مقدمه مترجم : 

20 آوریل 2023 هتل آشوکا [1] در پایتخت هند، دهلی نو، میزبان نشست بودائیان جهان [2] بود، از سخنرانان مهم این نشست جهانی، نارندرا مودی (نخست وزیر هند) است که به زبان هندی در جمع حاضرین سخنرانی نمود [3] و بعد از اعتراف به این که هند "سرزمین بودا است"، زیرکانه به سان یک سیاستمدار صاحب سبک در"خالص سازی" [4] قومی و مذهبی، و آگاه به شرایط فرقه ایی و مذهبی خالص ساز جاری در هند، حاضرین بودایی در این اجلاس را "مهیمان"  [5] خطاب کرد! چراکه معتقدان به این شیوه رایج پاکسازی، هند را تنها سرزمین خاص "هندو ها" می دانند، که "دیگران" [6] را از این سرزمین باید راند، و "پاکستان هندو" را تحقق بخشید.

 حال آنکه به دلیل تنگی شرایط بوداییان در هندِ تحت سیطره هندوئیسم، در طول تاریخ، این مکتب فکری، کشورهای شرق و جنوب شرق آسیا را محل مناسب گسترش دین و مسلک خود قرار داده، و با گذر از سلسله کوه های بلند هیمالیا، و جنگل های خشن و پر تراکم جنوب شرق آسیا، با ترویج بودا و تفکر او ، شرق و جنوب شرق آسیا را به سیطره فرهنگ بودایی در آوردند،

این امری مسلم است که شرایط کنونی بوداییان در هند، ناشی از پاکسازی و خالص سازی مذهبی است که هندوها بر این نحله اصلاح طلب بر حاکمیت مقتدرانه خود، تحمیل کردند، که بوداییان در سرزمین محل تولد مرام و مسلک و پیامبر خود، اقلیتی بسیار ناچیز باشند، و در سبد جمعیتی هند حتی قابل ذکر هم نباشند.

میهمان نامیدن بوداییان در هند، توسط نخست وزیر، نارندرا مودی، مثل این است که رئیس جمهوری در ایران، در کنگره جهانی زرتشتیان در تهران سخنرانی کند، و آنانرا در ایران میهمان! بنامد، حال آنکه آنان در ایران صاحبخانه، و زاده این سرزمین هستند، و زرتشت یک پیامبر ایرانی است و ایران خانه زرتشتیان جهان است و...؛ بودا نیز در هند زاده و سیر بیداری خود را در این سرزمین طی کرد، و پیروان خود را در آنجا یافت، و به راه تفکری خود هدایت نمود، و کارایی اش را در خلاصی مردم از درد و رنج ناشی از زندگی تحت سیطره مکتب به ابتذال کشیده شده هندو و... را نشان داد،

این کارایی در حدی بود که آشوکا [7] بزرگترین و معروفترین پادشاه تاریخ هند، از سلسله مائوری ها، بعد از خونریزی های بسیار فراوان، کیش و مرام بودایی را دوای بیماری خونریزی و عدم تحمل خود یافت، و لذا به کیش بودایی در آمد و خشونت و خونریزی را به کناری نهاد، و در پی آن باقی فرصت زندگی خود را به توسعه و ترویج بودایی باوری در هند بخشید،

اما هندویسم این نحله اصلاحگر برخاسته از محیط تفکر هندویی را بر نتافت، همانگونه که مغان زرتشتی مکتب اصلاحگرانی چون مزدک و مانی را برنتافتند و...، و در نتیجه این برنتافتن تاریخی، در حالی که آثار تمدن بودایی، تمام هند را فرا گرفته است، و نشان از گسترش و اقبال هندیان به این تفکر دارد، اما این سرزمین از بوداییان پاکسازی شد، به طوری که اکنون تنها نزدیک به هشت دهم درصد مردم هند را بودایی ها تشکیل می دهند، آن هم در مناطق مرزی این کشور، که این جمعیت در مقاسیه با بناهای تاریخی باز مانده از دوره شکوفایی بوادییان [8] در هند، بسیار بسیار بسیار ناچیز است، و نشان از یک پاکسازی و خالص سازی مذهبی بزرگ در جامعه هند، از بوداییان دارد.

البته باید گفت که اکنون بودیسم در جهان یک دین در حال گسترش است و بزرگترین رشد را در بین مذاهب زنده جهان دارد، و هند نیز از این موج به کنار نمانده، و با موجی از گرویدن هندوها به مذهب بودایی مواجهه است، و هندوهای فراری از سیستم ظالمانه طبقاتی، که هندوهای افراطی مدرن، در صدد احیای آن می باشند، به دین بودا پناه می برند، به طوری که پیوستن طبقات محروم هندو به بودیسم، زنگ های خطر را برای روحانیون هندو به صدا در آورده است،

پیوستن خانم مایاواتی (رهبر دالیت های در حزب BSP) و... به بودیسم، که از رهبران برجسته و معروف دالیت هاست، که پایین ترین طبقه افراد هندو و از قشر نجس ها در نزد طبقات دیگر تلقی می شوند، نشان از گرایش زیاد این اکثریت فقیر، و محروم هندی به بودایی گری دارد، لذا گرایش به بودیسم در هند، هم در بین قشر فرهیخته و هم در بین قشر عقب نگه داشته شده، شدید و رایج است

و لذا برغم نزدیکی که نخست وزیر راستگرای هندو در سخنان خود، به بودیسم از خود نشان می دهد، حاکمیت هند، در اصل آنانرا یکی از رقبای جدید (و البته قدیم) تفکر افراط گرایی سنتی هندویی خود می دانند، ولی با توجه به رقابت با چین، در مسیر تحمل این اقلیت ناچیز، اما پر پتانسیل و قدرتمند جهانی بر آمده، تا با استفاده از پتانسیل عظیم آنان، هم به توسعه اقتصادی کشور اقدام کنند، و هم در معادلات جهانی، و از جمله تقابل هند با چین، از آنان و نفوذ جهانی اشان بهره گیرند.

این روزها دغدغه فکری، و آشفتگی ذهنی هندی ها نسبت به چین در رفتار تشویش آمیز رهبر حاکمیت فرقه گرای هندویی حزب BJP در دهلی نو تبلور دارد، که این تشویش به حدی است که نارندرا مودی در اجلاس اخیر بریکس در افریقای جنوبی، وقتی در دیدار با رئیس جمهور میزبان، قصد پز دادن فرود فضاپیمای هندی در قطب جنوب کره ماه را می کند، آنقدر ذهن او درگیر چین و رقیب چینی خود در افریقای جنوبی است که به طرف افریقایی خود می گوید فضاپیمای هندی برای اولین بار در جهان، در جنوب چین فرود آمده است!

که این خود نشانگر سطح تشویش خاطرِ بالاترین مقام هندی، از چینی ها دارد، که سایه چین چقدر بر اندیشه او سایه افکنده است، که اگرچه در بریکس با چینی ها همگام و همکار است، اما ذهن او از این غول جهانی، این چنین مشوش و در استرس قرار دارد، که چنین خطایی را در مقابل دوربین زنده پوشش دهنده این دیدار، توسط مسلط ترین سیاستمدار هندو، انجام می شود، که واکنش هایی در هند و جهان هم در بر داشت.

بسیاری از سیاستمداران، گرچه بهترین سخنان را به زبان می آورند لیکن در عمل نه به گفتار خود یقین دارند و نه عمل می کنند، بعنوان مثال نارندرا مودی در فرازی از سخنان خود در این نشست، به موضوع ناروایی تحمیل تفکر و دینِ یک شخص، به دیگری اشاره می کند و آنرا به عنوان یک عمل ناپسند و خلاف آموزه های همین بودا می داند، بودایی که او لاف پیروی از او را می زند، و در ابتدای و انتهای سخنانش، خود را "پناهنده به بودا" می نامد،

اما تحت رهبری همین آقای مودی در ایالت گجرات و بدنبال آن حاکمیت او در مرکز و پایتخت هند، اقلیت های دینی و فرهنگی، به جرم اعتقادشان زیر ظلم مضاعف و شدیدی قرار گرفته و زندگی می کنند، و طرفداران هندوئیسم افراطی که در حزب حاکم BJP ، که او سردمدار آن است، اقدامات بی سابقه ایی را در ظلم و تعدی به آنان، قانونی و غیر قانونی، با فراخ بال، اعمال و اجرا کرده و می کنند.

بزرگترین تبعیض ها و تحمیل های دوره تاریخ 75 ساله استقلال هند را، نسبت به هموطنان غیر هندوی خود را روا می دارند، او خود یکی از هندوهای افراطی مرتبط با افراط گرایان مذهبیِ خشن و افراطی در گروه RSS می باشد که در زمان سروزیری اش در ایالت گجرات، بزرگترین کشتار از اقلیت مسلمان در این ایالت صورت گرفت، و دولت ایالتی در این زمینه به کمک اقلیت مسلمانان نیامد که هیچ، افراط گرایان هندو را در یافتن و کشتار و غارت و... مسلمانان وسعت عمل بخشید و...

اما از آنجا که یک ایده حکمت آمیز، همواره ما را به این فرا می خواند که "نگاه نکن چه کسی سخن می گوید، ببین چه می گوید"، این حکمت مرا بر آن داشت که بعد از مدت ها دوری از روند مسایل هند، نگاهی به روندها در هند انداخته و این سخنرای مودی، توجه مرا به خود جلب کرد، لذا آنرا ترجمه و منتشر می کنم، چرا که می توان حرف های زیبایی، که راهکارهای عملی برای حل مشکلات جهانی در خود دارد را، در آن یافت، این سخنان نخست وزیر هند نشان می دهد، اگر هندی ها به اصل اصیل فرهنگی خود (تسامح و تساهل، عدم خشونت، رواداری مذهبی و فرهنگی و...) باز گردند، برای جهان و بشریت حرف های کارآمد و کارگشایی دارند، همانگونه که مهاتما گاندی هند را به الگوی آزادیخواهان و اخلاق مداران و انسانیت جویان تبدیل کرد.

 

سخنان نارندرا مودی در نشست جهانی بوداییان در دهلی نو

به بودا پناه می برم [9]

اعضای کابینه مرکزی حاضر در این برنامه، جناب کیرن راجیجی، جناب کیشان ردی ، جناب آرجون رام مگاوال، جناب میناکشی لخای، دبیرکل کنفدراسیون بین المللی بوداییان، روحانیون محترم بودایی که از تمام هند و جهان در این نشست حاضر شدید، دیگر حضرات، خانم ها و آقایان!

تمام شما از نقاط مختلف دنیا برای افتتاحیه "نشست جهانی بوداییان" گردهم آمده اید. سنت این سرزمینِ بودا (هند) این است که "میهمان خداست"! بدین معنی که میهمان نزد ما مثل خدایان است. اما وقتی در حضور تعداد زیادی شخصیت ها که در ذیل عقاید بودا زندگی می کنند، قرار داریم، بودا را در اطراف خود حس می کنیم. بودا در ورای فردیت [10] قرار دارد، این یک آگاهی و عقیده است. بودا یک تفکر است که فراتر از فردیت است، و از فردیت فرا می رود، و بودا یک بصیرت [11] است فرای آنچه  تجلی [12] یافته است. این بصیرت و آگاهی ناشی از بودا، ابدی و پیوسته است. این تفکر ابدی است. این فهم متمایز و شاخص است.

همین امر دلیلی بر این گفته هاست که مردم زیادی از کشورها از جغرافیا و فرهنگ و محیط متفاوت، در این جا با هم گرد آمده اند. این نشانگر گسترش حضرت بودا است، که نخ تسبیح جمع کننده تمام بشریت در کنار هم شده است. ما می توانیم قدرت صدها میلیون پیروان بودا در کشورهای مختلف جهان را وقتی که به یک قطعنامه مشترکی برسند را، تصور کنیم، که چه انرژی نامحدودی را توسط آنان سبب خواهد شد.

وقتی تعداد زیادی از مردم، تحت یک ایده، برای ساخت آینده ایی بهتر برای جهان با هم کار می کنند، چنین آینده ایی به یاد ماندنی خواهد بود. و بنابراین، بنده معتقدم که اولین نشست جهانی بوداییان، یک سکوی موثر برای تلاش هایی خواهد ساخت که تمام ما کشورها، همه در همان جهت هستیم. قلبا به وزارت فرهنگ هند و کنفدراسیون بین المللی بوداییان جهان (IBC) برای سازمان دادن به این نشست، تبریک می گویم.

دوستان!

دلیل دیگری برای همبستگی صمیمانه من با این نشست هم وجود دارد. وادنگر [13] در ایالت گجرات، جایی که من در آن متولد شدم، ارتباط عمیقی با بودیسم دارد. شواهد معماری زیادی مرتبط با بودیسم در وادنگر یافت شده است. هیوئن تسانگ [14] جهانگرد بودایی هم همچنین از وادنگر دیدن کرده است. و همه یافته ها در این زمینه، در نمایشگاهی با جزئیات گردآوری شده است. شگفتی و شانس مرا ببینید که من در وادنگر با این مشخصات متولد شدم، و نماینده مجلس از حوزه انتخابیه کاشی [15] (در ایالت اتارپردادش هند) هستم که (سایت تاریخی بوداییان یعنی) سارنات [16] نیز در آن قرار دارد.

دوستان!

نشست جهانی بوداییان در حالی میزبانی می شود که هند هفتاد و پنجمین سال استقلالش را کامل کرده است و جشن شهد شیرین [17] هفتاد و پنجمین سالگرد استقلالش را برگزار می کند، هند اهداف بلندی برای آینده اش دارد، همچنان که در این ساعت سعد [18] برای  بهبود رفاه جهانی نیز در نظر دارد. امروز هند ابتکارعمل های جدیدی را برای موضوعات جهانی ارایه می دهد. و بزرگترین منبع الهامات در پس این ابتکار عمل ها، جناب بودا هستند.

دوستان!

شما همه به این امر واقفید که راه بودا بر سه بنیاد دانستن [19] ، عمل [20] و شهود [21] قرار دارد. این همان تئوری، عمل و فهم است. هند در مسیر هر سه ی این موارد، در نه سال اخیر (حاکمیت حزب BJP) به سرعت در حال حرکت و کار است، ما در یک حرکت مداوم، به سمت ارزش های حضرت بودا هستیم. ما فداکارانه کار می کنیم تا آموزه های حضرت بودا را به گروه توده های مردم منتقل کنیم.

"دانستن" (پاراپاتی یا تئوری) در این سه گانه، همانی است که پیشگام توسعه بودامدار ماست که در هند و نپال جریان دارد، که شامل تلاش هایی برای بازسازی مراکز زیارتی بودایی، همچون سارنات و کوشینگر [22] در جریان است، که شامل ساخت فرودگاه بین المللی کوشینگر، ساخت مرکز بین المللی میراث و فرهنگ بوداییان هند در لومبینی [23] (محل تولد بودا در نپال)، با همکاری کنفدراسیون بین المللی بوداییان جریان دارد.

 این از میراث و آموزه های حضرت بوداست که هند، درد و رنج هر نوع انسانی را، درد و رنج خود تلقی می کند. لذاست که، شرکت در ماموریت های صلح جهانی در کشورهای مختلف، یا حضور در فجایع طبیعی جهانی مثل زلزله ترکیه، که هند با تمام توان خود در کنار بشریت، در زمان هر بحرانی ایستاده است، ناشی از همین بینش بودایی است. امروز جهان این انساندوستی یک میلیارد و چهارصد میلیون هندی را می بیند، درک می کند و می پذیرد. و من معتقدم که نشست بین المللی کنفدراسیون بوداییان، یک توسعه و گسترش جدید به این احساس جهانی خواهد داد. و فرصت های جدیدی برای اذهان و قلب های کشورهایی که اینگونه فکر می کنند، ایجاد خواهد کرد، تا بودائیسم و صلح را در کسوت یک خانواده گسترش دهند. این نه تنها همفکری برای مواجهه با چالش های جاری خواهد بود، بلکه این نشستی است تا اشعه های امید را برای جهان زنده نگه دارد.  

ما باید به خاطر داشته باشیم که گذر از مشکلات به راه حل ها، در حقیقت همان سفر معنوی بودا است. بودا قصر خود را بواسطه داشتن مشکلات ترک نکرد، بودا قصر را ترک کرد، و زندگی لاکچری را وا گذاشت، زیرا او از همه خوشی ها برخوردار، در حالی که رنج و غم فراوان در زندگی دیگران بود. اگر ما می خواهیم دنیا را شاد کنیم، این آموزه کل نگر بودا است که تنها راه عبور و گذر از ایده های خودخواهانه و کوته نظرانه است. باید پیرامون مردم فقرزده اطراف خود فکر کنیم. ما باید به کشورهایی که با کمبود منابع دست و پنجه نرم می کنند، فکر کنیم. این یک ضرورت است، تنها و بهترین راه ایجاد جهانی پایدار. نیاز امروز ماست که اولویت هر فرد و هر ملتی، منافع جهان باشد، "منافع جهانی" [24] باید در کنار منافع کشور باشد.

دوستان!

این یک امر پذیرفته در جهان حال حاضر است، که در چالشی ترین دوره این قرن قرار داریم. امروز، از یک طرف دو کشور برای ماه ها است که در حال جنگ هستند (روسیه و اکراین)، از یک سوی دیگر، جهان نیز به سمت ناپایداری اقتصادی می رود. تهدیداتی از جمله تروریسم و بنیادگرایی مذهبی روح انسانیت را آماج حمله خود قرار داده است. تغییرات آب و هوایی بر موجودیت باقی بشریت، پرده ایی عظیم افکنده است. یخچال ها در حال آب شدن هستند، اکولوژی در حال نابودی است و گونه ها در حال انقراض هستند. اما در میانه ی همه این شرایط، میلیون ها انسان همچون ما وجود دارند، که به بودا اعتقاد دارند، و معتقد به رفاه همه موجودات زنده هستند. این امید، این اعتقاد، بزرگترین نقطه قوت زمین است. وقتی این امید متحد شود، مکتب بودا به عنوان اعتقادی جهانی، و حقیقت بودایی به اعتقاد بشریت تبدیل خواهد شد.

دوستان!

مشکلی در جهان مدرن نیست که راه حل آن را ما نتوانیم در آموزه های بودا مربوط به صدها سال قبل، پیدا کنیم، جنگ و ناپایداری هایی که جهان امروزه با آن رو در روست، بودا قرن ها قبل برایش راه حال پیشنهاد کرده است. بودا می گوید : استیلا زایشگر دشمنی است؛ مغلوب در دردی دائم قرار می گیرد. فرد ناخودآگاه غرق در شادی است و پیروزی و شکست را به طور یکسان نادیده می گیرد. بنابراین، ما تنها زمانی می توانیم شاد باشیم که شکست ها، پیروزی ها، جنگ ها و نزاع  را رها کنیم. حضرت بودا همچنین راه غلبه بر جنگ را نیز گفته است. حضرت بودا گفته است : دشمنی، آتش دشمنی را خاموش نخواهد کرد. دشمنی با نزدیکی و دوستی کاهش می یابد. حضرت بودا می فرماید :  شادکامی در وحدت بین اتحاد ها است. شادی در زندگی با همه، با تمامی مردم است که تحقق می یابد.

دوستان!

امروز ما فهمیده ایم که تحمیل تفکر و اعتقاد اشخاص به دیگران، به یک بحران بزرگ در جهان تبدیل شده است. اما حضرت بودا در این زمینه چه می فرماید؟ حضرت بودا فرمودند هر شخصی باید رفتار خوب را، خود انجام دهد، قبل از این که آن را به دیگران بیاموزد. در دوره مدرن، ما دیدیم که چگونه جناب گاندی یا تعداد دیگری از رهبران جهان از این روح و تفکر، ایده و الهام گرفتند. اما باید به خاطر داشته باشیم که بودا در این نقطه متوقف نشد. و پا را از این هم فرا نهاد و گفت : چراغ خودت باش [25] . امروز پاسخ به بسیاری از سوالات در همین جمله بودا نهفته است. به همین دلیل بود که چند سال قبل من در سازمان ملت متحد، با غرور ادعا کردم که هند به دنیا بودا (معنی کلمه بودا یعنی عقل و تفکر و منطق است) را داده است نه جنگ  [26] را. هر جا که مهربانی بودایی باشد، همکاری است و نه چالش و درگیری؛ آنجا صلح است و نه اختلاف.

دوستان!

راه بودا، راه آینده است، مسیر پایداری و سکون. اگر دنیا آموزه های بودا را پیروی کند، ما حتی با بحران تغییرات آب و هوایی هم روبرو نخواهیم شد. این بحران ها توسعه یافت، به این دلیل که برخی از ملت ها، مراقبت از دیگران و نسل های آینده ایی که در قرن آتی خواهند آمد را، وا نهادند. برای دهه ها بر این اعتقاد بودند که نتایج این دستکاری در طبیعت دامن آنها را نخواهد گرفت. آنان فقط دیگران را مقصر اعلام می کردند. اما حضرت بودا به روشنی در کتاب دامپادا [27] بیان داشته است که همچنان که آب یک ظرف قطره قطره پر می شود، اشتباهات تکراری هم، دلیل ویرانی می شوند. و بعد از هشدار به بشریت با این گفتار، بودا همچنین بیان می دارد که اگر ما اشتباهات خود را درست کنیم، و به صورت مداوم کارهای درست را انجام دهیم ، پس راه حل ها هم، برای مشکلات ما پیدا می شوند. می فرماید از انجام کارهای نیک غافل مشو، و فکر نکن که ثمره هیچ کاری به من نمی رسد. همانگونه که ظرف قطره قطره از آب پر می شود. به همین ترتیب، انسان عاقل، کم کم خود را پر از فضیلت می کند.

دوستان!

هر فردی به شکلی بر زمین تأثیر می گذارد، به یک روش، یا انواع روش ها. سبک زندگی ما، لباس پوشیدن، غذا خوردن یا عادات سفر، همه چیز تأثیر دارد، این اعمال در زمین اثر دارد، و تفاوت ایجاد می کند. هر فردی می تواند با چالش تغییرات آب و هوایی به مبارزه برخیزد. اگر مردم آگاه شوند و نسبت به تغییر سبک زندگی اقدام کنند، از آن پس، حتی این مشکلات بزرگ نیز با این روش بودا قابل حل است. با چنین روح و ایده ایی هند "ماموریت لایف" [28] را آغاز کرده است. که به معنی تغییر سبک زندگی، برای حفظ محیط زیست است. این ماموریت نیز با تاثیر و ایده گیری از اندیشه و افکار بودا به راه افتاد.

دوستان!

امروز، خیلی ضروری است که  دنیا از تعاریف مادیگرایی و خودخواهانه ی خود بیرون بیاید و این احساس را در دل خود جای دهد که، باید حال همه خوب باشد. بودا نه تنها باید یک نماد باشد، بلکه او یک انعکاس نیز بود، تنها در این صورت است که هدف مندرج در تصمیمات برآورده می شود. بنابراین، ما باید سخنان بودا را به خاطر بسپاریم: که به عقب برنگرد، حرکت به جلو داشته باش! ما باید حرکت به جلو داشته باشیم و این حرکت به جلو را حفظ کنیم. من مطمئن هستم که ما با هم، تصمیمات خود را به موفقیت نزدیک خواهیم کرد. یک بار دیگر از همه شما که به دعوت ما به اینجا آمدید تشکر می کنم. با این باور که بشریت از این بحث دو روزه، نور تازه، الهام جدید، شجاعت جدید، نیروی تازه خواهد گرفت، بهترین آرزوها را برای همه شما دارم.

به بودا پناه می برم

 

[1] - Ashok Hotel نام این هتل که محل برگزاری این نشست دو روزه بود، خود نمادی از شکوفایی هند در زمان بودایی شدن این شاه سلسله مائوری هاست که این هتل به نام او مزین گشته است.

[2] - the Global Buddhist Summit

[3] - متن اصلی سخنان نخست وزیر هند که توسط دفتر نخست وزیری هند از زبان هندی به انگلیسی برگردان و منتشر شد، و این پست ترجمه آن است، برگرفته از متن مندرج در https://pib.gov.in/PressReleasePage.aspx?PRID=1918232 می باشد

[4] - "خالص سازی" همانگونه که در عمل راستگرایان سیاسی در ایران نیز اکنون جریان دارد و مورد اعتراض نحله های متعدد فکری در ایران است، به جریانی اشاره دارد که معتقدین به این تفکر، خود را "حق مطلق" تصور کرده و خود را مجاز می بینند که با استفاده از تمام ابزار قانونی و غیر قانونی، دیگران را از صحنه سرزمین و یا ساحت سیاسی و فرهنگی و دینی و... کشوری پاک کنند. جریانی که هندوئیسم افراطی سال هاست در حق اقلیت های دینی در هند انجام می دهد، و راستگرایان حاکم در ایران نیز با فشار به دیگران، در صدد پاکسازی صحنه سیاست ایران از غیر خود می باشند.

[5] - مودی از عنوان 'Atithi Devo Bhava'  که از مولفه فرهنگی خاص فرهنگ هندویی است و به معنی "مهمان خداست" در سخنان خود سود جست  ما در فرهنگ فارسی خود از آن بعنوان "میهمان حبیب خدا" استفاده می کنیم که به نظر می رسد همان مُعَّرب شده این جمله ی آریایی تبار است که در فرهنگ آریاییان هند (هندوها) دست نخورده مانده و مهیمان را خدا تلقی می کند. و در بیش از یک هزاره و نصفی تسلط فرهنگ اسلامی در ایران، این جمله به دوست خدا تغییر ماهیت داده است. لذا این ضرب المثل ایرانی هندی و در واقع آریایی را می توان به قدمت تمدن در ایران و هند دانست.

[6] - در تفکر هندویسم افراطی "دیگران" شامل تمام فرهنگ ها و مذاهبی می شود که زاده هند نیستند، ادیانی که پیامبرانشان در خارج از هند بدنیا آمدند و رشد و توسعه یافته اند، البته باید اذعان داشت که رشد اسلام و مسیحیت در هند، هندوها را با یک خطر جدی برای بقای اندیشه باستانی خود مواجهه، و  لذا مبارزه ایی آشکار را با گسترش اسلام، مسیحیت و... در هند آغاز کرده اند، آنان را بیگانه و متجاوز می بینند، و آشکارا با آنان نبرد می نمایند و در این بین شرایط ظالمانه ایی رقم می خورد که در شان نظام دمکراسی و فرهنگ تسامح و تساهل دینی هندو نیست.

[7] - آشوکا (سلطنت ۲۶۸ تا ۲۳۲ پیش از میلاد) پیرامون دو سده و نیم پس از بودا، و شاهی از دودمان موریا بود که به کیش بودایی و آموزه‌های بودایی باورِ راستین یافت و همه زندگی خود را وقف تحققِ عملیِ اصول آن نمود. موریاها به احتمال زیاد از تبار سکاهای ایرانی تبار بودند که از شمال به هند درآمدند. آشوکا از سال ۲۷۳ تا ۲۳۲ پیش از زایش مسیح فرمانروایی کرد. وی پسر بیندوساره از شاهان موریایی بود و بر بیشتر شبه قاره هندوستان از بخش‌هایی از افغانستان امروزی گرفته تا میسور در دوردست‌های بنگال و تا جنوب گوآی کنونی فرمان راند. نام آشوکا از دو بخش آ و شوکا درست شده که در سانسکریت به معنای بی‌اندوه است آشوکا در جوانی خویی خشن داشت و به آشوکای درنده معروف بود اما پس از آن خوی وی برگشت، به کیش بودایی گروید و به یک بوداباور مهرورز تبدیل گشت. کوشش‌های آشوکا یاری فراوانی به ریشه دواندن و گسترش بوداگرایی نمود

[8] - نگارنده خود از یکی از بناهای تاریخی متعدد بوداییان در هند، حفر شده در سنگ های یک دره در 8 کیلومتری شهر ناسیک در ایالت مهاراشترا که به غارهای ناسیک شهرت دارند، دیدن کرده است که سالن های بزرگ عبادت و مراقبه مذهبیِ کنده شده در دل کوه ها با مجسمه هایی از بودا در انتهای هر یک و... نشان می دهد بوداییان برای قرن ها در این منطقه تفوق و تسلط داشته، که توانسته اند 23 سالن بزرگ را در دل سنگ های سخت کوه بکنند و آنرا به یک مکان عبادت، مراقبه و تفکر و... با این عظمت و بزرگی خیره کننده تبدیل سازند، از این گونه عظمت سازی ها توسط بوداییان، در هند بسیار است.

[9] - I take refuge in the Buddha Namo Buddhaya=

[10] - the individual

[11] - consciousness

[12] - manifestation

[13] - Vadnagar

[14] - Hiuen Tsang

[15] - Kashi

[16] - Sarnath سارنات مکانی تاریخی در ده کیلومتری شهر وراناسی در ایالت اتارپرادش هند و 1402 کیلومتر دور تر از احمدآباد مرکز ایالت گجرات هند قرار دارد که محل خیزش سیاسی نارندرا مودی نخست وزیر هند است؛ سارنات یک مکان بسیار مهم مذهبی برای بوداییان است که معتقدند در سن 35 سالگی، بودا در سال 528 قبل از میلاد در این نقطه اولین بیداری پیامبرانه خود را درک کرد. یکی از 4 مرکز زیارتی که برای بوداییان مطرح است.

[17] - अमृत महोत्सव Amrit Mahotsav "جشنواره شهد" (امریت ماهوتساو) که دلالت به شیرینی این استقلال دارد.

[18] - Amrit Kaal  این واژه از طالع بینی بر اساس حرکت ستارگان در فرهنگ وایی هندویی ناشی می شود که هنوز در هند رایج است، در ایران نیز بر اساس فرهنگ آریایی مشترک با هندی ها، تا همین چند سال پیش هم رایج بود، از جمله مرحوم مادرم بر اساس تقویم "مصباحزاده" برای مراجعینی که قصد اقدامی مهم در زندگی خود داشتند (ازدواج، خرید، نقل و انتقال، سفر و...) ، به این تقویم مراجعه کرده، و اقدامات مهم آنان را بر اساس ساعت سعد این تقویم تعیین می کرد، در فرهنگ ودایی، امریت کال دلالت به لحظه ایی دارد که دروازه های سعادت به روی همه باز است، انسان، فرشته، هیولا و...

[19] - Pariyatti یا پاریاتی، که به معنی دانستن و دانایی و فهم از راه یادگیری یا درکی نظری که از راه خواندن، مطالعه و فراگیری حاصل می شود.

[20] - Patipatti پاتیپاتی، یا عمل نمودن، که در مقابله وجه نظری قرار می گیرد یعنی عمل به دستورات نظری

[21] - Pativedha پاتودا ، یا همان شهود فهم مستقیم شهودی که هر انسان خود از حقیقت دریافت می دارد. که برای هر شاهدی منحصر به فرد است

[22] - Kushinagar شهری در شمال ایالت اتارپرادش هند یکی از مراکز چهارگانه زیارتی بودائیان که سه تای آن در هند (سارنات، بودگایا، کوشینگر) و چهارمی در نپال (لومبنی) از آن جمله اند. و متعلق به مکان هایی است که جناب بودا در آن به بیداری معنوی خود دست یافت.

[23] - Lumbini شهر لومبینی که محل تولد حضرت بودا است و هم اکنون در خاک کشور نپال قرار دارد، یکی از چهار مرکز زیارتی بوداییان می باشد

[24] - Global World Interest

[25] - अप्प दीपो भव: i.e. be your own light

[26] - Yudh (war)

[27] - Dhammapada مشهور ترین کتاب که توسط بوداییان خوانده می شود و آیات و آموزه های بودا در آن درج شده است. معنی آن "راه حقیقت" و در زبان پالی است

[28] - Mission LiFE یک حرکت عمومی برای انگیزه بخشی بر افراد است، تا به اشخاصی طرفدار کره زمین تبدیل شوند. که در سه فاز انجام می شود فاز یک تغییر در تقاضا، فاز دوم تغییر در عرضه، و فاز سوم تغییر در سیاست است. سرفصل های این برنامه در مواردی همچون حفظ انرژی، حفظ منابع آب، نه به مواد یک بار مصرف منجمله پلاستیک، اتخاذ سیستم غذایی پایدار، کاهش تولید زباله، اتخاذ سبک زندگی سالم، کاهش زباله های الکترونیکی از طریق (تعمیر وسایل برقی، رساندن وسایل الکترونیکی خراب به مراکز بازیافت آن، استفاده از باطری های قابل شارژ، ذخیره داده های دیجیتال در ابرهای دیجیتالی تا هارد درایوها و...) تاکید دارد.

دولت آقای رییسی با همه شعارهایی که داد، و نظر موافقان خود را بدان جلب کرد، هنوز از میراث برجای مانده از دولت آقای روحانی صرف می کند، و بر تبلیغات اجرای آن سوار است، و تاکنون کار جدیدی از آنان ندیدیم، به جز هجوم به برخی یارانه هایی که توسط دولت روحانی، در شرایط سخت تحریم به نفع مردم واگذار شده بود، که اکنون دولت رییسی سخن از حذف آن می گوید، قطع ارز 4200 تومانی، که ابتکار آن دولت بود، که به کالاهای اساسی وارداتی برای رزق و کالاهای اساسی مردم اختصاص یافت، و دوم برداشتن یارانه انرژی، که از طریق طرح بنزین، و توزیع آن طبق کارت های ملی در نظر دارند و...،

اما این دولت همان واکسن های کرونایی را زد که دولت قبل، آنرا خرید، و اکنون قرارداد 25 ساله ایی را با چینی ها اجرایی می کند، که قبلا توسط دکتر علی لاریجانی مذاکره و نوشته شد، و دکتر جواد ظریف آن را با چینی ها به امضا رساند، و به واقع قرارداد بزرگ و راهبردی برجام، و قرارداد همکاری های 25 ساله ایران و چین، هر دو، و بخصوص برجام  از شاهکارهای سیاست خارجی زمان دولت دکتر روحانی اند، که هر دو با واکنش های تند بر ضد (توسط دلواپسان)، و به نفع اش (تکنوکرات ها و توسعه خواهان) مواجه شدند، دلواپسان برای عقیم کردن برجام، از هر ابزاری در کشور و خارج از کشور استفاده کردند، اما با رسیدن به قدرت تمام شعارهای تند خود را در مورد مذاکره و برجام و... به کناری نهاده و یا پس گرفتند و خود اکنون دنبال کننده همان روند هستند.

اما نکته ایی که در این خصوص مطرح است این که، قرارداد برجام حداقل برای 20 دقیقه هم که بود، در مجلس کشور طرح گردید، و به رای پارلمان نشینان ایران در مجلس دوره قبل سپرده شد، اما اکنون به نظر می رسد قرار داد 25 ساله حتی به همین دقایق اندک هم، به رای نمایندگان مجلس جدید، که خود از دلواپسان و یا هم داستانان با آنانند، گذاشته نشده، و در مسیر قانونگذاری ایران قرار نگرفته است،

اگر از مفاد این قرارداد که بگذریم، که حتی نمایندگان مجلس فعلی هم (با همه مشخصاتی که دارند)، تاکنون محرمِ دانستن ابعاد آن شناخته نشده اند، تا این قرارداد طبق قانون در مجلس طرح، و به رای آنان نهاده شود، ولی در اصل باید اذعان نمود که وجود چنین قراردادی لازم، ضروری و بلکه واجب است، چرا که ما در آسیا زندگی می کنیم و وقتی قرارداد برجام را با امریکایی ها در غرب امضا کردیم، باید به شرقی که در آن زندگی می کنیم، نیز توجه داشته باشیم، و به تنظیم روابط با آنان نیز بپردازیم، این در رابطه با تمام قدرت های جهانی دیگر نیز صدق می کند.

حال آنکه چین به عنوان یک ابرقدرت درجه یک در حال ظهور، باید در نظر گرفته شود چرا که در همسایگی ما قرار دارد، و بخشی از حوزه تمدنی ایران بزرگ، در خُتن، چارکند، کاشغر و... در ایالت سین کیانگ این کشور واقع است، و روزگاری نه چندان دور، ایران و چین مرزهای بی واسطه داشته اند، گرچه اکنون موجودیت کشوری مثل افغانستان حایل بین ما شده است. اما این برادری ها و همسایگی ها باعث نمی شود که از چین به عنوان یک کشور درجه یک در نظام جهانی غافل شده، چرا که آنان نیز در روند تنبیه های جهانی علیه ایران، غربی ها و امریکایی را همراهی کردند، و به واقع تحریم های ظالمانه جهانی علیه ایران را نه تنها غربی ها که بلکه شرقی ها (چین و روسیه) با هم رهبری کردند، و در آن نقش اساسی داشتند، و گاه به ابتکار خود، قطعنامه های خاص تحریمی هم به آن می افزودند، و بدتر از آن در نقش "دزد رفیق قافله"، از کارت ایران در تنظیم روابط خود با رقبای غربی نهایت استفاده را برده و می برند، حتی عده ایی بر این باورند که چنین قراردادهایی را آنان در خلال بازی های اینچنینی، بر ایرانِ مستاصل تحمیل کرده اند.

اما شاهدان منصف در این رابطه واجد نظریاتی خاص خود هستند، که باید از سوی مسئولان بدان توجه شود، وگرنه ما که روزگاری، دیگران را به وابستگی و نوکری غرب متهم می کردیم، امروز و یا در آینده دیگرانی ما را به دست نشاندگی و پیاده نظام شرق شدن متهم کرده و می کنند. این روند آغاز شده، و حاکمیت ج.ا.ایران به درست و یا غلط، به درغلطیدن به دامن شرق (چین و روسیه) متهم است، و بسیاری بر این روند کاملا مشکوکند، حتی پیش از این نیز چنین بود، یادم هست در تشیع جنازه مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی، وقتی جمعیت ایرانیانی شرکت کننده در این راهپیمایی بزرگ تشییع، دو دسته شده بودند، و در خیابان حافظ روی پل مقابل سفارت روسیه، عده ایی "مرگ بر امریکا" می گفتند، و عده ایی در پاسخِ مرگ بر امریکا گویان، در واکنش به اتهام امریکایی بودن خود که از بلندگوها دریافت می کردند، با شعار مرگ بر روسیه، به آنان پاسخ می دادند، و این نشان از دوگانگی است که، به وجود آمده و عده ایی در این کشور، دیگری را مزدور دیگری، تلقی می کنند.

این روزها بعد از اعلام اجرایی شدن قرارداد 25 ساله همکاری ها بین ایران و چین توسط وزیر امورخارجه، در سفر چند روز گذشته به چین، بحث های عمومی هم در این خصوص بالا گرفته. آنچه می آید برخی از نکات اظهار شده در این رابطه است، که نشان از شدت حساسیت در این رویکرد جدید، در روابط خارجی، که بین ایرانیان مطرح است.

اینک به یکی از این واکنش ها می پردازیم :

"ایرانی ها اصلا به ذات دیندار نیستند، دین در وجود ایرانیان عمیق نیست، هر چه هست به واسطه زور است [1] ، ایرانیان با شرافت هستند، ولی دیندار نبوده، و نیستند، یک عده ایی جذب دین شده اند؛ گرچه می دانیم که همه چیز، به جز ذات خداوند، نسبی است، و این گزاره کلی، که ایرانی ها دیندار نیستند نیز، یک امر نسبی است، و نه مطلق.

این را گفتم که این مطلب را بگویم : پدرم یک دیندار بود، و در تمام ایامی که با ایشان بودم، به واسطه دو رویداد من معمولا از خواب شبانگاهی بیدار می شدم، یکی صدای استخوان های پای پدرم بود، که در حال رکوع و سجود، در نماز شفع و وتر (نماز شب) به صدا در می آمد، و گرچه ایشان سعی می کرد، صدایی ناشی از نمازش شنیده نشود، ولی این صدا را دیگر نمی توانست کنترل کند، و من از این صدا بود که از خواب سحرگاهی می جهیدم، و دیگری گاهی تشنگی بود که مرا از خواب می پراند.

او رفتارهای جالبی داشت، در دهه 1350 که من هشت یا نه سال بیشتر سن نداشتم، دو یا سه باری مرا برای اقامه نماز صبح، که به جماعت خوانده می شد، سحرگاهان، در هوای سرد، به مسجد جامع شهر نیشابور برد، و برای مصونیت من و خودش از سرما، عباطوری را به سر می کشید، تا در این مسیر گرم مان نگه دارد، اما سرما استخوان سوز بود.

خدا شاهد است مسجد جامع نیشابور با آن عظمت و شهرت که در این شهر دارد، و آن هم نیشابور که به لحاظ مذهبی و تاریخی چنین سابقه ایی دارد، (حتی آنزمان که دین حضور قوی تری در بین مردم داشت) 5 الی 6 نفر نمازگذار در آن صبحگاهان بیشتر نداشت، این جمعیت در شرایط مناسب تابستانی، که هوا مساعد می شد نیز، از بیست تا چهل نفر بیشتر، تجاوز نمی کرد.

البته پدرم زمستان و تابستان نداشت، و مدام در مراسم نماز جماعت شرکت می کرد، او نیمه شب بیدار می شد، و ابتدا نماز شب را می خواند، پیش از اذان صبح به مسجد جامع می رفت، و نماز صبح را حتما به جماعت می خواند، بعد به خانه بر می گشت، کمی می خوابید، 6 و نیم صبح دوباره بیدار می شد، و تا 7 و نیم صبحانه را صرف می کرد، و عازم حجره اش در بازار بزرگ می شد، و تا غروب در آنجا بود، و نهار را هم همانجا می خورد.

من این ها را دیده بودم، این ها برای من تمرین شده بود، این بود که در خلال جنگ (هشت ساله با عراق) من هم نماز شفع و وتر (نماز نافه شب) را می خواندم، و به همان شیوه پدرم که آموخته بودم، عبادت می کردم، با دعاهای دست طولانی، شانه هایی که از گریه تکان می خورد و...؛ پدرم توضیحاتی هم در این حوزه می داد، اما مختصر، و علاقه مند نبود که کسی از اهلش نماز شفع و وتر را بخواند، نوعی آزادمنشی را هم معتقد بود، که هر کس می خواهد به این امور جذب شود، خانه ما همه آزاد بودند، قایل به اجباری در این رابطه هم نبود. 

حال شما ببین، به چه روزی افتاده ایم ... همین چند وقت قبل، در خلال بحثی با فرزندم، زمانی که حال معنوی پیدا کردم، و از این می گفتم که ما در جنگ چنین نمازهایی، با چنین کیفیتی می خواندیم، و می گفتم که باور کنید که در خلال دعاهای دست چنین نمازهایی، به خواسته هایی دست پیدا می کردیم که، امکان انجام و وقوع آن در شرایط عادی نبود و... فرزندم در همین حین، بحث مرا قطع کرد و گفت، "پدرجان! اگر شما و مسئولین این کشور، به همان میزانی که زمان صرف چنین عباداتی و... می کنید، اگر به نسل خود و آیندگان این کشور فکر می کردید، الان وضع ما این نبود، که الان هست".

سخن این جوان مرا تکان داد و اشک جاری شده در چشمانم را خشکانید، و بعد با خود نشستم و حساب کردم، که اگر ماها، به جای این دو ساعتی که فقط برای نماز شب خود صرف می کنیم، در آن ساعات صبح که بهترین وقت برای تفکر و مطالعه است، و مناسب ترین زمان برای دریافت علوم است، و شرایط برای تفکر مهیاست، تنها و فقط در این زمان به آنچه او گفت فکر می کردیم، ایران الان شاهکار بود - گرچه دو ساعت فکر کردن میسر هم نیست و تنها چند دقیقه بعد از این که انسان شروع به فکر کند، افکار مزاحم پیش می آیند، و از روند فکری اش را فراری می دهند، و فکرش را غرق در مسایل و مشکلات خود می کنند - ؛ آری ما می توانستیم شاهکار منطقه و جهان باشیم، این جوان راست می گفت، ما همه چیز داشتیم، و می توانستیم تا اوج خود را بالا بکشیم.

الان در بحث قرارداد با چین سخن از این است که در ازای 300 یا 500 میلیارد دلار سرمایه گذاری در ایران، چینی ها به واقع ایران را 25 سال اجاره خواهند کرد، در حالی که تنها در خلال دوره ریاست جمهوری آقای محمود احمدی نژاد، ایران 700 میلیارد دلار تنها درآمد نفتی بی سابقه ایی داشت، که حرکتی در کشور نتوانست ایجاد کند.

البته همسرم دیدگاه خاص و جالبی در این زمینه دارد و معتقد است، روند حرکت جوامع انسانی به سوی توسعه، روندی بدون برو و برگرد است، و البته توسعه به سان تیغ هم هست، که ممکن است این حرکت حتی به نابودی ما منتهی شود، اما توسعه و پیشرفت یک امر اجتناب ناپذیر است، پس نباید در مقابل این تیغ ایستاد، و مقاومت کرد، بلکه بهتر است با روند آن همراه شویم، تا اولا از دم تیغ توسعه گذرانده نشویم، و دوم این که از مزایای آن نیز منتفع گردیم. مقاومت در مقابل روند توسعه، مثل جنگیدن مقابل تیغ سپاه چنگیز است، همانگونه که گُله به گُله، به مقابله با سپاه او می روید، سربازانت تلف خواهند شد، این نتیجه، در چنان جنگی اجتناب ناپذیر است. پس بیاید به جای مقابله با توسعه جاری در جهان، با آن همسو شوید، تا لااقل از مزایای توسعه و پیشرفت بهرمند گردید.

باید عاقل بود، این تفکیک خیلی سخته، ولی بسیار لازم و البته شدنی است، ما کشورمان را طی این قرارداد، برای 25 سال در اختیار چینی ها قرار خواهیم داد، و این خود عمر یک نسل است (هشتاد سال)، چرا که عمر مفید انسان ها همین 25 سال است، تا قبل از آن رسیدن به سن بلوغ که جسمی، جنسی، مالی و... است، و از آن بین 25 تا 50 زندگی واقعی انجام می شود، بعد از 50 سالگی به واقع مواجه شدن با عواقب این 25 سال است، که از مریضی و بیماری و یا حتی برخورداری هاست، که گریبانگیر انسان می شود، از این رو 25 سال، یعنی عمر مفید یک نسل، در واقع 25 سال یعنی 80 سال و عمر یک نسل است،

شما به واقعیت های موجود نگاه کنید، تحقیقات راجع به منابع ایران انجام شده، نفت و گاز و... چقدر داریم و کجاست، لذا همه می دانند که ما چه داریم و چه نداریم، نگاه چینی ها در حوزه جهانی هم، با ما متفاوت است چون چینی ها در اِشل جهانی نگاه، فکر و عمل می کنند و ما در مقابل آنان بسیار ناچیزیم، لذا در خلال این تفاوت چینی ها بسیار پخته تر به مسایل احاطه دارند و می نگرند و راهبرد می اندیشند و عمل می کنند.

یک مثال بزنم، شما ده هزار تومان سرمایه دارید، آنان ده میلیارد، پس برنامه و نگرش شما بسیار متفاوت از آنان خواهد بود. اینجاست که آنان از شما جلوترند، و بهتر می توانند برنامه ریزی و عمل کرده، و کار خود را پیش برند، آنها نیازهای بشر را برای دهه های آینده هم می داند، و ما در نیازهای روز خود هم، گیر کرده ایم، از این رو، می دانند که چگونه برنامه ریزی و عمل کنند.

او طوری می تواند شما را غارت کند، که منابعی که آیندگان نیز به آن محتاجند را نیز ببرد، که هنوز ما نمی دانیم چی هست و چگونه صرف خواهد شد، یک مثال بزنم، ما آنقدر در مراحل کودکیِ تفکر اقتصادی و زیستن در این دنیا قرار داریم که، 700 میلیون سال طول کشیده است، تا منابع زیر زمینی آب قابل شرب در زیر زمین کشورمان شکل بگیرد، ما تنها طی سی سال، همه این ذخایر لازم برای زندگی انسان و هر موجود دیگری را که روی خاک ایران می خواهند زندگی کنند را، مصرف کردیم، یعنی سرمایه صدها میلیون ساله را، به یکباره در جامی ریخته، و در زمان کوتاهی سر کشیدیم، و تمامش کردیم. وسعت دید ما به منابع خود این است و...

آن چینی که به درستی داعیه دار مقام اول جهانی است، و درست هم پیش می رود، می داند که منابعی که  از روز الست در کشور ما شکل گرفته چیست، و به چه درد خواهد خورد، و می داند چگونه آن را ببرد، او نیاز بشر آینده را هم می داند. درست است که در مقابل این وضع نمی شود مقاومت کرد، و باید با آنان همراه شد، ولی باید طوری زندگی کرد، که حداقل موجودیت ایران بماند، و در این دوره غارت، مردم ما حداقل لذت بهره مندی از این فروش کشور را ببرند، و از منافع توسعه برخوردار شوند.

برخی می گویند چین طی 25 سال منابع ایران را غارت خواهد کرد و می رود، ولی نکته ظریف اینجاست که چینی ها غارت خواهند کرد، ولی هرگز نخواهند رفت، چرا که آنها در این مدت 25 سال، چنان برنامه ریزی کرده، که ماندگار شوند، یک مثالی در این رابطه می زنم، زن در جامعه چینی یک کالا بی ارزش، و برای رفع نیازها، بدان نگریسته می شود، که تنها نقش جنس مولد را دارد.

بلافاصله بعد از انعقاد قرارداد، چینی ها بعنوان مثال 150 هزار پسر و دختر خود را وارد ایران خواهند کرد، و آنان را در جامعه ایران جاگذاری می کنند، و این تعداد در جامعه کوچک 85 میلیونی ایران، نقش های بزرگ را خواهند گرفت، و از طریق ازدواج با خانواده های منتخب ایرانی، ماندگار می شوند، و جامعه چینی های مقیم ایران را شکل خواهند داد،

شما می دانید که این ها شرکت های بزرگ و گسترده ایی را شکل داده و در سایه آن حرکت می کنند، که متخصصین کشور را از جوانان جذب می کنند، و از طریق مقررات ترجیح در استخدام و... مثلا به کسانی کار میدهند که با چینی ها ازدواج کرده باشند، این ازدواج ها را در خانواده های متنفذ کشور، که آنان نیز در امور صنعت، اقتصاد، سیاست و... کشور ذخیلند گسترش و نفوذ داده، و مادام العمر ماندگار می شوند، و بدین ترتیب، جامعه چینی ها در کشورما شکل خواهد گرفت، و برای سالها از آن بهره خواهند بود. 25 سال بعد از این حرکت، فرزندان دورگه ایرانی – چینی روی کار خواهند آمد، این یعنی همان زمانی که دیگر مدتی است که این قرارداد تمام شده، و این نسل جدید نبض اقتصاد، تجارت و... ایران را به دست می گیرند، و این روند ادامه می یابد و...

چنین روندی را نمی شود متوقف کرد، اما کارهایی هم می شود کرد که این روند را عکس کرد، مثلا آنچه مهم است این که باید با بازگشت به فرهنگ ایرانی، چنین نسل هایی را ایرانیزاسیون ساخت، و بدین ترتیب جامعه ایرانی را حفظ نمود، وگرنه با بدون هویت شدن نسل ها، دیگر ایرانی در کار نخواهد بود، که ایرانی بماند، و در دراز مدت، کشور از درون تهی خواهد گردید، پس روند توسعه و پیشرفت هزینه دارد، و غیر قابل اجتناب هم هست، اما باید نشست و فکر کرد و دروازه های فرهنگ را طوری گشود که متجاوزین به حدود کشور را در خود مستحیل نموده، ایرانیان را حفظ کرده تا ایران بماند.

متاسفانه سطح آگاهی مردم ما در این مسایل بسیار کم است، و اهل مطالعه نیستند و منابع مطالعه خوبی هم در خصوص آنچه در دنیا گذشته و می گذرد، ندارند از این روست که تحلیل آنان نیز از روند جاری، آبکی و سطحی است، و تنها به آیتم های اقتصادی توجه می کنند، که چینی ها نفت و منابع را در این 25 سال جارو خواهند برد، و از آن رد می شوند، در حالی که این تنها عارضه آمدن چینی ها در حجم مذکور نیست، و ابعاد دیگری هم در خود دارد، که سخت تر و شدیدتر است، و به موجودیت ایران لطمه خواهد زد.

چینی ها صاحب فرهنگ، علم، انگیزه و عملند، لذا در کنار ما که قرار بگیرند، می توانند خلا نقص های ما را پر کرده، و نسل جوان ما را جذب روند خود کنند، باید چشم باز کرد و از عوارض این جلوگیری کرد، لذا می شود گفت که، اگر چینی ها به ایران بیایند، شاید هم برای ایران مفید باشد، شاید هم نه، و دچار چنان وضعیت اسفباری هم بشویم، و این بستگی به خود ما دارد، که با این آمدن ها، چگونه برخورد کنیم، و بدانیم آنها در آخر و طی روند 25 ساله چه خواهند کرد، و جلوی عوارض آن را سد نماییم. نباید از توسعه گریزان بود، اما عوارض توسعه را باید درک کرد و مهار نمود."

   

 

[1] -  تاریخ هم نشانه هایی در این رابطه دارد، چرا که دین زرتشت وقتی گسترش یافت که از سوی حاکمان وقت ایران پذیرفته شد، یا دین اسلام وقتی در ایران شکل گرفته که در سایه شمشیر مبارزینش حاکمیت ایران را در دست گرفتند، و دینی در ایران شکل گرفت که حاکمانش بر آن معتقد بودند، چه دینی که حاکمان در بغداد یا در مرو (خلفای عباسی) بدان معتقد بودند، یا دینی که در قزوین و اصفهان  صفوی ها و... بر آن ایمان اظهار می داشتند.

این که سرداری با شجاعت نظر سیاسی خود را بی پرده بیان کند، اگر در پازل سیاسی گروه ها و جناح ها بازی سیاسی نکند، قابل تقدیر و نشان از آزادگی اوست، و هر فردی از احاد این ملت می تواند نظر خاص سیاسی خود را داشته، و آن را بیان دارد و این عین آزادی و آزادگی است؛

فارغ از بحث مضرات آلودگی و دخالت نظامیان در بحث های سیاسی کشور، که در نهایت امر بی برو و برگرد، منجر به دیکتاتوری، و حاکمیت نظامیان و یا باندهای سیاسی بی شناسنامه خواهد انجامید، و در جهان نرمال و مردم سالار، دخالت نظامیان در سیاست کشور، کاملا مردود و خارج از عرف است، و در کشورهایی با سیستم حکمرانی فاسد، همچون پاکستان، مصر، سوریه و... که نظامات دیکتاتوری و مافیای قدرت نظامیان حاکم است، چنین امری را به روشنی می توان دید، که اداره این کشورها در یک کودتای واضح و روشن، اما خزنده و گاه بدون خون ریزی عمومی، در دست نظامیان افتاده است و سیاسیون این کشورها که باید نماینده مردم کشورشان باشند، به دست نشاندگان، دست های پشت پرده سیستم نظامی کشور تبدیل شده و..، می توان این سبک کشور داری را دید.

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نیز بارها پدیده شوم دخالت نظامیان در سیاست و سیاستگذاری کشوری را مورد حمله قرار داده است، و او نیز بدین ترتیب موضع خود را در باب اسارت مردم خود در دست سیاست بازان، در باندهای مخوف نظامی را رسما و علنا روشن کرده و با چنین امری به صورت واضح مخالفت کرده است، چرا که مردم را "ولی نعمت"، و خود را "خدمتگذار" آنان می دانست و...

اما فارغ از تمام این بحث های مبنایی که تعیین کننده بهروزی و فلاکت ملت هاست، و این دو امر در نوع رویکردها نهفته است، و باید از نظامیان هر کشوری خواست، که دفاع از مردم خود را، که وظیفه اصلی آنان است را وا نگذاشته، و به روش های حاکمیت دیکتاتوری بر مردم خود نیندیشند، و امور سیاسی آنان را به خود مردم و نمایندگان آنان واگذارند، چرا که صاحبان کشور هماناند، و از همین لحاظ است که "میزان رای" آنان است که تعیین کنند، چه سیاستی بر کشور حاکم شود و...

و نظامیان به عنوان فرزندان یک ملت باید امانتدار قدرتی باشند که بعنوان حق الناس از سوی مردم در اختیارشان قرار داده شده، و این قدرت را در جهت جاری شدن خواست مردم خود بکار گیرند، نه دنبال کردن سیاست های تعیین شده در پستوی جناح های سیاسی قدرت که بدون شناسنامه اند، در حالیکه همچون احزاب قدرتمند عمل می کنند، بدون مرامنامه اند، اما هدف های مخفی خود را دارند، که اعلام  نشده است و... و در پشت شعارهایی مخفی می شوند، و نان خود را در تنور عمومی مردم می پزند، و همه را مطابق منویات دل خود، بدنبال خود کشیده، و قهقرا می برند.

اما با این قسمت از سخنان سردار یدالله جوانی، معاون سیاسی "سپاه" پاسداران "انقلاب اسلامی" موافق نیستم که "دیگر بلوک‌بندی شرق و غرب همانند گذشته وجود خارجی ندارد" [1] که به زعم ایشان لابد "شعار نه شرقی، نه غربی" نیز دیگر معنی و موضوعیت نخواهد داشت؛ که نقض همین نظریه، در سخنان ایشان آمده است، که مخالفین سیاسی خود را "غربگرایان" می نامد، که "غربگرایی" در مقابل "شرقگرایی" است که معنی می یابد و خود را نشان خواهد داد؛ و همین نقطه بود که عقلا در نسل انقلابیون اصیل، در غلتیدن در هر کدام از این گرایش های خارجی و بین المللی را مردود می دانستند، و با شعار "نه شرقی و نه غربی" به دنبال حفظ موازنه بودند، نه افتادن در یک شق سوم، که نیروی کشور را در مبارزه با این دو ضایع و مستهلک نمایند.

به نظر می رسد سردار جوانی در مسیر همان جریان سیاسی موسوم "دلواپسان" موضع گرفته، که اگر چنین باشد، سخت در مسیر اشتباه قرار گرفته اند، و اگر این سخنان را علیه جریان موسوم به "غربگرایان" بیان می دارد، باید گفت خود ایشان نیز در سمت مقابل، در جریان "شرقگرایان" قرار خواهند گرفت، چرا که، دلواپسان خود را مخالف ارتباط با غرب معرفی می کنند، و در راستای تقویت ارتباط با شرق قرار دارند، حال آنکه این نوع نگاه به شرق، نه چاره کار است، و نه ترمیم کننده مشکلات ایران، و این نسخه که ایشان می پیچند که "باید به سمت چین و روسیه حرکت کنیم"، خود نقض مقصود انقلاب و اهداف آن خواهد بود.

و دلسوزان این کشور سخت با این فرهنگ مخالفند، و آن را افتادن، اما از این سوی بام دانسته، و سردارانی از این نوع، با چنین دیدگاهی کافی است به عاقبت کشورهایی که با این رویکرد به دامن شرق افتاده اند نگاهی انداخته، خواهند دید که چنین کشورهایی "نه دنیا دارند و نه آخرت"، و ملل زیر یوغ شرق، هم عزت، هم استقلال و هم آسایش و پیشرفت خود را، در کنار چنین دیدگاهی از دست داده اند، و امروز به عبرت جهانی تبدیل شده اند،

هر چند که این گلایه از سرداری از "سپاه" پاسداران "انقلاب اسلامی" همواره وجود خواهد داشت که شما پاسداران چرا باید بندهای مصرح و مستتر در قانون اساسی را این چنین مورد حمله قرار دهید؟! و برای نابودیش خود پیش قدم شوید، چه وجه "جمهوریت" این نظام که در این سه دهه اخیر، به یک پوسته بی معنی و تشریفاتی توخالی، در حال تبدیل شدن است، و در سایه جاری شدن ایده ی ایدئولوگ هایی مثل مرحوم محمد تقی مصباح یزدی، و مجریانی مثل آقای احمد جنتی دیگر چیزی از جمهوریت نظام باقی نمانده و نخواهد ماند،

و اکنون بعد از عبور از بند مستحکم بنای جمهوری اسلامی یعنی "جمهوریت"، که در میان سکوت کامل "پاسداران" انقلاب اسلامی، صورت گرفت، این چنین این شعار پایه ایی دیگر انقلاب نیز، سست و از صحنه خارج می شود، آن هم توسط معاون سیاسی سپاه "پاسداران" که باید "پاسدار" انقلاب اسلامی و مبانی آن باشد، و هر روز این انقلاب از شعارها، و ارزش های اساسی اش که در منش بنیانگذار آن، و ایده ایدئولوگ های آن همچون شهید مرتضی مطهری و شهید محمد حسین بهشتی و... و قوانین برجای مانده از انقلاب تصریح شده، اما در سکوت و همراهی سپاه نقض می شوند، و از بین می روند.

اما در خصوص شعار "نه شرقی و نه غربی" باید گفت، این "نه" تصریح شده در آن شعار، به معنای در نغلتیدن در این دو بلوک است، که از همان اول هم، شاید مطالعه نشده و گاه بی معنی، به معنی نفی هر دو تفسیر شد، چرا که ما انسان ها در این جهان به هم پیوسته، که تنها خطوط مرزی سیاسی و مصنوعی، ما را از هم جدا کرده است، یک شبکه به هم پیچیده و در هم تنیده هستیم، و نه می توانیم شرقی ها را از نظر دور داریم، و به آنها نه بگوییم، و نه غربی ها را می توان جواب کرد، همانگونه که شمالی ها و جنوبی ها را نمی توان، نادیده گرفت.

البته به نظر می رسد متاسفانه در حملات ایدئولوژیکی کسانی که خود را "انقلابی" در نظر می گیرند هم دچار خطا شدیم، و انگار دچار پدیده "حمله زدگی" بی مرز و اندازه به غرب گشته ایم، و همین اشتباه ما را در کنار طالبان قرار می دهد، و در این زمینه شرق را وانهاده، از این رو تمام نگاه خود را متوجه "شکست غرب" کرده و به نوعی می رویم تا به عامل شرق در این رابطه تبدیل گردیم، در حالی که در بزنگاه های تاریخ این کشور، این تنها غربی ها نبودند که علیه منافع ایران قصورهای نابخشودنی داشته اند، و بلکه بلوک شرق نیز علیه منافع، امنیت، آسایش و حتی تمامیت ارضی این کشور و این مردم اقدامات خصمانه متعددی کرده اند.

 اگر امریکایی ها در کودتای 28 مرداد، حکومت مردمی و منتخب ملی دکتر محمد مصدق را از طریق کودتا برانداختند، این شرقی ها بودند که نیمه تمدنی شرقی ما یعنی افغانستان را به زیر سلطه خود کشیدند، و هنوز که هنوز است بعد از نزدیک به نیم قرن این ملت پاره تن تمدنی ایران، تاوان آن دخالت را می دهند و تمامی هم ندارد، و اکنون مردمان حوزه تمدنی ایران بزرگ، زیر یوغ جریان تروریسم بین الملل، جریان بی رحم و خشک مغز و وابسته به پاکستان و امریکا، یعنی طالبان افتاده است، و پر دور نباید رفت و پیش از آن، بسیاری از بهترین سرزمین های ایران را از مام میهن، همین بلوک مستبد و تمامیت خواه شرق جدا کردند.

امروز اگر شعار مرگ بر انگلیس را در نماز جمعه ها و راهپیمایی های ملی می بینیم، چرا که انگلیسی در جدایی بحرین و هرات نقش اساسی داشتند، در کنار آن این روس ها بودند که تمام قفقاز و آسیای میانه را از ما جدا کردند و در خباثت علیه ایران، هیچ گاه از هیچ حرکت دشمنانه ایی فروگذار نبودند، کاری که پوتین در عدم پذیرش رییس مجلس ایران، آقای قالیباف در سفر به مسکو کرد، که اجازه گرفتن یک عکس تبلیغاتی را هم به این میهمان خود نداد را، هنوز غربی ها نکرده اند.

اگر همین جنگ هشت ساله را هم که در سالروز شروع آن قرار داریم، در نظر بگیریم، این موشک های اسکاد، میگ ها، سوخوها، توپولف های و... روسی و... بود که بیشتر از هواپیماهای میراژ و سوپر اتاندار فرانسوی، ما را در روزهای سخت جنگ خسارتبار هشت ساله، مورد هدف قرار می دادند.

این است که به نظر می رسد ما برای تبدیل شدن به یک عضو مسئول و متعهد و آزاده در جهان باید در کنار حقیقت وجود شرقی ها و غربی ها، منافع خود را در دنیای انسانی استیفا نماییم، و البته در این راه به نظر می رسد غربی ها جنایت کمتری در حق مردم ایران مرتکب شده اند و اگر روزی ما را مجبور و مخیر به انتخاب در غلتیدن به دامن یکی این دو بلوک جهانی قدرت کنند، مسلما به حکمت و مصلحت است که به دامن غرب رفت، چرا که حداقل دنیای مردم ایران تامین خواهد شد، این در حالی است که در کنار دیکتاتوری، استبداد و بی رحمی شرقی ها، نه دنیا خواهیم داشت و نه عزت، و نه آخرتی.

در پس شعارهای به اصطلاح انقلابی چین و روسیه، گرچه امریکا ستیزی هست، اما این ستیز نه از سر انسانیت، و ارزش های انسانی، که از لحاظ رقابت سیاسی بین آنان است، و اگر در مقام مقایسه بین روسیه و امریکا بر آییم، روس ها جنایتکارترند. چرا که آنان علاوه بر سلطه خارجی به استبداد داخلی هم مبتلایند، ولی امریکایی ها تا حدود زیادی دمکراسی و رفاه را برای مردم خود به ارمغان آورده اند، کمی به حقوق بشر در داخل و خارج توجه دارند، اگرچه در خارج از کشور خود به دنبال سلطه اند. لذا در این امر هرگز نمی توان به این ضرب المثل پارسی پناه برد که "سگ زرد برادر شغال است"، چرا که هرگز غرب مثل شرق نیست، شرق هم استبداد داخلی است و هم سلطه خارجی، اما غرب حداقل از استبداد داخلی تا حدودی مبراست.

 

[1] - به گزارش دیده بان ایران؛ سردار یدالله جوانی معاون سیاسی سپاه با اشاره به عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای نوشت: "در سال‌های اخیر هرگاه دلسوزان واقعی کشور، برای حل مشکلات بزرگ اقتصادی ایران، سیاست منطقه‌گرایی و تقویت ارتباط و همکاری‌ها با قدرت‌های آسیایی چون روسیه و چین را مورد تأکید قرار داده و گام‌های عملی اولیه را در راستای این سیاست برداشتند، همگان شاهد بودند که غرب و غرب‌گرایان چگونه بر این سیاست تاختند! در حالی که نگاه به آسیا و تقویت همگرایی منطقه‌ای برای جمهوری اسلامی، شرط لازم برای پیشرفت اقتصادی به حساب می‌آید.

رفتار غرب و غرب‌گرایان در ماجرای سند همکاری‌های 25 ساله ایران و چین، نمونه‌ای برجسته از این رفتارهای مغایر با منافع ملی است. در سال‌های گذشته، این نوع موضع‌گیری‌ها در حالی انجام شده که اولاً دیگر بلوک‌بندی شرق و غرب همانند گذشته وجود خارجی ندارد، ثانیاً نگاه به آسیا و منطقه برای حل مسائل و مشکلات کشور، از یک منطق قوی برخوردار است.

خسارت‌ها و ضررهای تقویت رویکرد آسیایی ایران، نه متوجه منافع ملی، بلکه متوجه غرب و غرب‌گرایان خواهد شد؛ از همین رو آنان با آدرس غلط دادن، جمهوری اسلامی را به عدول از سیاست نه شرقی، نه غربی متهم کرده!، از سیاست درست منطقه‌گرایی یا آسیاگرایی کشور با عنوان سیاست شرق گرایی مغایر با شعارهای انقلاب یاد می‌کنند!"

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.