تو تنها بالانشینی هستی که ارزش بالا نشینی را داری

ای یزدان پاک، یکتا و بی همتای من!

 به هر قوم و قبیله ایی که می نگرم، گرچه تو را به نام و نشان های مختلف یافته، شناخته، یاد می کنند و هر یک با تو به زبان، روش و در مکان خاصِ خود سخن می گویند، که تو گویی هر کدام خدای خود را دارند، ولی همه در این مشترکند که هرگاه انگشت نشانه و یا چشمان شان قصد تو را می کند، در آن بالا بالاها، و در آسمان ها به جستجوی تو می پردازند، گویا همه می خواهند اذعان دارند که تو تنها بالانشینی هستی که ارزش بالا نشینی را داری، و کسی تو را در آن بالا ننشانده، پس کسی هم نخواهد توانست که تو را از آن بالا دست ها پایین کشد، و بیشترین کاری که نمایندگان دروغین تو، و یا شیاطین می توانند، دست ها و چشم بندگان تو را به سمتی دیگر منحرف کرده و برای مدتی معطلِ باطلی کنند، ولی این آنچنان نخواهد پایید، و دایمی نمی باشد، و این حواس پرتی ها دیری نخواهد پایید، و باز همه به سوی تو باز خواهند گشت، و تو چقدر خوشبختی که در جایگاه کبریایی خود، بر خود تکیه داری و مستقل از همه، جایگاه خود را داری، جای کسی را به ناحق اشغال نکرده ایی.

و صائب تبریزی (ره) چه زیبا فرموده اند که :

من از روئیدن خار بر سر دیوار دانستم،

که ناکس کس نمی گردد از این بالا نشینی ها؛

من از افتادن سوسن به روی خاک دانستم،

که کس، ناکس نمی گردد از این افتان و خیزان ها؛

نا کسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست،

روی دریا خس نشیند، قعر دریا گوهر است.

دود گر بالا رود کسر شان شعله نیست

جای چشم ابرو نگیرد، گرچه او بالاتر است.

تو تنها بالانشینی هستی که ارزش بالا نشینی را داری

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.