مطالب نویسنده

تو حتما مقتضای کار ما را بهتر می دانی

مصطفوی 23 خرداد 1395 2811 کلیک ها

 خدایا در ما جوهره ایی قرار دادی که رنگ و بوی تو دارد،

این جوهره را بر پایه و در ظرفی از مادیت و حیوانیت قرار دادی؛

اما این دو جنبه وجود ما هزار هزار نیاز دارند تا خود را به اوج برسانند،

نیازهایی که انسان های پاک تو را گاه به ناپاکی می کشاند و نیازهایی که آنان را به اوج می برد.

 نیازهایی که همچون کهربایی یکی شان ما را به سوی زمین می کشد و هبوط مان می دهد و دیگری راه آسمان را برای رفع، معرفی می نماید

و در کشاکش بین این دو است که درجات حیوانی و یا انسانی هر فرد شکل می گیرد.

خدایا کاش خودت کار ما را ساده تر می کردی و کمتر نیازمندمان می آفریدی، تا چنین در کشاکش بین این دو قطب متضاد نمی ماندیم و به هر سو کشیده نمی شدیم.

کاش راه ساده تری بود که به این همه بکش بکش مبتلایمان نمی کردی.

اما خدایا این ها تنها درخواست هایی است که از سر تن آسایی می کنم و تو حتما مقتضای کار ما را بهتر می دانی که چنین مان قرار دادی. 

 

 + نوشته شده در یکشنبه دوم اسفند ۱۳۹۴ ساعت 14:51 شماره پست: 893

هر چه فکر می کنم ملجا و پناهی اطمینان بخش تر از تو نمی یابم

مصطفوی 23 خرداد 1395 3993 کلیک ها

خدایا در پی عریانیِ تنهایی هایم و یا آشکار و هویدا شدن نیازهای بزرگِ بر زمین مانده ام، هر چه فکر می کنم ملجا و پناهی اطمینان بخش تر از تو نمی یابم، هرگاه کم می آورم ناخودآگاه جاده هایی از پشت ابرهای کدرِ ذهنِ پریشانِ مغشوشم روشن و هویدا گشته، که تنها به تو ختم می شوند و توسل به تو را آدرس می دهند. تو نیز در تنهایی خود پناهی جز خود نخواهی یافت، از این جهت با تو اشتراک دارم که هر دومان، در تنهایی ها رو به تو داریم، و "دردِ همدرد که داند همدرد، شرح آن است به بی دردان سرد." نمی دانم زمانی که از درد تنهاییت، به خود پناه می بری، واکنشت بدین رجوع چیست؟!! برایم جالب است که بدانم در خلوت خود، با خود از چه سخن می کنی. کاش آنقدر روابط بین من و تو روشن، مشخص و روتین بود که بین من و تو دیگر مانعی نمی ماند، سیم ها به لحظه ایی وصل و نتایجش به لحظه ایی هویدا می گشت، ولی افسوس که بین من و تو فاصله ایی به بلندای بین خالق و مخلوق، مستغنی و نیازمند، کامل و ناقص، بزرگ و کوچک، حق و باطل، روشن و خاموش، عاشق و معشوق، دلیل و مدلول، باقی و فانی و... است و تنها این فاصله را می توان کم کرد و سعیم هم تنها همین است که فاصله ها را کم کنم و بس. می دانم برای رسیدن به چنین موقعیتی باید از درخواست ها گذشت و بی نیاز و مستغنی از نیاز شد، تا چون تو شد و خداگونه، اما اکنون کاملا انسانم و مملو از نیاز و تقاضا؛ و اگر دربِ بازی، گوش شنوایی، دستی توانمند و به فرمان و... بیابم، هزاران خواست و نیاز را رو خواهم کرد و بی درنگ خواهان رفع آن خواهم شد. می بینی چقدر در نیازهای انسانی ام غرقم، گاه خود را عریان و نیازمند و زمانی خود را برخوردار از نعم می پندارم و در حالی که انسان، عریانی و نیاز در همه حال قرینند، ولی باز بعضِ مواقع خود را بی نیاز می انگارم، اما مطمئنم که این احساس از سر طغیان انسانی است و بس. بار خدایا! انسانم و دنیایی از نیاز و درخواست، و ما را با بی نیازی چه کارست، بی نیازی و استغنا خاصِ توست، و انتظار نداشته باش که چون تو مستغنی باشیم، که این کاریست بس دشوار و کار مردانِ مرد و عارفان بزرگ؛ که در عین عریانی احساس بی نیازی کنند و خلقی را انگشت در دهان، پس خود به کرم خود نیازهای ما را برآورده ساز، تا از این طریق کمی احساس استغنا کرده و چون تو احساس بی نیازی کنیم.

 

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۹۴ ساعت 23:16 شماره پست: 903 توسط سید مصطفی مصطفوی  | 

خدایا از زندگی در لب پرتگاه های سقوط خسته شده ام

مصطفوی 23 خرداد 1395 4516 کلیک ها

خدایا از زندگی در لب پرتگاه های سقوط خسته شده ام، می خواهم کمی در سرزمین های صاف حرکت کنم و آرامش داشته باشم، این که همواره در معرض امتحان باشی، استرس دائمی امتحانی سرنوشت ساز که نتیجه اش زندگی ابدی تو را رقم خواهد زد؟! نمره اش درجه اهمیت، درجه انسانیت، جایگاه تو را، همنشینی ات با انسان های بزرگ و کوچک و... را رقم می زند و اگر در این امتحان اشتباه کنی دیگر قابل جبران نخواهد بود و...

خدایا اگر کسی تو را در معرض چنین برنامه ایی مادام العمر قرار می داد، آیا خودت خسته و مستاصل نمی شدی؟!

اما شهادت می دهم که تو صاحب اختیار مایی و به زیر و بم مان آگاهی و سپس در این وضعیت مان قرار دادی؛ پس به داده و نداده ات شکر، تو می دانی که صلاح ما در چیست، تو مصلحت ما را تو بهتر از هر کسی می دانی و در چنین امتحانی قرارمان دادی پس بر آن گردن می نهم و از تو انتظار دارم که مرا یاری کنی که از این امتحان سرنوشت ساز سربلند بیرون آیم. 

 

+ نوشته شده در سه شنبه دهم فروردین ۱۳۹۵ ساعت 11:10 شماره پست: 925 توسط سید مصطفی مصطفوی  | 

بد و خوبش را پذیرا و بر همه این ها شکرگزار خواهم بود

مصطفوی 23 خرداد 1395 4492 کلیک ها

خدایا این هم از خواست تو می دانم که از چاله ایی به چاله ایی دیگر، از مشکلی به مشکل دیگر منتقل شویم، اما اگر تو به این امر راضی هستی ما هم راضی خواهیم بود و البته چاره ایی هم جز رضایت نداریم و از تصمیم و خواست تو راه فراری نیست، پس بد و خوبش را پذیرا و بر همه این ها شکرگزار خواهیم بود.

 

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۵ ساعت 0:16 شماره پست: 934  توسط سید مصطفی مصطفوی  | 

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
چرا با دوگانه سازی درباره حجاب مخالفم؟! عليرضا کمیلی کارشناس این مسأله نیستم و اتفاقا آن را امری پی...
- یک نظز اضافه کرد در انتخابات، شرایط کشور، و تحقق ن...
متن کامل نامه حسن روحانی خطاب به ملت ایران در رابطه با ردّصلاحیت توسط شورای نگهبان به این شرح است: ...