پروردگارا تا رسیدن زمان سوال، رها شدیم

پروردگارا گویند نا امیدی از تو بزرگترین گناست، و من هرگز از تو ناامید نخواهم شد، زیرا راهی جز این هم نیست و همواره به مدد تو باید امیدوار بود، چرا که تو را تنها موجودی می دانم که به هر چه اراده کنی توانایی، اما در عین حال نمی دانم چگونه امیدوار باشم، در حالی که دنیا و بندگانت را به خود واگذاشته ایی و خصوصا ظالمین را که به هر چه بخواهند، بی ترس از تو و بندگانت، مشغولند و دستی باز دارند و گردن هاشان هر روز کلفت تر می شود، و در جایگاه کبریایی که خاص توست، نشسته و از سر تکبر و غرور با بندگانت سخن می رانند، و بر آنان خود را صاحب اختیار می بینند، و هر تهدیدی بخواهند می کنند، و هرکه را بخواهند عقوبت می کنند و هر که بخواهند از مجازات معاف؛  

 

و تو همچنان بر سنت خود در عدم دخالت، در امور دنیای ما پایبندی و بر این قانون، خود مقیّدی، و انگار مقرر داشته ایی که به هر کسی همانقدر برسد که در بازوانش زور، و در مغزش قدرت تفکر وجود دارد، و این قانون طبیعت توست که برخورداری ها، برخورداری آورد، زیرا هر برخورداریی را نتیجه زحمتی و یا هزینه ایی می دانی، هر چند ممکن است این هزینه از انسانیت بنده ات باشد و...

و یا هرکس به اندازه داشته هایش، از این دنیا دریافت دارد و قدرتمداران البته بر ثروت و قدرت دنیا تسلط بیشتری دارند و بیشتر دریافت خواهند کرد و این عین عدالت تلقی می گردد، هر چند در چگونگی کسب و خرج این قدرت و ثروت از آنان سوال خواهی کرد، ولی تا زمان سوالت برسد، باید بر وضع خود دست بسته نظاره گر بود، زیرا تاریخ نشان داده به جز استثناهایی همچون داوود و سلیمان و چندی دیگر، همواره قدرت و ثروت در دست کسانی بود که آنرا وسیله سیطره بر بندگانت قرار داده، تا به بردگی و بندگی اشان کشند.

پس تو به انتظارت برای لحظه ی سوال خود برس و ما هم امیدوارم به رسم آزادمردانی که انتظار تو از آدمی هم همین آزادمردی است، به کار خود خواهیم پرداخت، که همانگونه که تو به سنت خود فعالی ما نیز به وظیفه خود فعال خواهیم بود.

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.