یک جنگ طلب را بوی خون و باروت مست و آرام می کند
اژدها شعله ایی سرخ می خواهد تا در پرتو نور سُرخفامش، پای خویش در خونِ جاری بیند و آرام گیرد، و تنها اکسیر مستی اش خون است وزین باده سرمست می شود، قلبش از داغی له له می زند و جاری شدن خون بسانِ آبی سرد از این قلب پرتلاطم و بی رحم، تنش زدایی کرده و آرامش می کند؛ پاشویه اش خون است، و پای در خون، تبش را پایین می آورد و تسکینش می دهد و سیرابش می کند.
لب به سخن که می گشاید، از دهانِ خشمناکش جز بوی باروت و شعله و آتش نمی تراود، انگار از مهر نه چیزی شنیده است و نه از باده رحمت چشیده است، لب باز کند، این کینه است که بیرون می ریزد. تفریحش نشست و برخاست با اهل باروت شده است. آنانکه تنشان بوی باروت می دهد را می ستاید و دیدن شان تحسینش را بر می انگیزد. معتاد به بوی باروت شده، و محفلش بدین بوی گرمی و رونق می گیرد، و فکر و ذکرش تنها به خواص این ماده ی خونریز درگیر است.
شعرایش در وصف باروت می سرایند و به مدیحه سرایی باروت و اهل باروت مشغولند، باروتیان به درگاهش در صدر نشینند و قدر بینند و تا به صبح که از باروت بگویند، سیر و خسته نمی شود، چرا که این تنها باروت است که خوراک دهان پر از شعله اش شده است.
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۵ ساعت 2:47 PM توسط سید مصطفی مصطفوی
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 23 خرداد 1395
- بازدید: 5611
دیدگاهها
امروز مجبور شدم به سربازی شلیک کنم ... که وقتی روی زمین افتاد اسم زنش را صدا میکرد.
ماریا ... ماریا ... و بعد جلو چشمان من مُرد. به گردنش آویزی بود که عکس عروسی خودش و دخترک کمسنی در آن بود. حدس زدم ماریاست. از خودم بدم آمد.
من معمولا پای افراد را نشانه میگیرم. سعی میکنم آنها را نکشم. فقط زخمی کنم تا دنبال ما نیایند. اما وقتی پای این سرباز را نشانه گرفته بودم، ناگهان خم شد و گلوله به سینهاش خورد.
حالا ماریای کوچکش چهقدر باید منتظر او بماند. چه قدر باید شال و پیراهن گرم ببافد که یک روز مردش از جنگ برگردد.
ماریا حتی نمیداند که مردش زیر باران برای آخرین بار فقط اسم او را صدا زد.
جنگ بدترین فکر بشر است ... از بچگی فکر میکردم مگر آدمها مجبورند با هم بجنگند و حالا میبینم بله. گاهی مجبورند ... چون آنها که دستور جنگ را میدهند زیر باران نیستند.
میان گلولای نیستند و با فکر چشمان سبز ماریا نمیمیرند.
آنها در خانههای گرمشان نشستهاند. سیگار میکشند و دستور میدهند ... کاش اسلحهام را به سمت رییسانی میگرفتم که در خانههای گرمشان نشستهاند. بچههایشان در استخر شنا میکنند و آنها با یک خودنویس گران، حکم مرگ هزاران همسر ماریاها را امضا میکنند. راحتتر از نوشتن یک سلام.
جنگ را شرورترین افراد برمی انگیزانند
و شریفترین افراد اداره میکنند.
نوشته: آندره مالرو
نویسنده و سیاستمدار فرانسوی
تصویر: قلعه نو_بادغیس
کیهان امروز در تیتر اول خود به آقای روحانی حمله کرد و نوشت: "روشن است که بحثهای جناب روحانی درباره صلح امام حسن مربوط به سرنوشت مذاکرات هستهای است"
روزنامه تندرو کیهان تیتر اول خود را به انتقاد از سخنان دیروز حسن روحانی، رئیس جمهور ایران اختصاص داد.
کیهان نوشت: "در شرایطی که کشور درگیر تبعات نسخه سازش بهعنوان راه رونق اقتصادی است و حامیان آن باید پاسخگوی خسارتهای حاصل از این تجویز در طی ۷ سال گذشته باشد، اما متأسفانه رئیسجمهور بار دیگر برای اقناعسازی افکار عمومی به تحریف وقایع تاریخی صدر اسلام روی آورد."
حسن روحانی دیروز در سخنانی گفته بود که امام حسن در واکنش منتقدانش گفته بود که "جامعه اسلامی که فقط شما ۱۰ نفر نیستید، شما ۲۰ نفری که این جا نزد من آمدید که فقط دنیای اسلام نیستید. من در مسجد رفتم برای مردم سخنرانی کردم و دیدم اکثریت قاطع جامعه صلح میخواهند و وقتی که مردم این را میخواهند، صلح را انتخاب میکنم."
آقای روحانی گفت که آنچه از امام حسن می آموزد این است: "مرد جنگ باشیم به روز جنگ و مرد صلح باشیم به روز صلح. اگر در روز صلح، جنگیدیم و در روز جنگ، صلح کردیم، هر دو خطا و اشتباه است. بهموقع باید بایستیم و بجنگیم و بهموقع باید صلح کنیم."
کیهان این روایت آقای روحانی را تحریف وقایع تاریخی صدر اسلام خواند و نوشت: "روشن است که بحثهای جناب روحانی درباره صلح امام حسن(ع) مربوط به سرنوشت مذاکرات هستهای است و رئیسجمهور چندمینبار است که اصرار دارد صلح امام حسن(ع) را مصادره به مطلوب کند و به خیانت برخی خواص و فرماندهان لشکر در این صلح تحمیلی نپردازد."
این اظهارات رئیس جمهور ایران با انتقادهای افراد تندرو در شبکه های اجتماعی رو به رو شد.
سیاست خارجی دولت آقای روحانی مورد انتقاد بسیاری از نیروهای تندرو در ایران قرار دارد.