مصطفوی

مصطفوی

پاکی این صبح دل انگیز بعد از دوره ایی از ناپاکی ها دلچست و گواراست و آسمان ناصاف دیروز و پاکی دل انگیز امروز ناگهان و اتوماتیک وار انسان را به تو رجوع می دهد که ای مظهر پاکی شکر تو را باید گفت که به نسیمی و یا آب پاشی مختصری روزگار سیاه و تیره ما را می توانی به روشنی و پاکی تبدیل کنی. چند روز آلودگی و ناتوانی ما از کنترل آن و به یکباره تغییری مختصر، و این همه پاکی و شفافیتِ آسمان بعد از بارش، سجده شکر می طلبد و به خاک افتادن را واجب می کند.

خدایا چگونه شکر این همه نعمت را گذارم؟!! حال آنکه تنها از آنانی که مطلع می شوم به وجدم می آورد، در حالی آنکه هزاران از این نوع را بر ما نازل می کنی و حتی از آن مطلع هم نمی شویم. خدایا به آنچه از نعمتت مطلع و یا ناآگاهیم شکر، پس به حق اولیا درگاهت، نعمت خود را بر ما فزونی ده و ما رابه نعمت هایی که دادی مطلع فرما تا حداقل شکری گذاریم و از داشتنش مطلع باشیم.

 

+ نوشته شده در پنجشنبه دهم دی ۱۳۹۴ ساعت 7:17 شماره پست: 861

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

بیش از دو هزار سال قبل خداوند به قوم یهود منت نهاد و از مریم باکره (س) نوزادی متولد شد که هرجا حضور می یافت برکت، خیر و سلامت را با خود به ارمغان می آورد، او آمد تا یهود را که غرق در فساد، رنج و ظلم بود، از انتظار رهایی دهد؛ اما مهمترین مانع او روحانیون و مذهبیون قوم یهود بودند که نمی خواستند بستر فسادی که جامعه را فرا گرفته بود و منافع آنان را تامین می کرد، جمع شود و می خواستند همچنان چرخ بر مداری بچرخد که بود، این روحانیون باعث شدند تا مردم پیام عیسی (ع) را نشنوند و البته در کارشان موفق هم شدند و تا عیسی مسیح (ع) در این جهان حضور داشتند کار عمده ایی از پیش نبرد ولی با عروج او اکنون پیروان این پیامبر بزرگ (ع) از میلیارد گذشته اند. 

تولد این منجی الهی بر تمام حق پرستان جهان مبارک باد.

 

+ نوشته شده در جمعه چهارم دی ۱۳۹۴ ساعت 15:1 شماره پست: 854  

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

خدایا در منطقه و شرایطی گرفتار آمده ایم که بیشتر از هر جای دیگر عرصه تاخت و تاز شیطان است. اما خدایا باقیم بر تو، در حالی که خصوصا اهل ایمان، اینجا اسیر قومی گرفتار آمده اند که هزار جنایت و تَعدی را به نیابت و به نام تو می کنند؛ انگار در هوا و هوس خود تصمیم قاطع گرفته اند که کاری کنند تا هرکه نام تو را شنید با آنها و اعمال شان قرین و قریب به ذهن شود و بدین سان بندگانت از تو و حتی نامت نومید و یا حتی متنفر شوند!!

انگار این جماعت کمر به محو تو و نامت بسته اند. همه جا، حتی مسجد، منبر وعظ و خطابه را به وجود خود آلوده اند تا همه را، حتی از مقدس ترین مکان ها یعنی محراب و مسجد و سجده بِتارانند. آشکارا می گویند هر که همچون من فکر می کند و در باند و گروه فکری و عملی من است، در جبهه تو هم هست؟!، و دیگرانی که در جرگه ما نیستند خواه بالا، عاقل، اهل عبادت و بندگی، اهل علم و تفکر، دانشمند، مجاهد و... باشند هم تفاوت نمی کند، باید عرصه را برای ما و ایادی امان خالی کنند.

این جماعت بر زن و کودک، پیر و جوان، دارا و ندار، اهل ایمان و بی ایمان و... از بندگانت رحم، مروت و تساهلی ندارند، پست ترین از جماعت خود را بیشرمانه، متکبرانه و متفرعنانه بر بزرگان از بندگانت که در جرگه آنان نیستند، مسلط می خواهند. علامه ها، اهل قبور، مدرسین، شاگردان، گوشه نشینان و... از دست و زبان و داغ و درفش شان در امان نیست. انگار وقتی رحم و مروت و تحمل تو و سالکان تو را که تقسیم می کردند، به این جماعت هیچ نرسید. نه به ملاک مسلمانی اعتبارشان توان کرد و نه به ملاک انسانی؛ هیچ ملاکی جز خود و منویات دل شان را به رسمیت نمی شناسند.

در نابودی رقیب به هر کاری دست می زنند تا عرصه را برای خود و باندشان فراخ نمایند، غافل از این که عزت و سرفرازی تنها در دستان حکیم و توانای توست که تو بهترین مکرکنندگانی و آنان به رغم خساراتی که به بندگانت می زنند ره در نابودی خود می پیمایند و در واقع آب در هاون می کوبند.  

 

 + نوشته شده در چهارشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۴ ساعت 11:14 شماره پست: 842 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

ای بازگرداننده آب های رفته به جوی، ای عزت دهنده به کسانی که می خواهی، حال آنکه عده ایی تمام تلاش در هدم و حذف او دارند. خدایا دادن عزت و اعتبار فقط در دست توست و عده ایی آب در هاون می کوبند که به کسی عزت دهند و یا عزتی را زایل کنند و تنها امید بیکسان تویی و بس. 

 

+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم آبان ۱۳۹۴ ساعت 19:38 شماره پست: 836  

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

خدایا این چند روزه انبان نعمت خود را باز کرده ایی و بی وقفه نثارمان می کنی، بی آنکه کنتری شماره اندازد و قبض هزینه ایی برایمان ارسال داری، و وجه آن را طلب کنی. ما را غرق در نعمت باران خود کرده ایی؛ بارانِ رحمت بینظیرت انسان را شرمنده می کند که در این فضای کثیف انسانی، تو چقدر پاکی، و پاکی و زلالی را نصیب پاکان و ناپاکان می کنی؟!! بخشش تو به حساب نیاید و رحمت تو از عدد خارج است. تنها می توانم بگویم شکر خدایی را که بی منت این همه نعمت بر ما ارزانی داشته و تنها ما بارانش را می بینیم و شکر گه گاهی داریم. شهادت می دهم که لایق این همه لطف نیستم.

 

+ نوشته شده در دوشنبه یازدهم آبان ۱۳۹۴ ساعت 8:37 شماره پست: 833

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

خدایا تو را دوست می دارم و بر دوستی ام با تو استوارم، چرا که دوستی هستی که دوستی ات در هر زمان، مکان و شرایطی میسر است. تو آنی که هرگاه بخواهمت حضور داری، هرگاه بخوانمت می شنوی، به هر صورت صدایت کنم، چه از سر محبت با تو سخن گویم و چه جسارت گونه، شکوه کنم، باز مطمئنم که دوستم داری و سخنم را خواهی شنید. خدایا تو را دوست می دارم که برای نفوذ در دل دیگران نیازی به قربانی کردنم نداری؛ در کنارت احساس خطر نمی کنم. حیله و تزویر در تو نیست، از دروغ و دو رویی مبرایی. خدایا چگونه شکر نعمت دوستی ات را کنم.

 

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم مهر ۱۳۹۴ ساعت 16:29 شماره پست: 829

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

خدایا آیا از این که مستقیم با تو سخن گفته و از تو درخواست حل مسایلم را دارم، در اشتباهم؟! آیا تو را باید رها کرده و واسطه ایی برای سخن با تو برای خود تدارک بینم؟ نمی دانم چه باید کرد، اما سخن ناقص و حتی باطل و بی واسطه با تو را به هزار سخن خوب و با واسطه ترجیح می دهم. 

معبودا گاه با خود می اندیشم که تو از همه ی نیاز و درخواست های ما، بهتر از خود ما آگاهی، پس چرا باید مدام گدای درگاهت بود؟ اما باز در احوال خود که می اندیشم می بینم از تو بهتر برای سخن گفتن کسی نیست، حتی اگر صدایم از سقف خانه ام هم بالاتر نرود باز چون خود را در محضر تو می بینم چه گوش کنی و چه نکنی، چه اجابت کنی و یا نکنی و... باز می خواهم که مشغول تو باشم.
ای کاش رویی می نمودی، هرچند روی تو را در همه ی احوال و زمان و مکان می بینم. ای کاش سخنی با من می گفتی هرچند صدایت از در و دیوار و آسمان و زمین بلند است. ای کاش خطابم می کردی، هرچند همیشه خود را مخاطب تو می بینم.

 

+ نوشته شده در یکشنبه پنجم مهر ۱۳۹۴ ساعت 10:32 شماره پست: 825  

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

جهان! داد است و بیداد

شادابی و غم

آبادی و ویرانی
زیبایی و زشتی
ایمان و کفر
خوبی و بدی
زندگی و مرگ
و...
و من!
پاندولی سرگردان، میان این دو
گاه رو بدین سو دارم،
و گاه بدان سو
در این سو، و آن سو،

هرجا هستم، بیقرارم
حادثه ایی، طوفانی ام می کند
سخنی، باعثِ جابجایم می شود
نگاهی، سمت و سویم را تغییر می دهد
عنایتی، این سویی ام می کند
جنایتی، بدان سویم می برد
و ای کاش، می توانستم،
تا در سمت و سویی استقرار یابم
کاش توانی بر ایستایی و آرامش بود
ولی این تنها آرزویی بیش نیست
و حتی اطمینانی نیست
که آیا ماندن،
برایم درمان است و یا مرض

هرجا می ایستم
بی قرارم و پا این پا می کنم
و گم شده ایی در جایی دیگر دارم
کمبودی و یا زیادتی بی قرارم می کند
اما تفاوتی ندارد،
این سو و یا آن سو
هرجا که هستم
فلشی روشن در آسمان زندگیم
تو را نشانه رفته است
تنها می توانم در تو استقرار یابم
چشمم تنها در توست که استقرار می یابد
گوشم بدنبال شنیده ایی و یا سخنی از توست
دست هایم سوی توست
ندایم تو را خطاب قرار می دهد
عقلم در جستجوی ابعاد و آثار توست
هرچند در ابعاد و آثارت علمی ندارم
اما!
در این بی قراری و نا ایستایی
تنها در تو استقرار دارم
هرجایی هستم
لزوم تورا می بینم

 

+ نوشته شده در شنبه دهم مرداد ۱۳۹۴ ساعت 9:10 شماره پست: 814  

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

خدایا ترا شکر که اراده خود را بر بدخواهانِ این ملت و کشور در داخل و خارج تحمیل کردی و به دست فرزندان منتخب این کشور و صلح خواهان کشورهای مقابل، مذاکرات هسته ایی را به سرانجامی ختم کردی که دو طرف خرسند از این آوردگاه بیرون بروند و توافقی مبتنی بر نتایج برد - برد رقم بخورد، تا اجر مظلومیت و صبر این مردم داده شود و شبِ قدر بیست و هفتم رمضان و شب برات (1) را به صبح پیروزی آن روز ختم کردی تا خشونت طلبان و جنگ طلبان شرمنده و سر افکنده دست رد از سوی تو و بندگانت دریافت دارند. خدایا نمی دانم چطور شکر این نعمت و لطف را بجا آورم.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

خدایا! صاحبا! خالقا! پروردگارا! با اظهار شرمساری تمام از روی مهربانتان، باید به عرضِ تقدیرکننده ی زندگی خود برسانم که به علت عدم استجابت دعاهایم و طولانی شدن زمان تحقق آنها، تصمیمم بر این امر قرار گرفت تا اجابت درخواست های قبلی، دیگر درخواستی نداشته باشم. شرمنده ام، اما اینه.

اما معبود من! آیا حتی چنین امکانی را برایم قرار داده ایی که از تو قهر کنم و درخواستی از تو نداشته باشم؟!! روزانه ما را در پنج نوبت مجابِ به خواندنِ هفده رکعت نماز کردی و ستونِ بندگی امان در برابر خود و میزانِ دینداری مان را بر آن قرار دادی (1)، حال چگونه می توانم درخواستی از تو نداشته باشم در حالی که باید در هریک از آن نمازها حداقل دو بار سوره حمد را بخوانم که سراپایش درخواست و شاید اساسی ترین خواست های تکراری مان باشد (2). حال تو خود بگو آیا حتی توان قهر کردن و اعتصاب برایم گذاشته ایی؟!!
شکر ترا باید گفت که نه جای فراری گذاشتی که فرار کنیم و نه حتی زمینه اعتصاب، شکر ترا باید گفت که حتی برای شکایت از تو باز این دامان توست که دربرگیرنده ماست. و به راستی کودکان از جور و تنبیه مادر مفری غیر از دامان مادر ندارند.

1- رسول رحمت (ص) فرمودند «الصلوة عمود الدين ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها.» (‌وسايل الشيعه ، ج 3 ، ص 22 ، حديث 10) ترجمه: نماز ستون دين است اگر مقبول افتد ديگر عبادات پذيرفته ميشود و اگر مردود گرددعبادات و اعمال ديگر پذيرفته  نمی‌شوند.

2-  سوره حمد آیه ی (5) (پروردگارا) تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم. (6) ما را به راه راست هدایت کن. (7) راه کسانی که به آنها نعمت دادی، نه آنان که مورد خشم (تو) قرار گرفته اند و نه گمراهان.  

 

+ نوشته شده در شنبه بیستم تیر ۱۳۹۴ ساعت 10:23 PM توسط سید مصطفی مصطفوی  | نظرات

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
شرم را دوباره باید معنا کرد فیاض زاهد ،نویسنده و فعال سیاسی اصلاح‌طلب گاهی از خود می‌پرسم نوشتن در...
- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
پیش‌بینی علی ربیعی از آینده طرح صیانت از فضای مجازی و فیلترینگ علی ربیعی در یادداشتی با عنوان «اخلا...