین انسانی، قوانین اخلاقی و... تعطیل می شوند، و سبقت در قتل و کشتار، وارد کردن جراحت و زخم، به اسارت و زندان بردن، ویرانی و خسارت و... در سرلوحه برنامه ها و اهداف مجاز تبدیل شده و بلکه به عادی ترین کارهای روزانه، تبدیل می شوند.

تو گویی در جنگ ها "رُفِعَ القلم" [1] اتفاق افتاده، که چشمه های وجدان و اخلاق انسانی کور می شوند، و در وجود انسان سوالی از چرایی وجود این همه درد، رنج و غم و مصیبت دیده نمی شود، و انسان ها در شرایطی قرار می گیرند، که می توانند هر آنچه که خواستند و می توانند، از همنوعِ مقابل خود، بُکشند، جراحت زنند، به اسارت برند و... و با افتخار نیز از آن عمل خود یاد کنند، و گردن فراز دارند، که در آن لحظات واجد چنان عرفانی بودند، و در آن صحنه های غرور حضور داشتند، در حالی که غرق در خضوع و خشوع و عبادت، زندگی کردند، این چنین از حریف کشتند و...!

جنگ ها هنگامه ایی اسرار آمیز است، که بشر آن را از تمام موازین اخلاقی و انسانی جدا، و برای خود پرانتزی در زندگی انسانی باز می کند، و آنرا بسان لحظه ایی استثنایی تعریف، و بر آن قوانینی دیگر استوار می دارد، چونان که صحنه داران آن، اوضاع "رفع القلم" را بر اعمال خود استوار می بینند؛ لذا در دوره جنگ، هر جنایتی مجاز و درست، و واجد اجر و پاداش تلقی می شود! می توان بر هیروشیما و ناکازاکی بمب اتمی افکند، و شهرهایی را با تمام مردمش نابود نمود، می توان 665 هزار اسیر نبرد کیف را سر به نیست کرد [2] ، می توان هزاران سرباز حریف را در نبرد بدر [3] در کناره های دجله با مواد شیمیایی و... خفه کرد و کُشت و یا مجروح بر صحنه جنگ رها کرد؛ می توان سنجار [4] را از مرد و زن ایزدی پاک، و آنانرا نسل کشی نمود و... و باز در نزد همقطاران خود به قهرمان شجاعت و قدرت و... مفتخر بود.

انگار نه انگار که خداوند ما را انسانی مسئول و صاحب تفکر آفریده است، که باید بر اراده و اعمال خود لجام زنیم، اما در آن دوره جنگ، سربازان بدانچه مجازند، که در حالت عادی هیچ انسانی هرگز مجاز به انجامش نیست، و نخواهد بود. و در مخیله اش هم، انجام آن قابل تصور نیست، نمی دانم چرا باید آمدن چنین دوره ایی را گرامی داشت؟! می مانم در این ماندن ها.

معنی گرامیداشت چنان سحر شدگی، فراموشی، مستی و مدهوشی را که در این حالت، هرگونه کشتار، جراحت و اسارت و خشم و خشونت مجاز می شود، را خوب نمی فهمم، که طی آن انسان هایی مملو از وجدان و اخلاق، ابتدا از وجوه انسانی و اخلاقی شان با توجیه و تبلیغ خالی، تا چنان صحنه هایی را به راحتی بیافریند، بی آنکه احساس گناه کنند، که هر انسان عادی با دیدن آن صحنه، از خشم و ناراحتی و شرم، صورت و چشم بر می گرداند، تا حتی آنرا نبیند.

آری در چنین روزی ما مجبور به حضور در چنین صحنه هایی شدیم، و برای هشت سال بهترین فرزندان این آب و خاک، و البته برادران عراقی ام، قربانی چنین شرایطی شدند، کُشتند و کشته شدند، جِراحت زدند و جراحت خوردند، اسیر شدند و اسیر گرفتند، معلول شدند و معلول کردند، و بهترین شهرهای ما را ویران کردند و بهترین شهرهای شان را ویران کردیم و...

اما چنان مسحور آن شرایط شده بودیم، که حتی وقتی به پایان آن لحظات مصیبت و درد هم که رسیدیم، در داغ پایانش، ناله ها زدیم و گریستیم که چرا فرایند کشتار و... تعطیل شده است، که "دَرِ باغ شهادت را نبندید!" [5] و آنان که از مصیبتِ قتل و کشتار خاندان پیامبر در سده های نخستین اسلام می گفتند و ما را برای قربانی شدن به سان آنان، در چنان صحنه هایی آماده می کردند، از پایان این صحنه ها، و مصیبتِ پایانش خواندند و گریستند، و ما هم زار زار برای آن پایان، گریستیم و ناله زدیم، که حالا که "جنگ ما را لایق خود کرده بود!" [6] چرا این جنگ به پایان می رسد؛ و این منطق و حال جنگ دیدگانی بود که مثل ماهی از آب بیرون انداخته و بر زمین خشک، مثل ذرت های در روغن داغ افتاده، بالا و پایین می شدیم، که چرا درب باغ شهادت بسته شده است!

با پایان این جنگ هشت ساله و بی پایان، کسی از نکبت جنگ نگفت، و برای عدم تکرارش، فریادی بر نیاورد، کسی برنامه ایی برای صلح طلبی و دوری از جنگ نداشت، شعار "نه به جنگ" تو گویی خود، به ضد ارزشی بزرگ تبدیل شده بود، که میان ارزش های جنگ! نباید فریاد زده می شد، و فریاد زده نشد، و اگر زده شد در میان هیاهوی درد فراق جنگ گم شد.

 

[1] - مسلمانان معتقدند در طول دوره زندگی، فرشتگانی از سوی خداوند مامور به ثبت اعمال انسان هستند. از کودکی به ما می گفتند روی دو دوش هر انسانی دو فرشته نشسته اند که مامور ثبت و درج اعمال انسانند، فرشته روی دوش راست، اعمال نیک، و فرشته روی دوش سمت چپ، اعمال بد انسان را ثبت پرونده هر انسانی می کنند، و در آخر این پرونده به خداوند عرضه می شود، تا او را روانه بهشت و یا جهنم کند؛ "رفع القلم" از این اندیشه سرچشمه می گیرد و به معنی برداشته شدن "قلم تکلیف" است که کنایه از این دارد که تمام قوانین دینی از دوش مکلف برداشته می شود، دیندارانی که مُقیَّد به انجام و یا عدم انجام کارهایی هستند، زین پس که فرشتگان چشم بر اعمال انسان می بندند، او می تواند هر کاری که دوست داشت را، مثل آدم های آتش به اختیار انجام دهد. مثلا "قتل" شنیع ترین اقدام برای یک انسان در شرایط عادی است، در قالب "جهاد" می توان به عددی که توانستی از طرف مقابل بکشی و در پرونده جهاد خود، که برای دریافت اجر به خداوند عرضه خواهند داشت، انباشت. و... اصطلاح رفع القلم توسط معتقدین شیعه ایی که در جشن مرگ دشمنان ائمه شیعه، خود را مجاز به هر گفته و کاری می بینند، سود جسته می شود تا در آن هنگامه، مجاز شوند گناهان را هم انجام دهند!

[2] - نبرد نخست کی‌یف به نبردی در جبهه شرقی جنگ جهانی دوم اطلاق می‌شود که در اثر اقدام نیروهای ورماخت در ماه‌های اوت و سپتامبر سال ۱۹۴۱، در جریان عملیات بارباروسا، برای به محاصره درآوردن نیروهای ارتش سرخ در ناحیه کی‌یف به وقوع پیوست. از این نبرد در تاریخ نظامی شوروی تحت عنوان عملیات دفاع راهبردی کی‌یف یاد می‌شود. طی این نبرد، پس از توقف حرکت گروه ارتش مرکز ورماخت به سمت مسکو، بخشی از نیروهای زرهی آن در قالب گروه زرهی ۲ تحت امر هاینتس گودریان رو به جنوب چرخش کردند. با حرکت نیروهای گروه ارتش جنوب ورماخت از گذرهای رود دنیپر رو به شمال و اتصال آن‌ها نیروهای گودریان در شرق کی‌یف، بیشتر یگان‌های جبهه جنوب غربی ارتش سرخ به محاصره آلمان ها درآمدند و در نهایت به کمک پیاده‌نظام منهدم شدند. نبرد کی‌یف بزرگ‌ترین محاصره نیروهای نظامی در طول تاریخ بوده‌ است که طی آن ۶۶۵ هزار نیروی نظامی شوروی به اسارت نیروهای آلمانی درآمدند. آدولف هیتلر، پیشوای رایش سوم نبرد کی‌یف را «بزرگ‌ترین نبرد در تاریخ جهان» توصیف کرده‌است.

[3] - عملیات بدر عملیات گسترده نظامی نیروهای مسلح ایران، در خلال جنگ ایران و عراق بود، که در اسفندماه ۱۳۶۳ به مدت ۱۰ روز در منطقه هورالعظیم، به فرماندهی سپاه و با مشارکت نیروی زمینی ارتش، بر علیه نیروهای ارتش عراق انجام شد. عملیات بدر در تاریخ ۱۹ اسفند ۱۳۶۳ آغاز شد و تا ۲۹ اسفند ۱۳۶۳ ادامه داشت. نیروهای ایرانی در پیشروی اولیه از جزایر مجنون، موفق به گرفتن پاسگاه ترابه و تسخیر بخشی از بزرگراه بغداد-بصره شدند. با این حال پاتک عراقی‌ها نیروهای ایرانی را به عقب راند و حالت واماندگی جنگ ادامه یافت. در این عملیات میزان تلفات طرفین بسیار بالا بود و از سمت نیروهای ایرانی بالغ بر ۱۵ هزار نفر و از سوی عراق نیز بیش از ۱۰ هزار نفر کشته شدند. مهدی باکری؛ فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا و عباس کریمی؛ فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله از جمله کشته‌شدگان ایرانی در عملیات بدر بودند.

[4] - نبرد سنجار به نبردهای فشرده‌ای گفته می‌شود که بین شبه نظامیان داعش و نیروهای کرد رخ داد که منجر به کشته و آواره شدن تعداد زیادی از مردم سنجار و سقوط این شهر توسط نیروهای داعش شد. انگیزه داعش برای حمله به سنجار اولا طبق ایدئولوژی افراطی که ایزدی ها را کافر و حرب و جنگ با اینان را واجب دانسته و مرتکب شنیع ترین جنایت ها علیه غیر نظامیان شدند. دوما نزدیکی به میدان‌های نفتی که یکی از درامدهای گروه داعش از طریق فروختن نفت، که گاهی توسط شرکت های ترکیه که برخی منابع ادعا و اثبات کردند، فروخته و هزینه های استقرار و جنگ های پی در پی را جبران میکرد. نسل‌کشی ایزدی‌ها به جنایات جنگی، کشتار جمعی برنامه‌ریزی شده و هدفمندِ ایزدیان و به بردگی جنسی کشاندن زنان به‌دست حکومت اسلامی عراق و شام (داعش) علیه اقلیت مذهبی کردزبان ایزدی سالِ ۲۰۱۴ میلادی در عراق و سوریه اشاره دارد. در ژوئن ۲۰۱۶ سازمان ملل متحد گفته‌ است داعش علیه ایزدیان مرتکب نسل‌کشی شده‌ است و داعش به دنبال نابودی کاملِ این دین و به‌ اجبار مسلمان‌کردن ایزدیان است.

[5] - نوحه ایی تحت عنوان "در باغ شهادت را نبندید" که بعد از پایان جنگ توسط صادق آهنگران تنظیم و اجرا شد، هیچ رزمنده ایی از جایگاه سردار آهنگران در روند تبلیغات جنگ بی اطلاع نیست :   سبک بالان خرامیدند و رفتند     مرا بیچاره نامیدند و رفتند       سواران لحظه ای تمکین نکردند      ترحم بر من مسکین نکردند    سواران از سر نئشم گذشتند      فغان ها کردم، اما برنگشتند       اسیر و زخمی و بی دست و پا من       رفیقان، این چه سودا بود با من؟       رفیقان، رسم همدردی کجا رفت؟       جوانمردان، جوان مردی کجا رفت؟     مرا این پشت، مگذارید بی پاک        گناهم چیست، پایم بود در خاک        اگر دیر آمدم مجروح بودم       اسیر قبض و بسط روح بودم        در باغ شهادت را نبندید        به ما بیچارگان زان سو نخندید         رفیقانم دعا کردند و رفتند      مرا زخمی رها کردند و رفتند    رها کردند در زندان بمانم          دعا کردند سرگردان بمانم           شهادت نردبان آسمان بود         شهادت آسمان را نردبان بود        چرا برداشتند این نردبان را؟       چرا بستند راه آسمان را؟          مرا پایی به دست نردبان بود           مرا دستی به بام آسمان بود          تو بالا رفته ای من در زمینم        برادر، روسیاهم، شرمگینم           مرا اسب سپیدی بود روزی         شهادت را امیدی بود روزی       در این اطراف، دوش ای دل تو بودی!        نگهبان دیشب، ای غافل تو بودی!          بگو اسب سپیدم را که دزدید         امیدم را، امیدم را که دزدید          مرا اسب چموشی بود روزی         شهادت می فروشی بود روزی      شبی چون باد بر یالش خزیدم        به سوی خانه ی ساقی دویدم        چهل شب راه را بی وقفه راندم        چهل تسبیح ساقی نامه خواندم        ببین ای دل، چقدر این قصر زیباست       گمانم خانه ی ساقی همین جاست           دلم تا دست بر دامان در زد        دو دستی سنگ شیون را به سر زد     امیدم مشت نومیدی به در کوفت        نگاهم قفل در، میخ قدر کوفت        چه درد است این که در فصل اقاقی؟       به روی عاشقان در بسته ساقی      بر این در،‌ وای من قفلی لجوج است      بجوش ای اشک هنگام خروج است        در میخانه را گیرم که بستند      کلیدش را چرا یا رب شکستند؟!      دعا کردند در زندان بمانم        دعا کردند سرگردان بمانم         من آخر طاقت ماندن ندارم        خدایا تاب جان کندن ندارم         دلم تا چند یا رب خسته باشد؟         در لطف تو تا کی بسته باشد؟        بیا باز امشب ای دل در بکوبیم        بیا این بار محکم تر بکوبیم       مکوب ای دل به تلخی دست بر دست        در این قصر بلور آخر کسی هست       بکوب ای دل که این جا قصر نور است        بکوب ای دل مرا شرم حضور است        بکوب ای دل که غفار است یارم       من از کوبیدن در شرم دارم        بکوب ای دل که جای شک و ظن نیست        مرا هر چند روی در زدن نیست       کریمان گر چه ستار العیوب اند      گدایانی که محبوب اند خوب اند          بکوب ای دل،‌ مشو نومید از این در         بکوب ای دل هزاران بار دیگر        دلا! پیش آی تا داغت بگویم         به گوشت، قصه ای شیرین بگویم        برون آیی اگر از حفره ی ناز         به رویت می گشایم سفره ی راز           نمی دانم بگویم یا نگویم         دلا! بگذار، تا حالا نگویم      ببخش ای خوب امشب، ناتوانم       خطا در رفته از دست زبانم           لطیفا رحمت آور، من ضعیفم         قوی تر ازمن است، امشب حریفم     شبی ترک محبت گفته بودم       میان دره ی شب خفته بودم          نی ام از ناله ی شیرین تهی بود         سرم بر خاک طاقت سر نمی سود        زبانم حرف با حرفی نمی زد         سکوتم ظرف بر ظرفی نمی زد       نگاهم خال، در جایی نمی کوفت        به چشمم اشک غم، تایی نمی کوفت       دلم در سینه قفلی بود، محکم           کلیدش بود، دریاچه ی غم                امیدم، گرد امیدی نمی گشت         شبم دنبال خورشیدی نمی گشت       حبیبم قاصدی از پی فرستاد      پیامی با بلوری می فرستاد       که می دانم تو را شرم حضور است        مشو نومید، این جا قصر نور است     الا! ای عاشق اندوه گینم          نمی خواهم تو را غمگین ببینم         اگر آه تو از جنس نیاز است          در باغ شهادت باز، باز است       نمی دانم که در سر، این چه سودا است!        همین اندازه می دانم که زیبا است           خداوندا چه درد است این چه درد است؟         که فولاد دلم را آب کرده است           مرا ای دوست، شرم بندگی کشت        چه لطف است این، مرا شرمندگی کشت

[6] - صادق آهنگران این نوحه "ذوق و شوق نینوا کرده دلم" را بعد از پایان جنگ، در فراق آن روزهای جنگ و خون، دردمندانه خواند و زمزمه کرد و ولوله ایی در دل های رزمندگان برپا کرد :  "بـار دیگـر بـا اجــازه از تفنگ       می‌رود ذهنم بسوی شعر جنگ        ذوق و شـوق نینـوا کـرده دلم       چـون هـوای کـربلا کـرده دلم       بود سنگر بهترین مـأوای من       آه جبهـه کـو بـرادرهـای من       در تمام سال‌های عشق و جنگ       مهـر در سجاده مـا شد قشنگ        سنگر خوب و قشنگی داشتیم       روی دوش خود تفنگی داشتیم      جنگ مـا را لایـق خود کرده بود        جبهه ما را عاشق خود کرده بود          روز کوچ کاروان از بر و بحر    روز آزادی شد از زندان شهر      نفرت از هر خود ستایی داشتیم        خلـق و خـوی روستایی داشتیم       آسمـان تکبـیر ما را دوست داشت      هر حسینی کربلا را دوست داشت       روزها در عشق پرپر می زدیم       در دل شب‌ها منـور می زدیم       داشتیم ای دوست شب‌های خطر      سایه‌ی صاحب زمان را روی سر          ابر گـریان از صـدای ناله بود       شور پرپر گشتن یک لاله بود     گردبـاد خـون به روی دجلـه بود    حمله در شب دعوتی تا حجله بود     مین بـه میـدان عبـورم می کشید     شیهه‌ی اسبی به شورم می کشید       گریـه‌هایم آه حسرت خورده اند      چکمه‌هایم خاک غربت خورده اند     یـاد روزی کـه بسیجی می شدیم      شمع شب‌های دوئیجی می شدیم        یـاد روزی که در خمپاره‌ها         جمع می‌کردیم، پاره پاره‌ها       هر بسیجی اقتـدا بر شمع کرد      پاره‌های جـان جود را جمع کرد       تـا ابـد شــام پریشانی ماست        داغ غربت روی پیشانی ماست      سرزمین نینوا یـادش بـه خیر   کـربلای جبهه‌ها یادش به خیر      سر به دوش گریه ها و ناله‌ها       چـون نگریم در عزای لاله ها        فیض پرپر گشتن گل داشتیم      کاش در جـام بلا مُل داشتیم      زخم دیدیم و پی مرهم شدیم      ما به بزم عشق نامحرم شدیم      ارث ما این روسیاهی مانده است     یادی از مـرغان چاهی مانده است    کربلای جبهه‌ها یادش به خیر     سرزمین نیـنوا یادش به خیر      غم برای نوع عنوان، می خوریم   رنج آب و غصه‌ی نان می خوریم    کـاش بـا یــارانِ مستِ دوستی     باز می‌داد عشق، دست دوستی         تا به دشت و کوه، رُسته شالی است      تـا ابـــد جـای شهیـدان خـالی است      سرزمین نیـنوا یادش به خیر      کربلای جبهه‌ها یادش به خیر"

صفحه1 از3

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
بالاخره فشارهای لابی صهیونیستی به آمریکا جواب داد و بایدن به اسرائیل برای پاسخ به ج. اسلامی چراغ سبز...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
شروع شد مجلس نمایندگان آمریکا شدیدترین لوایح را علیه ایران تصویب کرد مجلس نمایندگان آمریکا در پی ...