کجاست ابوالفضل بیهقی که داستان خونبار خراسانیان را دوباره بنویسد
  •  

19 تیر 1400
Author :  
طالبان، خیزش خلافت، قیام به بندافکن به پای بندگان خدا

 

باز سواد سپاهی سیاهی افکن و سیاهپوش را می بینم که همچون مغولان که از بعد از تسخیر و غارت "اترار" [1] به پیش می تاختند، و سوی دیگر شهرهای خراسان پیش می آمدند، این روزها بر خاک سرزمین خراسان، سربازان بند افکن خلیفه ی جور، پای می کوبند، و هر لاله بشکفته ایی، و هر امید به بار نشسته ایی را، برای آزادی و کرامت انسانی، لگد کوب سم ستوران ناپاک خود کرده، مردم این دیار را لت و کوب و کشتار می کنند، و خاک غم بر این سرزمین فرهیختگان می پاشند.

دریغ که در کوس و کرنای آنان باز شیپور خلافت، و جنایات ناشی از خلیفه گری الهی آنان، سر داده می شود، خلفایی که نظام، راه و روش و تاریخ آنان مملو از اسارت، جنایت، تزویر، کشتار، ویرانی، غارت، چپاول، بند، بیداد، ظلم و... است، اما باز خود را خلیفه خودخوانده خداوند، می دانند؛ در حالی که نشانی از انسان و انسانیت در وجود و رفتارشان با خلق خدا نیست، حال آنکه انسان شدن، یعنی خداگونه شدن؛

و عمله های ظلم بی پایان آنان، با ایجاد رعب و وحشت، از طریق کشتار و جنایت، بندگان خدا را، که ساکن در این سرزمین هایند را به ضرب تازیانه وحشت و ترس مرگ و جنایت، به صف می کنند، و تک تک را به اکراه یا به اجبار، به جنگ یا به صلح، به کرنش در مقابل شخصی، که بر جایگاه خدایگان نشسته، وادار می کنند، در حالی که او به گزاف خود را یگانه انسان دوپای لایق برای خلیفه الهی می داند، که باید بر انسان ها حکم براند، و دیگران موظف به دادن دست بیعت به اویند، خواه بر آن خدای و خلیفه ساخته در ذهن پوچ پرورشان، موافق باشد، یا که نباشد؛

و دریغ و درد که، خلیفه و خلافت، و نظام خلیفه پرستان، دست از این سرزمین اهورایی و پاک، که خاستگاه عرفان و معرفت است، بر نمی کشد، و در هر دوره ایی کسانی که بر آزادی و کرامت انسانی خود چشم و گوش بسته اند، همواره همه را، مطیع تخت نشینی چون خلیفه فاسد خود، می خواهند، در غیر از این، لایق کوبیدن بر دیوار؛ و هر که باشد، مهم نیست، چرا که در تفکر این خشک مغزان متکبر، و گم شده در افکاری پوچ، حق الناس ،به حق خلیفه تقلیل یافته، و محور حق خلیفه است،  دیگران در پس حق او هرچه نصیب شد، شگر گزار باشد! عمله ظلم مردمی که را که از کنار خلیفه، یا عکس و بیرقش، به بی توجهی گذر کنند را، لایق  تنبیه می دانند، و به توپ فتنه و فتنه چی می بندند؛ خون او را جاری خواسته، عرض و آبرویش، را بر باد.

اینک دوباره بلخ و بلخیان را، وقت زار زار گریستن آمد، و غمنامه خراسانیان را انگار هرگز پایانی نیست، چرا که از چهار سو بر آنان می تازند، تو انگار نعوذ بالله، خداوند نیز، این قلب فرهنگ ایرانشهر را، برای تاخت و تاز خونخواران دوران آفریده است، چرا که دستان ناپاک هر خونریزی را بر این مردم حلیم، در طول تاریخ دراز می بینم، و همواره خونخواران و ظالمان دوران، از سر آنان مناره ها ساختند، و از خوانابه تن آنان، آسیاب چرخاندند، و گندم غارت کرده از خود آنان را آرد کردند، و از آن آرد نان پختند، و به بی شرمی تمام خوردند، و نوشیدند، و خدایی که برای خود ساختند، بر این پیروزی شکر گفتند! و این ظفر را هدیه ایی از جانب خداوند، بر خود شمردند، چرا که خود را جانشینان خداوند بر زمین می نامیدند.

سرزمین ادیبان و شعرا، سرزمین دُر و لَعل بدخشان، سرزمین یمگان، آرامشگاه ناصر خسرو [2] ، چشت شریف که یادآور خواجه معین الدین چشتی [3] است، و هروی ها با آن همه بزرگان ادب ایرانشهر، گوهرشاد بانو [4] و تاج و تخت، ادیب پرور شوی مهرگسترش؛ خواجه عبدالله انصاری یا پیر هرات، و بابا طاهر عریان و... همه و همه گواه بر عزت این خاک و خاک نشیان این سو و آن سوی آمودریاست.

اکنون دوباره دست های ناپاک خلیفه ایی باز اینبار از جنوب، ناموس پارسیگویان و خراسانیان را آماج دشنه های خونین خود کرده است، و انگار باز می خواهند، دوباره حسنک وزیر [5]  را در دروازهِ شارستانِ شهرِ بلخ به جرم قرمطی (اسماعیلیه)  [6] بودن، دار زنند، در حالیکه بلخیان زار می گریند، و بر این صحنه های غمبار خود شاهدند؛ و قرمطی کیست؟! او که بر ظلم خلیفه و عمال ظلم او شوریده است، و ایرانیان را آزاد از ظلم و اسارت خلفا می خواهد، لذا هرکجا اسمی از آزادیخواهان می یافتند، او را قرمطی نامیده، حتی نامش را نیز تیرباران می کردند، تو گویی خروج و بر ظلم، در نگاه اهل خلافت خود گناهی نابخشودنی است، و مفسد فی الارضش می خوانند، و حکم به محوش از صفحه زمین می دهند، حال آنکه خود سراسر فساد در زمینند، و قیام هر قیام کننده ایی علیه ظلم، خود عین عدل و انصاف است، و سزاوار درود و اجر خداوندی؛

و امروز هم تو گویی، بوسهل سوزنی همچنان در ائتلافی تازه با خلیفه ایی خونخوار مانده است، تا بلخیانِ غمناکِ بر دار کردنِ حسنک وزیر را، دوباره تنبیه کند، چرا که بر پای دار کسی گریستند که نام قرمطی بر او بود و ملحدش می دانند، چرا که بر سلطه خلیفه ظالم و عمالش، بر ایرانیان معترض بود و...،

کجاست ابو الفضل بیهقی[7] ، که حکایت این ظلم مکرر را نیز بنگارد، آنچنان که داستان به دار کشیدن حسنک وزیر را در سایه دسیسه رایج در درگاه قدرت خلیفه بغداد و غلام او در رژیم غزنوی نوشت، و اشک از دیدگان همه در رثای این نخبه ایرانی، که اسیر دسیسه باندهای قدرت دستگاه خلافت شد، جاری کرد، او باید دوباره از بیهق برخیزد و به بلخ، تخار و بدخشان شود، تا مرثیه جدید اعمال عُمال خلیفه اسلامی را بنویسد، تا مرثیه خوانان بر حال خراسانیان، سلسله مرثیه از دست ندهند، و تا قیام قیامت، مرثیه خوان آنی باشند که بر این مردم مظلوم رفت، و می رود.

او باید بنویسد که خونخواران جدید، قومی نو آیین نیستند، بلکه کهنه آیینانی اند، برخاسته از جهل سرزمین های تفتیده حجاز، که تنشان لبالب است از سم کشنده مارهای خزنده بیابان های خشک و بی حاصل عربستان که هر نیشی در بدن هر انسان کنند، خوی حیوانی را بر تن طعمه خود تزریق کرده، او را به وحشی چون خود، در ظلم، ماندگار می کنند، و از قضا بر این ظلم خود، مُهر عملی الهی و خدایی می زنند، و برای ساکنین سرحدات شان جز مرگ، اسارت، استخفاف، ویرانی و عقب ماندگی، غارت، چپاول و... ارمغان دیگری ندارند، و...

عمال ظلم دستگاه خلافتی، قاعده های انسانی، اخلاق، و ارزش های مشترک منتهی بر کرامت خلق الله را بر زمین نهاده، خلقی را مطیع اوامر خلیفه خودخوانده خدا بر زمین می خواهند، اینان در استخفاف خلق الله و در یک کلمه انسان، گوی نامردمی را از هر شمشیر به دستی، در تاریخ جنایات بشری ربوده اند، و انگار در عفو و گذشت، که باید به هنگام قدرت داشت، بویی از اخلاق حکمداری نبرده اند. انگار هرگز نشنیده اند که "چون فرمانروا گشتی بخشنده باش"، [8] آنان انگار نمی دانند که تاریخ به سان چشم بر هم زدنی کوتاه و گذاراست؛ و به زودی همه به تاریخ خواهند پیوست، و نه آنان خواهند ماند، و نه طعمه های تحت سلطانی اشان؛ تو انگار در وجود اینان شرارتی است که حلقه به گوش، و غلام خلیفه ی بر تخت نشسته باشند، و بر آزار خلق نادم نبوده و نشوند، بر ظلم خود چشم بربندند، و زور گویند؛

آنها می گویند "فرمانبرداری باید نمود، به هر آنچه خداوندگاران فرمایند"، و به رغم خلیفه، هیج نباید گفته آید، و انجام پذیرد.

بلخیان را نظر به دعا و مدد نیشابوریان، توس نشینان، ساکنان ری، شیراز و... بود، اما گشایشی نشد، و اگر شد در حدی نبود که بلخیان را بر دشمن فایق آید، تا بلخ به دست دشمن افتاد و به زودی نیشابوریان و... را نیز همین عاقبت خواهد بود، مناره های ساخته شده از سر بلخیان را، حرامیان بر نیشابور، بسطام، ری و... هم به تکرار ساختند و پرداختند.

اما مژده باید داد، که این همه رفتند، و این قوم صاحب مکر و تزویر و جنایت نیز خواهند رفت، و خراسان سرزمین عبرتی است، برای متجاوزین و تجاوز پیشگان؛ احمق مردانی که دل بدین دنیا بسته، و خود و کرامت انسانی خود را به خلفا فروختند، تا در خدمت ظلم و جور آنان، به نعمت بسیار دست یابند، که حاصل غارت و چپاول بندگان خداست.

این عمله های ظلم، انزار دهندگان را "مرغدل" ، "بزدل" و... خطاب کنند، و ندانند که اهل مهر بودن خود فضیلت است، آنان که خود فضیلت های انسانی را به کناری نهاده اند، و راه وحوش، در پیش گرفته اند، خسران عظیم را به زودی درک خواهند کرد، اگر آیات قرآن را اصالتی باشد.

انسان از این همه انحراف و از خود ماندگی اصحاب اهریمن، اندیشمند و سر در گریبان می شود، که این غل و زنجیر تباهی و جور، تا کجا، انسان را به زندان حیوانیت، و بل سقوطی بیشتر می برد، که او را تنها با گرگان درنده می توان مقیاس گرفت.

زنان بلخ، بدخشان، تخار و...، این روزها خون می گریند، که باز غل و زنجیر آماده ساخته اند و کرامتی برای آنان باقی نخواهند گذاشت، و به دیوارهای خانه هایی زندانی اشان خواهند کرد، که پیش از این به رنگ آزادی، رنگ شده بود.

اگر آنروز خلفا، برمکیان، حسنک وزیر، ابن مقفع و... را بدین روز دچار کردند، امروز باز بر اهل خراسان به تمام، همان می رود که بر خاندان بزرگ ایرانشهر رفت.

 

 

[1] - اولین شهری که مغولان بر آن دست یافتند و غارت و کشتار کردند. شهری در ساحل غربی رودخانه سیحون، یا همان فاراب، که محل تولد حکیم ابونصر فارابی است که بزرگترین فیلسوف ایرانی بعد از اسلام است

[2] - ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرخسرو (۳۹۴–۴۸۱ ه‍.ق) از شاعران بزرگ فارسی‌زبان، فیلسوف، حکیم و جهانگرد ایرانی و از مبلغان مذهب اسماعیلی بود. وی در قبادیان از توابع بلخ متولد شد و در یمگان از توابع بدخشان درگذشت. وی بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفه و حساب و طب و موسیقی و نجوم و کلام تبحر داشت و در اشعار خویش به کرات از احاطه داشتن خود بر این علوم تأکید کرده‌است. ناصر خسرو به همراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشته‌است.

[3] - خواجه معین الدین حسن سجزی چشتی مشهور به خواجه معین الدین چشتی درگذشته به سال ۶۳۳ قمری در اجمیر شریف هند. در ایالت راجستان - جیپور. بعضی او را از اهالی سیستان عده‌ای او را از هرات و بعضی از سمرقند دانسته‌اند اما آنچه مسلم است او فارس زبان بود و آثار خود را به زبان فارسی نگاشته است. سال  ۵۸۸قمری همراه لشکریان سلطان معزالدین محمد غوری (هرات) از ایران و افغانستان به هند رفت و در اجمیر ساکن شد. وی یکی از مهم‌ترین و موثرترین طریقه‌های صوفی که هم در تاریخ سیاسی و اجتماعی شبه قاره و هم در تاریخ ادبیات فارسی در آن سامان نقش داشته‌اند و صوفیان پیرو طریقه چشتیه هستند.

[4] - گوهرشاد بیگم (۷۸۰ - ۹ رمضان ۸۶۱ ه‍.ق) معروف به گوهرشاد آغا و مهدعلیا، از زنان اشرافی خراسان و از سیاستمداران دوره تیموریان است. او زنی بسیار قدرتمند، نیکوکار، ثروتمند، ادب دوست، هنرپرور و خردمند بود.  گوهرشادبیگم همسر سلطان شاهرخ تیموری بود که پس از پدرش امیر تیمور، به مدت ۴۳ سال بر مناطق وسیعی از ایران و افغانستان حکمرانی کرد و توسط او در سال ۱۴۰۵ م پایتخت تیموریان از سمرقند به هرات منتقل شد.

[5] -  حسن بن محمد میکالی شناخته شده به حسنک وزیر، آخرین وزیر سلطان محمود غزنوی بود که به دستور مسعود غزنوی و به فتوای خلیفه بغداد، تحت عنوان قرمطی یا اسماعیلی، در روز ۲۴ بهمن سال ۴۱۰ خورشیدی،‌به دار آویخته شد. امیر حسنک، از آل میکال از خاندان دیواشتیج شاهزاده سغدی بود. سلطان محمود او را به خاطر دانش و تجربه‌اش به وزارت حکومت خویش منصوب کرد. حسنک در زمان حیات محمود به حج رفت و در هنگام بازگشت به دلیل ناامنی راه‌ها از مسیر مصر به غزنی برگشت. در مصر خلعت خلیفه فاطمی مصر را که شیعه اسماعیلی بود قبول کرده و در غزنی تسلیم سلطان محمود کرد.

[6] - اسماعیلیان گروهی از شیعیان هستند که به امامت اسماعیل، فرزند جعفر صادق، اعتقاد دارند. در ایران بسیار کمیابند و در برخی کشورها مانند افغانستان، تاجیکستان، هندوستان، تانزانیا، کنیا و سایر ممالک پراکنده‌اند. چنان‌که هانری کربن می‌گوید اسماعیلیان نزاری پس از سقوط قلعه الموت به دست مغولان و نابودی کتب موجود در آن منابع خود را از دست دادند.

[7] - نویسنده تاریخ مسعودی، قرن 5 ه.ق

[8] - این نوشته با نظر داشت بر داستان به دار زدن حسنک وزیر، در تاریخ مسعودی نوشته ابوالفضل بیهقی تنظیم شده است.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (11)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

واکنش‌ها به سیلی خوردن و اعدام طنزپرداز قندهاری به دست طالبان
نگارش از یورونیوز فارسی • به روز شده در: ۲۸/۰۷/۲۰۲۱ - ۰۹:۵۰
انتشار ویدئویی از «نظر محمد» مشهور به «خاشه جوان قندهاری»، طنزپرداز مشهور افغانستان نشان می‌دهد که او پیش از آنکه توسط طالبان تیرباران شود، مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
این ویدئو که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است، خاشه جوان را پس از بازداشت نشان می‌دهد که افراد مسلح کنار او هستند و یکی از این افراد به صورت این طنزپرداز افغان سیلی می‌زند و به او «خبیث» می‌گوید.
مسئولان امنیتی ولایت قندهار پیشتر خبر داده بودند که افراد مسلح ۲۲ ژوئیه (۳۱ تیر/سرطان) نظرمحمد را از خانه‌اش در ولسوالی (شهرستان) دند ولایت قندهار بیرون برده و روز جمعه تیرباران کرده‌اند.
به گفته منابع خبری محلی در افغانستان، دستان نظر محمد پس از پیدا شدن جسدش، از پشت بسته بوده است.
گروه طالبان در پی انتشار خبر تیرباران نظر محمد با پذیرش مسئولیت «قتل» او اعلام کرد که این طنزپرداز افغان در عملیات چریکی کشته شده است.

نظرمحمد به دلیل خوش‌طبعی که داشت و فکاهی‌هایی که می‌گفت، شخصیتی پرطرف‌دار در میان مردم افغانستان بود. او همچنین عضو پلیس ملی افغانستان در قندهار بود.
سیلی زدن شبه نظامیان طالبان به صورت خاشه جوان و سپس تیرباران او، واکنش‌های زیادی را در میان مردم و مسئولان افغانستان به دنبال داشته است.
امرالله صالح، معاون اول رییس جمهور افغانستان در واکنش به تیرباران شدن خاشه جوان در صفحه فیس بوکش نوشت: «ویدیوی لحظات قبل از اعدام صحرایی خاشه جوان قندهاری نشان می‌دهد که طالب نه به شریعت پابند است، نه محکمه دارد ، نه قانون و نه انسانیت.»
سرور دانش، معاون دوم ریاست جمهوری افغانستان نیز در صفحه فیس بوک خود نوشت: «سیلی بر صورت نظر محمد خاشه کمیدین مشهور قندهاری، سیلی بر صورت تمام مردم افغانستان و توهین به انسانیت و کرامت انسانی است. سیلی دژخیم عبوس جور و جهل و جمود بر چهره خندان عدالت و دانایی و هنر است.»
او در بخش دیگری از پیام فیس بوکی خود نوشت: «تیرباران خاشه یکبار دیگر ماهیت ددمنشانه دشمنان این سرزمین و دشمنی آنان را با فرهنگ و هنر و آزادی و آزادگی به نمایش گذاشت.»

This comment was minimized by the moderator on the site

کارشناسان به یورونیوز: طالبان امروز، سیاسی‌‎تر و خشن‌تر از طالبان دهه هفتاد است
نگارش از مریم شاهی • به روز شده در: ۲۷/۰۷/۲۰۲۱ - ۱۲:۳۴
گفتگو با کارشناسان افغانستان درباره طالبان
در تازه‌ترین تحولات مربوط به جنگ در افغانستان، خبرها حاکی از نزدیک شدن دامنه جنگ جاری در این کشور به مرکز شهرهای بزرگ است.
اخیرا بخش حقوق بشر دفتر نمایندگی سازمان ملل متحد در افغانستان، یوناما درباره گسترش جنگ به شهرهای بزرگ و پرجمعیت ابراز نگرانی کرده است.

هزاران باشنده/ شهروند افغانستان خانه و سرمایه‌های وابسته به زمین‌شان را در مناطق به تازگی تصرف شده طالبان رها کرده‌ و به مرکز شهرها پناه آورده‌اند، فقر و گرسنگی در میان آوارگان جنگ به حدی است که سازمان ملل از وقوع فاجعه انسانی قریب‌الوقوع ابراز نگرانی کرده است.
آگاهان می‌گویند که این حجم از بیجاشدگی/آوارگی یک پیام مهم دارد، این که بسیاری از مردم افغانستان نمی‌خواهند کابوس زندگی در سایه امارت طالبانی در دهه هفتاد را دوباره تجربه کنند و به ناچار به مرارت‌های بیجاشدگی/آوارگی تن می‌دهند. از طرفی طالبان با این پیام به مناطق تصرف شده می‌آیند که به مردم عادی کاری ندارند و آنها می‌توانند زندگی معمولی‌شان را از سر بگیرند، اما از طرف دیگر گزارش‌هایی از رویکرد افراطی طالبان در مناطق شمالی افغانستان می‌رسد. یورونیوز برای بررسی ماهیت طالبان امروزی با طالبان دیروز (دهه هفتاد) با چند تا از کارشناسان گفتگو کرده است.

طالبان امروزی، زاده فساد سیاسی
آصف آشنا، کارشناس مسایل سیاسی به یورونیوز می‌گوید: «در دو دهه اخیر همچنان که شهروندان افغانستان به رشد سیاسی، اقتصادی و توسعه انسانی دست یافتند (و با جامعه افغانستان دهه هفتاد فرق کرده‌اند)، طالبان هم تغییراتی را تجربه کرده‌اند. طالبان از نظر سیاسی نسبت به طالبان دهه هفتاد قدرتمندتر شده‌اند، هر چند که از نظر ارزش‌های ایدئولوژیک همان طالبان دیروز هستند.»
به گفته وی رشد سیاسی طالبان از سال ۲۰۰۷ میلادی، یعنی بعد از اولین جرگه صلح آغاز شد و آنها تاکنون توانسته‌اند گروه ستون پنجمی را در درون نظام کنونی افغانستان داشته باشند که بر تصمیمات ارگ چه در دوره حامد کرزی و چه در دوره اشرف غنی احمدزی به نفع طالبان تاثیرگذار هستند.
وی می‌افزاید: «آقای کرزی رشد دموکراسی را بر اثر نفوذ مهره‌های طالبان به نفع این گروه مصادره کرد، وضع به جایی رسید که آقای کرزی با مخالفت‌هایش با حملات شبانه امریکا به مواضع طالبان و مخفیگاه‌های این گروه روابط خود را با رئیس‌جمهور وقت امریکا (اوباما) به صفر رساند.»
این کارشناس سیاسی دلیل قدرت‌گیری طالبان را ناشی از فساد سیاسی حاکم بر ارگ ریاست جمهوری افغانستان می‌داند و می‌گوید: «قدرت‌گیری طالبان امروزی ریشه در بازی‌های سیاسی درون ارگ داشت. از یک طرف از دوره کرزی به این سو به شکل‌های مختلف از چهره طالبان قباحت‌زدایی شد و از طالبان میانه‌رو، تندرو، برادران راضی و ناراضی سخن رفت و چنین استدلال شد که باید با طالبان (میانه‌رو) برخورد نیک صورت گیرد، در حالی که در تجربه مردمی طالبان میانه‌رو و تندرو وجود نداشت. از طرف دیگر از گروه طالبان به عنوان ابزار فشار برای تاثیرگذاری در انتخابات‌های ریاست‌جمهوری نیز استفاده شد. در تجربه انتخاباتی سال ۲۰۱۴، طالبان در هرات و فاریاب و مزار مردم را با تهدید قطع کردن انگشت از رای دادن منصرف می‌کردند و در مناطقی که احتمال بیشتری داشت که تیم مورد نظر رای بیاورد، امنیت شبکه‌های رای‌دهی و کارخانه‌های تولید رای تقلبی را تامین می‌کردند.»

درگیری‌ها در ولایت قندهار در جنوب افغانستان «۲۲ هزار خانواده» را آواره کرد
افزایش بی‌سابقه تلفات غیرنظامیان در افغانستان؛ سازمان ملل: طالبان مسئول ۳۹ درصد کشته‌ها و زخمی‌هاست
به گفته آصف آشنا طالبان دیروز امکانات نظامی قدرتمندی نداشتند و در بهترین حالت به داشتن (تیربار) پیکا و چند موتورسایکل (موتورسیکلت) خلاصه می‌شدند، اما به خاطر حضور ستون پنجم طالبان در ارگ ریاست‌جمهوری به کاروانی از امکانات نظامی سنگین و تجهیزات پیشرفته نظامی ارتش دست یافته‌اند.

وی ادامه می‌دهد: «طالبان به قدری از نظر سیاسی قدرتمند شده‌اند که روابط دیپلماتیک و استخباراتی/اطلاعاتی با کشورهای بانفوذ در افغانستان برقرار می‌کنند و حتی با بزرگترین متحد سیاسی دولت افغانستان، یک توافقنامه (دوحه) را در بلندترین سطح امضا می‌کنند.»

با شدت گرفتن جنگ میان دولت و طالبان، آمریکا اعلام کرده است که برای پشتیبانی بیشتر از نیروهای امنیتی افغانستان، حملات هوایی علیه مواضع طالبان را شدت می‌بخشد.

شکاف طبقاتی میان طالبان و رهبرانشان
به نظر می‌رسد طالبانی که در گذشته با مظاهر تکنولوژی برخورد می‌کردند، امروزه برای پیش بردن جنگ روانی در کنار جنگ در میدان‌های نبرد با دولت، استفاده فعالی از تکنولوژی می‌کنند. همان‌طور که بسیاری از شهروندان افغانستان از رسانه‌های اجتماعی برای رساندن پیام‌هایشان در مورد وقایع اخیر استفاده می‌کنند. برخی از صاحبنظران در شبکه‌های اجتماعی با اشتراک گذاشتن تصاویری از زندگی پر از رفاه رهبران کنونی طالبان به شکاف میان فقر و گرسنگی طالبان در صحنه‌های نبرد و زندگی رهبرانشان اشاره می‌کنند.

طالبان دیروزی ملای قریه‌ای در قندهار به نام ملا محمدعمر را به عنوان رهبر پذیرفته بودند که زندگی سنتی و ابتدایی‌اش فرقی با جنگجویان طالبان نداشت، اما رهبران امروزین طالبان در دانشگاه‌های مطرح دنیا تحصیل کرده‌اند. عباس استانکزی یکی از این رهبران طالبان است که در دانشگاه آمریکایی بیروت با اشرف غنی و زلمی خلیل‌زاد همصنفی/ همکلاسی بود.

فرهنگ خشونت و کشتار
اخیرا یوناما با انتشار گزارشی، تلفات غیرنظامیان را در نیمه نخست سال ۲۰۲۱ میلادی بی‌سابقه خوانده و طالبان را عامل اصلی تلفات غیرنظامیان دانسته است. سرپرست سفارت امریکا در کابل در توییتی به این گزارش واکنش نشان داده و نوشته است که عدم تمایل طالبان به گفت‌وگوهای معنادار صلح، نشان‌دهنده‌ بی‌تفاوتی این گروه نسبت به زندگی غیرنظامیان است.

حسن رضایی، استاد جامعه شناسی و مترجم با بیان این که «طالبان بیرونی سیاسی‌تر و طالبان داخلی خشن‌تر شده‌اند»، می‌گوید: «برخلاف طالبان دیروز که ساختار تشکیلاتی به شکل ساده و ابتدایی داشتند، طالبان امروزی در سه رده‌بندی قابل بررسی هستند. رده اول رهبران طالبان هستند که در خارج از افغانستانند، برخلاف گذشته سنتی عمل نمی‌کنند و به یک فهم سیاسی رسیده‌اند، به طوری که بین سیاست اعلانی و اعمالی آن‌ها تفاوت وجود دارد. آن‌ها در سیاست اعلانی خود از صلح و احساسات ملی سخن می‌گویند و در عمل، برخورد خشن و شدید دارند. رده دوم، طالبانی هستند که در رفت و آمد میان پاکستان و افغانستان هستند و از نظر فنی و نظامی ورزیده شده‌اند. رده سوم بازوی نظامی طالبان هستند که متشکل از طالبان ایدئولوژیک، کسانی که به هر دلیلی از جمله قاچاق مواد مخدر و جرایم دیگر به مشکلات با دولت برخورده‌اند و جذب بدنه نظامی طالبان شده‌اند. در دو دهه اخیر بدنه نظامی طالبان بی‌رحم‌تر از گذشته شده‌اند، آن‌ها افراد ملکی/غیرنظامی را می‌کشند با این توجیه که مظنونان یا خارجی هستند یا همکاران خارجی‌ها. و اگر به آن‌ها به خاطر کشتارشان اعتراض شود، توجیهات ساده لوحانه‌ای را مطرح می‌کنند.»

به گفته رضایی، بدنه نظامی طالبان در گذشته (دهه هفتاد) توجیه‌شان این بود که برای پایان دادن به وضع آنارشی و جنگ‌های داخلی قدم به میدان گذاشته‌اند و برخوردهای خشن و بی‌رحمانه آن‌ها شکل مقطعی داشت که در یکاولنگ بامیان، مزارشریف و .. بروز یافت، اما بعد از گذشت دو دهه، بی‌رحمی و خشونت برای طالبان به یک فرهنگ تبدیل شده است.

طالبان ایدئولوژیک، امروز و دیروز
محمد محق، دین‌پژوه که درباره تفکر ایدئولوژیک طالبان تحقیق کرده است، دراین باره می‌گوید: «هر کس تصور کند که طالبان تغییر کرده‌اند یا خود را فریب می‌دهد یا دیگران را. طالبان در اندیشه و باورهایشان همان گروه متحجر و واپسگرا هستند که در دوران حاکمیت‌شان بودند. تنها تغییری که کرده‌اند در فریبکاری و خدعه‌گری‌شان است که نسبت به آن زمان چالاک‌تر شده‌اند.»

وی می‌افزاید: «تفسیر طالبان از اسلام بدوی‌ترین، خشن‌ترین و عقل‌ستیزترین تفسیر ممکن از دین است. این را در زمان حاکمیت‌شان با چشم سر دیدیم. آنان هنوز به همان تفسیر از دین می‌نازند و حتی ادعای زبانی هم ندارند که به تفسیر متفاوتی رسیده‌اند. تفسیر آنان از نظر بسیاری از مراکز معتبر دینی جهان اسلام مردود است.»

او می گوید طالبان به حقوق اقلیت‌‌ها، تنوع اقوام و حقوق زنان باور نداشتند و هنوز هم هیچ باوری ندارند و اجازه نخواهند داد زنان ادامه تحصیل بدهند، در رشته‌های دلخواه خود درس بخوانند، به مشاغل دلخواه خود بپردازند و بر بدن و بر سرنوشت خود مالکیت داشته باشند.

آینده سیاسی طالبان
به گفته حسن رضایی، در صورتی که دولت افغانستان بتواند در مقابل طالبان مقاومت کند و این جنگ برای ۵ سال آینده دوام یابد، شکاف‌های کنونی بین رهبران طالبان و بازوی نظامی آن‌ها به صورت اختلافات جدی نمایان خواهد شد.

وی می‌گوید درست است که در حال حاضر رهبران طالبان از این بدنه نظامی خشن طالبان برای پیشبرد اهداف سیاسی خود استفاده می‌کنند اما در درازمدت، رهبران خارج‌نشین طالبان مستقر در قطر و پاکستان این نگرانی را دارند که نتوانند نیروهای داخلی طالبان را کنترل کنند.

رضایی می‌افزاید: «چنانچه دولت نتواند ادامه دهد و توان ادامه جنگ را نداشته باشد و این گروه روی کار بیاید، در سیاست افغانستان، شاهد یک حکومت سربکوبگر خشنی خواهیم بود که تحمل کوچک‌ترین مخالفتی را نخواهد داشت و شدت خشونتش در تاریخ سیاسی افغانستان بی‌سابقه خواهد بود. چون در این دو دهه، طالبان فرصت کشتار داشته‌اند و به شدیدترین و خشن‌ترین شکل ممکن شهروندان افغانستان را قربانی کرده‌اند.»

طالبان اعلام کردهاند که حدود ۲۰۰ ولسوالی/شهرستان افغانستان را تحت تصرف خود درآورده‌اند، ادعایی که حکومت افغانستان رد می‌کند.

افغانستان ۳۸۸ ولسوالی دارد.

This comment was minimized by the moderator on the site

متن کامل بیانیه هبة‌الله آخوندزاده، رهبر طالبان افغانستان

ـ ما به همسایه‌ها، منطقه و کشورهای جهان اطمینان می‌دهیم که افغانستان به هیچکسی اجازه نمی‌دهد که با استفاده از خاک ما، امنیت کشورهای دیگر را با تهدید مواجه بسازد. همچنان از سائر کشورها می‌خواهیم در امور داخلی ما هیچگونه مداخله‌ای نداشته باشند.

به تمام دیپلماتان خارجی، سفارتخانه‌ها، کونسلگری‌ها، مؤسسات خیریه و سرمایه‌گذاران اطمینان می‌دهیم که از طرف ما هیچ مشکلی به آن‌ها پیش نمی‌شود.

بر تمام جهت‌های داخلی صدا می‌نمائیم که ما با هیچکسی خواهان دشمنی نیستیم، آغوش ما به روی آن‌ها باز است، خواست‌های مشروع را می‌پذیریم و برای بازسازی کشور از استعدادهای آن‌ها استفاده سالم خواهد شد.

پیام ما به عساکر ایستاده در صف مقابل و همچنان تشکیلات مختلف دیگری که تازه روی‌کار می‌شود اینست که از جنگ و مخالفت دست بکشند، چنانکه هزاران تن عساکر دیگر با زمینه‌سازی  ازطرف امارت اسلامی با مجاهدین یکجا شدند، برای انها سهولت برابر شد و احترام شدند، بقیه شان هم با ما یکجا شوند، جان‌های خود را از خطر دنیا و آخرت نجات دهند و دیگر سبب تباهی و بربادی کشور نگردند.

امارت اسلامی توجه خاصی به عرصه تعلیم و تربیه دارد. زیرا تا آنکه کشور ما در عرصه معارف پیش‌رفت نکند، در عرصه‌های اقتصادی و عمرانی نیز پیش‌رفت نمی‌توانیم. برای استقلال و خودکفایی اقتصادی، فعال داشتن ادارات تعلیمی، آراستن نسل جدید به همه بخش‌های علمی و به‌خصوص تعلیم و تربیه اولادهای خود به علوم دینی و نیز پیشرفت در عرصه تعلیمات عصری از ضرورت‌های است که امارت اسلامی اهمیت آن را درک نموده و منظور ترقی درین راستا تلاش می‌نماید.

هموطنان ما می‌توانند در صورتی‌که خدای ناخواسته از سوی کسی مورد ظلم و تعدا قرار بگیرند، با کمیسیون سمع شکایات در تماس شوند و شکایت خود را ثبت کنند. همچنان به کارکنان ‌کمیسیون سمع شکایات هدایت خاص داده می‌شود که در شنیدن شکایات مردم بسیار جدی باشند و هر شکایت را خوب تعقیب نمایند و شکایت‌کننده را مطمئن بسازند.

در عرصه حقوق شهروندان، امارت اسلامی به حقوق حقه‌ی افغان‌ها متعهد است. زیرا اسلام ما را به دادن و نگه‌داشتن حقوق همه مردم امر نموده است. همچنان برای زنان در چوکات شریعت مطهره محیط مناسب تعلیمی مهیا می‌شود و امارت اسلامی در این مورد توجه خاصی خواهد نمود.

امارت اسلامی در چوکات احکام اسلامی و منافع ملی کشور به آزادی بیان متعهد است. ژورنالیستان با در نظرداشت این دو نکته مهم و رعایت نمودن اصول ژورنالیسم، فعالیت نمایند.

تمام اقشار با استعداد و مسلکی؛ دانشوران، استادان، دکتوران، ساینس‌دانان، انجینران و سائر کدرهای تحصیل‌کرده، و همچنان تاجران و سرمایه‌گذاران ملی اطمینان کامل داشته باشند که با آمدن امارت اسلامی، به آن‌ها هیچ زیانی نمی‌رسد. کشور ما به استعدادها، رهنمای‌ها و خدمات آن‌ها نیاز زیادی دارد و نظام آینده آن‌ها را به دیده‌ی قدر می‌بیند.

متن کامل بیانیه تعهدات رهبر طالبان: http://yun.ir/sivhla کافهرویدادو_رسانه

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

مجتبی حسینی @mojtabahoseinee · Jul 15
شهید مرتضی مطهری: «تاریخ به ما نشان می‌دهد که بزرگترین جنایت‌ها ، شکنجه‌ها و کشتارها توسط خشک‌_مقدسان_مذهبی صورت گرفته است زیرا آنها از طرف خداوند خود را مامور اصلاح بشریت می‌دانستند!»


TOLOnews @TOLOnews · Jul 12
صالح: طالبان را هسته‌های خاص ارتش پاکستان رهنمایی می‌کند



Anisa.Shaheed @AnisaShaheed1 · 11h
فهرستی از زخمیان طالبان پخش شده که در شفاخانه چمن پاکستان زیر درمان استند.
اگر پاکستان طالبان را حمایت نمیکند، پس چگونه زخمیان طالب در شفاخانه های این کشور درمان می شوند؟
این جنگ، جنگ طالب است یا جنگ پاکستان در افغانستان؟



Sayed Jamshid Hosseini @SayedJamshidHo4 · 51m
مهر نسأ یک شیر زن افغان از ولسوالی فرخار ولایت تخار است که شوهرش در اردوی ملی کشور علیه گروه طالبان به شهادت رسیده بود، طالبان وحشی میخواستند این زن را به زور به یکی از طالب نکاح کند با سلاح شوهرش چهار نفر طالب را کشته و خودش همراه با دو طفلش به طرف تالقان فرار نموده است.


Sorena Noshad @SorenaNoshad 12h
از ژنرال شوارتزکف (فرمانده ائتلاف در جنگ اول خلیح فارس) پرسیدن به نظرت جایی برای بخشش افرادی که به عوامل یازده سپتامبر پناه دادن و کمک کردن (طالبان) وجود داره؟ گفت "بخشش دست خداست.ما فقط باید ترتیب دیدار طرفین رو بدیم."
بزرگوار آدم شوخی بود.


Dr Malek Sitez @DrSitez · 14h
انواع گروه های وحشت:
۱. گروه پیگرد فکری، انسان بی‌معنا شود.
۲. گروه تمامیت‌خواهی قومی، انسانیت بی‌معنا شود.
۳. گروه مافیای اقتصادی، بشریت بی‌معنا شود.
۴. گروه هژمونی قبیله، انسانیت بی‌بینش شود.
۵. گروه خونخوار به نام دین، ایمان بی‌معنا شود.
طالبان=۵+۴+۳+۲+۱


MH Hojjat Flag of Afghanistan @hojjat_af · 23h
آمریکا در
۲۰۰۱: به بهانه مبارزه با طالبان afg را اشغال می‌کند.
۲۰۱۱: وزیرخارجه شان: «طالبان را ما بوجود آوردیم»
۲۰۱۹: با طالبان رسما وارد مذاکره می‌شود.
۲۰۲۰: با این گروه تفاهم‌نامه امضاء می‌کند.
۲۰۲۰: 5000 جنگجوی طالب را بدون هیچ تضمینی از زندان‌های دولت آزاد می‌کند و ...


homayoon zarean @ZareanHomayoon · Jul 15
جالب است بدانید که در دهه 1970میلادی این سه جوان افغان؛ اشرف غنی ( عکس سمت چپ رییس جمهور)، زلمی‌ خلیل‌زاد (عکس سمت راست و نماینده مذاکرات امریکا) و شیر محمد عباس ستانزکی ( سخنگوی طالبان) هر سه در دانشگاههای آمریکا بورسیه بودند و در خواندند.

توئیت های مرتبط
This comment was minimized by the moderator on the site

سفر غنی به بلخ؛ 'حفظ شاهراه‌ها و بندرگاه‌ها در اولویت است'

محمد اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان در رأس یک هیأت بلندرتبه به مزار شریف، مرکز ولایت بلخ در شمال کشور رفت. فضل محمود فضلی، رئیس اداره امور ریاست جمهوری گفته اکنون استقرار نظام در تمامی ولایات و حفظ شاهراه‌ها و گذرگاه‌ها (بندرگاه‌ها) در اولویت کاری رئیس جمهوری افغانستان قرار دارد.

آقای غنی بامداد امروز (سه شنبه، ۲۲ سرطان/ تیر) وارد شهر مزار شریف شد. ریاست جمهوری اعلام کرده که بررسی وضعیت امنیتی شمال افغانستان هدف این سفر است.

رییس جمهور در حالی به ولایت بلخ سفر کرده که ۹ ولسوالی از مجموع ۱۴ ولسوالی بلخ در دست طالبان است. در فاریاب، دیگر ولایت شمالی افغانستان از مجموع ۱۳ ولسوالی، ۱۲ ولسوالی آن زیر کنترل طالبان است.

مطالب مرتبط
This comment was minimized by the moderator on the site

پیامدهای ژئوپولیتیک خروج آمریکا از افغانستان؛ آیا زمین بازی برای ایران و چین گسترده‌تر شد؟
نگارش از یورونیوز فارسی • به روز شده در: ۱۳/۰۷/۲۰۲۱ - ۱۰:۱۵

طی یک هفته گذشته تحلیل‌های متفاوتی در رسانه‌ها دربارۀ چرایی خروج ایالات متحده آمریکا از افغانستان مطرح شده است.

برخی آن را ادامه سیاستی می‌دانند که از زمان ریاست جمهوری باراک اوباما مطرح بوده است. سیاستی که می‌گوید ‌با توجه به تحلیل هزینه‌-فایدۀ حضور بیست ساله ایالات متحده در این کشور، دیگر این حضور مقرون به صرفه نیست؛ بویژه آنکه دیگر القاعده نیز خطر گذشته را ندارد.

برخی به تشدید تنش‌ها میان چین و ایالات متحده در شرق آسیا اشاره دارند و اینکه در حال حاضر حضور نظامی قوی‌تر آمریکا در دریای چین جنوبی بسیار مهمتر از حضور این کشور در افغانستان است.
گروه سوم معتقدند ایالات متحده ترجیح داده مسکو را درگیر دردسرهای افغانستان کند. چراکه تداوم حملات طالبان، باعث هم مرز شدن آنها با برخی کشورهای آسیای میانه (که حیات خلوت روسیه هستند) می‌شود و این مساله خطر تقویت ارتباط میان اسلامگرایان تندرو در این کشورها با طالبان افغانستان را افزایش می‌دهد. علاوه بر این گفته می‌شود که آمریکا در حال مذاکره با کشورهای آسیای میانه برای ایجاد پایگاه نظامی است؛ موضوعی که احتمالا خوشایند کرملین نخواهد بود.

تحلیل چهارم این است که آمریکا مساله افغانستان را به همسایگانش سپرده تا کشورهایی همچون ایران و پاکستان در قبال اوضاع نابسامان و چندپارۀ افغانستان فعال‌تر عمل کنند.

درنهایت، گروهی نیز تصمیم جو بایدن در تخلیه نظامیان آمریکایی از افغانستان را یک «اشتباه» توصیف کرده و معتقدند که این خروج باعث نفوذ بیشتر چین و ایران، دو همسایه شرقی و غربی افغانستان در خاک این کشور می‌شود و به این ترتیب محور پکن‌-کابل‌-تهران علیه ایالات متحده تقویت خواهد شد.

اما تا چه اندازه این تحلیل‌ها معتبر است و این خروج سریع و یکباره را با چه منطقی می‌توان توضیح داد؟


در این باره با ولی‌رضا نصر، رئیس مدرسه مطالعات بین‌الملل پیشرفته دانشگاه جانز هاپکینز و مشاور امور افغانستان و پاکستان در دولت باراک اوباما، رئیس جمهوری پیشین ایالات متحده گفتگو کرده‌ایم که چکیده آن در ادامه می‌آید.

این جنگ برای آمریکا برد نداشت
آقای نصر در پاسخ به چرایی خروج ایالات متحده در افغانستان می‌گوید: «جواب روشن این است که این جنگ برای آمریکا بُرد نداشت. این جنگ دست‌کم با آن مقداری که آمریکا در افغانستان سرباز داشت و پول خرج کرده بود، قابل پیروزی نبود. ظرف ۱۰ سال گذشته، از سال‌های پایانی ریاست جمهوری اوباما تا اکنون، با وجود حضور هزاران سربازان آمریکایی و آموزش ارتش افغانستان، طالبان به تدریج قوی‌تر شده بود و قسمت‌های بیشتری از جنوب افغانستان را زیر سلطه خود درآورده بود. آمریکا از زمان باراک اوباما، حتی پس از آن در زمان دونالد ترامپ و سپس ریاست جمهوری جو بایدن به این نتیجه رسیده بود که یا باید هزینه و سرمایه‌اش را در افغانستان دو تا سه برابر کند، یا با این مقدار سرمایه‌ای که اکنون در افغانستان دارد، این جنگ را خواهد باخت.»

او می‌افزاید:«آمریکا بویژه در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ به این نتیجه رسید که حتی اگر سرمایه‌گذاری مالی و نظامی خود را در افغانستان دو تا سه برابر افزایش دهد، باز هم ضمانتی برای پیروزی وجود ندارد و واشنگتن بار دیگر به مقطعی خواهد رسید که باید دوباره آنچه را که پیش‌تر سرمایه‌گذاری کرده، برای چندمین بار دو یا سه برابر کند. در حقیقت اصرار به رسیدن به پیروزی در افغانستان، نتیجه‌اش فقط و فقط گسترش جای پای نظامی و مالی آمریکا در افغانستان بود. بنابراین آمریکا به مقطعی رسید (مانند آنچه در ویتنام روی داد) که باید تصمیم می‌گرفت؛ تصمیم در این باره که دیگر نمی‌خواهد سرمایه بیشتری بگذارد و باید به این وضعیت پایان دهد.»

تروریسم دیگر جایی در «سیاست داخلی» آمریکا ندارد
این تحلیلگر امور بین‌الملل معتقد است که «افغانستان پس از شکست القاعده، دیگر اهمیت استراتژیک برای آمریکا نداشت».

او می‌گوید:«افغانستان نه دارای نفت یا سرمایه مهم اقتصادی بود و نه مملکتی غنی و ثروتمند محسوب می‌شد. این کشور حتی جمعیت قابل توجهی که بتواند بازاری برای آمریکا باشد نداشت. بنابراین افغانستان در مجموع هیچ اهمیت استراتژیکی برای آمریکا نداشت. تنها موضوع دارای اهمیت در افغانستان برای آمریکا، فقط و فقط مساله تروریسم بود که این مشکل نیز از سال ۲۰۰۱ میلادی(در پی وقوع حملات ۱۱ سپتامبر) توجه آمریکا را جلب کرده بود و به دغدغه‌ای برای "سیاست داخلی" ایالات متحده تبدیل شده بود.»

اما به گفته دکتر نصر «در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ از اهمیت تروریسم در سیاست داخلی آمریکا بسیار کاسته شد.»

او می‌گوید:«اکنون دیگر آمریکایی‌ها برایشان موضوع تروریسم مطرح نیست و اصولا دونالد ترامپ ذهن آمریکایی‌ها را از مساله تروریسم که پس از حمله ۱۱ سپتامبر همواره درگیر آن بودند، رها کرد. اکنون آمریکایی‌ها در بخش سیاست داخلی، روی موضوعاتی همچون کووید-۱۹، مهاجرت مکزیکی‌ها و اقوام آمریکای مرکزی به این کشور و نزاع‌های داخلی در خود آمریکا متمرکز هستند.

تبدیل شدن معضل تروریسم در افغانستان به مساله‌ای مرتبط با «سیاست داخلی» و نه موضوعی در حوزه «سیاست خارجی» آمریکا تا جایی پررنگ بود که در تمام سال‌های گذشته، هیچ رئیس جمهور یا سناتوری در آمریکا نمی‌توانست خطر کند و مقابل چنین دیدگاهی که بر افکار عمومی حاکم شده بود، بایستد.»

اکنون «بهترین زمان» برای خروج آمریکا از افغانستان است
دکتر نصرمعتقد است با از بین رفتن دغدغه تروریسم برای آمریکایی‌ها، اکنون یک موقعیت استثنایی برای دولت ایالات متحده بوجود آمده تا با صرف کمترین هزینه در داخل کشورش، از افغانستان بیرون بیاید.

او می‌گوید:«قراری که آمریکا با طالبان گذاشتند نیز این بود که اگر طالبان از افغانستان به آمریکا یا اروپا، یا به سربازان آمریکایی تا زمان خروجشان از افغانستان حمله نکنند، یعنی یک شرایطی را ایجاد نکنند که دوباره تروریسم یا مرگ آمریکایی در "داخل آمریکا" مساله شود، غربی‌ها این کشور را ترک کنند. بنابراین الان بهترین موقعیتی است که آمریکا از افغانستان بیرون بیاید.»

ترور هدفمند خلبانان؛ عزم طالبان برای نابودی قدرت دفاعی استراتژیک افغانستان
طالبان و افغانستان؛ جنگی که آمریکا نمی تواند در آن پیروز شود
خیالبافی‌های منطقه‌ای؛ هیچ بازی شطرنجی در کار نیست
مشاور پیشین دولت اوباما همچنین معتقد است:«این فکر که آمریکا یک نقشه اساسی‌تر دارد و دنبال ایجاد دردسر برای روسیه یا چین یا ایران است، بیشتر خیالبافی‌هایی در داخل خود منطقه است. چنین بازی شطرنجی در شرف وقوع نیست.»

او می‌گوید:«محور اصلی سیاست خارجی آمریکا در حال حاضر چین است و چین را هم بطور کلی مساله‌ای در اقیانوس آرام می‌بیند و نه در غرب آسیا. آمریکا قصد دارد پس از خروج از افغانستان، در درجه اول مسئولیت‌ها را به دولت افغانستان واگذار کند. همانطور که آقای بایدن اخیرا گفت، این وظیفۀ حکومت مستقر در کابل است که از آنچه تا کنون به آنها داده شده، نهایت استفاده را بکنند و از خودشان دفاع کنند. پس از آن، وظیفه ممالک منطقه است. باید توجه داشت که این "نتیجۀ" خروج آمریکا از افغانستان است و نه "سیاست آمریکا".»

او بار دیگر یادآور می‌شود:«مساله اساسی این است که آمریکا از یک جنگ غیرقابل پیروزی در یک جایی که اهمیت استراتژیک یا اقتصادی ندارد و میلیون‌ها دلار هزینه در بر دارد، خسته شده است و دارد از این موقعیت که مردم آمریکا با او همگام هستند و موافقند استفاده می‌کند که بیرون بیاید. الان دیگر این جنگ به نقطه‌ای رسیده است که برای آمریکایی‌ها ماندن در افغانستان هیچ توجیه منطقی ندارد.»

حضور آمریکا در افغانستان «به نفع» چین بود
دکتر نصرمی‌گوید که درباره احتمال ایجاد یک محور چین‌-افغانستان- ایران نیز بحث شده است. اما به گفته او «واقعیت این است که افغانستان از نظر آمریکایی‌ها آنقدرها مهم نیست. حتی اگر ایران و چین هم نفوذ خود را در افغانستان گسترش دهند، چیزی به دست نمی‌آورند. هرچقدر هم آنها در افغانستان نفوذ پیدا کنند، خیلی اهمیتش کمتر از آن هزینه‌ای است که آمریکا باید بپردازد که در آنجا حضور داشته باشد و مانع نفوذ آنها شود.»

او می‌افزاید:«برای آمریکا خیلی مهمتر است که چینی‌ها در مالزی، اندونزی، در ترکیه و ایران، در خلیج فارس، عربستان و امارات حتی در آفریقا جای پا پیدا نکنند. اگر شما یک تعداد مشخص سرباز و یک مقدار مشخص پول دارید، آن را باید کجا خرج کرد تا برای چین سدی ایجاد کرد؟

از نظر آمریکایی‌ها اصولا حضور آمریکا در افغانستان به نفع چین بوده است؛ زیرا آمریکا مقدار زیادی اسلحه و سرباز و پول برای یک جنگی خرج می‌کند که برای چین مهم نیست. حالا اگر این سربازها را به تایوان یا جنوب شرق آسیا بفرستد، برای چین خیلی مساله اساسی‌تری خواهد بود.

دیگر اینکه اگر ایران و چین نیز می‌خواهند وارد افغانستان شوند، باید مسئولیت مالی، سیاسی و مسئولیت نظامی این کار را قبول کنند. ایجاد نفوذ در افغانستان برای آنها رایگان نخواهد بود.»

وظیفۀ دولت افغانستان چیست؟
این تحلیلگر مسائل افغانستان به «تفرقه» زیادی اشاره دارد که هم اکنون «میان امرا در کابل هست و اعتمادی به رئیس جمهوری این کشور نیز وجود ندارد».

او می‌گوید:«نه مردم و نه امرا، اشرف غنی را به عنوان رهبری که همه را متحد کند و قوی بایستد و روحیۀ ارتش را تقویت کند، نمی‌بینند. امرای صاحب نفوذ در کابل و دیگر ولایات افغانستان هر روز بیش از گذشته به این نتیجه می‌رسند که این رئیس جمهور قادر به اداره کشور نیست و آنها باید تکلیف خودشان را بطور جداگانه روشن کنند. اگر دولت قوی‌تری در افغانستان بود که می‌توانست همه گروهها را به خودش نزدیک و آنها را منسجم کند، آنگاه کابل می‌توانست هم تهران و مسکو و پکن و اسلام آباد را قانع کند که قادر به مقاومت است و هم مقاومت اساسی‌تری نشان می‌داد و طالبان نیز در واکنش به این مقاومت، دست‌کم مذاکرات را جدی‌تر می‌گرفت.»

دکتر نصر در نقد عملکرد دولت افغانستان می‌گوید:«دولت کابل حتی در حال حاضر از لشکرهای کوچکی که مشغول مقابله با طالبان هستند، چه در شمال، چه در غرب و جنوب و چه در شرق کشور، به اندازه کافی حمایت نمی‌کند و اسلحه نمی‌دهد. بنابراین طالبان می‌تواند بسیار سریع ولایات را بگیرد، زیرا به افراد محلی هیچ نوع کمکی برای مقابله با طالبان نشده است. اگر تنها چند تفنگ کلاشینکف قدیمی به سربازان در مرز بدهید تا مقابل طالبان بایستند، آنها می‌گویند که فایده‌ای ندارد و ترجیح می‌دهند با طالبان کنار بیایند تا دست‌کم جانشان را حفظ کنند.»

این استاد دانشگاه تاکید دارد:«اگرچه دولت افغانستان نمی‌تواند برای بلند مدت مقابل طالبان بایستد، اما اگر انسجام نظامی و سیاسی داشته باشد می‌تواند بهتر مقاومت کند. در این باره حرف جو بایدن درست بود که دولت افغانستان استطاعت و امکان مقاومت را دارد ولی باید تصمیم به این کار بگیرد.»

مشاوران نظامی آمریکا: ضعف فرماندهی مشکل اصلی ارتش افغانستان است
حامد کرزی: به ماموریت شکست خورده آمریکایی‌ها در افغانستان پایان دهید
ترکیه در افغانستان به دنبال چیست؟
در بحبوحۀ گسترش حملات طالبان و انتشار اخبار درباره تخلیه نظامیان ناتو و آمریکا از این کشور، رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه از توافق کشورش با واشنگتن برای محافظت از فرودگاه کابل برای دوران پس از خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان خبر داد.

ترکیه علاوه بر تاسیس مدارس و موسسات فرهنگی در افغانستان، از سال ۲۰۰۱ میلادی نیز در کنار ناتو نقش فعالی در افغانستان دارد و صدها تن از نظامیانش را در این کشور مستقر کرده است.

اما چرا آنکارا با ایالات متحده برای داشتن نقشی محوری در افغانستان توافق کرده است؟

ولی‌رضا نصر معتقد است:«ترکیه دنبال دخالت در همه جاست و هیچ منطقی هم برای این کار نیست غیر از بینش تشکیل دوبارۀ فضایی مشابه عصر امپراطوری عثمانی. ترکیه به دنبال دخالت در یمن هم هست و پیش از این در بحرین هم می‌خواست دخالت کند.

ترکیه مدت طولانی است که در افغانستان حضور دارد و سعی می‌کند همواره یک نقشی در این کشور داشته باشد. این کار به دو دلیل انجام می‌شود: در کوتاه مدت، آنکارا فکر می‌کند که کمک به خروج آمریکا از افغانستان باعث بهبودی روابطش با واشنگتن خواهد شد؛ بویژه آنکه روابط ترکیه و آمریکا پس از روی کار آمدن جو بایدن چندان خوب نیست. دوم اینکه ترکیه در هر جایی که بتواند، دخالت می‌کند. این کشور، به خود نگاه یک ابرقدرت منطقه‌ای را دارد و برای اینکه ابرقدرت منطقه‌ای باشد، سعی دارد همه دیوارهایی که ترکیه در زمان آتاتورک به دور خودش کشیده بود (که با خاورمیانه و آسیای مرکزی و در مجموع با مشرق‌زمین قهر بود)، تمام این دیوارها را بردارد و سعی می‌کند یک فضای جغرافیایی خیلی وسیعی ایجاد کند تا ترکیه بر پایه آن بتواند خودش را به عنوان یک ابرقدرت منطقه‌ای معرفی کند.

این سیاست خیلی متفاوت از سیاست کلی روسیه هم نیست؛ ولادیمیر پوتین نیز برای تقویت موقعیت کشورش سعی می‌کند در تمام مسائل منطقه اطراف خود دخالت کند؛ از لیبی و سوریه گرفته تا مغولستان، افغانستان و غیره.»

واکنش احتمالی منطقه به حکومت طالبان بر افغانستان
دکتر نصر معتقد است که «همه چیز بستگی به این دارد که چه نوع طالبانی در کابل ظاهر شود.»

او با اشاره به حکومت طالبان بر افغانستان طی سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ میلادی می‌گوید: «بخش زیادی از رعب و وحشتی که اکنون نسبت به طالبان وجود دارد، برمی‌گردد به چهره‌ای که طالبان پیش از این در حکومت اول از خود نشان داد.

هنوز معلوم نیست که چه نوع حکومتی در کابل قرار است مستقر شود و تا چه حد این حکومت، مسئول خواهد بود و تا چه حد جنبه انقلابی یا تشویش و اغتشاش منطقه‌ای خواهد داشت. واکنش ایران، پاکستان، چین، روسیه نیز بستگی به این خواهد داشت که چه نوع طالبانی در افغانستان روی کار خواهد آمد.

اما در مجموع، در زمانی که آمریکا دستش را از افغانستان شسته، برای اداره طالبان در وحله اول یک همکاری خیلی نزدیک میان ایران و پاکستان به عنوان دو کشوری که از همه بیشتر در افغانستان نفوذ دارند ضروری است و در وحله دوم، میان چین و روسیه. و اگر کشورهای گروه اول بتوانند با هم از نظر سیاسی و دیپلماتیک همگام باشند، می‌توانند بدترین رفتارهای طالبان را به مقدار زیادی کنترل کند.»

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

طالبان میان ایران و عربستان!
صابرگل عنبری @TahlilZamane

برخی ناظران و تحلیل‌گران داخلی غافل از تحولاتی که در جغرافیای نفوذ بازیگران خارجی در افغانستان از سال 2001 حادث شده، همچنان طالبان را جریانی نزدیک به عربستان قلمداد می‌کنند و بر اساس این گزاره به تحلیل تحولات اخیر این کشور و پیشروی‌های طالبان می‌پردازند. گویا این گزاره معطوف به این دیتاست که عربستان جز سه کشوری بود که در کنار امارات و پاکستان، دولت طالبان را پس از سلطه بر افغانستان در اواخر دهه نود میلادی به رسمیت شناخت.

واقعیت اما این است که این خوانش چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. روابط میان عربستان و طالبان پس از حوادث یازده سپتامبر و خودداری آن از تحویل بن لادن به سردی گرایید و عربستان و امارات در 22 سپتامبر 2001 به رسمیت شناختن دولت طالبان را پس گرفتند.

در واقع این شناسایی از جانب ریاض مولود دو عامل بود؛ نخست ادامه سیاست‌های حمایتی عربستان از مجاهدین افغان علیه شوروی سابق که طالبان را پس از به قدرت رسیدن خلف این مبارزین می‌دانست و عامل دوم در این شناسایی، الزامات روابط تنگاتنگ ریاض و اسلام آباد بود. پاکستان که نقش مهمی در به قدرت رسیدن طالبان داشت، متحد راهبری عربستان است و یکی از آثار این نزدیکی در سطح منطقه نزدیک شدن دو متحد پاکستان یعنی ریاض و طالبان بود. البته ناگفته نماند که چون طالبان به عنوان یک حرکت اسلامی مطرح بود، و در آن زمان هم مولفه مذهب همچنان در ترسیم سیاست خارجی عربستان تاثیرگذار بود، این فاکتور نیز تاثیر خود را داشت.

به هر حال، وقتی آمریکا بزرگ‌ترین متحد عربستان به دنبال مخالفت طالبان با تحویل اسامه بن لادن، جنگ 2001 را به راه انداخت و حکومت طالبان را ساقط کرد، عربستان هم از طالبان فاصله گرفت و نقطه آغازین آن در همان پس گرفتن شناسایی حکومت طالبان قبل از حمله نمود یافت.

رفته رفته این فاصله، در درجه اول به خاطر الزامات روابط ائتلافی با آمریکا و در درجه دوم به خاطر نزدیک شدن طالبان به ایران پس از پدیدار شدن "منفعت مشترک" مقابله با "دشمن مشترک" یعنی آمریکا بیشتر شد.

همین عامل "دشمن مشترک" روابط میان جمهوری اسلامی و طالبان را در طول دو دهه گذشته از حالت تخاصمی خارج ساخت و بر اساس مقابله با این هدف مشترک هدایت کرد؛ تا جایی که در یک سال اخیر جنبه آشکارتری به خود گرفت و دیدارها و سفرهای رهبران طالبان موید این مدعاست.

پاکستان طی سال‌های گذشته تلاش‌هایی برای اصلاح روابط طالبان و عربستان انجام داد و حتی در جریان سفر محمد بن سلمان ولی عهد عربستان به اسلام آباد در سال 1397 تلاش کرد دیداری میان وی و رهبران طالبان ترتیب دهد، اما ظاهرا انجام نشد. البته ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که این تنش پنهان در روابط دو طرف در اتخاذ مواضعی علنی علیه یکدیگر بروز نیافت.
کما این که روابط میان ریاض و اسلام آباد هم پس از سرکارآمدن محمد بن سلمان که دیگر آن گرمی و نزدیکی گذشته خود ناشی از الزامات اتحاد راهبردی را نداشت، مزید بر علت شد و مشوقی برای نزدیکی مجدد ریاض و طالبان نبود.

البته دلیل آن هم کم‌رنگ شدن تاثیر "مولفه اسلامی" در جهت دهی روابط خارجی این کشور سلطنتی به وسیله بن سلمان بود. سفر بن سلمان به هند و مسائل پس از آن گویای این وضعیت بود؛ هر چند این اتفاقات هنوز برآیندی تحولی در روابط دو کشور نداشته است و هر دو همچنان دو متحد راهبردی در منطقه به شمار می‌روند.

اما جدای از آنچه گفته شد، شیوه پوشش خبری تحولات اخیر افغانستان در رسانه‌های عربستان نیز سنجه مهمی است؛ دال بر آنچه شرحش رفت. این رسانه‌ها به طالبان حمله و انتقاد می‌کنند و در کل از زاویه خصومت با ایران به این تحولات می‌نگرند و خیز طالبان برای سیطره بر افغانستان را به آن نسبت می‌دهد.

اما در سیاست‌ورزی دوستی و دشمنی دائم معنا و مفهوم ندارد و باید منتظر ماند و دید که پس از خروج "دشمن مشترک" از افغانستان و به تبع آن انتفای "منفعت مشترک"، روابط ایران و طالبان در آینده به چه شکل خواهد بود؟ به نظرم روابط آتی عربستان و طالبان بیشتر تحت الشعاع آینده این روابط خواهد بود.


قبضه قدرت توسط طالبان مطلوب تهران نیست
ایران هراسان از تحولات افغانستان
به گفته‌ ولی نصر، برخی‌ها در ایران خروج آمریکا از افغانستان را «ناکامی ایالات متحده» می‌دانند و از آن خرسند هستند، اما برخی دیگر نیز باور دارند که «ایالات متحده از تبدیل شدن افغانستان به باتلاق ایران استقبال می‌کند» و خروج نیروهای آمریکایی «زمینه را برای حاکمیت قومی» فراهم خواهد کرد.
متن کامل را در این آدرس بخوانید: http://irdiplomacy.ir/fa/news/2003974/

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

ذوالنوری: نباید طالبان را با القاعده و داعشی ها یکی دانست
مجتبی ذوالنوری، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران با بیان اینکه باید پذیرفت طالبان بخش انکارناپذیری از حقیقت افغانستان است، عنوان کرد: باید پذیرفت که طالبان تندی ها و تفاوتی هایی با سایر گروه های موجود در افغانستان دارد؛ نباید آنها را با القاعده، النصره، داعشی ها و تکفیری ها یکی دانست.

This comment was minimized by the moderator on the site

امارت اسلامی طالبان، دختران بالای ۱۵ سال و بیوه های زیر ۴۵ سال را موظف کرد به عقد نکاح مجاهدین دربیایند
این نوع برداشت از اسلام خیلی باعث تشویق افراد به جهاد طالبانی میشه
این همان برده داری جنسی است که پیش از این داعش آن را در سوریه آزموده است و اکنون جهان بعد از شکست داعش با حجم بسیاری از زنان و کودکانی مواجه است که از ظلم این فتوای فقهای داعش مسلک به جای مانده اند، و هیچ کشور اسلامی و غربی از این باز مانده ها ظلم استقبال نمی کند، و در هیچ کشوری جایی ندارند و در اردوگاه های سوریه روی دست کردها مانده اند و در اردوگاه ها زندگی می کنند.

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

طالبان بر مدار پاکستان
مجید مرادی
جنبش طالبان جنبشی سلفی است که در دهه نود بازیچه جنبش رادیکال تکفیری القاعده قرار گرفت که عرب‌افغان ها با هدف پاکسازی جهان از استکبار و امپریالیسم تأسیس کرده بودند.
نفوذ القاعده در طالبان چندان عمیق بود که با هجوم القاعده به برج های دوقلو در یازدهم سپتامبر 2001 دولت ایالات متحده قدرت بازشناسی و تفکیک این دو را از یکدیگر از دست داد و طالبان را مسئول این حمله شناخت و به افغانستان هجوم برد و دولت سلفی طالبان را منقرض کرد. بدین ترتیب طالبان هزینه گزافی برای پذیرایی از مهمان عرب پرداخت.
این جنبش که عمده نیروهای اولیه اش را طلاب پشتون تشکیل می دهند به لحاظ قومی و زبانی و ایدئولوژیک به پاکستان نزدیک است. به عبارت دیگر می توان ریشه های مذهبی جنبش طالبان را در مدارس دینی حقانی پاکستان جست که ایده دولت اسلامی و جامعه ناب شریعت مآب را در سر می پرورانند.
از زمان تاسیس جمهوری اسلامی پاکستان جماعت اسلامی به رهبری مودودی قدرت هضم مفهوم جمهوری را نداشت و نشاندن جمهور را در کنار اسلام و یا مقید کردن اسلام را به رای جمهور برنمی تابید.
طالبان نیز طالب همان نسخه از اسلامند که جمهور را به هیچ می انگارد و دنبال دولت ناب اسلامی اند که نمونه اش را در دهه نود شاهدش بودیم. همان دولتی که داعش پس از طالبان و در حجمی گسترده تر تاسیس کرد و مصباح یزدی تا دم مرگ آرزوی تاسیس نسخه شیعی آن را داشت.
دولت امروز پاکستان دولتی جمهوری است و پسوند اسلامی را هم دارد اما دموکراتیک است و از دل صندوق های رای جمهور برمی آید. با این حال هرگز شکل گیری دولتی دموکراتیک را در همسایگی شمالی اش برنمی تابد.
پاکستان افغانستان را حیاط خلوت خود و تحت قیمومت خود می خواهد و در رقابت منطقه ای خود با هند و ایران به افغانستان نیاز مبرم دارد.
دولت هند در طول دو دهه اخیر سعی کرد تا ضمن پرهیز از دخالت در سیاست داخلی افغانستان به روند توسعه این کشور کمک کند. این کمک ها وجهه هند را در نزد ملت و دولت افغانستان متبت کرده است. اما این وجهه مثبت هند خشم پاکستان را برانگیخته است.
برآمدن دوباره طالبان انتقامی است که پاکستان از هندوستان می گیرد. با این حال خوش بینی محتاطانه سیاستمداران ایرانی نسبت به طالبان بسیار ساده‌انگارانه است. طالبان از رهبری متمرکز و تشکیلات منضبطی برخوردار نیست و همان گونه که در دهه نود از سوی القاعده اغفال شد این بار در معرض نفوذ داعش هم قرار گرفته است.
زمینه داعشی شدن طالبان هم کاملا فراهم است. آنها همان طالبان سابقند اما اکنون آداب نشستن بر میز مذاکره و چاقو وچنگال به دست گرفتن به جای با دست غذاخوردن را آموخته اند و می دانند که نباید دنیا را از خود بهراسانند. اگر هم به مدارس دخترانه هجوم انتحاری می برند و موج وحشت را به دل‌ها می دوانند می دانند که باید خود را تبرئه کنند.
تعصب بن مایه عقیدتی طالبان است و هرچه عیار تعصبشان قوی‌تر باشد خود را به اسلام ناب نزديکتر می دانند. بالاخره صبر راهبردی اشان به زودی به پایان خواهد رسید و نقاب از چهره حقیقی اشان گشوده خواهد شد. در آن وقت هم ايران پشیمان خواهد شد و هم روسیه و هم ایالات متحده.
این دشنه دو لبه پاکستان است که به پهلوی هند و ايران فرورفته است و در حالی که جواد ظریف مشغول و میزبان مذاکره بین الافغاني بود و سعی می کرد با دلی خونین لبی خندان به این میهمانان نشان دهد همتای هندی او خود را شتابان به تهران رساند و به دیدار رئیس جمهور منتخب ابراهیم رئیسی رفت، نه برای تبریکی که نیازی به گزکردن این همه راه با آن حال خراب نداشت، بلکه برای تسلیت برآمدن دوباره طالبان و چاره اندیشی برای آینده ای نزدیک و پرسیدن این که چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما؟!
آیا رئیسی متوجه این نکته لطیف و ظریف شد؟! https://t.me/K_MjM

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

امیدوارم که مژده شما تحقق یابد ؛ مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید ...........

جلال میمندی
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در فرومد، دیار سربداران - رهاوردی...
پایان دوره ١٢٠ ساله مغول ها زوال از یک روستا شروع شد. صدوبیست سال مغول ها هر چه خواستند در ایران ک...
- یک نظز اضافه کرد در سفرنامه کاشان - اردهال به روای...
یکم اردیبهشت سالروز درگذشت سهراب سپهری سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به هم...