ای خدای یکتای بی همتا!

ای خدای کوه های سر به فلک کشیده

ای خدای دریاهای عمیق
ای خدای رودها و آب های جاری
ای خدای بناهای شگفت و عظیم
ای خدای راه های دراز
ای خدای جنگل های سبز و چشم نواز
ای خدای درختان سرو قامتِ استوار و کهن
ای خدای شب های بلند و طولانی
ای خدای روزهای سخت و بی پایان
ای خدای آسمان های چندگانه
ای خدای آنانی که تحت ظلم ماندند و از خود بی خود نشدند
ای خدای آنانی که بر تاریکی ها خروشیدند و نور را فریاد زدند
ای خدای در کمین نشسته بر ظالمین
 
ای خدای دربند شدگان مظلوم و بی گناه
ای خدای خون های به ناحق ریخته شده
ای خدای چهره های پاک مستور مانده از ظلم
 
ای خدای شنوای فریاد مظلومیت غارت زدگانِ بی نوا
ای خدای برهم زننده، بساط مکرِ مکرکنندگان
ای خدای تنهایان بی کس و کار
ای خدای آنانی که چشمه های نور و محبت از قلب و زبان هاشان زبانه می کشد
ای خدای آنانی که ظلم را بر نمی تابند، هرچند کلفتی اش چشم ها را خیره کند
ای خدای بازکنندگان گره های کور
ای خدای حل کنندگان مسایل غامض
ای خدای حافظان حدود و ثغور
ای خدای مردان و زنان شجاع
ای خدای دل گنده ها
ای خدای عقل های بزرگ
ای خدای متفکرین فرو رفته در فکر
ای خدای مردانِ مرد
ای خدای صبر پیشگان
ای خدای شکر گذاران
ای خدای محمد و ابراهیم
ای خدای عیسی و موسی
 
ای خدای من و تو
ای خدای او و آنان
تنها تو را می پرستم و از تو استعانت می طلبم، ای یکتای بی همتا.

 

+    نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم بهمن 1393ساعت 8:45 PM توسط سید مصطفی مصطفوی  

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.