عزت و شرف انسان در گرو آزادی اوست

انسان است و آزادی، و شرف و عزت انسان تنها با آزادیست که معنی خواهد یافت، انسان های در بند همان بردگانند، که بردگان را عزت و شرفی نخواهد بود. آزادی انسان را هرکه و هرچه سلب کند، انسان را از ردیف انسانیتش نزول داده به ذیل فرو خواهد کشید، حال این بند می تواند سلول زندانی باشد، سلول مذهب و یا ایدئولوژی و تفکری، که خروج از آن ممکن نباشد، سلول حسد، مقام، ثروت، و یا قانون مخوفی که تغییر آن از دست مردم (و به قول امام خمینی ولی نعمتانِ هر حاکمی هستند) خارج باشد و... 

عزت و شرف انسان در گرو آزادی اوست

گرچه انسان ها با ورود به عصر اجتماع و مدنییت قسمتی از آزادی خود را به نفع اجتماع و نظم آن واگذار کردند، ولی این بدان معنا نبود که حق تعیین سرنوشت، حق انتخاب، حق بیان، حق تغییر، حق پشیمانی و بازگشت، حق اعتراض و... را نیز از خود سلب کرده و راهی برای بازگشت و یا تغییر برای خود نگذارند، اما واقعیت تاریخی نشان می دهد، سردمداران اجتماعات عمومن، هرچه قدرت بیشتری یافتند، به سلب آزادی بیشتری از ولی نعمتانِ خود اقدام کردند، و این در بند کردن سیری ناپذیرشان را هرگز پایانی نبود و قدم به قدم آنقدر از حقوق انسان ها گرفتند، که این روزها در برخی جوامع اگر انسانی حتی از حقوق واگذار نشده اش هم سخن گوید بر او خواهند تاخت، که همین سخنت هم بی مورد است! تنها سکوت و تسلیم حق توست! سخنی که مرداب را طوفانی کند، فتنه است! و جرم محسوب خواهد شد! و نواختن باد در میان نیزارهای این باتلاق هم از کسی پذیرفتنی نیست! با سخنت آرامش مردابی ما را بهم نزن!

بدین روش بود که ما انسان ها در دوره مدنییت اکسیر گرانقیمت آزادی مان را به خدمتگذاران سپردیم تا به  خدمت مان مشغول شوند و پاسدار آزادی و آرامش مان باشند، ولی متاسفانه این خدمتگذاران در جایگاه خدایی، خود را احساس کرده به بند کنندگان و خدایگانی شرور تبدیل شدند که از ما انتظار بندگی دارند، و هیچ عهد و پیمانی را بر نمی تابند و خود را فرای هر عهد و پیمانی می شمرند، و پیمان ها را ذیل خود تعریف می کنند و در حالی که مشروعیت و جایگاه خود را از همان عهد و پیمان ها گرفته اند، عهد و پیمان را در ذیل امر خود می دانند، و هر وقت بخواهند آن را برسمیت شناخته و هر وقت نخواستند، نشناخته، و اگر آنرا خلاف مصلحت خود دانستند، نقص می کنند.

بشر تا زمانی که در دوره زندگی فردی می زیست و وارد زندگی اجتماعی نشده بود، آزادی خود را نیز همواره هم آغوش خود داشت، ولی با ورود در دوره زندگی اجتماعی، رقابت بین سردمداران و انسان های عضو اجتماع، برای کنترل آزادی دیگری آغاز، و بشر آزاد و مختار آفریده شده، در ستیز و در جنگی اعلام نشده، برای حفظ آزادی خود همواره به مبارزه برخاست. لذا تاریخ بشر مملو است از نبردهایی که یا به دفاع از آزادی مان کردیم و یا عمله ظلم بودیم و نبردهایی خودخواهانه برای به بند کشیدن این و آن انجام دادیم؛ این دوره پایان نیافته، و هر روز هم روندی پیچیده تر بر خود می گیرد، بشر به انواع برده داری و برده گیری دچار شد، تا بسیاری از انسان ها عمر خود را در تباهی برده داری و بردگیری سپری کنند.

خداوند نیز هر از چندگاهی پیام آوری اعزام کرد تا بلکه از درد و آلام بردگان بشر بکاهد و آزادی و رهایی را به آنان باز گرداند، اما با ترک هر پیام آوری، مذهب و تعالیمش به خدمت سردمدارانی قرار گرفت تا همان آیین را نیز از آزادی و آزادیخواهی تهی کرده و آن را به زندانی بزرگ برای تامین امیال خود تبدیل نمایند، و خیل عظیمی از زندانیان و زندانبانان را تدارک دیده و به خود مشغول نمایند. آنچه در این بین به فراموشی سپرده شد، بردگانی بودند که باید آزاد می شدند و خدایی که باید همه بدو متوجه می شدیم.

 مهمترین بازمانده از دوره ارسال پیام آوران آسمانی، به اعتقاد ما مسلمانان "اسلام" است که با رحلت جانگداز آخرین پیام آور خداوند جناب احمد مختار (ص) در 28 صفر سال11 ه.ق به پایان رسید، و اکنون بعد از نزدیک به 1400 سال که از روز بزرگ مبعثش می گذرد تلاش های مصلحین و نیکوکاران این دین هم طرفی نبسته و همچنان کاروان آزادیخواهی بشر به گِل نشسته است، و آزادی و رهایی هنوز در کار نیست، و حتی بسیاری از سردمداران این دین مبین هم زندانی بزرگ در نظر دارند و می خواهند بشریت را در زندان خود به نام اسلام و خداوند زندانی کنند و لذاست که بی شرمی را به حد رسانده و مهمترین و اساسی ترین داشته انسان یعنی جانش را برای خدا و به نام او، به ظلم می گیرند، و در نبود پیام آورانی بزرگ چون ابراهیم، موسی، عیسی و محمد، مصلحین بسیاری نیز آمدند و می آیند تا در دوران فقدان پیامبران، آزادی و رهایی بشر را تامین کنند و کاروان رهایی خواهی اش را راهبری نمایند.

اما آنچه جالب توجه است این که کاروان به راه افتاده هر پیامبر آزادیخواهی را کسانی بعد از او عهده دار شدند که دین و مردمش را به پرتگاه برده داری مجدد بردند، در حالی که ما به عنوان معتقدین به ادیان آسمانی بعد از وفات پیامبران، راهبری کاروان آزادی و آزادیخواهی خود را به آنها سپردیم و اکسیر گرانسنگ آزادی خود را به کسانی دادیم که خود پس از آزادی، در پی اسارت بیش از پیش ما بودند.

قرآن کریم حکایت آزادی و در بند شدن اقوام زیادی را اشاره کرده است و آیه سی ام سوره توبه به داستانی اشاره دارد که شاید در ادیان دیگر الهی نیز به همین صورت تکرار شده باشد، که چطور راهداران و راهبران دین مسیح در حالی که باید پاسدار روشنی و نور باشند، می خواستند تا نور خداوند و اهداف رهایی بخشش را خاموش کنند، خداوندی که بزرگترین آزادیخواه و آزاد کننده بشر از یوغ زندان و زندانبانان مختلف است، و البته کار بشر به جایی رسید که به نام خالق، بزرگترین بندها را با شمولیت میلیون ها زندانی، برای انسانیت تدارک دیده و می بینند، در این آیات توضیح داده می شود که چطور ما را کسانی به بند کردند که باید نگاهبان آزادی ما باشند. 

"30- يهود گفتند: (عزير) پسر خدا است! و نصارى گفتند مسيح پسر خدا است! اين سخنى است كه با زبان خود مى گويند كه همانند گفتار كافران پيشين است، لعنت خدا بر آنها باد، چگونه دروغ مى گويند؟! 31- (آنها) دانشمندان و راهبان (تاركان دنيا ) را معبودهائى در برابر خدا قرار دادند و (همچنين) مسيح فرزند مريم را ، در حالى كه جز به عبادت معبود واحدى كه هيچ معبودى جز او نيست دستور نداشتند، پاك و منزه است از آنچه شريك وى قرار مى دهند. 32- آنها مى خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند، ولى خدا جز اين نمى خواهد كه نور خود را كامل كند هر چند كافران كراهت داشته باشند." [1]

آری کار ما پیروان ادیان الهی به جایی رسید، که سردمداران مذهب زندانبانان ما شده و به خاموش کردن نور خدا اقدام کردند و ما همچنان به خیال خود به آنان خدمت می کردیم تا نور خدا روشن بماند! و در حالی که ادیان الهی خلق را به رهایی از غیر، و به بندگی خالق می خوانند، برخی سردمداران مذاهب سعی در به بندگی کشیدن مخلوق در مقابل مخلوق دارند.

[1] - و قالت اليهود عزير ابن الله و قالت النصرى المسيح ابن الله ذلك قولهم بأ فوههم يضهون قول الذين كفروا من قبل قتلهم الله اءنى يؤ فكون (30) اتخذوا اءحبارهم و رهبنهم اءربابا من دون الله و المسيح ابن مريم و ما اءمروا إ لا ليعبدوا إ لها وحدا لا إ له إ لا هو سبحنه عما يشركون (31) يريدون اءن يطفوا نور الله بأ فوههم و يأ بى الله إ لا اءن يتم نوره و لو كره الكفرون (32)

بزرگان و آزادی 

عزت و شرف انسان در گرو آزادی

عزت و شرف انسان در گرو آزادی

آزادی بر دوش همه

آزادی بر دوش همه

پل سارتر و آزادی انسانپل سارتر و آزادی انسان

بهترین تعریف آزادی همان داشتن ظرفیت حق تعیین سرنوشت است

بهترین تعریف آزادی همان داشتن ظرفیت حق تعیین سرنوشت است

توماس جفرسون و آزادی انسان

توماس جفرسون و آزادی انسان

آزادی دریایی متلاطم و طوفانی است. مردان بزدل ، آرامش استبداد را بر این طوفان ترجیح می دهند

خود آگاهی و آزادی انسانخود آگاهی و آزادی انسان

خود آگاهی آزادی ابدی را برای انسان به ارمغان می آورد

مردان و زنانی خوشبختند که در دوره ایی متولد شوند که اوج فعالیت آزادی خواهی است

مردان و زنانی خوشبختند که در دوره ایی متولد شوند که اوج فعالیت آزادی خواهی است

ریسک بزرگ و واقعی از دست دادن آزادی انسان و حق تعیین سرنوشت است

ریسک بزرگ و واقعی از دست دادن آزادی انسان و حق تعیین سرنوشت است

ویکتور فرانکل و آزادی تفکر

ویکتور فرانکل و آزادی تفکر

بزرگترین نمود آزادی ما انسان ها موقعی است که جدای از این که از لحاظ جسمی در چه وضعی هستیم، همیشه آزادی انتخاب اندیشه خود را داشته باشیم

ضروری ترین موارد آزادی انسان در نگاه فرانکلین روزولت

ضروری ترین موارد آزادی انسان در نگاه فرانکلین روزولت

ما در انتظار روزی هستیم که جهان دارای چهار نوع ضروری آزادی اساسی خود شود که اولین آن آزادی بیان، دومین آن آزادی هر انسان برای پرستش خدا در همان روش

خودش، سومین آن آزادی از خواسته های نفسانی، و چهارمین آن آزادی از ترس و نگرانی است. 

 

همه انسان ها آزاد و برابر خلق شده اند

همه انسان ها آزاد و برابر خلق شده اند

 

آزادی انسان در نگاه نلسون ماندلا

آزادی انسان در نگاه نلسون ماندلا

آزادی تنها شکستن زنجیرهای اسارت نیست، بلکه زندگی در جهتی است که به آزادی دیگران احترام گذاشته و آنرا افزایش داد

آخرین چیزی که از انسان نمی توان گرفت

آخرین چیزی که از انسان نمی توان گرفت

دیدگاه‌ها  

#3 احمد 1396-09-01 09:12
برادر راه گم کرده ای
#2 احمد 1396-09-01 09:12
برادر راه گم کرده ای
#1 احمد 1396-09-01 09:12
برادر راه گم کرده ای

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.