منطق، نوع و شیوه عمل و تفکر کاسبکاران فتنه

دولت یازدهم تحت شدیدترین فشارها از ناحیه مجلس قرار دارد در هر جلسه یی از این مجلس یکی دو وزیر را به مجلس می کشانند و یا سوال می کنند و یا کارت زرد و قرمز می دهند و حسابی وقت دولت را صرف تهیه جواب برای سوالات جور واجور خود می کنند و بخش عظیمی از توان مدیران نداشته این دولت صرف تهیه پاسخ به این و آن می گذرد. دولت هر حرکتی بخواهد کند باید خود را آماده سوال مجلس و پاسخ به آن باشد و این روند هم تمامی ندارد و مجلس در این مدت کم در این زمینه رکوردهای مثال زدنی را شکسته است که در گینس قابل ثبت است. انگار مجلس نقش چوب لای چرخ گذاری در کار دولت جدید را به عهده گرفته و خوراک تبلیغات ضد دولتی را برای روزنامه ها و رسانه ازجمله صدا و سیما مهیا می کند. همین چند روز پیش وزیر آموزش و پرورش را به مجلس خواستند و سوال این بود که چرا مدیران قبلی را برداشتی و مدیران غیر همسو با ما را به کار گماردی. این کاسبکاران فتنه که روزی دولت نهم و دهم را عهده دار بودند و مدیران که چه عرض کنم حتی تا رده کارشناسان و اساتید کلاس های درس و... غیر همسو را از بدنه دولت و نهادهای آن پاکسازی کرده اند، امروز به وزرای دولت یازدهم فریاد بر می آورند که چرا مدیری را آورده ایی و مدیری که ما گذاشته بودیم را عوض کردی و فردی که ما او را قبول نداریم به کار گماردی؟!. 

اینان یادشان رفته است که در دو دوره قبل چه پاکسازی در بدنه دولت و دانشگاه و نهاد های آن کردند و هیچ وجدانشان هم به درد نیامد که بابا این افرادی که در حال پاکسازی آنان هستند تنها جرم شان اعتراض به تفکر یا عملکرد آنان است و در حالی که هر دولتی دوره یی دارد و می گذرد، نباید برای یک دوره گذرا این همه هزینه به کشور تحمیل کرد و این خیانت بزرگ را مرتکب شد و کاری کرد که این همه نیروها که بدنه حاکمیت این کشور را تشکیل می دادند و اکثرا هم در دوره های جنگ و جهاد و انقلاب تعلیم دیده بودند و آبدیده شده بودند را تصفیه و ضایع کرد و... همین افراد امروز حتی به تعیین چند معاون برای وزیری که تازه آمده ایراد می گیرند و فریاد وا اسلاما و وا انقلابا سر می دهند. تفکری که در بستن روزنامه های غیر همسو در تاریخ کشور رکورد زده از بسته شدن موقت روزنامه اش چنان فریاد می زند که انگار او تنها پدیده در این زمینه بوده که اتفاق افتاده است. تفکری که اختلاس های دورانش رکورد ملی- تاریخی زده است امروز به مراسم زنانه ی همسر رییس جمهور یک کشور بزرگ آن هم نه جشن تولد خودش، بلکه جشن تولد حضرت زهرا (س) که یک مراسم با حضور میهمانان خارجی بوده و باید آبرو داری کرد، ایراد می گیرد و عوام فریبی را به اوج می رساند، تفکری که هزینه های تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری اش را کشور از همان روزهای اولیه شروع به کارش در قالب سفرهای استانی پرخرج و ادامه دارش و... را پرداخت و هزینه های آن سر به آسمان می کشد، امروز چنان برای بیت المال اشک می ریزد که انسان به تعجب می افتد که این ها دیگر کی هستند؟! و مرید چه مرادی هستند که این چنین می توانند به گناه کوچک دیگران بگریند در حالی که خود غرق گناهان بزرگند. واقعا درس هایی که این مردان سیاست پیشه پس می دهند را نمی توان در هر مکتب و کلاسی یافت و در این زمینه بسیار ماهرانه خود را نشان می دهند و دنیایی نفاق و دورویی در مقابل چنین کلاس بالایی خود را خاشع می بیند. اینان باید برای نظریه پردازان بزرگ این گونه سیاست و عمل کلاس آموزش بگذارند و واقعا هم خوب درس پس می دهند و خودشان از انتقاداتی که به حریف وارد می کنند خنده اشان نمی گیرد و از این که می توانند بدنبال انتقادات شان به حریف، احساسات درونی خود را کنترل کنند و بروز خنده و قهقهه اشان به اسمان نرود انسان تعجب می کند وگرنه در حالت انسان عادی چگونه فردی که خود سراسر اختلاس و ضایع کردن بیت المال است، می تواند این چنین خود را کنترل کند که بروز احساسات درونی نداشته باشد و بعد از انتقاد صدای خنده اش از انتقادش به آسمان نرود؟!! چگونه می تواند به لکه یی بر دامن دیگری این چنین اشک بریزد و ابراز احساسات کند و فریاد وا اسلام و وا انقلابا بکشد در حالی که خود تمام آلودگی است. واقعا که رویی دارند بعضی ها.
 منطق سیاسی و دینی اینان این است که با ما باش هر که باش و هرچه باش، ولی چون با ما نبودی باز هم هرکه باشی و هر چه باشی تفاوت نمی کند باید بروی و صحنه را ترک کنی حتی اگر آنقدر بر آن صحنه حق داشته باشی که به نوعی این صحنه مِلک تو باشد؛ چون در دایره ما نیستی، تحملت را نداریم و باید صحنه را ترک کنی. حتی اگر بنیانگذار انقلاب باشی، حتی اگر از خانواده او و یا از یاران نزدیکش باشی، حتی اگر در انقلاب سهم بی بدیل داشته باشی و لیستی بلند بالا از مسولیت ها در پرونده ات باشد، حتی اگر اهل جبهه و جنگ و جهاد باشی، حتی اگر روزی از ما بوده باشی، حتی اگر مجاهد و زندان رفته و از بنیانگذاران این انقلاب خون باشی، حتی اگر متخصص و علامه دهر باشی، حتی اگر متقی و پرهیزگار باشی، حتی اگر جانباز و رزمنده و خانواده شهید باشی، حتی اگر خدمات بی بدیل داشته باشی، حتی اگر کشور به تو نیاز مبرم داشته باشد، حتی اگر عدم وجودت خلا جبران ناپذیری به انقلاب و کشور تحمیل کند، حتی اگر دشمن شاد شود و... تفاوتی ندارد چون با ما نیستی باید بروی. (و اگر فردی سوال کند چرا به این چمله امام (ره) همچون تاکتیک "لاتقرب الصلاه" استناد کرده که "میزان حال فعلی افراد است" و حال او باید با محور که خودشان هستند تناسب داشته باشد وگرنه بر همه چیز چشم می پوشند) ولی اگر با ما باشی می توانی اختلاس های بزرگ بکنی، می توانی هر کسی را خواستی را بی بصیرت و فتنه بخوانی و حذف کنی و حتی امام (ره) را می توانی در جمع فرزندانش پیرمرد و بی بصیرت خطاب کنی و کسی دم بر نیاورد، می توانی ارکان انقلاب و قانون اساسی را نادیده بگیری، می توانی بند های ناهمسو در قانون اساسی و غیر اساسی را نادیده بگیری و زیر پا بگذاری، می توانی رکن جمهوریت انقلاب و قوانین و ظرفیت های آن در کشور را نادیده بگیری و آن را فانتزی و برای دکور حساب کنی، می توانی میزان را از رای مردم برداری و آن را زینت بخش مسولیت خود قرار دهی، می توانی هر جایگاهی را که خواستی از شان در خورش پایین بکشی یا اگر خواستی بالا ببری، می توانی شخص اول مملکت را از وظایف قانونی اش باز داری، می توانی تمرکز قدرت را در زمان های مختلف متناسب با این که چه کسی بر کجا مسولیت دارد تغییر دهی، می توانی اگر نماینده مردم اولویتی را اعلام کرد و از مردم بر اساس آن رای گرفت، تو اولویت دیگری را به او تحمیل کنی و او را مجبور کنی که آن را سر فصل کارش قرار دهد، می توانی رقیب را مرتب تحت فشار خرد کننده قرار دهی، می توانی از تمام ظرفیت های کشور برای فشار به رقیب بهره گیری، می توانی مرتب رقیب تحت فشار دایم نگهداری مثلا به مجلس آورده فشار وارد کنی و سوال کنی و استیضاح کنی و... می توانی ردیف ها بودجه را هر کجا که خواستی خرج کنی، می توانی بی شمار دروغ بگویی، می توانی به تعداد بی شمار از مارک ها و برچسب هایی که آماده کردیم برای بیرون کردن رقیب استفاده کنی و هیچ مرجعی هم نباشد که بگوید "فاین تذهبون"، می توانی کشور را به پرتگاه ببری، می توانی عمر انقلاب را هرچه قدر خواستی کم کنی، می توانی هر فرد از اعوان و انصار خود را با سنین کم جایگزین بزرگان کنی و به اسم جوان گرایی بزرگان را حذف و اگر بزرگی هم حرفی زد و اعتراضی کرد زیر فحش می توانی تمام شخصیت و خانواده اش را نابود کنی، تا موقعی که با منی می توانی هر کاری بکنی؛ و اگر از دایره ما خارج شدی، خود می شوی سوژه همان هایی که می توانستی و مثل آنهایی که خود بر آنان تاختی تمام این "می توانی ها" بر خودت بار خواهد شد و در دین و نسل و نژاد و تمام وجودت علامت سوال خواهیم گذاشت و ضایع و نابودت خواهیم کرد که هم تریبون، هم قانون، هم تشخیص، هم قدرت و قضاوت نزد ماست و این ماییم که تعیین می کنیم، کی بماند، کی برد و کی بی آبرو شود، کی آبرو دار گردد، کی کار کند، کی کار نکند و کی مسلمان است کی نیست، کی فتنه است و کی نیست، کی انقلابی است و کی نیست، کی چوب بخورد کی کباب، کی تریبون داشته باشد کی ممنوع المنبر و تصویر و سخن؛ همه چیز ماییم و ملاک هم با ما بودن و... این منطق اهالی این خطه از سیاست است که خود را عین اسلام و انقلاب و منطق و خدا و قرآن و هر فضیلت دیگری می دانند. در دوره آنها فیلی از سوراخ سوزن رد می شود و یا سوزنی از دروازه یی توان عبور ندارد و ملاک رد شدن هم با آنها بودن است و بس.
آنان خود را عین تقوی، عین صراط مستقیم، عین نمایندگی خدا، عین انقلابی بودن، عین فضیلت، عین مسلمانی و... محور هر چه خوبی می دانند ولی چنان تیشه یی به ریشه این مفاهیم بالا می زنند که خسارت آن را تنها خدا می تواند جبران کند و بس. متهم در چنین منطق منحطی، دهانش بسته و تنها باید بنشیند و با سکوت کامل به اتهام زنی های آنان گوش فراداده و دم بالا نیاورد و به آنچه آنان می گویند گردن نهد و اگر فریادی به اعتراض بر آورد جرمش بیشتر و مجازاتش چند برابر می شود و این اعتراض خود جرم بزرگتری را بر او بار خواهد کرد. در چنین مکتبی اعتراض به وضع موجود و دفاع از خود جرم بوده و تنها باید به اوامر سردمداران این منطق گردن نهاد ولا غیر.
خدایا شرشان را به خودشان بازگردان، خدایا کینه ی شان را به سوی خودشان باز گردان، خدایا کید و حیله اشان را نا کارآمد و به سوی خودشان بازگردان. شرشان را از این کشور و انقلاب خون کوتاه فرما،

 

+ نوشته شده در جمعه پنجم اردیبهشت 1393 ساعت 9:49 شماره پست: 422

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.