خدایا؛ بزرگ بخشایش گرا، تو را می ستایم که نیازمندم

خداوندا شاید تو را به خوبی نشناسم و به بزرگی و عظمت تو واقف نباشم و البته که ظرفیت محدودم هم توانایی هضم چنین عظمت و بزرگی چون تو را نداشته باشد؛ ولی به خود واقفم که چقدر کوچک و ناتوان و نیازمندم. و تو را شکر که این چنین کوچک و ناتوان و نیازمندم قرار دادی که اگر بزرگم می کردی شاید به نیم نگاهی هم به تو حس نیاز نمی کردم و  متوجه ات نمی شدم. رابطه من و تو، رابطه یک نیازمند است به دارای مطلق؛ که این نیازمند به واسطه نیازش به دارنده یی مراجعه می کند. شرمنده ام که عموما موقعی تو را صدا می کنم که در حالت نیازم و یا احساس نیازمندی روانم را می آزارد و آن گاه چاره یی جز مراجعه به توانگری ندارم و غیر از تو هم لایق رجوع نمی بینم و باز شکر تو را که رقیبی نداری که اگر داشتی ذهن معامله گرم،  باز به فکر معامله دیگری می افتاد و رسوایی دیگری بوجود می آمد. خداوندا شرمنده ام که تو را به خاطر بزرگی و عظمتت نمی پرستم و این نیاز است که مرا متوجه تو می کند و چه معامله کثیفی که خدا عاشق تو باشد و تو معامله گرانه به او مراجعه کنی و البته شکر که باز نیاز را به عنوان نعمتی در اختیارم گذاشتی که حداقل نظری سوی تو همواره داشته باشم. خداوندا شرمندگی افزون است به تعدد گناهان و غفلت مداوم. خدایا اگر بندگانت را بر من مسلط نمی کردی و آنان این چنین ظلم روا نمی داشتند، شاید باز هم کمتر صدایت می کردیم و اگر درد ظلمی که گاه بر بندگان روا داشته و یا می دارم نبود، خوفم کاهش می یافت و از تو باز هم غفلت بیشتری می کردم. خدا به داده ها و نداده هایت شکر که هر کدام را مصلحتی است که از درک آن عاجزم. خدایا نه تو را شناختم و نه خود را و سر و سرگردانم که چه کنم که عمر چون باد می رود و دوره ی ما هم رو به پایان است در حالی که نه توشه یی و نه معرفتی و نه کارنامه درخشانی که نقطه قوتم باشد؛ همین جا قبل از حساب باید به نداری و نقصان خود اعتراف کنم و بگویم کاش از حساب مبرایم کنی که اگر به حسابم کشی رسواییم مضاعف خواهد شد.

+ نوشته شده در سه شنبه سی ام مهر ۱۳۹۲ ساعت 13:43 شماره پست: 338

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.