دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست

جولان سپاه شیطان همواره چنان پر هیمنه، پر سر و صدا و همراه با گرد و خاک زیاد ظاهر می شود تا آنچه دیده نشود، خوب ها و خوبی ها باشد؛ و در هیاهوی شان به زیر نقاب و گرد و خاک برخاسته از تزویر و نیرنگ شان رفته و زیبایی حرکت جبهه الهی دیده نشود و در برابر بوق و کرنای شان به محاق رفته و دل های مومنین را خالی کنند که "غلبه با ماست و همه باید عاقل! شوید و به انقیاد ما درآیید که سر سرکشانتان زیر سنگ ماست  و کوبیده خواهد شد"؛

ولی این وعده الهی است که خداوند نصرت خود را شامل سپاه حق و مظلومین خواهد کرد و بساط بدی ها و ظالمین را بر خواهد چید؛ اگرچه شواهد صحنه به واسطه ی نیرنگ شان نشان از ظفرِ دروغ، بدخواهی، پلشتی و... داشته باشد و بدی ها چنان جولان دهند که انگار حقیقت و حق توقفی ندارند؛ ولی اینطور نخواهد ماند و در کشاکش حق و باطل، این باطل است که رفتنی و خاموش شدنی خواهد بود.
شاید گاهی چنین به نظر آید که خداوند هم تنها به نظاره گری غیر فعال در رابطه با کنترل این سپاه جهل و تزویر تبدیل شده، ولی او نشان داده است که وقتی به حرکت در آید، چنان سیلی نثارشان کند و چنان بساطی از آنان جمع کند که آثاری از آنان نماند و تنها به عبرتی برای تاریخ تبدیل شوند. او مثال های زیای از اقوامی در قرآن کریم دارد که اهل باطل تمدن های عظیمی را با کارهای بزرگ دنیایی به وجود آوردند اما اکنون حتی باستان شناسان هم نتوانسته اند آثاری از همین کارهای عظیم دنیایی آنان بیابند و قهر خداوند آنان را به یکباره محو کرده است.
پس دل قوی دار که مرام حق اگرچه ممکن است روزگاری از صحنه زندگی به دور باشد، ولی حرکتی زاینده و پاینده است که می رود تا سر انجام راهبری بشر را بر عهده گیرد و تا آن موقع نباید نا امید شد و مقهور حیله و نیرنگ دنیا پرستان و قدرتمداران گردید و از حرکت ایستاد و تسلیم جهل شد.

 

+  نوشته شده توسط سید مصطفی مصطفوی در 12:15 PM |  شنبه پانزدهم شهریور 1393  

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.