شکل گیری نبرد برای رهایی از این سلسله های جور و ظلم خود تاریخی شگفت آور را نشان می دهد، از جمله اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، جهان عرب دل مشغولی نجات از حاکمیت نژادپرستانه ترکان عثمانی را داشت، کسانی که از شرق تا غرب را از طریق سیستم جنگ و غارت توسط غازیان، به زیر سلطه خود کشیدند و در نهایت هم ظلم را به حدی رساندند که متفکرین ملت های تحت ستم به هر راهی زدند تا پنبه بنیاد فکری سلطه آنان را که به نام خدا و اسلام ظلم می کردند، را بزنند و نجات یابند، که عمومن هم مورد تکفیر قرار گرفتند، آقای عبدالرحمن کواکبی از آن جمله است که از روشنفکران سوری است که در مصر فعالیت مبارزاتی خود را پی گرفت.
عبدالرحمن کواکبی از شاگردان شیخ محمد عبده است و اهل سوریه بود و در مبارزات با سلطه عثمانی ها شرکت کرد، کواکبی هم چون دیگر مصلحین و روشنفکران عرب در رسته مطبوعات فعال بود، و نهایتا هم در اثر مشکلاتی که ناشی از اختلافات او با حکام عثمانی در سوریه به وجود آمد، مجبور به خروج از وطن شده و عازم مصر گردید و به محض ورود در مسایل مصر که همان مسایل سوریه بود، درگیر شد، و مثل رشید رضا هموطن دیگر سوری او، در مصر شکوفا شد، و مهمترین کتاب هایش به نام "طبایع الاستبداد" و "ام القری" را در مصر نوشت، ولی ارتباط او با سوریه و متفکرین سوری قطع نشد، او در سال 1902 نهایتن در قاهره درگذشت.
طبایع الاستبداد در مورد مشکلاتی است که از استبداد خلق می شود و جناب کواکبی طی مقالاتی در روزنامه "الموید" در مصر پیرامون آن نوشته بود، که به گفته برخی، کواکبی در این کتاب بخشی اندیشه خود، و برخی اندیشه دیگران را در آن آورده است، و اندیشه های غربی را با نکاتی از تاریخ اسلام و آیات قرآن در مورد استبداد مستند کرده است، و مقصودش رسوا کردن استبداد عثمانی بود، که پیکار با این استبداد فوری ترین مساله برای روشنفکران عرب مسلمان و مسیحی در اواخر قرن 19 بود.
این احساسات زمانی بیشتر شد که قانون اساسی توسط سلطان عثمانی (عبدالحمید) معلق شد و مجلس نیز برچیده و از نمایندگان خواسته شد، که استانبول را ترک کنند، لذا در شامات قیام علیه ترکان توسط اعراب بالا گرفت و رساله "طبایع الاستبداد" زبان حال مسلمانان تحت سلطه عثمانیان بود.
کواکبی استبداد را "خودسری شخصی در کاری می داند، که شایسته رای جستن از دیگران است". وصف "حکومت افسار گسیخته ایی است که در شوون رعیت به هر گونه که دلخواهش باشد و بدون ترس از بازخواست تصرف کند".
کواکبی استبداد را منحصر به نوع حکومت نمی داند و معتقد است که هر حکومتی می تواند استبداد پیشه کند، چه فردی باشد چه جمعی، مادامی که اجرا کنندگان نزد قانون نهندگان مسول نباشند و قانون نهندگان نزد ملت مسول نباشند و ملت هم نداند که چگونه مراقب آنها باشد و از ایشان حساب خواهد، خلاصه حکومت "از هر قسمی که باشد از وصف استبداد خارج نمی شود، تا در تحت مراقبت شدید و محاسبه بی مسامحه نباشد".
کواکبی میگوید : "رعیت خردمند، وحشی استبداد را با لجامی مقید نماید، که در راه نگهداری آن لجام، جان خویش دربازد، تا از گزند او ایمن بماند، و چون استبداد خواهد سرکشی کند لجام بجنباند و اگر صولت آورد، او را بربندد".
به نظر کواکبی مستبدین همیشه از دین برای استوار کردن پایه های فرمانروایی خود یاری جسته اند؛ زیرا از یک سو "تعلیمات مذهبی و از جمله کتب آسمانی، آدمیان را به ترس از قوه عظیم هولناکی همی خواند، که کنه آن را عقل ها درک ننمایند". و از سوی دیگر "مستبدین سیاسی نیز استبداد خویش را بر اساسی از این قبیل نهند". زیرا آنان نیز مردم را به برتری شخصی بترسانند و "با قهر و قوت و گرفتن اموال زبون سازند".
تاریخ نشان می دهد که "هیچ مستبدی نباشد، جز اینکه از بهر خویش صفت قدسی اخذ نماید تا با خداوند شریک شود". اما از نظر کواکبی نظام مطلوب اسلامی، اساس بر اصول دمکراسی (عمومی)، و اریستوکراسی و رای شورایی بزرگان است.
در باب علوم، کواکبی معتقد است که مستبدین از هرگونه علمی نمی ترسند، مستبد از علم لغت تا جایی که شجاعت و حرکت نیافریند نمی ترسد؛ از علوم دینی و معاد ترسی ندارند، اما علومی که مستبد از آن بیم دارد عبارتند از، علوم زندگانی : 1- حکمت نظری و عملی 2- فلسفه عقلی 3- حقوق امم 4- سیاست مدنی 5- تاریخ مفصل 6- خطابه ادبیه علومی که ابرهای جهل را کنار زند.
مستبدین غربی می ترسند که مردم بفهمند آزادی از زندگی بهتر است؛ و نیز نفس را با عزت و شرف و عظمت او بشناسند، و حقوق را بدانند چگونه حفظ شود، و ظلم چگونه برگرفته شود و انسانیت را وظیفه چه باشد و لذت آزادی چقدر است.
ترس مستبدین شرقی از علم بدان جهت است که قلب های ایشان همچون هوای ناچیز است، و از صولت علم همی لرزد، گویی اجسام ایشان از باروت، و علم از آتش است، بلی از علم ترسانند حتی از این که مردمان به معنی کلمه "لااله الا الله" علم حاصل کنند. زیرا معنی این "ذکر الله الاکبر" این است که هیچ موجودی در جهان شایسته فروتنی نیست، الا خدا. لذا نادانی بزرگترین یاور استبداد است "عوام، قدرت مستبد، و اسباب روزی او باشند. با خود ایشان، بر ایشان حمله نماید، چون اسیرشان کند، از شوکت مستبد خرم شوند، چون اموالشان را غصب نماید، مستبد را بر باقی گذاشتن جانشان ستایش کنند. چون خارشان سازد، بلندی شان او را بستایند، چون بعضی از ایشان را بر بعضی دیگر بر انگیزد، آن بیچارگان به سیاست او افتخار نمایند، و چون با اموالشان انفاق باسراف نماید، گویند زهی مرد کریم!، و چون ایشان را به قتل رساند، و مثله نکند، گویند شخصیست رحیم."
کواکبی می دانست که در بلاد اسلامی با این جمله که "یک ساعت آشوب بدتر از چهل سال ستمگری است" آزادی را به پای نظم اجتماعی قربانی کرده اند، و فضا را برای پذیرش استبداد توسط مسلمین فراهم کرده اند، و مایه آن شد که در نظام سیاسی جوامع اسلامی، استبداد اصل، و آزادی استثنا دانسته شود. زیرا فرمانروایان مسلمان به آسانی هرگونه آزادی را به بهانه آنکه دستاویز آشوبگری، تواند شد بحال امت اسلامی زیان آور می دانستند.
کواکبی می خروشد می گوید: "خدا بکشد استبداد را، بلکه لعنت کند استبداد را، که در زندگی تو (مشرق زمین) مانع از ترقی است، و ملت ها را به اسفل درک ها فرو می برد."
کواکبی هم دیگر دینان را از جمله مسیحیان را به گذر از خاطره جنگ هایی می کند که بین آنها و مسلمانان در گرفت و مثل شیخ محمد عبده به نوعی همآیی (وحدت) می خواند که در ذیل شرایط سکولاریسم قابل حصول است. طبایع الاستبداد تضاد بین استبداد و مفاهیم اسلامی را پرده برداری می کند.
کتاب ام القری عبدالرحمن کواکبی:
در این رساله او به ریشه های ناتوانی و درماندگی مسلمانان و چاره رفع آن می پردازد. این کتاب حاصل تخیل کواکبی است، که کنگره ایی در مکه در ذهن خود تشکیل می وهد و نمایندگان جهان اسلام به مسایل مبتلا به در آن می پردازند، که عمده ترین علل ناتوانی و درماندگی مسلمانان را 1- ستیزه ها و اختلافات درونی 2- نادانی فرمانروایان 3- محرومیت مسلمانان از نعمت آزادی 4- ضرورت رهبری درست 5- تقلید کورکورانه 6- متروک شدن اجتهاد و تعقل 7- ناتوانی در تشخیص عناصر اصولی دین از عناصر غیر اصولی آن 8- بدعت ها و گزافه کاری ها و خرافات اعلام می شود.
راه چاره خلاصی از این ناتوانی و درماندگی مسلمانان : 1- اثبات سازگاری دین و علم (ولی چنین می نماید که در قرون اولیه اسلام دانشمندان و فیلسوفان اسلامی اساسن حساب علم را از دین و یا درست تر بگوییم از اعتقادات رایج دینی جدا می کردند و لذا به فیلسوفان نیز همچون طبقه ملحدان و بددینان می نگریستند) 2- باز گرداندن خلافت اسلامی به قوم عرب راه دیگر پیشنهادی کواکبی بود تا عظمت اسلام و مسلمانان باز گردد (در عین حال معتقد بود که این خلیفه باید به رهبری دینی مردم بپردازد، نه اینکه در سیاست دخالت کند.)
کواکبی و کنگره های اسلامی:
با سقوط حکومت عثمانی در سال 1924 یکی از آرزوهای امثال کواکبی به وقوع پیوست، ولی خلافت از ترک ها به اعراب نرسید ،چرا که استقلال طلبی باعث جدایی آنها از هم شد. آغاز قرن بیستم شکل گیری انجمن ها گوناگون به پیروی از افکار سیدجمال الدین اسد آبادی و عبدالرحمن کواکبی و به تقلید از غرب بود تا آرمان های تجدد خواهانه جوانان پیگیری شود که هدف آنها آموختن اصول اخلاق و انسانی اسلام و پیکار با روحیه نفاق افکنی و تحزب، و اقتباس خوبی ها و دوری از بدی های فرهنگ های غربی و شرقی هدف آنان بود.
در این کنگره ها بسیاری از مسایل جهان اسلام مورد بحث قرار می گرفت و مواضعی هم اعلام می شد. آنان برای دوری از اختلاف بیشتر روی مسایل دینی و فرهنگی صحبت می کردند تا مسایل سیاسی.
منبع : مطالب "برگرفته از کتاب سیری در اندیشه سیاسی عرب" نوشته حمید عنایت – چاپ سیزدهم – انتشارات امیر کبیر - 1394