جوک و طنز با لهجه شاهرودی و بسطامی
  •  

08 شهریور 1400
Author :  
نلسون ماندلای خندان - رهبر آزادیخواهان افریقای جنوبی

 

معلمه به دانش آموزاش هنگه:

وِچّا ! شما دلتون پاکه...

دعا کنین تا شُو چِلّه برف بیایه بَلکیم شاهرودم اِزین وضعیت بی آبی دربیایه!

یکی اِز وِچّا وِخست گفت:

آقا اجازه!

دل ما اگه پاک بِه، تا حالا صد بار بایستی هِرفتی زیر هیژده چرخ...

 

 

اجتماع شاهرودیا

یه همشهری سرچهارراه از چراغ قرمز رد هومباشه!

افسر رانمایی سریعن جلوش در همیایه و بهش هنگه : دایی، بزن کنار...

همینجور که افسره در حال نوشتن نمره ماشین بوده

راننده داد هِزنه : سرکار نِنِویس! دورت بِگردوم نِنویس!

حضرت عباسی، ارواح پییِروم ندّیوم !

افسر هِنگه:

تو چراغ قرمز به این کِلونیه نِدّیی!!

شاهرودیه هِنگه :

چراغه که بدّیوم! توره ندّیومته...؟!

 

 

 ‏ﺯﻥ شاهرودی : ﻋﺰﯾﺰﻡ هِننداﻧﯽ ﻭﺍسه روز مَرد ﭼﯽ واختت بخریوم!!

ﻣﺮﺩ شاهرودی : ممنون عزیزم، ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨوﻢ ﭼﯽ واخته روزم بخریی؟

ﺯﻥ شاهرودی: یَکَم ﺻﺒﺮ ﮐُﻦ ﺑِﺮوﻡ ﺑﭙﻮﺷومش ﻭ ﺑﯿﺎﻡ!!!

 

 

"کمبزاﻻنُن" ﭼﻴﺴﺖ؟

آیا ﻧﺎﻡ ﯾﮏ ﺩﺍﺭﻭ ﺍﺳﺖ؟

ﺁﻳﺎ ﻧﺎﻡ یک ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺍﺳﺖ؟

ﺁﻳﺎ ﻧﺎﻡ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺁﻓﺮﻳﻘﺎﺳﺖ؟

ﺧﻴﺮ!!

"کم بزار لای نون"

ﺗﻮﺻﻴﻪ یک ﭘﺪﺭ  بسطومیه ﺑﻪ وچه ش وقت ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﻮﻥ ﻭ ﭘﻨﻴﺮه.

 

 

زاغکی رو درختی بشسته بِه، داشت ساندویچ هخورد.

روباهی بهش گفت: به به، چه سری، چه دمی...،

 عجب تیپ مشکیِ خفنی، که رنگ عشقه،

یه آواز بوخوان حال کنیم.

زاغک ساندویچه گذاشت زیر بالش و گفت:"برو دایی مو وِچه بِسطومُم"

منبع: جمع آوری از شبکه های مجازی شاهرودی

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (1)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

اینها برای برنامه ( فرهنگ مردم) رادیو ایران مفید میباشد ؛جمعه شبها ساعت ۲۱:۳۰ ......

جلال میمندی
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در درهای نیم لا، طعمه هایی وسوسه ...
ذلت دروغگویی اینکه چرا افکار عمومی و حتی خواص در حکمرانی حاضر به پذیرش تکذیب سفیر در مورد به غارت ر...
- یک نظز اضافه کرد در درهای نیم لا، طعمه هایی وسوسه ...
امنیت روانی زندگی نباتی اینکه مقام معظم رهبری انتشار دیدگاه، تحلیل و نقد کارشناسی مغایر با خواست تم...