درس های نوروز: ای وای بر قاتلانی که به تنهایی درد جنایت خود را به دوش می کشند

نوروز، بهار دید و بازدیدهاست (صله رحم) و در این ایام دیدارها تازه می شود؛ از جمله طبق رسم نیکویی، مردم به دیدار اهل عزا می روند، آنانی که عزیزی را از دست داده اند و امروز عید اول آنان بعد از آن عزاست؛ از جمله دید و بازدید های ما طبق همین رسم نیکو، دیدار با خانواده جوان از دست داده ایی بود که به تیر ناجوانمردی چندی پیش کشته شد، در حالی که به کسب روزی حلال از منزل خارج شده بود.

و به نقل از مامور پرونده اش در پلیس آگاهی، می گفتند "به رسم مظنون یابی و یا یافتن سرنخ قتل و یا انگیزه قاتل برای قتل، هرچه گشتیم تا شاید نقطه ای از اقدام نامربوط در زندگی مقتول بیابیم، نیافتیم، و همین دل ما را هم به درد می آورد که نمی توانیم از کنار پرونده اش به راحتی بگذریم، که او بیگناه و این چنین بی آزار بود و اگر انسان شروری بود، بستن پرونده اش راحت تر بود؛ و در حالی که هیچ سرنخی برای دنبال کردن نداریم، ولی دل مان نمی آید پرونده بی سرنخ را پایان یافته تلقی و قاتل را رها و پرونده را به دادسرا ارسال داریم و..."

اینجاست که دل انسان به درد می آید که چه خون هایی به ناجوانمردی از جوانان این مردم که در بی آزاری شهره اند ریخته می شود و در مظلومیت کامل بعد از چندی به فراموشی سپرده می شوند، و انسان تکان می خورد که برای قاتل شدن و ریختن خون مظلومی تنها چکاندن ماشه ایی، انشای حکمی به ظلم، اظهار چند کلمه ایی (برای ظالمین قدرتمند) و حتی به توصیه برخی ذهن خوانی مریدی از مرادش (1) و... کافیست که در زمره کسانی شوی که بخشش آنان توسط خداوند هم حتی میسر نیست!، که بخشش حق الناس (علی الخصوص اگر خونی در کار باشد) حتی از عهده خداوند نیز خارج است، اگرچه او بر هر چیز قادر است ولی در این خصوص دخالت نخواهد کرد و مجازات سختی را برای قاتلین وعده داده است.

هر وقت خود را در جایگاه قاتلی که جنایتش مستور مانده و توسط پلیس کشف نشده است، می گذارم، می گویم کاش آندم هرگز به دنیا نیامده باشم، که در چنین جایگاهی قرار گیرم؛ واقعا این درد بی درمانی است که علاجی جز مرگ برایش نیست، دارویی جز مرگ ندارد و این تنها مرگ است که شاید خاتمه ایی بر این درد مهیا کند.

 غم قاتلانی که قتل و جنایتِ شان فاش نشده و غم آنانی است که در بی خبری دیگران، به تنهایی بار گران قتل را به دوش می کشند، غم اینان چند صد بار سنگین تر از کسانی است که جنایتِ شان فاش شده، و آن را به گردن دارند و می کشند، و دیگرانی را در کنار خود دارند که در این درد با آنان شریک می شوند؛ به نظرم قصاص شده ها سبک بارترین قاتلانی هستند که درد وجدانِ آنان کمی سبک شده است.

واقعا ریختن خون انسان ها کاریست چندش آور و هرگز نباید به استقبال آن رفت، حتی اگر ریختن خون در مسیر حق و یا جهاد فی سبیل الله باشد؛ و شاید فلسفه این سنت و روش ائمه مسلمین (ص) که هرگز ابتدا به شروع جنگ نمی کردند و این دشمنان آنان بودند که همیشه جنگ و خون ریزی را آغاز می کردند و سپس آنان (ع) به نبرد قهرمانانه و جوانمردانه می پرداختند، نیز همین کراهت آنان (ص) از خون ریختن بود (حتی خون یاغی و باقی).

 و الحمد لله تعالی با وجود نزدیک به سه سال حضورم در دفاع از میهن، این لحظه هرگز برایم دست نداد که خونی را به دست خود بریزم (حتی خون بعثی های خونریز، شقی، ظالم، متجاوز و...)، این را از نِعَم و عنایات خداوندی برای خود می دانم که حتی توفیق ریختن خونِ چنین دشمنانی را هم نداشتم و چنین توفیقی را نمی خواهم.

 اگرچه آن روزها به تناسب حال خود، جنایات دشمن، ریخته شدن خون دوستانم و... بالطبع آماده انتقام بودم، و مشتاق به کشتن دشمن ظالم و متجاوز، اما به تناسب شغلیم در جنگ (2) ، هرگز به چشم خود ندیدم که دشمنی به دست من بی جان شود (3)، و حال که فکر می کنم و به روحیه خود می نگرم این را از نعمت های بزرگ خداوند نسبت به خود  می دانم که در جنگ نسبتا فعالانه بودم و خونی از دشمن هم حتی از دستانم نمی چکد.

گاه برخی می گویند اگر چنین کنی ثواب زیادی شامل حالت می شود؛ باید بگویم که بدین ثواب نیز بی رغبتم و از آن استقبال نمی کنم؛ و خدا ثواب های دیگری را نصیب کند؛ پس بارخدایا ما را از لغزش ها بِرَهان که لغزش ها همواره در کمینِ همه ی ماست.

1-   http://mostafa111.blogfa.com/post/908/

2-   رسته ی اطلاعات و عملیات که عمده ی کار متصدیان این رسته جنگی چندین ماه قبل از شروع هر حمله ایی آغاز می شد (شناسایی دشمن، امکانات دشمن، راه های حمله به دشمن و...) و ماموریتش با شروع حمله و آغاز درگیری نیروهای خودی با دشمن به اتمام می رسید و حتی فرماندهان ما تاکید دستوری و حتی شرعی داشتند که حتما در همان لحظه شروع درگیری و طبیعتا کشتار، صحنه را ترک و سریعا به مقرهای مان باز گردیم که این دستور نیز به لحاظ حفظ نیروی آموزش دیده اطلاعات و عملیات بود.

3-   که البته آنانی که کشتند کاری بسیار درست، بجا، منطقی و به موقع کردند و فتنه دشمن این آب و خاک را نقش بر آب کردند و اجر بزرگ شان هم نزد خداوند باری تعالی باقی است و سرهای شان تا ابد بلند و گردن فرازند که در این دفع فتنه بزرگ شرکت کردند و از فتنه گران کشتند.

 

+ نوشته شده در یکشنبه یکم فروردین ۱۳۹۵ ساعت 15:44 شماره پست: 912 توسط سید مصطفی مصطفوی  | 

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در روستای گرمنِِ پشت بسطام، مردم ...
سلام...شاید برای خواندن این مطالب ودرک ان تا حدودی... ۳ساعت وقت گذاشتم...تشکر ؟از تمامی عوامل ..مخصو...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
تقاطع تنش‌زایی سید مصطفی تاج‌زاده استراتژی باخت - باخت جمهوری اسلامی در منطقه، به‌ویژه در اعزام نی...