سخنی به نظم و نثر

سخنی به نظم و نثر (33)

بشکف ای صبح دل انگیز به آغازی چند

بشکن ای شب که تو را پایانی هست

دل سنگت به سنگینی شب می ماند

شب سنگین !!!

به سنگینی خود باز مناز

که شکستند شبانی به سنگینی تو

شکند پشت تو را صبح به آغازین نور

شکند صبح تو را از دم گرم و مسیحایی خویش

صبح می آید و تو باز هم رفتنیی

بی سبب غره شدی بر ماندنت

این فراز و فرود از پی هم می آیند

که شب و صبح شود دوره ما انسان ها

این همان وعده حق است که در روز ازل

گفت : خواهد شکفت روز بشر در آخر

گرچه شاید که نباشد این صبح

صبح آخر ز برای تو بشر

لیک خود صبح بود و این ما را بس

صبح عشاق همی آید ای مصطفوی

 این بود وعده حق و حتما شدنی

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۱ ساعت 8:4 شماره پست: 233

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

غدیر یعنی چه ؟

غدیر یعنی آغاز پایان استبداد

غدیر یعنی آغاز پایان ظلم

غدیر یعنی شروع عشق

غدیر یعنی شروع پایان خشک مغزان

غدیر یعنی زین پس اعتماد کن و دل بسپار

غدیر یعنی رهایی٬ رعایت حقوق همه

غدیر یعنی پایان اتصال خاص (ص) و شروع اتصال عام

غدیر یعنی برچیده شدن بساط حیف و میل بیت المال

غدیر یعنی بنده نوازی٬ پایان بنده پروری و بنده سازی

غدیر یعنی شروع عرفان و معرفت٬ نه جمود

غدیر یعنی تو هم لایق اتصالی هر انکه هستی تو

غدیر یعنی آغاز پایان سلطه بر مردم

غدیر یعنی پذیرش بندگان خدا٬ همچنان که هستند

غدیر یعنی علی (ع)٬ مظهر عدالت تمام

غدیر یعنی برو علی (ع) وار شو سخن مگو به گزاف

غدیر یعنی بندگی از آن خداست

غدیر یعنی ادامه دار است خوی محمدی (ص)

غدیر یعنی حاکمیت قانون

غدیر یعنی حاکمیت تقوا

غدیر یعنی ایست! "فاین تذهبون"

غدیر یعنی علی (ع) و اولاد علی (ع)

غدیر یعنی حسن (ع)٬ حسین (ع) و فاطمه (س)

غدیر یعنی حج و منبر محراب

غدیر یعنی شهادت٬ شاهد و شهید

غدیر یعنی هدایت از آن تقوا پیشگان

غدیر یعنی نفی شیخوخیت در مقابل تقوا

غدیر یعنی که محمد (ع) زنده است گرچه نیست میان ما

غدیر یعنی ترحم به حال خلق خدا

غدیر یعنی عشق به خلق خدا

غدیر یعنی تحمل سلایق دگران

غدیر یعنی پذیرش تنوع "دگران"

غدیر یعنی پذیرش خلق خدا

غدیر یعنی مروت به حال خلق خدا

غدیر یعنی یتیم نوازی و مهر

غدیر یعنی پایان ادعا و شروع عمل

غدیر یعنی همه محترمند و باید داشت

حریم محترمان٬ محترم ز راه وفا

غدیر یعنی تو ای صاحب قدرت؟!!

به بند نکن تو خلق خدای یکدم

غدیر یعنی ز بند کن آزاد و خود بند مساز

غدیر یعنی تو ای حاجی مسلمانم

حج تو تمام شد به علی (ع) و مکتب علوی

 عید غدیر بر تمامی غدیریان و عاشقان عدالت و آزادی مبارک باد. 

+ نوشته شده در جمعه دوازدهم آبان ۱۳۹۱ ساعت 7:32 شماره پست: 200

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

تکرار و تکرار - تکرار مکرر

زندگی ها همه تکرار و مکرار

درس ها همه تکرار و مکرار

طبیعت نیز بود٬ تکرار مکرر

تاریخ نیز همه تکرار و مکرر

تعبد هم شده تکرار و مکرر

عشق نیز باز تکرار و مکرر

انسان ها همه تکرار و مکرر

آمدن ها همه تکرار و مکرر

حرف ها همه تکرار و مکرر

و رفتن نیز همان طور مکرر

عاقبت نیز همین است؟!! تکرار مکرر؟!!

پشت هر عاقبتی هست بدیع حادثه ای

پس هر آمدنی هست بدیع زندگیی

پس تو ای آدم خاکی٬ بدان.

تو بدیعی٬ گرچه گرفتار به تکرار و مکرر

تو را باید٬ که بینی همه تکرار و مکرر 

که تکرار بود خود سبب دیدار مکرر 

و نگشتن٬ همه تکرار و مکرر

 

+ نوشته شده در شنبه ششم آبان ۱۳۹۱ ساعت 14:36 شماره پست: 198

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

به فراخی تنگ

خانه ای به فراخی تنگ!!.

و اهل خانه ای به همان نسبت.

و انتظاری به بلندای عمر.

این است رسم مروت؟!!

دل کندن محتوم و مشکل.

لیک واجب و ضرور.

ولی باید کند و رفت!

آماده ایی؟ 

 اما کی و کجا ؟   

 

+ نوشته شده در چهارشنبه ششم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 22:32 شماره پست: 162

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

دکتر از زندگی بگو !!!

این که مرگ حقیقتی در پس هر زندگی است،

درست !!

اما در لحظه درک حقیقت لبخند حقیقی کودکی معصوم در چهار چوبه درب ،

از مرگ گفتن چه صیغه ایست؟!!

میان خنده کودک، که زندگی آور است،

و مرگی که از درب و پنجره ها، بی توجه به قفل ها و خنده ها می آید،

چه تناسبی است؟!!

دکتر از مرگ خارج شو !!!

و به زندگی برگرد و از زندگی بگو.

ذهن خود را درگیر حقیقتی دیگر کن، برادر

حقایق این دنیا، فقط مرگ نیست!!

زندگی هم حقیقتی است واضح و قدر دانستنی.

امروز مردم ایران بیشتر از آن که به مرگ بیندشند،

باید به زندگی بیندیشند.

و ما نیز.

حقا که استاد سخن و تفکری و البته ریز بین،

لذا به هر چه دلت می خواهد بیندیش.

و هرچه دل تنگت می خواهد بنگار

بنگار ، نگاریدنی ماندگار

بنگار که خداوند به آنچه می نگارد و نگاشته می شود،

قسم یاد کرده است.

شاید دل ما را نگاشتن آرام می کند.

پس خداوند دلت را به نگاشتن هایت آرام گرداند.

ضیا قلبت را در نگاشته هایت بروز ده

که روشن کند دل خلقی را

افسار دل را که رها کنی می برد به جایی که رفتن بدان مشکل است.

 پس رها کن تا برویم. 

+ نوشته شده در شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 21:21 شماره پست: 161

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
صفحه3 از3

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
شرم را دوباره باید معنا کرد فیاض زاهد ،نویسنده و فعال سیاسی اصلاح‌طلب گاهی از خود می‌پرسم نوشتن در...
- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
پیش‌بینی علی ربیعی از آینده طرح صیانت از فضای مجازی و فیلترینگ علی ربیعی در یادداشتی با عنوان «اخلا...