ایزدا! تو را همانطور خواهیم دید، که تو را شناخته ایم

ایزدا! گویند تو از انسان های مغرور و مُتکبر بیزاری، نمی دانم با آن همه قدرت، و این همه بیزاری به چه سان می توانی ظالمین مغرور، غرق در نَخوت و دُرشتگویی و... را تحمل کنی، ما انسان ها با همه ی محدودیت های خود ناچار به دیدن و تحمل اشکالی انسان نما با درونی گرگ صفت هستیم، و مجبور به دیدن شانیم، در حالی که از آنان بیزاریم، اما تو که مانند ما انسان ها، مجبور نیستی، پس تو چرا چنین چهره های خشن، عبوس و درشتگویی را تحمل می کنی، تو چرا باید در آن بلندای جایگاه خدایی ات بنشینی و تماشگر خباثت چنین بندگانی باشی و آنان را در عذاب و نفرت خود گرفتار نکنی.

البته شاید ما اشتباه می کنیم که تو را انسان در نظر گرفته و از تو انتظار رفتاری انسانی داریم، زیرا که تو با ما متفاوتی و روش و خصلت خود را داری، پس پروردگارا حداقل معرفت خود را بر ما عرضه فرما، تا تو را بشناسیم و بیش از آنکه از تو انتظار است، از تو نخواهیم و انتظار نداشته باشیم. تا آن موقع، تورا همانطور خواهیم دید، که تو را شناخته ایم.

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.