ای کریم بنده نواز و ای رحمان و رحیم

اکنون که به پرتگاه های دوره کوتاه اما طولانی ِ زندگی ام نظری می اندازم؛ به عینه تعدد خطراتی را می توانم حس و لمس کرده و یا بشمارم که تو از سرم رفع و رجوع کردی؛ گردنه های باریک، هول انگیز، عمیق و پرتگاه های خوف برانگیزی که عبورم دادی. این است رسم تو و آن است رسم ما؛ تو لطف می کنی و ما نافرمانی. امید به استمرار لحظه لحظه ی لطف تو دارم این کریم بنده نواز. همچنان امید به جادوی رحمتت ای رحمان و رحیم. رسم ناجوانمردی روزگاریان، نتواند که جدایی ما را رقم زند. که مرا از تو جدایی نیست انشا الله. "که من از تو بر نگردم به جفای ناپسندان" سعدی علیه الرحمه 

+ ننوشته شده توسط سید مصطفی مصطفوی در 8:33 AM | چهارشنبه چهاردهم اسفند 1392

 

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.