میان شعله های آتش ظلم هم، نوروز امیدآفرین است
  •  

28 اسفند 1400
Author :  

 

گرچه تو گویی خداوند، طبیعت، و یا هر آنچه ما او را خالق و حاکم و بر این جهان می دانیم، انسان را از جمله دیگر مشترکین در این زمین زیبا، و سیاره آبی (در میان کهکشان و نور و سیاهی)، مستثنی نموده، و به حال خود رها کرده، تا ره به تامین منویات دل خود زند، اما دیگر مخلوقات را در یک نظم طبیعی و ثابت، نگاهبان، تنظیم و تکمیل کننده همدیگر نهاد، تا جهان را به سوی زیبایی، و تکراری خوشایند، و تامین کننده ادامه حیات پیش برند،

و از این روست که انگار، طبیعت بی توجه به آنچه در دنیای انسان ها، که از جنایت، ظلم، غارت، برده داری و حق کشی می گذرد، و یا آنچه آنان بر خود و دیگران روا می دارند، راه خیر و صلاح خود، و آنان که، بر این سیاره سبز میهمانند، را می روند، و در مداری ثابت اما زندگی بخش، سیر حیات بخش خود را ادامه می دهند،

اما روند زندگی انسانی که ویران کننده ی حیات خود و دیگران است، در حالی که او، خود را "اشرف مخلوقات!" تلقی می کند، حیات را بر زمین شخم می زند، و به پیش می تازد، تازشی که هزاران سال است، ادامه داشته و دارد، و از این مستبد، به آن دیگری، دست به دست می شویم، تا زمین تازشگاه انسان شرور بماند، و هیچگاه از مستبدین دیکتاتورِ ظالم و تمامیت خواه، خالی نباشد، و در غلبه آنان، شعله های جنگ و کشتار و جنایت، همچنان بر آسمان تنوره می زنند، و ناله انسان های گرفتار در این بلیه بی پایان، همیشه بلند است، و البته گوشی در میان هیاهوی این گسترانندگان جهل و سیاهی، بر این ناله ها نبوده، در آسمان سرخ از خون ما، خون ها نیز، دیگر از رنگ هشدار تهی شده اند، و خون و خونریزی در پس توجیهات، شرم برانگیز این جماعت سیاهی گستر، به راحتی جاری و ساری می ماند، و تئوری پردازان شان، این سیاهه ننگین را به مهر تایید، و توجیهات نکبت پراکن شان، بلند کرده، فریاد احسن احسن خود را، نثار خونخوارانی می کنند، که زمین فراخ را برای انسان، و تبلور انسانیت تنگ کرده اند.

اما اکنون که زمستان سرد، جای خود را به بهاری دلچسب می دهد، و طبیعت می رود تا گوشه هایی از بهشتی که انسان می تواند، در کنار دیگر موجودات، از آن بهره مند باشد را، نشان دهد، دنیایی نو، که انسان می تواند در میان سبزی با طراوت آن، در صلح و آرامش زندگی کند، و طبیعت معلم انسان خردمند! شود، تا حتی راه زیست انسانی را، در عمل به او نیز بیاموزد،

در روزگاری که ایسم ها، و ایدئولوژی های مختلف، و هر آنچه از آرمانگرایانی که خود را تنها مدعی، و تنها مدافع رهایی انسان می دانند، و یا می دانستند، که یا خود به استعمارگری مستبد و قهار تبدیل شده، و یا ناکارایی خود را نشان داده و می دهند، و زمینگیر شده اند، و توانایی مهار سرکشان و مستبدین از نوع انسان را، مثل همیشه ندارند، باز طبیعت روی خوش تغییر را نشان می دهد، و می خواهد بگوید که جهان انسانی نیز می تواند تغییری در خور انسان و انسانیت را به خود ببیند.

اما در دوره ایی که کمونیست های سابق روس، در اوکراین مشغول به تجاوز، کشتار و غارتند؛

بودایی های معتقد به عدم خشونت، و مدعیان ایجاد آرامش روح و جسم، در برمه و... نسل کشی می کنند؛

یا هندوهای اهل تسامح و تساهل و تکثر و... که اسب سرکش خودپرسی را در هند می تازانند و نژادپرستانه اقلیت های غیر خود را، در فشاری خرد کننده نگه داشته اند؛

یا آن حاکم مسلمان ام القرای اسلام، که یمن را سال هاست، صحنه کشتار، جنایت و تجاوز بی پایان خود قرار داده؛

و یا آن صاحبان تفکر مرتجع طالبانی، که در صحنه مبارزه با اشغال و کشتار، با شعار رهایی ملت افغانستان، از تجاوز بیگانه، و ظلم جنگ سالاران مجاهد سابق و...، پا به عرصه وجود نهادند، تا بعنوان نهاد روحانیت بر آمده از مدارس دینی، مهر و محبت و پرهیزگاری را نمایش عینی باشند، اما اکنون خود در نقش جنایت کارترین ها، صحنه های شرم آور دنائت می آفرینند، آنان که در یک موفقیت مشکوک، خود به یاغیان خونخواری تبدیل شده اند، که یک ملت را در این منطقه به بندهای پوسیده افکار مستبدانه خود کشیده، از زن و مرد آزاده مخالف خود، می کُشند و به بندهای محکم تجاوز، ظلم و غارت می کشند؛

یا آن مستبد سیاه پرچم مسلمان از یک سو، و دیگران از سوی دیگر، که ملت سوریه را سال هاست که در رنج و آوارگی بی پایان برده اند؛

یا زردپوستان نژادپرست قوم "هان" که روزگاری دیوارهای بلندی برای پس زدن تجاوز غیر به سوی خودِ متمدن شان می کشیدند، ولی اکنون خود، همان دیوارهای دوری از تجاوز و متجاوز را، در نوردیده، و ایغورها و... را در آن سوی این دیوار بلند، به خاطر "غیر" بودن، به هر پستی ایی که هوس کنند، دچار می نمایند، تا در سرزمین باستانی ابریشم های لطیف، چهره خشن تحمیل و یک دست شدن، را هویدا کرده، تمام تنوع را به نفع یکدستی ظالمانه خود، از بین ببرند؛

و یا بسیاری از دیکتاتوری های دیگر که، در لباس و ایده های جور واجور (از جمله تحت شعار نجات انسان) مرزهای محترم انسانیت را شکسته، و تمام شعارهای آزادیخواهانه، و رهایی بخش انسانی را به زیر چکمه های سنگین خود نهاده، از انسان های زیردست شان، مشتی برده های بله قربان گو، و در بند می خواهند، تا دل مستبدِ مبتلا به هوایِ نفسِ زیاده خواه و تمامیت طلبِ شان را به طرب آورند، و اگر جامعه آنان، و یا حتی کل دنیای دیگران غرق در غم، مصیبت، آوارگی و... شد و... مهم نیست.

در جولان بی امان وحوش انسانی، طبیعت، ما انسان ها را به حال خود رها کرده، و مسیر منطقی و تکراری خود را طی می کند، تا در یک تعادل مناسب، وظیفه زندگی بخشی اش را به نحو احسن ایفا کرده، راه و رسم زندگی را، به ما که خود را "اشرف مخلوقات" می شماریم نیز، بیاموزد، ما که در جنایت و حق کشی، در حق دیگران غرق شده ایم،

سال گذشته ملت افغانستان و خراسانیان اهل شادی و شعر، آزاد از اسارت خشک مغزان درس آموخته در مدارس و حوزه های علمیه خشونت پرور دینی و... نوروز باستانی خود را جشن گرفتند، اما امسال تحت زعامت این مدعیان خدا و قرآن، و به واقع تروریست ها و جانیان بی رحم، در فقر و قحطی و اسارت، شاهد ذوب شدن آنچه اند، که به مدد تمام ملل دنیا، و شجاعتِ مردانی همچون شهید احمد شاه مسعود، کسب کرده بودند، هستند، و اکنون در زیر یوغ دستان ناپاک جانیان خونریز، که خود را امیرالمومنین می نامند، جان و تن شان زخمی از دشنه ی خصم، در ظلم و گرسنگی غرقند.

سال گذشته ملت اوکراین این روزها، در تدارک جشن های آمدن بهار بودند، اما امروز اسیر تجاوز مستبدی سنگدل اند، و باید نگران غارت، تجاوز و کشتار چکمه پوشان مسلح کرملین نشینان باشند، که با تمام قوای متعارف و غیر متعارف خود، عهد شکسته و مرزهای محترم بین المللی را، زیر شنی تانک های سنگین خود ویران کرده، و رکوردهای جنایت و خشونت را جابجا می کنند، و لابد از پس فتح شهرهای شان، توسط قوای سرخ کرملین، بازماندگان، باید میراث دار زمینی سوخته، و ویرانی هایی بیشمار در صورت دفع تجاوز، و به گاه شکست، دست نشانده طولانی ترین دیکتاتوری های تاریخ جهان شوند.

در این هنگامه درد و رنج انسان، و زمین مملو از اسارت، ظلم و تجاوز دیو صفتان اهریمنی، که خشونت و ناحقی و تاریکی می آفرینند، و مرزهای استبداد، بردگی و اسارت انسان را گسترش می دهند، و پشت در پشت، گستره ظلم، در ابعاد سرزمینی، و نفوس انسانی اش را زیاد می کنند، نمی دانم چگونه نوروزگان را باید تبریک گفت؟!

اما نوروز را باید تبریک گفت، چرا که نوروز خود شروع روشنایی، و نشانه امید به رهایی است، باید بهار را قدر دانست، چرا که، کور سوهای نور، در هر جلوه اش، خفاش های مستبد گسترش دهنده تاریکی را، آزار می دهد، پس باید از خشنودی آنان کاست، و بر محنت شان افزود، درود بر نوروز، نو روزهای طبیعت زیبا، که امیدوارم روزی این روزهای خوش تغییر، به زندگی انسان ها هم سرایت کند، نوروزتان مبارک، هر روزتان نوروز باد،

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (12)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

نقدی به مسئولین32
دکتر بیات محمدی
۱۱ فروردین ۱۴۰۱

تنها صفتی که می توان به جماعتی که نوروز را مغایر رسالت انبیاء و بدعت در دین و در تقابل با سنن الهی عنوان می کنند اطلاق کرد و نسبت داد جهل است، آن هم نه از نوع معمولی بلکه از نوع جهل مرکبی ست که آنها را تا خرخره در باتلاق نادانی و ناداری فکری فرو برده است ، تاریخ خون به دل است از حماقت و جمود فکری مسلمانان بی مایه و تکامل نایافته ای که همواره چارچوب ذهنی وفکری خود راقالبی برای قیاس واندازه گیری و جدا سازی حق از باطل دانسته و هر چیزی که در چارچوب افکار فریز شده آنها نگنجد و خارج از دایره تفکرشان باشد نقطه مقابل دین دانسته و چهار اسبه برآن تازیده و بی ادبانه تکفیر و تحقیرش می کنند مثل همین نوروز.....!!!!!!!!!!!!

خیلی باید نافهم و ناقص العقل و بی تشخیص باشند که عظمت و شکوه و بزرگی نوروز با آن همه طراوت و شادابی و زیبایی و جوشش و رویشی که تداعی کننده ی رستاخیزی که خداوند وعده آن را داده است را احساس و ادراک نکنند.

انکار و توهین و تحقیر و دشمنی با نوروزی که نگین طلایی تمدن بی بدیل مردان و زنان نامدار ایرانی ست، دقیقا در راستا و یادآور گستاخی های سفلگان فرومایه ای ست که در طول تاریخ با قایم شدن در پشت مقدسات دینی( که خود ذره ای وبوئی از تعالیم حیات بخش اسلام نبرده بودند) با یورش وحشیانه به آب و خاک و ناموس این بوم و بر ، آداب و سنن و فرهنگ غنی نجیب زادگان ایرانی را دستخوش جهالت و عداوت و حسادت خود کردند.

نور به قبرت ببارد شهید مطهری چقدر زیبا گفتی و قشنگ وصف کردی : "آنجا که علم و معرفت و شناخت نباشد ایمان زاهدان احمق وسیله ای می شود در دست منافقان زیرک، واین زاهدان احمق خطرشان از آن منافقان زیرک بدتر است " .

ای کاش این جماعت جهول می خواندند و می فهمیدند که امام صادق ( ع ) در رابطه با عظمت و شوکت و فرخندگی نوروز و تقارن آن با لنگر انداختن کشتی نوح و بت شکنی ابراهیم و هبوط پیامبر و جانشینی علی و ظهور قائم آل محمد چه فرمودند ؟؟؟؟؟!!!! کاش می دانستند .
عزت زیاد
کانال تلگرامی
نقدی به مسئولین https://t.me/+dlX34DDbqAg4MmZk

This comment was minimized by the moderator on the site

رمز و راز ماندگاری نوروز!
یدالله کریمی‌پور

بیش از 7000 سال است که نوروز، زیر سخت ترین فشارها زنده و ماندگار مانده است؛
نوروز در این هفت هزاره، از دهها رخداد گذر کرده؛
از میترایی مهرپیشه، زردشتی، مانوی و مزدکی، تا خلفای راشدین، اموی، عباسی و صفوی و قجر و پهلوی.
شماری گرامیش داشته و پاسدارش بوده و برخی آن را نماد گبری گری و زندقه پنداشته و بی رحمانه بر آن تاخته اند تا از بیخ و بن ریشه کنش کنند و گروهی دیگر نیز کژدار و مریز با آن به ناگزیر سر کردند.
اینان خواسته اند بر گُرده اش سوار شده به افسارش کشند و آن را به کژراهه بکشانند، ولی نوروز تاکنون تسلیم نشده و هم چنان سیطره خود را پاس داشته.
ایرانیان حتی پیش از کوچ های بزرگ بدین فلات، آن گاه که در آسیای شمالی با سرمای جانسوزش می زیستند، آغاز بهار را به عنوان نماد پیروزی مهر یا میترا، جشن می گرفتند.
هزاران سال پس از آن که زرتشت برخاست و اهورامزدایش را جایگزین میترای آریایی نمود، بسیاری از آیین های کهن میترایی، به ویژه در جنوب و مرکز و خاور، منسوخ شدند، ولی "نوروز" و "مهرگان" پابرجا ماندند ...

بهاره
This comment was minimized by the moderator on the site

قرن چهاردهم بر ایرانیان چگونه گذشت؟


در داستان ما، ایرانیان خسته و درمانده از آرمان های نافرجام نهضتمشروطیت قرن چهاردهم را با رخ نمایی فرد مقتدری آغاز کردند که آمده بود تا ناامنی، قحطی و آشوب را خاتمه بخشد. رضاشاه آفرینش ایران نوین را نوید می داد و نوگرایانی همچون داور، فروغی، تیمورتاش و ... کوشیدند تا به معماری حکومتی بپردازند که اولویت های اش رشد اقتصادی، نوسازی نهادی و آموزش نوین بود. پیشرفت ها اگر چه چشمگیر و شگرف بود اما گراییدن رضا شاه به #خودکامگی در نیمه دوم سلطنت خود روشنفکران را تاراند و بنیاد حکومت را متزلزل ساخت. جنگجهانیدوم هم بلای جان ایرانیان شد و به نیروهای بیگانه فرصت مداخله داد!

انتقال قدرت در سلسله پهلوی با فراست فروغی اما کم هزینه انجام شد. مارکسیسم و ناسیونالیسم در دهه ۱۳۲۰ مجال مناسبی برای رخ نمایی یافتند و نهضت ملی شدن نفت که می توانست در نفی استبداد و استعمار موثر باشد با اشتباهات نیروهای ملی- مذهبی به وقوع رویدادی انجامید که آینده ایرانیان را در ربع قرن بعد رقم زد. کودتا چنان روح ایرانیان را زخم زد که هرگز التیام نیافت. پروژه نوسازی محمدرضاشاه در دهه چهل هم اگر چه از مبانی محکمی برخوردار بود ولی هرگز نتوانست رضایت روشنفکران را بدست آورد. بعدتر چپ زدگی و بومی گرایی زمینه ساز شکل گیری انقلابی شد که قرار بود دین و دنیای ایرانیان را همزمان آباد کند!

انقلاب۵۷ اگر چه زمینه های مبارزه با امپریالیسم را دارا بود ولی خیلی زود در دام غرب ستیزی گرفتار آمد و اقتصاد را گروگان سیاست خارجی ساخت. استثنا گرایی به قاعده مدیریت تبدیل شد و جامعه کوتاه مدت ادامه یافت. توسعه یافتگی برچسب غرب زدگی خورد و سودای بومی گرایی به معنای راهی متفاوت از تجربه عام جهانی رونق یافت. در این میان عقلانیت اگر چه گاهی به آرامی در اندام انقلاب می خلید ولی سرعت تحولات چنان بود که پیش بینی ناپذیری به روند غالب کشور تبدیل شد. تحریم ها نیز توسعه را از مدار اهداف کشور خارج کرده و بقاء را جایگزین ارتقاء ساخت. انتخابات ۱۴۰۰ عمق بحران ها را نمایان کرد و فرآیند اندک سالاری را سرعت بخشید!
تاریخ ایرانیان در قرن گذشته آمیزه‌ای از تحولات پیش بینی ناپذیر، توسعه نامتوازن، تضاد سنت- مدرنیته و اذهان خیال اندیش بوده است. قرار گفتن در حاشیه نظام سرمایه داری جهانی میراثی از دوره صفویه بود که تا اکنون امتداد یافته و ما را به مقلدی شتاب زده از دستاوردهای روزگار مدرن تبدیل کرده است. انقلاب اسلامی اگر چه کوشید تا طرحی نو دراندازد و "روح یک جهان بی روح" باشد ولی از آن جا که بنیان‌های جهان جدید را نشناخت و به ستیزی دون کیشوت وار روی آورد ما را بیشتر به حاشیه جهان راند. ماجراجویی‌های سیاسی فرآیند سیاست گذاری عقلانی را به بن‌بست کشاند و انزواگرایی را جایگزین جهان گرایی ساخت!

هراس ایرانیان از عقب ماندگی آن ها را به اخذ تکنولوژی مدرن بدون کسب آمادگی‌های ذهنی- فرهنگی لازم وادار ساخت. تعطیلات تاریخ سپری شده و مهابت غرب اسباب حیرت شده بود. ایران نه تنها نتوانست به تلفیقی میان؛ ایرانیت/ اسلامیت/ مدرنیت دست یابد بلکه با تعارضاتی افزون‌تر مواجه شد.
حکومت سکولار بستری برای رشد گرایشات دینی، و حکومت دینی زمینه‌ساز رونق تمایلات سکولار شد! آن چه در توسعه ایرانی مفقود بود حضور انسانی بود که بتواند فاعلیت داشته باشد. سوژه‌های ایرانی اگر چه انقلاب‌های سترگ را رقم زدند ولی خیلی زود در کمند خودکامگی‌ها به انقیاد کشیده شدند. از همین رو بود که توسعه ایرانی بیش از همه به ابعاد سخت افزاری و فن آورانه پیشرفت منحصر ماند و وجهی نخبه‌گرایانه یافت!

ایرانیان در شرایطی به قرن جدید گام می‌گذارند که هنوز بسیاری از پرسش‌های گذشته را بی‌پاسخ نهاده‌اند. شکاف؛ ملت- دولت در ژرف‌ترین وضعیت خود قرار گرفته و سرمایه‌های انسانی- اجتماعی به شدت در حال گریز و افول هستند. پنجره جمعیتی در حال بسته شدن و پیری_جمعیت رو به افزایش است. هنوز هم هیچ چشم انداز روشنی برای ایران عاری از تحریم فراروی ساکنان این سرزمین وجود ندارد. توسعه اولویت حاکمان نیست و امری تزئینی شمرده می‌شود.
"اقتصاد زیر سایه سیاست و سیاست زیر سایه ترس معنا می‌یابد". روزمره‌گی بر عرصه حکمرانی چیرگی یافته و امور بدون تغییری معنادار در حال گذران است. سیاست نه در اندیشه همنوایی با جامعه که دل نگران کنترل آن است!

قرن چهاردهم این چنین گذشت و اکنون ایرانیان در آستانه قرن پانزدهم ایستاده اند. سده‌ای که با ظهور اقتصادهای نوظهور و آرایش جدید سیاسی در جهان پس از افول روسیه آبستن رویدادهای تازه‌ای است. آیا ایرانیان خواهند توانست به گمشده قرن پیش یعنی گذار از عقب ماندگی و نیل به توسعه یافتگی دست یابند؟ پاسخ شاید در همراهی حاکمان با جهان و جامعه نهفته باشد...

مهران_صولتی


http://t.me/tarikhdartarazoo

This comment was minimized by the moderator on the site

طالبان تعطیل رسمی روز اول سال نو خورشیدی را لغو کرد و اجازه برگزاری مراسم سالانه سنتی نوروز را هم در مزار شریف، نداده است.
این در حالی است که تعدادی از مقام‌های دولت پیشین و همچنین برخی از رهبران کشورهای مختلف پیام‌های نوروزی خود را نشر کردند و گزارش‌هایی از برگزاری جشن‌های نوروزی در برخی از نقاط کشور گزارش شده است. بنا به گزارش‌ها از افغانستان، امروز کارمندان دولتی به سر کار خود در ادارات رفتند و برای اولین بار در دهه‌های اخیر، روز اول ماه حمل/فروردین در افغانستان تعطیل عمومی نبود.

This comment was minimized by the moderator on the site

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی
حافظ شیرین سخن

ابوالفضل موسوی
This comment was minimized by the moderator on the site

درود برشما عزیز، ما که به رغم این توصیه حافظ جلیل القدر، نتوانستیم خوشدل باشیم، ناف ما را با این مسایل بریده اند، کج

مصطفی مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

سلام ودورد بر شما استاد گرامی
همینکه واکنش نشان دادی به این غزل یعنی خوشی بیشتر بوده توزندگی
سال خوبی برای شما و خانواده محترمتان آرزومندم

ابوالفضل موسوی
This comment was minimized by the moderator on the site

شعر با مسمایی بود، از این لحاظ خواستم فیدبکی به حسن انتخاب شما بدم، ورنه شما تمام لطفی، من معمولا مطابق دل خود می نویسم، بی توجه به وجه غالب بر روزگار

مصطفی مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

به مشاجره شیطان وخداوند به هنگام خلقت انسان توجه فرمائید !!!!!!!!!

جلال میمندی
This comment was minimized by the moderator on the site

متن پیام سیدمحمدخاتمی به مناسبت نوروز ۱۴۰۱
‌‌
به نام خداوند بهار آفرین
بار دیگرنوروز، نه تکراری ملال‌آور، که نشانهٔ نو شدن طبیعت و لزوم نو شدن اندیشه و احساس و افزودن بر امید به بهبود اوضاع آدم و عالم، به‌رغم همه عواملی که در برابر این بهبودخواهی و بهبودجویی در کار است، و تلاش برای کمال بخشیدن به جان کمال جوی آدمی که آن را نهایت و منتهایی نیست.
اگر در همه جا کم و بیش خشونت و زور و سرکوب و تبعیض و فریب و اهانت به انسان و انسانیت به گونه‌های مختلف حاکم است، آنچه در نهایت تعیین‌کننده سرنوشت است، آگاهی، اختیار، اراده و قدرت انتخاب انسان در برابر عوامل پلشت بازدارنده از حرکت به سوی زندگی خوب است. راه به سوی کمال مطلق گشوده است؛ اگر خواست و همت یاری کند.
در مقابله با خشونت و زور و بیداد، نه اعمال خشونت متقابل، که تصمیم به تن‌ندادن به خشونتِ تحمیل شده و تلاش برای اصلاح است، بخصوص با نیرومند کردن و گسترش دادن گفتمان صلح و عدالت و آزادی و کوشیدن تا این گفتمان، گفتمان غالب و برانگیزانندهٔ اراده‌های آزاد باشد.
همزمانی عید امسال با سالروز میلاد مسعود امام_مهدی عدالت گستر (ع) امید به بهبودی اوضاع را بیشتر می کند.
عید نوروز را به همه ایرانیان عزیز و انبوه مردمانی که نوروز را گرامی می‌دارند و سالروز میلاد مهدی_موعود (عج) را به همهٔ آنان که جانشینی صلح و اصلاح را به جای بیداد و فریب و زور منتظرند شادباش می‌گویم.
سیدمحمد خاتمی
آغاز سده_پانزدهم
@khatamimedia

This comment was minimized by the moderator on the site

Azar Mansoori @MansooriAzar · 13h
نوروز هم جشن زمان است و هم جشن زمین؛ فراگیرترین موسم شادمانی است که بشر به چشم خود دیده و محدود به هیچ طبقه خاص و‌ دین و آیین و مذهب و مرز جغرافیایی نیست. انکار نوروز، انکار رویش مجدد، نو شدن و شروعی دیگر و چه بسا انکار امید است.

This comment was minimized by the moderator on the site

مصطفی تاجزاده @mostafatajzade · 19h
سخنگوی وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان: «نوروز رسم مجوسی است و حکومت این گروه آن را قبول ندارند».
قبول نداشته باشید، اما فراموش نکنید که تلاش ۷۰ساله شوروی برای برچیدن سفره نوروز، با شکست کامل مواجه شد. نوروز ماند و بلشویک‌ها رفتند. شما هم خواهید رفت.

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
ح‌سین ق‌دیانی, [4/26/2024 12:01 PM] از هادی_چوپان درس بگیریم آیینه‌ی توماج_صالحی باشیم ح‌سین ق‌دیانی...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
محکومیت به خواندن کتاب شهید مطهری در کنار مجازات زندان! محمد مطهری یک قاضی محترم، شروین حاجی‌پور ...