وحدت در عین خود حق مطلق انگاری محال است
  •  

02 آذر 1397
Author :  

وقتی این روزها در مناسبت سالروز تولد پیامبر اسلام، سخن از وحدت گفته می شود، از جهتی خنده ام می گیرد و از جهتی به گریه می اُفتم، خنده ام می گیرد که سخن از وحدت و برادری برای روزگار تسلط تفکر "خود حق مطلق انگاری" بر جهان اسلام، چقدر خوش خیالی در پس خود دارد؛ چرا که در روزگار تسلط تفکری که خود و فرقه اش را عین و تمام حق می بیند و دیگر فرق و دنباله روهایش را باطل و منحرف می پندارد، و این تفکر در تعالیم و تئوری آموخته و آموزیده می شود، و به راحتی در جایگاه محاسبه قرار گرفته و دیگران را حتی از رحمت خدا و بهشت هم به دور ارزیابی می کند، چنین نگرشی چطور می توان با غیر از خود به وحدت برسد، و گریه ام می گیرد که ما مسلمانان روز به روز هم در این دور باطل خود حق پنداری مطلق غرق تر می شویم، و حواله مرگ هامان برای دیگران، هم شدت می گیرد.

در اندیشه خود شعله های کینه از دیگران و تفکرشان را در دل صاحبان چنین تفکری بخوبی می بینم و حس می کنم که علیرغم شعار زیبای وحدت، با چنین نگاهی هیچگاه به وحدت نخواهیم رسید، هرگز کسی که خود را حق مطلق می داند، برای کسب رضای خدای دلش هم که شده، نخواهد توانست مخلصانه دیگری (ناحقی) را در کنار خود تحمل کند. و گریه ام می گیرد از این که دنیای اسلام که روز به روز در مبارزات بین الادیانی مسلمانان برای اثبات برتری خود، بیش از پیش افزایش می یابد و جهان اسلام در آن غرق می شود، و امروز دیگر اسلام از جنگ های خارجی و گسترش محدوده خود آنچنان که در زمان عثمانی و یا در قرن اول هجری داشت، باز مانده و سر جنگ هایش به داخل سرزمین های اسلامی کشیده شده و آتش و خون بین مسلمانان حکم می کند، و هر یک برای تعیین سیطره فکری و سرزمینی خود به نبردی سخت که بیشرمانه تر از نبرد حیوانات هم هست مشغولند. امروز به یمن که نگاه می کنی، تمام سعی حاکمان بر ام القرای اسلامی (عربستان،  امارات و شرکا) این است که بندر حدیده را بگیرند تا دشمنان مسلمان خود را در یک جنگ نابرابر (که از حیوانات درنده هم بعید است)، در ناجوانمردی تمام عیار از گرسنگی بکشند؟!!

جهان اسلام، مسلمانی و اسلام نیاز به یک شخم عمیق دارد تا از این جهنم فکری "خود حق مطلق انگاری" ابتدا رها شود، تا بتواند دیگران را به رسمیت شناخته و تحمل کند و سپس تخم انسانیت در زمینی کاشت که از انسانیت و رحم و مروت و عرفان و دوستی مملو است، و بعد سخن از وحدت گفت. وحدت برای تفکر مسلط کنونی که نمودش لجاجت، تکبر، خودخواهی، ظلم، خودمحوری، خروج از انسانیت، بی توجهی به حق الناس، زیاده خواهی، خود حق مطلق انگاری، عدم قایل بودن حق آزادی اندیشه برای دیگران، قرائت یک قرائتی در دنیای اندیشه، عدم آزادی اندیشه و... است محال می نماید، باید این ها را به کناری نهاد و سپس سخن از وحدت گفت. وحدت در دنیایی که حتی دنیای حیوانی هم بر آن ارجح است، و اینک بر جهان اسلام عارض شده، دست نایافتنی، دادن شعارش هم خوشخیالی بیش نیست.

وحدت یا یک سان شدن کدام

وحدت یا یک سان شدن - کدام هدف ماست

کاش از اندیشه فتح کاخ این و آن بیرون می آمدیم

کاش به جای فتح کاخ این و آن در اندیشه فتح قلوب شان فرو می رفتیم

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.