حمله بی ادبانه جمعی از هموطنان ما به مسی بروز سقوط اخلاق و ادب انسانی ما بود

حمله بی ادبانه و دور از اخلاق انسانی عده یی از هموطنان ما به یکی از ستاره های جهانی فوتبال تاسف عمیق همه را بر انگیخت. باید به این میزان سقوط اخلاق، ادب و انسانیت جامعه ایرانی گریست؛ جامعه یی که مدعی میراث داری تمدن چند هراز ساله ایرانی است؛ جامعه که خود را شیعه ائمه اطهار (ع) می داند که آنان نیز اسوه های اخلاق محمدی (ص) بودند. این حرکات واقعا جای سوال و تامل شدید دارد؛ ما را چه شده است؟!! به کدام سو می رویم؟!! کدام راه را به بیراهه رفته ایم که باید شاهد چنین سقوط دهشتناک منطق، اخلاق، و انسانیت شویم. جواهر لعل نهرو رهبر فقید هند، ایران را فرانسه شرق می نامد که فرهنگ و سنت و زبان قدرتمند و غنی خود را به ملت های جهانی عرضه داشته و آنان  نیز آن را میراث گرانبهای خود می دانند (کتاب زندگی من صفحه 760ترجمه مرحوم محمود تفضلی). ما ملتی هستیم که به میهمان نوازی و لطف به غیر، شهره آفاق بوده و هستیم و هر گردشگر خارجی که سری به کشور ما بزند در هنگام خروج از این صفت پاک انسانی ما سخن ها خواهد گفت ولی افسوس که تغییر ما به سوی رفتارهای ناشایست سیر صعودی داشته و در خیابان و منازل و... رفتارهایی دیده می شود که ناشی از سقوط اخلاق و پایین آمدن سطح فرهنگ انسانی در جامعه است.

این روزها بازی های فوتبال این امکان را به ملت ها داده است که تیم هایی ورزشی خود را به نمایندگی از مردم خود به میادین جهانی بفرستند و آنان نود دقیقه به نمایندگی از مردم خود، میهمان همدیگر باشند و خود را در صحنه ورزشی بروز دهند و به دیگر مردم جهان بشناسانند. و المپیک مهیمانی جهانی به افتخار تمام ملت هاست باید خود را در آن بروز دهیم؛ در این صحنه پر طرفدار در جهان اشخاصی هم بوده و هستند که محبوبیت شان جهانی است و به چهره هایی جهانی تبدیل شده اند مثال بارز آن آقای لیونل مسی است که با قابلیت های خود از یک آرژانتینی فرا رفته و به یک چهره بین المللی تبدیل شده است او دیگر آرژانتینی نیست بلکه نماینده جوانان جهان است که در عرصه فوتبال درخشیده و محبوبیت یافته است. حمله به چنین شخصی آن هم با کلماتی زشت که زشت ترین ادبیات در بین ملل است آبروی ایران و ایرانی را برد.

گذشته از این که این عمل نشان از عمق سقوط اخلاق جامعه است مقصرینی در بین ملت ایران و مسولین کشور دارد. این نمره منفی بود که باید به مسولین و خانواده های ایرانی داد. در بعد مردمی نشان داد که پدر و مادران ایرانی در تربیت فرزندان خود موفق نبوده اند و در بعد کشوری نیز نشان داد که مسولین کشور در تربیت جامعه یی مناسب توفیق نداشته اند. اما راه حل چیست، راه حل را باید در شیوه آموزش و پرورش جامعه جستجو کرد؛ البته اشتباه نشه منظورم وزارت آموزش و پرورش نیست. این که ارزش ها در کمرنگ ترین حالت خود قرار گرفته انسان را به تکان وا می دارد. ما باید به کتبی که در متون ادب فارسی خود رجوع کنیم که خالی از حکمت و ادب فارسی نباشد؛ ما باید به کتب مرجع خود در آثار سعدی و دیگر بزرگان ادب فارسی بازگشت کنیم و مبنای آموزش فرزندان خود را کتب آنان قرار دهیم که خواندن شاهنامه و یا گلستان و بوستان سعدی هم ادب فارسی را می آموزد و هم شیوه زندگی و هم حکمت و تربیت انسانی را با هم منتقل می کند و دانش آموختگان چنین مکاتبی نشان داده اند که از تربیت و فرهنگ بالایی برخوردار بوده اند. ما به همان مقدار که از پایه های ادب و فرهنگ پیشینیان خود دور شده ایم و گرفتار مد های جدید شده ایم جامعه ما هم از اخلاق و حکمت و فرهنگ دور شده است.

این در مذهب نیز صدق می کند به عنوان مثال مدها و شیوه ها جدید مداحی ها به یک نمایش منحط مریدی و مرادی مداح و سینه زنان شده که بیشتر بر اصول درویشی مانند است تا به عزاداری؛ لخت شدن و دیوانه وار بر سر و سینه زدن نمایش نامناسبی است که برون داد این مجالس است؛ ولی یک نسل قبل ذاکرین و نوحه خوانان و مرثیه گویان با روح لطیف و لسانی آرام و متین با استفاد از متون ادبی آکنده از ادب و فرهنگ چنان انسان را به تفکر و تعمق فرو می بردند که انسان از خود بی خود می شد ولی از خود بی خود شدن هایی درونی و معنوی نه ناشی از تکرار درویشانه اذکار و حرکات موزون درویشی که از خود بی خود شدن ها بیشتر جسمی و روانی است تا معنوی.

خلاصه باید به اصل و سنت های امتحان پس داده خود بازگشت کنیم و با مدهای جدید با تامل مواجهه شویم. عرصه فرهنگ و مذهب عرصه ریسک نیست و نمی توان با تکیه به تئوری های امتحان پس نداده و سلیقه یی که اغلب امتحان پس نداده اند در آن وارد شد و ورود این چنینی ضایعات این چنینی هم دارد. این رسوایی در وهله اول نتیجه شیوه فعلی تربیت در خانواده ایرانی، و در وهله دوم برون داد نوع منابر فعلی، موعظه گران فعلی، سیاست های صدا و سیمای ج.ا.ایران، خطبه های نماز جمعه، فرهنگ سازان فعلی، برون داد حوزه های علمیه نوین، آموزش و پرورش نوین، دانشگاه های نوین و خلاصه درسی است که مردم از نخبگان خود در عرصه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... گرفته اند و اکنون درس پس می دهند. در یک کلام این افرادی که این چنین افتضاح به بار می آورند از کلاس های درس بزرگان خود فارغ التحصیل شده اند. این آینه تربیت جامعه ما هستند. پس باید به خود آییم و یک رنسانس در تفکر و عمل خود داشته باشیم. هیچ قشری نمی تواند از سایه گناه این عمل، خود را مبری دانسته بلکه همه مقصریم. هر که مسولیتش بیشتر است در این رسوایی مقصر تر است. بیخود نباید یکی را مقصر کرد و دیگری را مبرا. تک تک افراد جامعه به اندازه مسولیتی که به عنوان پدر یا مادر در پایه یی ترین بنیاد خانواده که سنگ بنای جامعه ها را تشکیل می دهد تا بالاترین سطوح مسولیت ها، هر فرد به اندازه تاثیر و امکانات و قدرتش مقصر است و نیاز به اصلاح و تغییر دارد و باید در خود بازبینی کند و تصمیمی جمعی لازم است تا دوباره خود و کشور خود را بسازیم. نیاز به اصلاح امروز هویدا شده و اگر صورت نپذیرد فاجعه یی بزرگ کشور را تهدید می کند که شاید غیر قابل جبران باشد. باید نگاه را از سیاست و بیرون نگری به درون نگری و فرهنگ معطوف داریم. داروی این درد تنها در دست خود ماست؛ اگر بخواهیم که درمان شویم.

+ نوشته شده در سه شنبه نوزدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 11:50 شماره پست: 360

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.