شهادت می دهم که لایق این همه لطف نیستم

خدایا این چند روزه انبان نعمت خود را باز کرده ایی و بی وقفه نثارمان می کنی، بی آنکه کنتری شماره اندازد و قبض هزینه ایی برایمان ارسال داری، و وجه آن را طلب کنی. ما را غرق در نعمت باران خود کرده ایی؛ بارانِ رحمت بینظیرت انسان را شرمنده می کند که در این فضای کثیف انسانی، تو چقدر پاکی، و پاکی و زلالی را نصیب پاکان و ناپاکان می کنی؟!! بخشش تو به حساب نیاید و رحمت تو از عدد خارج است. تنها می توانم بگویم شکر خدایی را که بی منت این همه نعمت بر ما ارزانی داشته و تنها ما بارانش را می بینیم و شکر گه گاهی داریم. شهادت می دهم که لایق این همه لطف نیستم.

 

+ نوشته شده در دوشنبه یازدهم آبان ۱۳۹۴ ساعت 8:37 شماره پست: 833

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.