کاش شامل این نعمت نشده بودم

اگرچه زندگی نعمتی است بزرگ و فرصتی است بی بدیل که نمی توان برایش قیمتی معین کرد، ولی گاهی انسان آرزو می کند کاش هرگز این فرصت را نمی یافت و یا چنین نعمتی شاملش نمی شد تا در نتیجه برخی صحنه ها، بعضی آدم ها و... را نبیند و برخی سخنان را نشنود. قتل و کشتار محاصره امان کرده، ظلم بیداد می کند، بشریت سقوطی بزرگ را تجربه می کند، قصه پر غصه بشریت را انگار پایانی نیست، هرچه پیش می رویم در منجلاب جهل و حیوانیت فرو می رویم و بشر رها شده در بین گرگان درنده که یکی به نام دین و خدا از قافله انسان ها می دَرَد، یکی برای منابع طبیعی و ثروت شان، یکی برای قدرت نمایی و اثبات قدرتش، یکی برای نژاد خود دیگران را به نابودی می برد، یکی برای کشور گشایی و وسعت سرزمینی و... خلاصه، گاه انسان فکر می کند کاش هرگز به دنیا نیامده بود تا این همه نازیبایی را ببیند واقعا زندگی در این جنگل حیوانیت چه آرزویی باطل است. 

 

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت 10:39 AM توسط سید مصطفی مصطفوی  | يک نظر

دیدگاه‌ها  

#1 ... 1397-08-21 20:12
...
دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۰:۴۶
بنظرمن خدا حوصله اش سر رفته مارو افریده نگامون کنه...ماهم چاره ای نداریم دیگهـ
مجبوریمـ
پاسخ: واقعا در آفرینش انسان توسط خداوند سوال هایی وجود دارد که فلاسفه بزرگ باید بیایند و این مساله وجود و رابطه بین خالق و مخلوق را تبیین کنند

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.