ایران گروگان انتخابات امریکا
  •  

27 مهر 1399
Author :  
نبرد انتخابات داخلی امریکا و تاثیر پذیری ما

در این دنیای تو در تو و به هم پیوسته، که ملت ها و دولت ها رگ به رگ و مویرگ به مویرگ، به هم پیوسته، و از همدیگر تاثیر مثبت و منفی می گیرند، ما طوری سخن از استقلال (انفکاک از دنیا) و تک روی در میان کشور های اطراف خود می کنیم که انگار در این جهان، تافته جدا بافته ایم، تقریبا با تمام همسایگان خود کم و یا بیش دچار مسایل و انباشت مشکل شده ایم، در ساختارهای منطقه ایی (همچون مجمع کشورهای عضو گروه شانگهای و...)، جایگاه شایسته و در خور ایران نداریم، با قدرت های درجه اول و دوم و سوم جهانی نیز شرایط روابط مان مناسب نیست، و این تنها معاهده های جهانی مثل برجام است که باعث شده، تا آنان کامل در کنار آقای ترامپ در کوران فشار حداکثری قرار نگیرند و حداقل کلامی هم که شده، گاهی با ما همنوایی کنند و...

در چنین شرایطی وقتی رییس جمهور! از راهبرد امام دوم شیعیان، و اینکه چگونه ایشان در تمکین به خواست مردمش به روش صلح دست یازیده، سخن می کند، [1] یک عده که تا پیش از این او را به سرنوشت خفه شدن در استخر فرح تهدید کرده بودند، اینک به اعدامش توصیه کرده و هر گونه حمله و توهینی را متوجه ایشان می کنند، [2] حال آنکه حمله کنندگان انگار خود را به بی اطلاعی می زنند که در اثر سیاست گذاری ها و حرکت کشور، و البته سیاست و حرکت رقیب، امروز دیگر سخن گفتن از تحریم، خطاست، بلکه کشور و این مردم مظلوم در "محاصره فلج کننده اقتصادی" گرفتار آمده اند، و شرایط کشور بسیار ناگوار است، پس چرا در چنین شرایطی حتی سخن از صلح هم بهایی سنگین از سوی جنگ طلبان و استمرار جویان داخلی در پی دارد، در حالی که اینجا همه چشم به انتخابات آتی امریکا دوخته اند، که مردم امریکا به کدام یک از نامزدهای دوگانه خود رای خواهند داد.

اما سوالی که وجود دارد این که آمدن کدامیک از آندو به کاخ سفید به نفع ایران است، آیا ترامپِ اهل معامله، که امریکا را در 4 سال گذشته ی ریاست جمهوری اش، با هر حیلتی که بود از جنگ با ایران و... باز داشت، بهتر است، یا بایدن که اگر بیاید ممکن است به برجام باز گردد؟ اما کارشناسان بر این عقیده اند که بین آمدن ترامپ و بایدن، تنها 10 و در خوشبینانه ترین حالت، تا 15 درصد برای ایران تفاوت وجود دارد، چرا که برای رفتن به میز مذاکره با امریکایی ها و معامله و بده و بستان، ایران چیزهای زیادی برای تبادل ندارد، و بسیاری از آنچه داشت، در مقایسه با اول ریاست جمهوری ترامپ، که متقاضی مذاکره بی قید و شرط با ایران بود، از دست رفت، و به نوعی فرصت سوزی شد، و برگ های زیادی را از انتفاع خارج کرد.

فراری بودن از مذاکرات مستمر و مفید، و فرصت سوزی های طولانی، و به قولی سیاست نه جنگ و نه مذاکره، در مقطع فعلی، و از تسخیر فاجعه بار سفارت امریکا در تهران، قطع طولانی خسارت بار روابط با امریکا و عدم عادی سازی روابط با آنان، و عدم مذاکرات مستمر و موثر طی بیش از چهار دهه، و تابو سازی از روابط عادی و عرفی با این کشورِ بسیار موثر جهانی، کارت های بسیاری را از ایران بی اثر کرد، و حال امروز در فردای انتخابات امریکا، تنها راه موفقیت مذاکرات ما با پیروز این انتخابات، و بن بست شکنی، تغییر سیاست ایران خواهد بود، حال آنکه در طول بیش از سه سال گذشته، و در کل در طول دوره 40 ساله انقلاب، برگ های دیگری داشتیم که می توانستیم با آن بازی کنیم، و نکردیم، و یا کردیم و اراده جدی برای حل این معضل روابط خارجی ایران وجود نداشت، و حال امروز باید تن به خیلی از مسایل داد.   

نُرم شکنیِ عرف جاریِ بده و بستان های مستمر بین المللی، شنای خلاف جهت رودخانه و... و از این دست خاص بودن ها، انگار خسارت پایان ناپذیر خود را همچنان به ما تحمیل می کند.

با توجه به شاخص های واقعی و خالی از خود بزرگ بینی و یا کم بینی حضور ایران در عرضه های مختلف بین الملل، و با توجه به اینکه این روزها در بود و یا نبود ما، امور روند خود را طی می کند، و مثلا مذاکرات صلح اعراب و اسراییل که از جمله موثرترین شاخصه جهت گیری های ما در سیاست خارجی است، و این که کار رقبای ما پیش می رود و...، در جنگ قره باغ رقبای منطقه ایی بدون نظر داشت ما، کار خود را می کنند و... آیا این شک برانگیز نیست که ترامپ که در زمان او امریکا یک تنه خود یک کشور و بقیه دنیا کشوری دیگر شده اند، در هر فرصتی در مبارزات انتخاباتی خود یک یادی هم از ایران می کند؟!! چه تناسبی بین قدرت و جایگاه ایران و امریکاست که اینقدر به یاد ما افتاده اند؟!! آیا ترامپ می خواهد ما را دست بیندازد،؟! یا این که می خواهد زمینه های تبلیغاتی را ایجاد کند که ایران تضعیف شده را، به طعمه ی بازی همیاران منطقه ایی اش تبدیل نماید؟!! تا هر بازی تحقیر آمیزی را بر سر ایران بیاورند؟! باید فکر کرد؛ شرایط بسیار حساس و شکننده است، نیاز به همفکری تمام ایراندوستان دارد، که باید فارغ از خواست ها و جهت گیری های سیاسی و داخلی خود (ایرانیان)، این کلاف سردرگم را شناخت، و تصمیمی ملی گرفت، نه تصمیمی جناحی و از روی منافع حقیر جناح های سیاسی موجود در عرصه حاکمیت کشور. 

[1] -  رییس جمهور در جلسه هیات دولت گفتند : "امام حسن (ع) امام صلح و پیوند بود، ایشان امامی بود که با ایجاد وحدت برای حفظ اساس اسلام، گام برداشت. وقتی برخی از اصحاب امام حسن (ع) آمدند با زبان معترضانه که چرا صلح کردید، چرا پیمان را امضا کردید، حضرت فرمودند، جامعه اسلامی که فقط شما ۱۰ نفر نیستید، شما ۲۰ نفری که این جا نزد من آمدید که فقط دنیای اسلام نیستید. من در مسجد رفتم برای مردم سخنرانی کردم و دیدم اکثریت قاطع جامعه صلح می‌خواهند و وقتی که مردم این را می‌خواهند، صلح را انتخاب می‌کنم. این راه امام مجتبی(ع) است. امام مجتبی به ما می‌آموزد که مرد جنگ باشیم به روز جنگ و مرد صلح باشیم به روز صلح. اگر در روز صلح، جنگیدیم و در روز جنگ، صلح کردیم، هر دو خطا و اشتباه است. به‌موقع باید بایستیم و بجنگیم و به‌موقع باید صلح کنیم"

[2] - رییس کمیسیون سیاست خارجی مجلس آقای مجتبی ذوالنوری در توئیتر نوشت : "جناب روحانی اگر برای توجیه مذاکره با دشمن، علت صلح امام حسن با معاویه را خواست اکثر مردم از امام ذکر میکنید! امروز اکثریت قاطع ملت ایران به کمتر از عزل و مجازات شما راضی نمی شوند؛ با منطق شما، رهبر انقلاب باید دستور دهند هزار بار شما را اعدام کنند تا دل مردم عزیز راضی شود. 16 اکتبر 2020" ، امام جمعه مشهد، آقای علم الهدی نیز  حمله خود را متوجه رییس جمهور کرده و گفته است که صلح امام حسن با معاویه نتیجه خواست اکثریت مردم نبود، بلکه خواص و آدم‌های سازگار با دشمن به امام دوم شیعیان خیانت کردند. روزنامه رسالت وابسته به موتلفه نیز در ۲۴ مهرماه، خطاب به روحانی نوشت که رئيس ‌جمهور نه سیاست می‌داند و نه دین می‌فهمد. حال انکه پیش از این آقای خامنه ایی نیز به این صلح در اردیبهشت ماه 1399اشاره داشته و در توئیتر خود نوشتند : "من معتقدم امام حسن مجتبى شجاع‌ترین چهره‌ى تاریخ اسلام است. او حاضر شد خود را و نام خود را در میان دوستان نزدیکش، فداى مصلحت واقعى کند و تن به صلح دهد براى اینکه دیدبانى اسلام و حفاظت از قرآن و هدایت نسلهاى آینده‌ى تاریخ را در موقع خود انجام دهد."

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (41)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

دوراهی بایدن در برابر ایران
Posted: 25 Mar 2021 09:18 AM PDT
مهدی نوربخش
بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی ایران گذشته، اما مشکلات سیاست خارجی ما در زمینه حل اختلافات کشور با غرب همچنان پابرجا مانده است. تصور و توقع آن بود که با آمدن بایدن، پس از دوران ترامپ و تحریم‌های «فشار حداکثری»، شرایط برای روابط دیگری بین ایران و آمریکا فراهم آید.
اگرچه شاید بتوان گفت که تنش بین کشور ما و آمریکا تا حدودی تقلیل پیدا کرده است اما دولت آمریکا عجله‌ای برای بازگشت به برجام از خود نشان نمی‌دهد و می‌خواهد با شروطی وارد این قرارداد بین‌المللی شود. اما چرا بایدن که خود و مردان سیاست خارجی‌اش نه ایران‌هراس و نه اسلام‌هراس هستند، می‌خواهند که کشور ما اول به برجام برگشته تا آمریکا به برجام بازگردد؟
در این شکی نیست که آمریکا در زمان ترامپ و در می سال۲۰۱۸ از برجام خارج شده و این قرارداد بین‌المللی را که حمایت سازمان ملل را پشت‌سر خود داشته زیر پا گذاشته است و کشور ما ایران اصولاً درخواستش برای بازگشت آمریکا به برجام منطقی و مشروع به نظر می‌رسد، اما دولت بایدن از ورود بی‌قید‌وشرط به برجام پرهیز می‌کند.
باید فرض کنیم که صحنه سیاست در دنیا همیشه با تغییرات روبه‌روست و کشور ما و دستگاه دیپلماسی آن باید این تغییرات را درک و برای آنها سیاست‌های درخوری اتخاذ کند. صحنه روابط بین‌الملل متأسفانه صحنه دستیابی به حق‌ها نیست، بلکه صحنه حفظ منافع برای هر کشوری است و در این چهارچوب باید از فرصت‌های ایجادشده استفاده بهینه کرد تا منافع ملی که زمانی با منافع اخلاقی یک کشور هم گره می‌خورند پاسداری شوند.
در این مقاله کوشش می‌شود که مشکلات دولت بایدن و آنچه این دولت را مجبور می‌کند که با شروطی به برجام بازگردد مورد ارزیابی قرار گیرد. بحث درون این مقاله یک بحث ارزشی نیست و نویسنده به دنبال این نیست که ثابت کند راهی را که آمریکا یا ایران در پیش گرفته‌اند کدام صحیح‌تر است.
این مقاله فقط برای روشن کردن مشکلات دولت بایدن در بازگشت بدون قید و شرط به برجام نوشته شده است تا برای خوانندگان داخلی روشن شود چرا دولت آمریکا از این کار امتناع می‌ورزد. در مقاله دیگری به مشکلات سیاست خارجی در کشور خودمان خصوصاً در رابطه با برجام خواهیم پرداخت.
بایدن و دوراهی سیاست خارجی
آمریکا پس از سال‌های طولانی، اکنون بر سر دوراهی یک انتخاب بزرگ در سیاست خارجی خود قرار گرفته است. جنگ جهانی دوم به رهبری آمریکا خاتمه پیدا کرد و جنگ سرد باز به رهبری آمریکا تا سال ۱۹۹۰ میلادی ادامه پیدا کرد و با همکاری گرباچف و ریگان پایان یافت.
برای مدتی جهان با رهبری آمریکا یک‌قطبی شد، اما در جهانی یک‌قطبی همه‌چیز تغییر پیدا کرده و آمریکا دیگر نمی‌توانست بدون فراهم‌آوری اجماع در بلوک غرب به رهبری خود در دنیا ادامه دهد. جهان یک‌قطبی از پایان دوران ریگان و خصوصاً در زمان ریاست‌جمهوری جورج اچ دبلیو بوش (۱۹۸۹-۱۹۹۳) شروع شد. نئوکان‌های آمریکایی از بوش خواسته بودند که آمریکا در دنیای یک‌قطبی شده تازه به فکر ایجاد نظم جدیدی برای جهان و روابط بین‌الملل باشد، اما او قبول نکرده و می‌خواست که تنش‌های بین‌المللی دنیای جنگ سرد فروکش کنند.
لذا وقتی جورج اچ دبلیو بوش (پدر) می‌خواست ارتش عراق را از کویت بیرون کند، نه‌تنها حمایت کشورهای غربی بلکه سازمان ملل متحد را نیز کسب کرد. دولت کلینتون (۲۰۰۱-۱۹۹۳) هم به میراث بوش برگشته و کوشش کرد تا برای تقلیل تنش‌های بین‌المللی تلاش کند و لزوماً از برتری نظامی آمریکا برای ایجاد یک نظام هژمونیک جدید استفاده نکند. او با حمایت از مسلمانان در سارایوو وارد جنگ با صرب‌های نژادپرست در اروپا شد تا دامنه تنشی که احتمال داشت به اروپا هم کشیده شود متوقف شود.

به دولت ایران پی‌در‌پی برای مذاکره و گفت‌وگو پیشنهاد می‌کرد. وزیر امورخارجه او خانم آلبرایت، تا مرز عذرخواهی برای کودتای آمریکائی- انگلیسی سال ۱۳۳۲ بر ضد رهبر فقید جنبش ملی ایران، دکتر محمد مصدق پیش رفت.

جورج دبلیو بوش (۲۰۰۹-۲۰۰۱) در زیر القای نئوکان‌های راست افراطی دست به یک قمار بزرگ در عراق زد؛ بدون آنکه حمایت بسیاری از کشورهای غربی و یا سازمان ملل متحد را با خود داشته باشد. او در این قمار سخت شکست خورد. او می‌خواست وانمود کند که دنیا همچنان یک‌قطبی مانده و آمریکا دستانش باز است تا از قدرت نظامی خود برای ایجاد یک نظم جدید جهانی خصوصاً در خاورمیانه بهره گیرد.

«خاورمیانه بزرگ» مفهومی بود که نئوکان‌ها برای تغییرات بنیادین در خاورمیانه انتخاب کرده بودند. لذا دخالت نظامی در عراق به‌عنوان اولین دخالت برای دخالت‌های بعدی از آن یاد می‌شد. شکست بوش در عراق تعداد زیادی را در جامعه فرهیخته سیاسی آمریکا بر آن داشت تا در مورد چالش چگونگی رهبری سیاسی امریکا در دنیا و در بلوک غرب بیندیشند.

بیماری کووید ۱۹ نشان داد که اگر یک نظام سیاسی نتواند امور داخلی و خارجی خود را خوب مدیریت کند، اگرچه آمریکا باشد، با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو می‌شود. این بیماری و اثرات آن در آمریکا و دنیا نشان داد چنانچه آمریکا بخواهد ادعای رهبری جهان را در سر داشته باشد، نمی‌تواند مشکلات دنیا را بدون مشارکت بقیه کشورهای جهان حل کند. آمریکا ۴درصد جمعیت دنیا را دارد اما ۲۵درصد بیماران کوویدی متعلق به این کشور و ۱۹درصد مرگ در اثر این بیماری در کل دنیا به آمریکا تعلق دارد.

اگرچه سیاست خارجی در صحنه انتخاب ریاست‌جمهور در مقایسه با اقتصاد نقش کمتری را بازی می‌کند، اما میراث (Legacy) سیاست خارجی یک رئیس‌جمهور برای انتخاب در دور دوم یا میزان محبوبیت و توفیق او برای دستیابی به اهدافی که دکترین سیاست خارجی او تدوین می‌کند بسیار بااهمیت هستند.

لیندن جانسون با جنگ ویتنام، نیکسون باز با جنگ ویتنام، کارتر با گروگان‌گیری کارمندان سفارت آمریکا در ایران، ریگان با ایران گیت، و جورج دبلیو بوش با جنگ عراق هویت موفقیت یا شکست‌شان را شکل دادند. با روی کار آمدن ترامپ، صحنه سیاست‌های داخلی و خارجی آمریکا دستخوش تغییرات بنیادین شد.

در صحنه سیاست خارجی، آمریکا در زمان ترامپ به نهادهای بین‌المللی بدبین شده، منافع آمریکا را حتی بر منافع کشورهای غربی و دوست ترجیح داده، در صحنه بین‌المللی به فکر بازی‌های برد-باخت افتاده، از دولت‌های دست راستی افراطی در صحنه بین‌الملل که با نهادهای دموکراتیک و قانونی سر آشتی نداشته حمایت کرده و نهایتاً وارد یک جنگ تجاری با چین و بسیاری از کشور‌های اروپایی شد.

آمریکا در زمان ترامپ اعتبار بین‌المللی گذشته خود را کاملاً از دست داده و بسیاری از دوستان این کشور به رهبری واشینگتن برای همکاری در حل مشکلات جهانی شک کردند. خروج ترامپ از قرارداد حفاظت محیط‌زیست و تغییرات اقلیمی پاریس، و از نهادهایی نظیر یونسکو و سازمان بهداشت جهانی بر این بی‌اعتباری افزوده و بر این شک دامن زده بود.

نخبگان سیاسی امریکا در مورد سیاست خارجی این کشور به دو گروه تقسیم می‌شوند. گروه اول اعتقاد دارد که آمریکا همچنان باید به رهبری خود در صحنه سیاست بین‌الملل ادامه دهد. این گروه بر این باور است که در صحنه روابط بین‌الملل، کشور دیگری نمی‌تواند خلأ و کمبود رهبری آمریکا را پر کرده و اگر آمریکا چنین نقشی را نپذیرد به منافع ملی و امنیتی خود ضربه می‌زند.

این گروه یک‌جانبه‌گرایی را تجویز کرده و مداخلات نظامی آمریکا برای حفظ منافع ملی و امنیتی خود را تشویق می‌کند. با مشاهده دولت‌های دست‌راستی پوپولیست و گرایشات استبدادی و ایجاد دولت‌های ترکیبی (Hybrid)، خصوصاً بعد از موج سوم، این کنش سیاسی بر این باور شد که کشورهای دموکراتیک می‌بایست به رهبری آمریکا یک بلوک در مقابل کشورهای استبدادی ایجاد کرده و نفوذ این‌گونه دولت‌ها را در سطح منطقه و روابط بین‌الملل محدود کنند. این کنش به بخشی از رئالیست‌ها و همه نئوکان‌ها تعلق دارد.

گروه دوم اعتقاد دارد که آمریکا باید منافع ملی و امنیتی خود را در حیطه محدودتری برای مکان و در زمان خاصی تعریف کند و به چندجانبه‌گرایی در سطح بین‌الملل و نهادسازی بین‌المللی برای حل مشکلات جهانی روی آورد. این کنش بیشتر مبنای فلسفه سیاسی‌اش لیبرالیسم سیاسی است و بر تغییرات اجتماعی و نقش مردم در ارائه نظر و اجماع در سیاست خارجی بسیار تکیه می‌کند.

در این گروه کسانی هستند که ادعا می‌کنند که در طول سه دهه گذشته آمریکا اهداف مختلفی که لزوماً به منافع ملی کشور ربط مستقیمی پیدا نکرده را دنبال کرده و این کشور باید از سیاست‌های دخالت در امور بقیه کشورها برای تغییرات دموکراتیک یا دفاع از حقوق بشر دست برداشته و بعضی حتی توصیه می‌کنند که آمریکا باید به‌طور مشخص و کامل از خاورمیانه خارج شود.

بایدن اکنون به دنبال زمینه برای ایجاد رهبری آمریکا در بلوک غرب و ایجاد اعتبار مجدد برای این کشور بعد از دوره چهارساله ترامپ است. اما رویکرد سیاست خارجی او بدون شک به دنبال چندجانبه‌گرایی و ایجاد اجماع در سطح بین‌المللی است. برگشت او به نهادهای بین‌المللی نظیر قرارداد حفظ محیط‌زیست و تغییرات اقلیمی پاریس و همچنین سازمان بهداشت جهانی نشان می‌دهد که او به دنبال استحکام نهادهای بین‌المللی است.

برخورد او با محمد بن‌سلمان در ماجرای قتل فجیع خاشقچی، و عدم به رسمیت شناختن او در حال حاضر نشان می‌دهد که حقوق بشر در سیاست خارجی آمریکا در زمان دولت بایدن به شکلی منظور می‌گردد. آمریکا در دوران چهارساله ترامپ با مقوله پوپولیسم و راست‌گرایی افراطی روبه‌رو شد. بایدن و دولت او بر خطر راست افراطی در داخل آمریکا و بیرون واقف بوده و نمی‌خواهند خطر جهانی این کنش فکری را نادیده بگیرند. لذا خطر این کنش در برآورد دولت بایدن باید بیش از آمریکا و در سطح جهانی دنبال شود. نتیجتاً دولت بایدن در سیاست خارجی خود توجه ویژه‌ای به مقابله با راست افراطی پوپولیست و نظام‌های استبدادی دارد.

چالش‌های داخلی و خارجی بایدن در مقابل برجام

۱٫ هنوز مشخص نیست که اگر دولت بایدن به کنش دوم یعنی چندجانبه‌گرایی، ایجاد اجماع جهانی، تقویت نهادهای بین‌المللی و‌… اعتقاد داشته باشد که گذشته او و تیم سیاست خارجی‌اش نشان می‌دهد که چنین است، چگونه می‌خواهد بر دیپلماسی و اصولاً کنش‌های دیپلماتیک در سیاست خارجی آمریکا تکیه کند.

از طرفی، بایدن اعلام کرده است که به روش‌های دیپلماتیک برای حل مشکلات آمریکا با بقیه کشورهای دنیا اعتقاد دارد اما به‌راحتی حاضر نشده است به برجام که دولت گذشته آمریکا آن را نقض کرده است، برگردد. در زمان عقد قرارداد برجام، دولت اوباما در مقابل مخالفان این قرارداد ادعا می‌کرد که این اولین قدم برای حل بقیه مشکلات آمریکا و غرب با ایران است. آمریکا به شکل یک پروسه برای حل اولین، برنامه هسته‌ای ایران، تا آخرین مشکلات، یعنی به‌عنوان مثال نفوذ یا دخالت نظامی کشور ما در سوریه فکر می‌کرد، اما بسیاری در ایران، به برجام به‌عنوان یک هدف نگاه می‌کردند.

کسانی که روی موشک‌های ایرانی بعد از عقد قرارداد برجام، شعار نابودی اسرائیل را حک کرده بودند، برجام برایشان آخرین مذاکره با آمریکا بود. سؤال اینجاست که اگر به‌جای ترامپ کلینتون در انتخابات سال ۲۰۱۶ آمریکا انتخاب می‌شد، آیا آن دولت نمی‌خواست که مذاکرات بعدی را با ایران شروع کند؟ دموکرات‌ها و دولت بایدن فکر می‌کنند که مذاکره با ایران به‌خاطر انتخاب ترامپ دچار یک وقفه بزرگ تاریخی شده است.

جمهوری‌خواهان به‌طور مشخص در گذشته و حال و گروهی از دموکرات‌ها در زمان حاضر برجام را یک قرارداد کامل نمی‌دانند و می‌خواهند که دولت بایدن با ایران خصوصاً برای مفادی که در این قرارداد به‌زودی شامل مرور زمان (Sunset Clause) می‌شود وارد مذاکره شود.

دموکرات‌ها فکر می‌کردند درصورتی‌که در انتخابات گذشته خانم کلینتون انتخاب می‌شد، فرصت‌های زیادی بود تا آرام‌آرام آمریکا و ایران بتوانند مشکلات خود را با یکدیگر حل کنند. اما چنین نشد و ترامپ در انتخابات پیروز شد و رابطه ایران و آمریکا وارد مرحله دیگری شد. بایدن ادعا می‌کند که با برگشت ایران به‌تمامی مفاد برجام، آمریکا حاضر است به برجام برگشته و مذاکرات بعدی را شروع کند و با ایجاد تغییراتی در این قرارداد برای رفع تدریجی تحریم‌ها اقدام کند.

برداشتن تحریم‌ها از کشور ما فقط در یک پروسه چندساله امکان‌پذیر است. در این پروسه می‌بایست بین دو کشور اعتمادسازی شود و اگر دولت بایدن بخواهد تمام تحریم‌های آمریکا بر روی ایران را ملغی کند، خصوصاً تحریم‌هایی که ترامپ زیر عنوان «تروریسم» بر ایران اعمال کرده است، باید با ایران مذاکره کند و به مخالفان این قرارداد نشان دهد که مشکلات دیگر آمریکا با ایران حل شده است.

بایدن برای جذب حمایت حداکثری در میان دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان راهی به‌جز مذاکره و رفع ابهامات موجود بین دو کشور ندارد. دولت آمریکا باید از اهرم مذاکره برای رفع مشکلات بین دو کشور استفاده کرد تا مخالفان برجام را راضی کند.

بایدن همچنین دو مشکل دیگر هم برای برگشت به برجام بدون تضمین مذاکرات بعدی بین ایران و آمریکا دارد.

اول؛ در حاشیه این قرارداد بین‌المللی تأکید شده است که اگر بایدن به برجام برگردد و بخواهد تمام تحریم‌های ایران را ملغی یا در بعضی تغییراتی ایجاد کند باید تا پایان سال ۲۰۲۳ به کنگره آمریکا رجوع کند. این کار فقط زمانی با مشکلات روبه‌رو نمی‌شود که بایدن بتواند با ایران تمام مشکلات آمریکا را حل کرده باشد. بدون تائید کنگره، ایجاد قانونیِ یک قرارداد با ایران امکان‌پذیر نیست. اگر چنین شد، قرارداد برجام این‌بار به دنبال مذاکرات بعدی به تصویب کنگره آمریکا می‌رسد تا رئیس‌جمهور بعدی نتواند آن را ملغی کند.

دوم؛ در سال ۲۰۱۵ جمهوری‌خواهان که اکثریت را در کنگره آمریکا داشتند قانونی را تصویب کردند به‌نام INARA. این قانون به کنگره اجازه می‌دهد که تمام قراردادهای رئیس‌جمهور در مورد انرژی هسته‌ای با کشور ما را مرور کرده و سپس اعلام‌نظر کند که آن را تائید می‌کند. اگر تائید نکرد باید بتواند در مقابل حق وتوی رئیس‌جمهور به‌اندازه کافی در کنگره رأی داشته باشد که در گذشته جمهوری‌خواهان نمی‌توانستند دوسوم آرا را برای عدم تائید هر قراردادی با ایران داشته باشند.

در مدت ۳۰ روزی که کنگره قراردادی را با کشور ما موردبررسی قرار می‌دهد، رئیس‌جمهور آمریکا نمی‌تواند هیچ‌گونه تغییری در تحریم‌ها ایجاد کند. بایدن کوشش می‌کند که در مذاکره با ایران جای ابهامی برای این‌گونه مخالفت‌ها در کنگره باقی نگذارد.

او تلاش می‌کند که خصوصاً در بسیاری از سیاست‌های خود، دشمنی جمهوری‌خواهان که اکنون در کنگره آمریکا اکثراً حامی ترامپ هستند را بر نیانگیزد. بایدن به دنبال مذاکرات بعدی با ایران است تا بتواند حمایت بخشی از جمهوری‌خواهان را کسب کند.

۲٫ در آمریکا و اصولاً تصور این است که جمهوری‌خواهان در سیاست خارجی بیشتر از دموکرات‌ها موفق بوده‌اند، به‌خاطر اینکه ابایی ندارند که با فشار یا تهدید نظامی به اهداف خود نائل آیند. در مورد ایران مثالی که بار‌ها زده شده، این است که کارتر دموکرات نتوانست گروگان‌ها را آزاد کند اما تهدید نظامی ریگان برای کشور ما بسیار ملموس بوده و به‌دنبال انتخاب ریگان، گروگان‌ها در سفارت آمریکا آزاد شدند.

دولت بایدن کوشش می‌کند که این تصور را از ذهن مردم آمریکا پاک کرده و با سیاست‌های خارجی خود اعلام کند که به‌خاطر تغییرات فعلی در سطح بین‌الملل، این‌بار دمکرات‌ها با کنش متفاوتی وارد میدان شده و کوشش می‌کنند که با تهدیدهای بین‌المللی جدید در مقابل منافع و امنیت آمریکا مصمم‌تر عمل کرده و از همه روش‌ها استفاده کنند.

از زمان انتخاب بایدن، به‌جز بمباران مواضع حشد‌الشعبی در ابوکمال، تابه‌حال جت‌های بمب‌افکن B-52 آمریکا چهار بار در آسمان خاورمیانه پرواز کرده‌اند. این جت‌های جنگی بمب‌افکن که می‌توانند بمب‌های اتمی هم حمل کنند، از خود آمریکا به‌سوی خاورمیانه پرواز کرده‌اند.

در زمان اوباما دولت عربستان سعودی دستانش در یمن باز بود به‌خاطر اینکه فکر می‌شد که بحران در این کشور به رقابت بین ایران و عربستان سعودی ختم می‌شود و نباید اجازه داد که خصوصاً بخش جنوبی یمن و تنگه باب‌المندب در زیر کنترل و نفوذ ایران قرار گیرد. بایدن نه‌تنها حوثی‌ها را از لیست تروریسم که ترامپ آن را اعمال کرده بود، خارج کرد، فروش اسلحه به عربستان سعودی را به تعلیق درآورده و با حمایت کامل از سازمان ملل متحد، به دنبال حل مشکلات در یمن است.

بایدن همچنین با ملک سلمان تلفنی صحبت کرده و هنوز محمد بن‌سلمان را به رسمیت نشناخته و از سازمان سیای آمریکا درخواست کرد تا گزارش خود در مورد فاجعه قتل خاشقچی که به‌وسیله محمد بن‌سلمان تدارک دیده شده بود را منتشر کند. انتشار این گزارش نشان داد که بایدن در شرمنده کردن حکام عربستان سعودی هم ابایی ندارد.

دولت بایدن در مورد چین و روسیه هم سیاست‌های متفاوتی را با اوباما و ترامپ در پیش گرفته است. در هفته اول ماه مارچ، دولت بایدن تحریم‌های جدیدی را بر روسیه به‌خاطر نقض حقوق بشر و دستگیری رهبر مخالفان این کشور، الکسیس ناوالنی وضع کرد.

همچنین، در یک صحبت تلفنی دوساعته با رهبر چین، شی، بایدن مسأله حقوق بشر اقلیت مسلمان اویغور در این کشور را به‌عنوان یکی از موضوعات مهم مورد بحث قرار داد. شایان ذکر است که سال پیش زمانی که کنگره آمریکا دولت چین را به‌خاطر نسل‌کشی مسلمانان چین محکوم کرد، وزارت امورخارجه کشور ما، این مصوبه کنگره آمریکا را محکوم و ادعا کرد که مسئله اویغورهای مسلمان چین یک مسئله داخلی است و به دولت چین مربوط می‌شود.

در بین کشورهای مسلمان‌نشین، اندونزی، بزرگترین کشور مسلمان‌نشین دنیا، تابه‌حال نسل‌کشی مسلمانان اویغور در چین را محکوم کرده است. دولت بایدن کوشش می‌کند که با طراحی سیاست‌های خارجی جدید، بخش عظیمی از مردم آمریکا را قانع کند که در روابط خارجی بسیار فعال و سیاست‌های جدیدی را اتخاذ کرده و دنبال می‌کند. مذاکره با ایران هم برای بایدن در همین چهارچوب قابل‌تصور و نشان از تغییراتی است که او می‌خواهد خصوصاً در خاورمیانه ایجاد کند.

۳٫ دولت ترامپ و دوران چهارساله رئیس‌جمهوری او تصورات بخشی از مردم این کشور را در مورد ایران تغییر داده است. انتخابات سال ۲۰۲۰ امریکا نشان داد که این جامعه در مورد سیاست‌های داخلی و خارجی این کشور کاملاً دوقطبی شده است. اختلاف آرای بین بایدن و ترامپ بیش از ۷ میلیون رأی نبوده است.

راست پوپولیست افراطی در آمریکا نه‌تنها در سطح سیاست‌های داخلی بلکه خارجی این کشور نیز توقعات و تغییرات جدیدی را وارد میدان بحث و نزاع کرده است. در این راستا، دولت جدید دموکرات کوشش می‌کند تا بخشی از مردم این کشور را از ترامپیسم جدا کرده و صحنه سیاست کشور را از تنش‌هایی که راست افراطی ایجاد می‌کند پاک‌سازی کند.

لذا بایدن مانند هر سیاست‌مدار دیگری در حزب دموکرات، نگران فراهم آمدن یک آلترناتیو در جناح راست افراطی این کشور در انتخابات آینده است. جمهوری‌خواهان در کنگره آمریکا از ترس ترامپ و اینکه او بتواند در بین هواداران راست افراطی خود برای آنها در انتخابات آینده دردسرساز باشد، از اکنون به دنبال ارزیابی سیاست‌های خارجی بایدن و انتقاد از آنها خصوصاً در مورد ایران هستند.

بایدن به دنبال آن است که در مذاکره با ایران بتواند حداقل بخشی از جمهوری‌خواهان معتدل را برای حمایت از سیاست‌های خود در مورد کشور ما قانع کند. او فشار حداکثری بر ایران را سیاست نادرستی می‌داند اما حاضر نیست بدون تعهد به مذاکرات بعدی، تمام تحریم‌ها را از کشور ما ملغی کند. میزان محبوبیت بایدن در ماه اول و اکنون به مرز ۶۰درصد رسیده که در تاریخ این کشور کم‌سابقه بوده است. نهایت محبوبیت ترامپ در چهار سال ریاست‌جمهوری او از مرز ۴۲درصد بالاتر نرفت.

بسته مالی کمکی ۱٫۹ تریلیون دلاری بایدن و دموکرات‌ها، حمایت بیش از ۷۰درصد جامعه آمریکا را همراه خود دارد. بیش از ۳۰۰ میلیارد آن به بیماری کووید، ۱۷۰ میلیارد آن به مراکز آموزشی و بقیه کمک‌هایی است که به مردم برای صرف مخارج زندگی و همچنین مشاغل اختصاص پیدا کرده است.

در یک قرارداد و با وساطت دولت بایدن، دو کمپانی جانسون و جانسون و مرک، امریکا، تا پایان ماه می ‌امسال، به اندازه همه شهروندان این کشور واکسن ضد‌کرونا ایجاد می‌کنند تا تزریق شود. بایدن به مردم آمریکا قول داده بود که در ۱۰۰ روز اول دولت او ۱۰۰ میلیون واکسن ضد کووید به مردم آمریکا تزریق شود. اما اکنون به‌جای تزریق یک‌میلیون واکسن در روز، تعداد واکسن تزریق‌شده در روز به مرز سه میلیون رسیده است. در اثر سیاست‌های مؤثر بایدن، بیماری کرونا در آمریکا سخت در حال کاهش است.

بایدن و دموکرات‌ها در سیاست‌های داخلی و خارجی اکنون دست بالا را دارند و نمی‌خواهند که راست افراطی در مقابل این‌گونه سیاست‌ها به هیچ شکلی بسیج شود. در مورد ایران، بایدن بار‌ها اعلام کرده است که به دنبال مذاکره برد-برد و پایان مخاصمات بین دو کشور است. برای او هرگونه مذاکره‌ای باید حمایت اکثریتی مردم آمریکا را به همراه داشته باشد.

مذاکره با ایران برای او بسیار مهم و حیاتی است به‌خاطر اینکه در زمان عقد قرارداد برجام، او معاون رئیس‌جمهور این کشور و حامی سرسخت این قرارداد بین‌المللی بوده است. او می‌خواهد برجام مجدداً زنده شود اما بدون مذاکره با ایران حاضر نیست به برجام برگردد.

۴٫ حضور روسیه و چین در منطقه خاورمیانه به پیچیدگی سیاست خارجی آمریکا افزوده است. آمریکا بیش از پیش خصوصاً برای ایجاد یک چتر امنیتی و ثبات در منطقه خاورمیانه سرمایه‌گذاری دیپلماتیک و نظامی خواهد کرد. چین تاکنون در سطح دنیا یک رقیب اقتصادی برای آمریکا و خصوصاً در این منطقه بوده است. خود چین نخواسته است تا با آمریکا در منطقه خاورمیانه وارد رقابت‌های نظامی شود. چینی‌ها از دوران جنگ سرد، رقابت تسلیحاتی و نهایتاً فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی درس‌ها آموخته‌اند.

چین در اسرائیل بندر تجاری می‌سازد و در عربستان سعودی پهپاد و تأسیسات هسته‌ای. اما بایدن به دنبال این است که اجازه ندهد شکاف‌های امنیتی در منطقه، چین را تشویق کند که در آینده کوشش کند این شکاف‌ها را پر کرده و با آمریکا در این منطقه وارد رقابت‌های نظامی شود. چین مانند آمریکا در دریای سرخ و در جیبوتی یک بندر نظامی دارد اما باز تأسیسات نظامی آمریکا در همین دریا هم از چین بسیار برتر است و آنجا هم چین به دنبال رقابت نظامی با آمریکا نیست.

آنچه چین و آمریکا را، هم در خاورمیانه و هم دریای سرخ متحد می‌کند حفاظت از امنیت تنگه‌های هرمز و باب‌المندب و ثبات امنیتی در این دو منطقه است. مادامی‌که آمریکا می‌تواند این امنیت را ایجاد کند، چینی‌ها وارد رقابت‌های نظامی با واشینگتن نخواهند شد.

اما مسئله روسیه در خاورمیانه برای بایدن مسئله دیگری است. به لحاظ نظامی روس‌ها کوشش می‌کنند غرب و آمریکا را در منطقه به چالش رقابتی بکشند. اما روسیه اصولاً توان اقتصادی به‌اندازه کافی ندارد لذا میزان چالش این کشور در مقابل غرب به‌خاطر بنیه اقتصادی بسیار محدود است.

دولت بایدن مجدداً به دنبال فعال کردن سیاست این کشور در مورد سوریه و حمایت از ثبات سیاسی در عراق است. بزرگترین مشکل روس‌ها در سوریه، ترکیه و بازسازی اقتصادی این کشور است. روس‌ها با اسرائیل بر سر آینده سوریه هم‌پیمان شده و پوتین اعلام کرده است که نگرانی امنیتی اسرائیل در سوریه را مشروع می‌داند.

به‌خاطر همین هم با دادن اطلاعات روسیه به دولت نتانیاهو، پایگاه‌های نظامی ایران در سوریه بمباران می‌شوند. شایان ‌ذکر است که روس‌ها در ۱۹ اسفندماه اعلام کرده‌اند که می‌خواهند یک نشست مشورتی با کشورهای آمریکا، چین و پاکستان و نمایندگان دولت افغانستان و طالبان برگزار کنند. در این لیست نامی از ایران نیست.

اگرچه رهبران ایران تمایل نشان می‌دهند که با روس‌ها روابط ویژه‌ای داشته باشند، اما پوتین نشان داده است که به دنبال چنین رابطه‌ای نیست و بیشتر تمایل دارد تا با اسرائیل و بقیه کشورهای عربی منطقه روابط خود را نزدیک‌تر کند. دولت آمریکا در زمان بایدن همچنین نمی‌خواهد که دست اسرائیل به لحاظ امنیتی در منطقه باز شود.

اگرچه بایدن روابط بین اسرائیل و کشورهای عربی منطقه را مانند کشورهای اروپایی تشویق کرده است، اما نمی‌خواهد اسرائیل در طرح‌های امنیتی منطقه نقش بزرگی را بازی کند؛ به‌خاطر اینکه خود این نقش به بی‌ثباتی امنیتی در منطقه دامن می‌زند. اگر اسرائیل با کشورهای عربی منطقه وارد قراردادهای امنیتی شود، آمریکا نمی‌تواند روابط گذشته خود را با این کشورها حفظ کند.

بایدن بر این باور است که اگر بتواند مشکلات خود را با ایران حل کند، کشور ما را برای شرکت در ایجاد طرح‌های امنیتی در منطقه تشویق نماید. اما اسرائیل به دنبال چالش سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران در منطقه خاورمیانه است و این‌گونه چالش و دشمنی نمی‌تواند به ایجاد ثبات در منطقه کمک کند.

لذا باید تصور کرد که بایدن در منطقه خاورمیانه بیش از ترامپ حضور پیدا می‌کند و اجازه نخواهد داد که چین و روسیه از شکاف‌های امنیتی منطقه بهره گیرند. در مورد بازسازی سوریه، هزینه بر‌آوردی تا سقف یک‌تریلیون دلار تخمین زده شده است. این هزینه از عهده ایران و روسیه خارج است. کمک‌های کشورهای غربی و کشورهای عرب‌نشین منطقه نقش بزرگی را در این بازسازی ایفا خواهد کرد.

اما این بازسازی بدون تبیین و حل مشکلات سیاسی این کشور خصوصاً در حیطه ساختار حکومتی آینده سوریه میسر نخواهد شد. اسد برای مدت زیادی نمی‌تواند در سوریه حکومت کند. آینده دولت و ثبات سیاسی در این کشور با بازسازی اقتصادی آن گره خورده است. دولت بایدن اجازه نخواهد داد تا این بازسازی بدون تصمیم برای آینده سیاسی سوریه شروع شود.

چرا مذاکره و پایان دادن به دشمنی با آمریکا ضروری‌ است

ابتدا باید دانست که کشور ما هرگز نمی‌تواند در همسایگی خود با کشورهای منطقه روابط بهتری ایجاد کند اگر نتواند مشکلات خود را با غرب و آمریکا حل کند. لذا ایجاد روابط ما با همسایگان از مذاکره با غرب می‌گذرد. آقای ظریف کراراً اعلام کرده است که کشور ما حاضر است با همسایگان خود وارد مذاکره شود، اما هرگز به دلیل عدم اشتیاق این همسایگان برای مذاکره اشاره‌ای نکرده است.

کشورهای عربی با غرب روابط‌شان بنیادین (Structural Relations) است. این به معنی این است که ارتش، اقتصاد، سیستم آموزشی و بازارشان کاملاً وابسته به غرب و در رابطه تنگاتنگی با اروپا و خصوصاً امریکا قرار دارد. آنها هرگز نمی‌توانند از اهرم شرق و چین برای فشار روی آمریکا استفاده کنند؛ به‌خاطر اینکه بافت سیاسی و اجتماعی جوامع این کشورها این اجازه را به آنها نمی‌دهد.

در گذشته در ازای دسترسی غیرمحدود آمریکا به منابع انرژی در این کشوها، واشینگتن ایجاد امنیت (Oil for Security) آنها را به‌عهده گرفته بود. اگرچه اکنون آمریکا به نفت خاورمیانه آنچنان نیازمند نیست، اما برای رهبری دنیای غرب مجبور است ضامن ثبات در منطقه خاورمیانه بوده و امنیت کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس را تأمین کند. لذا مذاکره با آمریکا برای کشور ما حیاتی است. اما برای اینکه به این موضوع و مهم بودن روابط کشور با همسایگان بیشتر پرداخته شود باید به روابط ایران و امارات در منطقه اشاره کرد.

در ژانویه سال ۲۰۱۶ سفارت عربستان سعودی در تهران مورد حمله قرار گرفت؛ اگرچه امارات روابط دیپلماتیک خود را با ایران تقلیل داد اما برعکس عربستان سعودی، بحرین و چند کشور عربی دیگر از این روابط محافظت کردند. در سال ۲۰۲۰ دولت امارات همراه با کویت و قطر برای مقابله با کووید ۱۹ به کشور ما کمک کردند.

محمدجواد ظریف بعد از این کمک، اعلام کرد که راه دیالوگ با امارات باز بوده و بازخواهد ماند. روابط اقتصادی ایران با امارات همیشه از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. در سال ۲۰۱۳ امارات ۹۶٫۷درصد کل صادرات شورای همکاری خلیج به ایران را از آن خود کرده بود. در سال ۲۰۱۵، شهروندان ایران حدود ۲۰۰ میلیارد دلار در امارات سرمایه‌گذاری کرده بودند.

این حجم از سرمایه‌گذاری در امارات توسط ایرانیان، امروز به بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار می‌رسد. در سال ۲۰۱۷، امارات بزرگترین مراودات تجاری را در سطح ۱۲٫۹ میلیارد دلار با ایران داشته است. یکی از مراکز مهم صادرات ایران، بندر فجیره در امارات است.

تا پایان دوران اوباما و بعد از عقد قرارداد برجام، دولت آمریکا امارات را به بهتر شدن روابط اقتصادی خود با ایران تشویق کرده بود. با خروج ترامپ از برجام و فشار دولت آمریکا، دولت امارات محدودیت‌هایی برای مراودات تجاری خود با ایران و ویزا برای ایرانیان قائل شده و حجم دادوستد بین دو کشور تا پایان سال ۲۰۱۹ به ۳٫۵ میلیارد دلار رسید.

به دنبال چند حمله به کشتی‌های تجاری در تنگه هرمز، امارات نمایندگانی برای مذاکره به تهران فرستاد. در پایان سال ۲۰۲۰، امارات صدور ویزا به شهروندان ایران را کاملاً متوقف کرد. توجیه دولت امارات ریسک‌های امنیتی بود. در بین ماه‌های مارچ و ژوئن ۲۰۲۰، صادرات ایران به امارات ۸درصد ازدیاد پیدا کرده و به یک میلیارد دلار رسید. ایران به بنادر امارات برای صدور کالاهای غیرنفتی خود به دنیا سخت نیازمند است.

ایران از طریق این بنادر می‌تواند به بازارهای کشورهای مرزی اقیانوس هند دسترسی پیدا کند. این بنادر همچنین در طرح کمربند و جاده چین برای ایران حیاتی به نظر می‌رسند. بنادر امارات کمترین هزینه را برای صادرات کشور ما فراهم آورده‌اند.

اما آنچه برای امارات به‌عنوان یک کشور با اقتصادی پویا در روابطش با ایران مهم است این است که کشور ما در مراودات تجاری خود منافع دیگر این کشور را مورد توجه قرار داده و از دریچه نظامی به امنیت منطقه نگاه نکند. به دنبال ایجاد روابط جدید امارات با اسرائیل، این کشور مورد تهدید و مذمت ایران قرار گرفت. اما آنچه نمی‌توان از آن چشم پوشید این است که ایران بیشتر از امارات به روابط خوب بین این دو کشور نیازمند است.

لذا کشور ما به روابط منطقه‌ای در همسایگی خود سخت نیازمند است و مادامی‌که مشکلاتش را با غرب و آمریکا از طریق دیپلماتیک و مذاکره حل نکند، حلقه‌های روابط با ایران در منطقه تنگ‌تر شده و کشور ما نمی‌تواند از مزیت‌های اقتصادی خود در رابطه با همسایگان خود استفاده کند.

آنچه باز باید موردتوجه قرار گیرد روابط چین و روسیه با همسایگان ما در این منطقه است. چینی‌ها بدون‌شک به دنبال آرامش و ثبات در منطقه خاورمیانه هستند و نمی‌خواهند روابط‌شان با این کشورها تحت‌الشعاع روابط با ایران قرار گیرد. در صورت پایان گرفتن تنش و دشمنی‌ها در منطقه خاورمیانه، بر حجم مراودات تجاری بین کشورهای همسایه افزوده خواهد شد و کشور ما با نیروی انسانی و منابع بالا و ممتاز خود در مقایسه با بقیه کشورهای منطقه، سهم بزرگی از این روابط تجاری را به خود اختصاص خواهد داد.

چه باید کرد؟

آمریکا در حال حاضر به آنچه در عراق اتفاق می‌افتد چشم دوخته است. عراق می‌تواند مدلی برای آمریکا و کشورهای غربی در این منطقه باشد. عراق از انتخابات سال ۲۰۱۸ میلادی در این کشور سیاست دیگری را به نخست‌وزیری مصطفی الکاظمی انتخاب و دنبال کرده است. عراق با این رهبران جدید می‌خواهد استقلال سیاسی خود را حفظ کرده، نهادهای دموکراتیک خود را قوت بخشد و با همه دنیا بر مبنای منافع ملی عراق رابطه برقرار کرده، وارد مراوده شود.

برخلاف ترامپ، بایدن می‌خواهد بر حجم نیروهای نظامی آمریکا در این کشور بیفزاید تا نیروی نظامی عراق با تعلیم و تجربه‌ای که کسب می‌کند، توان ایجاد ثبات سیاسی را در این کشور به‌دست آورد. برای اولین‌بار پس از سال‌ها، بایدن در سیاست خارجی آمریکا سخت به دنبال ایجاد ثبات در منطقه خاورمیانه است. بحثی که اکنون در آمریکا بین نخبگان سیاسی این کشور شکل گرفته چگونگی ایجاد ثبات در یک منطقه پرتنش جغرافیای مثل خاورمیانه است.

آنها اعتقاد دارند که اگر در کشور و منطقه‌ای ثبات وجود نداشته باشد، هزینه آن بی‌ثباتی را کشورهای مجاور و اروپا و آمریکا پرداخت می‌کنند. شش میلیون آواره سوری در دنیا هزینه بی‌ثباتی را در کشوری و در این منطقه به‌روشنی عیان کرده است. لذا راه‌حل آنها خارج شدن از یک منطقه بی‌ثبات نیست، که ماندن در آن و اهتمام برای ایجاد ثبات در آن است.

سفر پاپ فرانسیس به عراق و دیدار با آیت‌الله سیستانی، یک حرکت کاملاً حساب‌شده سیاسی برای این کشور به‌شمار می‌رود. عراق می‌خواست به دنیا اعلام کند که به دنبال تنش‌زدایی در منطقه، پایداری پلورالیسم دینی در سایه همزیستی مسالمت‌آمیز تمام ادیان در عراق و ایجاد مراوده با کل دنیاست. این پیام، راه را برای مراودات تجاری کشورهای اروپایی و آمریکا و همچنین سرمایه‌گذاری در این کشور باز می‌کند.

بسیاری از افراد، گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی مترقی و لیبرال در آمریکا از بایدن خواسته‌اند که به برجام برگردد. در بین نامه‌ای که در چند روز گذشته از طرف ۳۳ سازمان مترقی مردمی در آمریکا به بایدن نوشته شده است، نام ج استریت (JStreet) که یک سازمان یهودی طرفدار صلح بین فلسطینیان و اسرائیل است، به‌چشم می‌خورد.

بایدن در طول کمپین انتخاباتی خود صحبت بسیار قابل‌توجهی در کنفرانس ج استریت در مورد صلح در خاورمیانه ایراد کرده بود. بسیاری برخورد سیاسی بایدن را با عربستان سعودی و فاش کردن دست پیدای محمد بن‌سلمان در قتل فجیع خاشقچی را مورد ستایش قرار داده‌اند. بحث بسیاری این است که آمریکا نمی‌تواند نسبت به حقوق بشر در بسیاری از کشورها بی‌تفاوت مانده و مانند گذشته از دولت‌های استبدادی در منطقه خاورمیانه حمایت کند.

در چند روز گذشته نامه‌ای از طرف ۱۴۰ عضو مجلس آمریکا که ۷۰ نفر آنها دموکرات و ۷۰ نفر جمهوری‌خواه هستند به تونی بلینکن برای حمایت از یک مذاکره جامع با ایران نوشته شده است. این اولین‌باری‌ست که مذاکره با ایران و یک مذاکره جامع با کشور ما توسط گروهی از جمهوری‌خواهان پیشنهاد و از آن حمایت شده است.

این درست آن چیزی است که دولت بایدن در صحنه سیاست خارجی و رابطه با ایران به‌دنبال آن بوده است. آنچه اکنون می‌تواند قفل درب مذاکرات بین دو کشور را باز کند اعلام آمادگی ایران برای مذاکرات بعدی است. جو بی‌اعتمادی بزرگی بین هر دو کشور حکم‌فرماست. بایدن در هفته‌های گذشته از دولت‌های کره جنوبی و عراق خواسته بود که بخشی از بدهکاری‌های مالی خود را به ایران مسترد و تسویه کنند. او همچنین از شورای حکام درخواست کرده بود که از صدور قطع‌نامه‌ای بر ضد ایران در شرایط فعلی پرهیز کنند.

اگرچه نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی آن را به گونه دیگری تفسیر کرده بود اما از نقش دولت بایدن در این رابطه نمی‌توان چشم پوشید. آنچه می‌تواند آمریکا و ایران را به برجام برگرداند تعهد هردو کشور به مذاکره است.

هفته پیش وندی شرمن به سنای آمریکا رفته بود تا رأی تأییدی این نهاد را برای گزینش او در دولت بایدن و در کادر سیاست خارجی این کشور کسب کند. جمهوری‌خواهان خود را آماده کرده بودند تا این عضو دخیل در پروسه مذاکره برای دستیابی به برجام را موردانتقاد و نکوهش قرار دهند. جواب شرمن به آنها این بود که اوضاع سیاسی دنیا و منطقه خاورمیانه از سال ۲۰۱۵ و عقد قرارداد برجام بسیار تغییر کرده است. او اعلام کرد که به دنبال مذاکره با ایران و ایجاد تغییراتی در برجام است.

برای کسانی که در ایران وندی شرمن و نقش بسیار مثبت او را در پروسه عقد قرارداد برجام دنبال کرده‌اند، شاید این نگرش جدید شرمن بسیار مهم باشد. دولت بایدن به دنبال مذاکره در مورد مفادی از برجام و مذاکرات بعدی با ایران است. دولت بایدن مذاکرات بعدی را برای ایجاد ثبات در منطقه خاورمیانه بسیار ضروری می‌داند.

بایدن سیاست‌های متعادل‌تری را حتی در مقایسه با اوباما در منطقه خاورمیانه اتخاذ کرده است. مذاکره برای یک نتیجه برد-برد نه‌تنها به کشور ما کمک می‌کند که به تحریم‌های غرب و آمریکا بر کشور ما پایان داده و به اقتصاد ایران سامان دهد، که دست نیروهای مترقی را نیز در آمریکا در مقابله با راست افراطی بازمی‌کند تا از ایجاد صلح در خاورمیانه و خصوصاً حل مسئله فلسطین دفاع کنند. اشتباه گذشته را در مورد تضعیف کارتر نباید مجدداً تکرار کرد.

نباید اجازه داد که پای اسرائیل به معاهدات امنیتی منطقه باز شود و نهایتاً روابط اقتصادی ما هم با کشورهای همسایه تحت‌الشعاع تنش‌های بیشتری قرار گیرد. کشور ما اکنون به‌جایی رسیده است که مشکلات اقتصادی‌اش که بیشتر به تحریم‌ها مرتبط می‌شوند، توان آن را دارند که ثبات سیاسی و اجتماعی کشور را با چالش روبه‌رو کنند.

فرصت مذاکره با آمریکا در زمان بایدن شاید یکی از آخرین فرصت‌های کشور ما در این زمان باشد. اگر ما نتوانستیم مشکلات‌مان را با غرب و آمریکا حل کنیم، بدون‌شک یک اجماع جهانی بر ضد کشور ما شکل خواهد گرفت و تحریم‌های بیشتری بر ما تحمیل خواهد شد. نباید فراموش کرد که تحریم‌ها همیشه به تحریم‌های بیشتری ختم نشده و خصوصاً اکنون که اسرائیل وارد منطقه شده است، ممکن است به جنگ خاتمه پیدا کند.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

شاخ به شاخ با كدخدا!
سجادبهزادي
ارديبهشت ۱۳۹۲ بود كه روحانی در جمع دانشجویان دانشگاه شریف گفت" آمریکا کدخدا است با آمریکا ببندیم راحت‌تریم". روحاني مصصم بود كه بدون واسطه با كدخدا صحبت كند؛ زيرا كه در اين سالها هر كجا كه كدخدا راضي نبود ديگر قدرت ها وكشورهاي جهان نيز براي ما كاري نكردند.
نمونه بارز آن راه اندازي کانال مالی برای پشتیبانی تجارت با ایران موسوم به «اینستکس" بود كه توسط انگلستان، فرانسه و آلمان بعنوان سه کشور قدرتمند اروپايي راه اندازي شد؛اما چون كدخدا راضي نبود پس از چند سال تقريبا اين كانال هيچ دستاوردي براي ايران نداشت.
رئيس جمهور در همان اردي بهشت ۱۳۹۲ مذاكره مستقيم با كدخدا را به اين دليل مهم تر مي دانست كه از نگاه وي "بسیاری از اروپایی ها آقا اجازه می خواهند اما آمریکایی ها به قول معروف کدخدا هستند پس اگر با کدخدا ببندیم راحت تر هستیم تا اینکه به سراغ یک مقام پایین تر برویم."
وقتي به قول رئيس جمهور "با كدخدا نمي بندي" ظلم بر شما مضاعف مي شود و ديگران هم كاري برايت نمي كنند.مصداق بارز ديگر آن فروش بنزين ايران توسط آمريكاست.آمریکا ده‌ها میلیون دلار بنزین ایران را فروخت و سخنگوی وزارت دادگستری ایالات متحده اعلام کرد "فروش بیش از یک میلیون بشکه سوخت مصادره‌ای ایران به پایان رسیده و عواید آن به بنیاد قربانیان تروریسم در آمریکا خواهد رسید و یک نفتکش دیگر که هفته گذشته توقیف‌ شده و حامل نفت ایران است نيز در راه رسیدن به بنادر آمریکاست."
ما به خاطر توافق "برجام" ديگر تحت تحريم هاي سازمان ملل قرار نداريم اما چون كدخدا ازاين توافق راضي نيست كاري به سازمان ملل و دهها كشور عضو ندارد و به تنهايي ما را تحريم مي كند. تحريم پشت تحريم. بنزين ما كه براي كشور ما حكم يك كالاي استراتژيك و مرتبط با امنيت ملي دارد به سادگي توسط كدخدا مصادره مي شود و كشورهاي جهان اين دزدي دريايي را تماشا مي كنند.
اگردر جهان قدرت كافي نداشته باشي كدخدا به شما زور مي گويد وشما نيز بايد هزينه هاي زيادي براي اين زورگويي پرداخت كنيد.بر اساس انتشار برخي آمارهاي غير رسمي،ايران بعد از گروگان گيري كاركنان سفارت امريكا تا قبل از توافق نامه برجام، حداقل يك تريليون دلار زيان و ضرر مالي كرده است.
اكنون نيز كار به جايي رسيده است كه حتي حق رای ایران در سازمان ملل را نيز تعليق مي كنند. چند روز پيش بود كه به دنبال بدهی ۱۶ میلیون دلاری ایران در پرداخت حق عضویت در سازمان ملل ، دبیر کل سازمان ملل در نامه ای اعلام کرد "ایران به همراه ۹ کشور دیگركه غالبا كشورهاي فقير آفريقايي هستند حق رای در مجمع عمومی ملل متحد نخواهند داشت." نكته تلخ قصه اينجاست كه ايران مي خواهد بدهي خود راپرداخت كند اما به دليل تحريم هاي كدخدا نمي تواند منابع مالي خود را جابجا كند.
حالا ما دوباره مي خواهيم به برجام برگرديم وبا كدخدا مذاكره كنيم.دوباره برجام و نقطه سر خط. براي همه روشن است كه آمريكا ميز مذاكره را ترك كرد و ابتدا بايد او گام هاي برگشت به برجام را تسهيل كند وبه تعهداتش ذيل برجام عمل كند؛اما زور دست كدخداست. قصه كاملا برعكس شده است و وزير امور خارجه آمريكا از ايران خواسته است «اگر نسبت به حفظ برجام جدی است، فعالیت‌هاي خود را متوقف کند و بدون فوت وقت به تعهداتش ذیل برجام بازگردد.»
حال و روز ما و کدخدا شده است مثال آن ضرب المثلي كه مي گويد " بچرخ تا بچرخيم". ما شاخ به شاخ كدخدا كرديم و كدخدا هم در موارد زيادي كه برخی مصداق هاي آن در اين يادداشت آمده است به ما زور مي گويد؛ باید تدبیری اندیشید تا از زورگویی های کدخدا کاسته شود. جامعه ایران در وضعیت نابسامانی گرفتار است و با مشکلات فراوانی دست به گریبان شده است.

This comment was minimized by the moderator on the site

تئوری دوعدم +۱
Posted: 31 Jan 2021 05:19 AM PST
محمدعلی مشفق
بدون تردید تداوم تئوری عدم مذاکره و عدم جنگ و البته فاصله نگرفتن از این دو عدم و گام نگذاشتن در مسیر صلح و تعامل سارنده با دنیا امری است که سبب گردیده تا ساختن کشور و آبادانی ایران به فراموشی سپرده شود.

مهمتر اینکه برای جلوگیری و کاهش مکرروبی وقفه تحریم های امریکا حاکمیت تدبیری بازدارنده اتخاذ نکرده و کماکان با اصرار بر تداوم نظریه فوق، اقدامی جهت فیصله ندادن منازعه چهل ساله با امریکا به عمل نیاورده است. آن هم بدون توجه به خواست ملت و عدم استسفار از آنان که مستقیما باید تبعات تحریم ها را به جان بخرد و زبانشان هم هماره درکام باشد و سخنی هم به انتقاد نگشایند. لذا تردیدی نیست که عدم مذاکره و تداوم آن و تدبیر نکردن راهی برای برداشتن رنج و آلام مردم، در حقیقت استقبال از تحریم و تحمیل شرایط اسفبار فعلی بر ملت و کشور بوده و هست.

لذا باید بجای تئوری عدم جنگ و عدم مذاکره، تئوری عدم جنگ، اصالت دادن به مذاکره و عدم تحریم، جایگزین نظریه فوق گردد تا سالانه حداقل معادل ۲۰میلیارد دلار از ثروت کشور به جیب دور زنندگان تحریم و کاسبان تحریم و دلال ها و موافقان تحریم ها و مخالفان برجام نگردد.

بالاخره بزعم راقم این سطور، ایران در زمانه ما با دو مشکل اساسی و بنیادی روبروست. یکی عدم مذاکره با ملت و شهروندان و نخبگان خود، و دیگری عدم مذاکره و گفت و گو با دنیا مواجه بوده و هست و حاکمیت از مذاکره چنان تابویی ساخته اند که هرکس دم از مذاکره و صلح بزند متهم به همراهی با آمریکا و غرب، و هر کس از عدم مذاکره و موشک پرانی در مقابل دشمنان سخن بگوید از او به مثابه کنشی انقلابی و ارزشی و جهادی یاد می کنند.

در حالی که مذاکره کردن با دشمنان به منظور دفاع از منافع ملت نه تنها یک اصل است بلکه یک وظیفه ملی و میهنی است. بنابراین کسانی که نظریه پرداز عدم مذاکره و اصرار ورزیدن بر این تئوری ویرانگر هستند باید در مقابل فرو افتادن ایران به رده کشورهای فقیر و فقیرشدن ملت و کشور و هبوط ۶۰میلیون نفر به دریافت یارانه و انباشت و تلنبار شدن تحریم های پی درپی برگرده ملت، باید جوابگو باشند. اگر در زمان شاه آمریکا از طریق رژیم کودتایی و دست نشانده خود بر ایران و منابع نفت و… تسلط داشت. امروز متاسفانه آمریکا با تحریم هایش، به نوعی اقتصاد و پیشرفت ایران را هدف گرفته و به گروگان گرفته است.

به گونه ای که تصمیمات اقتصادی و حتی صدور دارو و انتقال میلیاردها دلار پول ایران در بانک های خارج از کشور، در وزارت خزانه داری آمریکا گرفته می شود و تحریم ها در واقع ریسمانی است که به گردن ملت ایران انداخته شده و امریکا هرجا که خاطرخواه اوست می کشد.

شگفتا که حاکمیت با پیروی از تئوری عدم مذاکره و عدم جنگ، برای رفع تحریم ها هم که شده، تدبیر و اقدامی بازدارنده اتخاذ نکرده است و همواره در مواجه با تحریم های پی درپی و رفع آن، با اصرار بر عدم مذاکره به نظاره ای تراژدیک نشسته است. لذا سبب گردیده که خسارت های صدها میلیارد دلاری به اقتصاد ایران و ایرانی تحمیل گردد و ایران عزیز در معرض فروپاشی قرار گیرد طراحان و حامیان نه مذاکره و نه جنگ و تندروهای دور زننده تحریم ها و کاسبان تحریم و بی وطن باید به ملت و تاریخ پاسخگو باشند نه اینکه بدان افتخار کنند و تصور کنتد که کاری انقلابی و کارستان کرده و یا می کنند.

منبع: صبح ما

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

آقای روحانی! این مسیر از پاستور نمی‌گذرد!
احمد زیدآبادی
من نمی‌دانم خداوند زمین ساختمان پاستور و آسمان آن را از چه آفریده است که هر کس مدتی ساکن و مستأجر آن می‌شود همان مقدار استعداد و واقع بینی قبلی‌اش را نیز از دست می‌دهد و نگاهش به واقعیات تیره و تاریک می‌شود!
نمی‌دانم چه اتفاقی باید در این کشور بیفتد تا ساکنان پاستور به این نتیجه برسند که راه تنش‌زدایی احتمالی با آمریکا از این ساختمان عبور نمی‌کند.از زمان مرحوم هاشمی تا کنون، هر رئیس جمهوری که در صدد برآمده است تا به زعم خود گرۀ رابطه با آمریکا را بگشاید، پس از یک دور هیجان کاذب در جامعه، عملاً از پس کار بر نیامده و بر سرخوردگی اجتماعی افزوده است.
با اینکه این تجربه چون چراغی بر ایوان تاریک سیاست ایران می‌درخشد، حسن روحانی گفته است:
"هدف ما این است که ایران در تعامل با جهان باشد و فشار تحریم را از دوش مردم برداریم و تحریم ظالمانه لغو شود. هر جایی، هر فرصتی برای این کار باشد ما اقدامات خود را انجام می‌دهیم و هیچ‌ کس حق فرصت‌سوزی ندارد".
از این سخنان چنین برمی‌آید که او می‌خواهد از فرصت پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا برای تشنج‌زدایی درروابط ایران و آمریکا سود جوید.
البته پیروزی بایدن را می‌توان فرصتی برای تشنج‌زدایی در روابط تهران - واشنگتن فرض کرد مشروط بر اینکه ارکان اصلی قدرت در ایران نیز آن را به صورت فرصت ببینند و الّا اگر این ماجرا فقط به چشم آقای روحانی و یاران او در پاستور به عنوان فرصت دیده شود، نه فقط فرصت نیست، بلکه سرابی است که بر بغرنجی و خامت اوضاع خواهد افزود.
تجربۀ سالیان دراز نشان داده است که هر نوع تعامل با آمریکا از حدود اختیارات و توان رؤسای جمهور خارج است و اینکه بگویند در این میسر "به نظرات رهبری هم توجه خواهد شد" چیزی از این معادله را تغییر نمی‌دهد.
واقعیت این است که تنها نهاد رهبری در ایران توان و قدرت تصمیم‌گیری نهایی در مورد این معضل را دارد. بنابراین اگر رهبری مخالف رفع تنش در روابط دو کشور باشد، به طور قطع از رئیس جمهور کاری در این جهت جز مغشوش کردن اوضاع برنمی‌آید واگر هم موافق باشد، استلزام منطقی آن تشکیل هیئتی به عنوان نمایندۀ تام‌الاختیار مجموعۀ نظام سیاسی و اعلام آن به صورت رسمی و علنی است تا هم جامعه نسبت به پایداری نتیجۀ آن امیدوار باشد و هم نیروهای درون نظام امکان کارشکنی در مسیر آن را نداشته باشند.
طبعاً رئیس جمهور می‌تواند نظر خاص خود را در این مورد با افکار عمومی و نهادهای تصمیم‌گیر صریحاً در میان بگذارد اما پیش انداختن خود برای امری که قدرت و توان آن را ندارد، فرصت‌سوزی هر فرصت بالقوه‌ای است که در این زمینه ممکن است ظهور کند.
بنابراین، اگر از آقای روحانی در مقام ریاست جمهوری کاری ساخته است به جای آنکه فضای هیجانی کاذبی در سطح جامعه برانگیزد و غوغای بی‌حاصل دوباره‌ای به پا کند، بهتر است وقت خود و دولتش را صرف مهار و کنترل شیوع بی‌سابقۀ ویروس کرونا در کشور کند تا مردم رنج کشیدۀ این سرزمین دسته دسته عزیزان خود را غریبانه تحویل گورستان ندهند!

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

حسن روحانی: برای لغو تحریم‌ها نباید فرصت‌سوزی کرد
حسن روحانی در تازه‌ترین سخنرانی خود با اشاره به انتخابات اخیر آمریکا گفت که هر جا ببینیم فرصت شرایط برای لغو تحریم آماده است، از این فرصت استفاده خواهیم کرد.
حسن روحانی رئیس جمهور ایران در جلسه هیات دولت گفت "هدف ما این است که ایران در تعامل با جهان باشد و فشار تحریم را از دوش مردم برداریم و تحریم ظالمانه لغو شود. هر جایی، هر فرصتی برای این کار باشد ما اقدامات خود را انجام می‌دهیم و هیچ‌ کس حق ندارد فرصت‌سوزی ندارد". او اضافه کرد که "از هر‌ فرصتی‌ که به نفع منافع ملی مردم و رفع تحریم باشد استفاده خواهیم کرد؛ این مسئله حزبی و جناحی نیست؛ البته هر گامی که بخواهیم برداریم به رهنمودهای رهبری توجه خواهیم کرد".

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

پیام شماری از رهبران سیاسی کشورها به جو بایدن
نیکولاس مادورو، رئیس جمهوری ونزوئلاگفت کشورش "همیشه آماده گفتگو و تفاهم با مردم و دولت ایالات متحده خواهد بود".
جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا، همسایه شمالی آمریکا، هم پیروزی جو بایدن و کامالا هریس را تبریک گفته و به همکاری با آنها ابراز امیدواری کرده است.
نارندرا مودی، نخست وزیر هند انتخاب آقای بایدن را "یک پیروزی چشمگیر" خواند و به کامالا هریس، که نیمی هندی است ، تبریک گفت.
آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان گفت که "اگر بخواهیم با چالش‌های مهم زمانه خود مقابله کنیم، دوستی دو کشور ضروری است".
الكساندر لوكاشنكو، رئیس جمهوری بلاروس که انتخاب دوباره‎اش با اعتراض‌ گسترده‌ای مبنی بر تقلب در انتخابات همراه شده است، نتیجه انتخابات آمریكا را "مسخره‌کردن دموكراسی" خواند.
اسحاق جهانگیری، معاون رئیس جمهوری ایراناما دیروز ابراز امیدواری کرد که "سیاست های مخرب آمریکا" با پیروزی جو بایدن تغییر کند. پیشتر اما آیت‌الله خامنه‌ای رهبر ایران گفته بود "در آمریکا رییس‌جمهوری که اکنون بر سر کار است و قرار است انتخابات را برگزار کند می گوید این، متقلبانه ترین انتخابات آمریکا است". آقای خامنه‌ای این وضع را "نمونه‌ای از چهره کریه لیبرال دموکراسی" خوانده بود.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

علم‌الهدی (امام جمعه مشهد) :«این برجام که یک کلاه ‌برداری به ‌تمام ‌معنا از مردم ما و یک سو استفاده جانور صفتانه از حسن نیت مسوولان ما بود، در زمانی انجام شد که دموکرات‌ها سر کار بودند.» آقای امام جمعه! کاسبان_تحریم و جنگ حق دارند از باخت ترامپ عهدشکن و قاتل سردار سلیمانی نگران شوند؛ شما چرا؟
مصطفی تاجزاده

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

مراحل سه‌گانه‌ی برنامه احتمالی بایدن برای ایران در صورت پیروزی در انتخابات
مرحله اول :
کاهش تنش‌ها و توافق محدود اولیه، شامل کاهش تحریم‌های بشردوستانه و پایان ممنوعیت سفر مقامات ایران، از جمله محمدجواد ظریف، به آمریکا، توافق منطقه‌ای بر پایه اصل «آرامش در برابر آرامش» و بازگشت دوجانبه به برجام طی یک فرآیند ۳۰ الی ۶۰ روزه یا ترتیبات هسته‌ای جایگزین آن.
مرحله دوم :
رایزنی با کنگره، ۱+۵، ‌اسرائیل و دولت‌های خلیج فارس ، که همزمان با مرحله‌ی اول آغاز می‌شود و در حالت ایده‌آل تا تابستان سال ۲۰۲۱ به نتیجه خواهد رسید.
مرحله سوم:
طراحی دو مسیر موازی برای مذاکرات جامع بلندمدت، که از پاییز سال ۲۰۲۱ آغاز خواهد شد. منظور از دو مسیر موازی آن است که از یک طرف، توافق جدید هسته‌ای با تمدید زمان بندهای «غروب آفتاب»، و بازرسی‌ها و دسترسی‌های شدیدتر مدنظر قرار خواهد گرفت، و از طرف دیگر، مذاکرات در مورد تحولات منطقه‌ای و برنامه موشکی آغاز می‌شود. به منظور ترغیب ایران، تلاش می‌شود این مذاکرات همزمان با این کشور، در سطح منطقه نیز پیگیری شود. در مسیرِ غیرهسته‌ای، تمام بازیگران کلیدی منطقه‌ای و حتی فرامنطقه‌ای، نظیر روسیه، چین، و اروپا، مشارکت خواهند کرد؛ در مسیر هسته‌ای نیز بر مشارکت گروه ۱+۵ و ایران تأکید خواهد شد.
منبع : برنامه مدون همکاری دوباره با ایران
نویسندگان: ایالن گلدنبرگ، الیسا کاتاالنو ایورس و کالی توماس
مرکز امنیت آمریکا نوین
ترجمه : هادی خسروشاهین

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

بایدن و ما
رحیم قمیشی
تنها برداشت من وقتی می‌شنوم "چه بایدن رئیس جمهور آمریکا شود چه ترامپ، به حال ما فرقی نمی‌کند" این است که قایق ما مقصدی ندارد و باد موافق برای ما بی‌معناست!!
در زمان‌های نه چندان دور، قدرت هر کشوری داشتن "سرزمین" بزرگ بود.
چند دهه بعد داشتن جمعیت بیشتر. تا همین پنجاه سال پیش، برخورداری از اقتصاد قوی‌تر، و شاید سی سال پیشتر، "تکنولوژی" منبع مهم اقتدار هر کشور بود.
اما امروز دیگر اینها نیستند!
یعنی منابع اصلی و مهم قدرت آنها نیستند.
تحولات سریع جهانی را باید درک کرد.
امروز اقتدار یک کشور معنوی یا معنایی شده‌اند، یعنی مثل قدیم نمی‌توان با مساحت، نفرات یا پول و اسلحه و یا حتی کارخانه‌ها و حتی دانشگاه‌ها قدرت یک کشور را سنجید.
اگر چه بسیاری از سیاستمداران ما با تفکراتی کهنه همچنان منابع قدرت را موارد بالا می‌دانند و در سیاستگذاری‌ها همچنان بر طبل جمعیت و سلاح و حوزه نفوذ جغرافیایی می‌کوبند.
بگذریم که گاه گمراه کننده‌تر، اتکا به سایر کشورهای قوی، همچون چین و روسیه را برای حفظ اقتدار وارد معادلاتشان می‌کنند. بگذریم.
در مبانی جدید علم سیاست منابع قدرت تغییر کرده‌اند؛
میزان پیوستگی حاکمیت و مردم
میزان رضایتمندی مردم از زندگی‌شان
احساس تعلق مردم به سرزمین‌شان و مشارکت آنها در تعیین سرنوشت‌شان
سطح و عمق آگاهی مردم
و توان تطبیق سریع با شرایط متغیر جهانی
امروز این‌ها پایه‌های واقعی قدرت یک کشور یا جامعه انسانی شمرده می‌شوند.
و البته اقتصاد، تکنولوژی، سلاح، جمعیت، سرزمین و پول، تا زمانی که در خدمت مولفه‌های معنایی ذکر شده باشند، قطعا مؤثرند و در غیر اینصورت هیچ تاثیری در اقتدار کشور نخواهند داشت.
اما این‌ها چه ارتباطی با انتخابات آمریکا داشت؟
برای کشوری ضعیف و بی‌برنامه هر تحولی در جهان تنها مضراتش دیده می‌شوند و خطراتش، اما کشورهای مقتدر و با برنامه، از هر فرصت جدیدی به منافع آن می‌اندیشند.
مگر می‌شود آمدن بایدن به سرِ کار، منافع مهمی برای ما نداشته باشد؟
مگر ممکن است با باقی ماندن ترامپ بر مسندش نتوانیم برنامه‌هایی برای بهره‌برداری از آن بریزیم؟
کشوری مقتدر و توانا در هر حال موفق است و از شرایط جدید بهترین استفاده را می‌کند.
کشوری که نتواند برای شرایط جدید برنامه داشته باشد، محکوم به عقب‌ماندگی است. محکوم به ضعیف شدن. محکوم به تکرار است...
آنچه در بالا گفتم الفبای کلاس‌های علم سیاست است که متوجه شده‌ام بسیاری از مقامات ما متاسفانه آنها را نمی‌دانند.
حال که احتمال بالا آمدن دمکرات‌ها و بایدن قوت گرفته، بهترین فرصت‌ها در اختیار ایران است. چهار سال طلایی.
کم کردن سطح اختلافات عمیقی که بی‌جهت دامنه‌دارتر شده و زیر بنای اقتصاد کشور ما را بشدت لطمه زده است.
تقویت برجام و استفاده از فرصت‌های آن برای سرمایه‌گذاری کشورها در ایران.
کاستن از قدرت‌یابی عربستان که با اتکا به جمهوری‌خواهان آمریکا، منطقه را تحت تاثیر قرار داده بود.
و نهایتا بستن پرونده‌های سوریه، یمن و عراق در دوره جدید و کاستن از هزینه‌هایی که می‌توان و ضروری است آن را صرف امور مهم داخلی کرد.
باز بر‌می‌گردم به سخن اولیه؛
قایق جمهوری اسلامی ایران باید مقصدش معین باشد، (مقصد واقعی نه کمک به همه مظلومان جهان!) جهت باد را ببیند، بادبانش را با محاسبات دقیق برافرازد و با توکل به خدا از ان نیروی باد بهترین بهره را ببرد.
اینکه بگوییم؛
برای ما مهم نیست باد کدام جهت است.
برای ما مهم نیست بایدن می‌آید یا ترامپ.
برای ما مهم نیست مردم چه می‌خواهند...
بی توجهی به مولفه‌های جدید اقتدار در جهان جدید و علم جدید سیاست است.
تکرار این سیاست‌های غلط یعنی پیشروی به سوی مرگ تدریجی
مردم امروز از ما زندگی می‌خواهند
انطباق با شرایط جدید جهانی می‌خواهند
پیشرفت و توسعه و زندگی شرافتمندانه
ریشه‌کنی فقر و مشکلات را می‌خواهند
و اینها ممکن نمی‌شود جز با استفاده واقعی از دانشمندان هر رشته
و اینکه بدانیم در جهان جدید هرگز یک نفر به تنهایی قادر به گرفتن تصمیم برای یک جمعیت بزرگ یا یک کشور نیست.
اگر گوش شنوایی باشد

This comment was minimized by the moderator on the site

وزیر اسرائیلی: بازگشت بایدن به برجام می تواند باعث جنگ ایران و اسرائیل شود
وزیر همکاری‌های منطقه‌ای اسرائیل چهارشنبه شب گفت، مواضع جو بایدن در مورد توافق هسته ای ایران (برجام) می تواند به جنگ بین اسرائیل و ایران منجر شود.
زاخی هانگبی گفت: "بایدن مدت هاست که علناً گفته است به توافق هسته ای با ایران باز خواهد گشت. من این را چیزی می دانم که در نهایت منجر به رویارویی اسرائیل و ایران خواهد شد." هانگبی گفت که او درباره بیشتر مسائل از جمله شهرک سازی ها نگران تاثیر پیروزی احتمالی بایدن نیست، اما ایران یک استثناء آشکار است.
وزیر همکاری‌های منطقه‌ای اسرائیل در مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی اسرائیل گفت که او، بنیامین نتانیاهو و بیشتر اسرائیلی ها، توافق هسته ای با ایران را که در سال 2015 توسط دولت اوباما امضا شد، اقدامی اشتباه می دانند. وی اظهار داشت: "اگر بایدن همچنان این سیاست را ادامه دهد، در نهایت یک تقابل خشونت آمیز بین اسرائیل و ایران در خواهد گرفت."
@IRANYARAN

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

پورمحمدی: شکست ترامپ از امدادهای الهی است
دبیر عالی جامعه روحانیت مبارز: انتخابات آمریکا، فروپاشی سیاسی و حیثیتی را برای بزرگ‌ترین دشمن ما رقم زد. از اینکه دشمنان ما با تحقیر صحنه را ترک می‌کنند خوشحالیم و این را از امدادهای الهی می‌دانیم

حسن روحانی، رئیس‌جمهور ایران پنجشنبه ۱۵ آبان در سخنانی در واکنش به انتخابات در آمریکا و پیشی گرفتن جو بایدن در برآوردهای انتخاباتی در سخنانی گفت: در این سه سال روزهای سختی بر دولت و ملت ایران وارد شد که نظیر آن را در تاریخ کشورمان سراغ ندارم. روحانی گفت: همیشه تحریم وجود داشته است ولی جنگ اقتصادی آن هم در شرایط کرونا این گونه نبوده است. آن آقایی که در کاخ سفید بود ، در دوران کرونا بی‌رحمانه تحریم و جنگ را تشدید کرد. آنها به هیچ اصول انسانی ، حقوق بشری و قوانین بین المللی پایبند نبودند ولی مطمئنم این ملت ماست که در نهایت پیروز می‌شود. او بار دیگر با تاکید بر اینکه "دولت دست هر کسی باشد مهم نیست" گفت: دولت آنها در برابر ملت ما تسلیم می‌شود.

This comment was minimized by the moderator on the site

کار جمهوری اسلامی با بایدن سخت‌تر از ترامپ است!
حضور جو بایدن در کاخ سفید تقریباً قطعی به نظر می‌رسد و بسیار بعید است که اعتراض دونالد ترامپ به روند شمارش آراء به جایی برسد. ترامپ دیر یا زود مجبور است نتیجۀ انتخابات را بپذیرد و به غائله خاتمه دهد.
ورود بایدن به کاخ سفید اما چه تأثیری بر ایران خواهد داشت؟ بسیاری از تحلیل‌گران بر این نظرند که با حضور بایدن در کاخ سفید، کار جمهوری اسلامی با آمریکا آسانتر می‌شود اما از نگاه من، به دو دلیل ماجرا دقیقاً معکوس است!
به نظرم اگر جمهوری اسلامی نخواهد در اسرع وقت با دولت جدید آمریکا وارد مذاکره و سپس مصالحه شود و در صدد تقابل با آن برآید، بدون شک سر شاخ شدنش با بایدن، بسیار سخت‌تر از منازعه با ترامپ خواهد بود.
ترامپ در عرصۀ بین‌المللی رهبری خودشیفته و تکرو بود و به دلیل رفتار و مواضعش، مورد انتقاد و بلکه نفرت بسیاری از محافل لیبرال و چپ در جهان قرار داشت. از این رو، رد درخواست او برای مذاکره از سوی ایران، کم و بیش با همدلی این محافل و بی‌تفاوتی بسیاری از کشورها همراه بود. پاسخ رد به بایدن اما بی‌نهایت سخت و دشوار است چرا که او احتمالاً از طریق رایزنی با متحدان آمریکا و اعضای شورای امنیت سازمان ملل، پیشنهاد مشخصی را به ایران ارائه خواهد کرد که پاسخ منفی به آن، می‌تواند سبب انزوای شدید در میان کشورها و برانگیختن خشم محافل لیبرال و چپ در سطح جهان و تحریک بیشتر افکار عمومی در داخل شود و راه هرگونه فشاری را علیه جمهوری اسلامی هموارتر کند.
دلیل دوم اما به رویکرد بایدن به مسئلۀ فلسطین باز می‌گردد. در واقع ترامپ با یک طرح صلح ناعادلانه و غیر قابل دفاع، کوشید تا کشورهای عرب را به عادی‌سازی روابط‌‌شان با اسرائیل متقاعد کند. این عادی‌سازی به دلیل نامنصفانه بودن معاملۀ قرن ترامپ، هم خشم فلسطینی‌ها را برانگیخت و هم سبب سرافکندگی پیدا و پنهانِ رهبران عرب پیشتاز برای عادی‌سازی رابطه، در افکار عمومی منطقه شد. بایدن اما می‌تواند با فاصله گرفتن از جنبه‌های مخربتر طرح ترامپ، هم خشم فلسطینی‌ها را فرو نشاند و آنها را به پای میز مذاکره با اسرائیل بکشاند و هم عادی‌سازی روابط را از امری شرمگینانه به موضوعی نه لزوماً افتخارآمیز اما دست کم به ماجرایی عادی و طبیعی تبدیل کند به طوری که اغلب کشورهای عرب و مسلمان با خیالی آسوده به این روند بپیوندند!
طبعاً در آن صورت، مقابلۀ جمهوری اسلامی با عادی‌سازی روابط کشورهای عرب و اسرائیل بسیار سخت‌تر و پرهزینه‌تر از امروز خواهد بود.
با این حساب، پیروزی بایدن برای هر که مفید باشد، برای جمهوری اسلامی با سیاست های کنونی آن، جز مشقت فزاینده چیزی ندارد.
احمد_زیدآبادی

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

طنزهای شبکه های مجازی در مورد انتخابات امریکا :
مصاحبه با جوان 15 سالۀ ایرانی در بارۀ انتخابات آمریکا!!
س: به نظر شما کی برندۀ انتخابات می‌شه؟
ج: اگه بایدن بتونه با همین فاصله نوادا را ببره آرای الکترالش به 270 تا می‌رسه و دیگه کار تمومه!
س: چطور مگه؟
ج: چون میشیگان و وینکانسین رو الان دیگه می‌شه به حساب او گذاشت و حتی نیازی هم به رأی پنسیلوانیا نداره!
س: رأی پنسیلوانیا فکر می‌کنی به ترامپ برسه؟
ج: نه لزوماً! چون کانتی‌هایی که هنوز رأیشون به طور کامل شمرده نشده و همینطور رأی‌های پستی، نزدیک شصت درصدش به بایدن می‌رسه و این اگه نتیجۀ نهایی را هم تغییر نده خیلی به هم نزدیک می‌کنه!
س: به نظرت ترامپ دیگه شانسی نداره؟
ج: می‌شه گفت نه! مگه معجزه بهش کمک کنه! او اگه کارولینای شمالی و جرجیا و حتی پنسیلوانیا را هم به راحتی ببره، باز به رأی نوادا نیاز داره و رأی آلاسکا هم کمکی بهش نمی‌کنه!
س: چی تو این انتخابات موجب تعجب تو شد؟
ج: راستش رأی فلوریدا برای من خیلی تعجب‌انگیزشد چون طبق نظرسنجی‌ها، بایدن اونجا حدود 12 درصد از ترامپ جلو بود اما با اختلاف 4 درصد به او باخت! عجیب بود که اسپانیایی‌تبارها به ترامپ رأ ی دادن البته شاید به دلیل سیاست او نسبت به کوبا و ونزوئلا و نیکاراگوئه خیلی هم عجیب نبود!
س: دیگه چی؟
ج: آریزونا هم به نظرم به ترامپ خیانت کرد! اگه اونجا به بایدن رأی نداده بودند ترامپ به دردسر نمی‌افتاد!
س: راستی تو تا حالا بیرجند رفتی؟
ج: نه! خیلی اهل مسافرت نیستم!
س: می‌دونی کجاست؟
ج: اسمش را که حتماً شنیدم! به گوشم آشناست! ببینم! تو لرستان نیست؟
س: نه اون بروجرده!
ج: خب راستش من هیچوقت جغرافیم خوب نبوده! تو راه مشهد به شمال نیست؟
س: نه اون بجنورده!
ج: چه اسمایی گذاشتن رو شهرا! همه شبیه همن! کی می‌تونه این همه اسم را حفظ کنه و از هم تشخیص بده؟
#احمد_زیدآبادی

"این چه وضح رای شمردنه؟ از ایران کمک می گرفتید، سال 88 این موقع ها ما کتک مون رو هم خورده بودیم".

"با توجه به پیگیری سنگین انتخابات آمریکا توسط ایرانیان و وابستگی شدید ما به نتیجه آن ...زین پس ایران به ایالت ۵۱ ام آمریکا تبدیل و نام آن به ایالت آویزونا تغییر یافت".

"نمیدونم این مسئولینی که دائم میگن نتیجه انتخابات آمریکا برای ما هیچ فرقی نمیکنه، چرا شب تا صبح بیدارن و دو بعد از نصف شب پیام میدن؟
بعضیا که تا دیروز بروجرد و بروجن و بجنورد رو قاطی می کردن حالا چنان از ویسکانسن و نبراسکا و پنسیلوانیا حرف می زنند انگار صد ساله گوسفنداشون تو مراتع ایالات آمریکا می چریدن و ما خبر نداشتیم."

زیر عکس ملانیا همسر ترامپ در حال شله زرد پختن نذری "آخرین تلاشهای ملانیا برای پیروزی در انتخابات"

"خار... های گاو چرون گرفتین خوابیدن، پاشید ... کشا رای ها رو بشمرید، ۸۵ میلیون نفر اینجا از دیشب تا الان نخوابیدن"

"خبر فوری ... ترامپ شکست را پذیرفت و به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمد."

"صرف نظر از نتیجه انتخابات امریکا، مهم حضور مردم امریکا پای صندوق رای هست، که مشت محکمی تو دهن خودشون (امریکای جنایتکار) زدن"

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

استقبال ایرانیان از انتخابات آمریکا، آن رویِ سکه ناامیدی و سرخوردگی از وضعیت اجتماعی خودشان است| ۱۱ آبان ۹۹
شاید اگر مریخی این روزها به ایران می‌‌آمد و شور و هیجان و استقبال ایرانیان از انتخابات آمریکا را میدید، تصور میکرد سفینه‌اش او را بجای ایران در کارولینای شمالی پیاده کرده. باورش نمیشد که بسیاری از ایرانیان حتی از خود آمریکایی ها هم بیشتر چشم به نتایج انتخابات آمریکا دوخته‌اند.
مریخی ما البته شاید متوجه نشود که شور و اشتیاق ایرانی‌ها نسبت به انتخابات آمریکا، آن روی سکه به بن رسیدن و غایت ناامیدی از شرایط و وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه خودشان است. از انتخاب‌های نظام خودشان که آبی گرم نشد و هیچ تغییر و تحولی بوجود نیامد. شاید در نتیجه انتخابات سرزمین دیگری اون سر دنیا، نور امیدی در تونل سیاه وضعیتی که در آن قرار گرفته اند پدیدار شود.
توئیتر صادق زیباکلام

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

ایران و انتخابات امریکا
عباس آخوندی
بی‌گمان انتخابات امریکا به عنوان یک قدرت بزرگ بر سرنوشت صحنه سیاسی جهان موثر است. به ویژه انتخابات 2020 که خطر بازگشت به مرکانتالیسمِ دوران استعمار را دربردارد. نکته‌ای که در ایران به آن کمتر توجه می‌شود، پدیده‌ای به نام ترامپ است. این پدیده تنها اولویت دادن به امریکا در سیاست‌گذاری ملی نیست بلکه تلاش در جهت تغییر رویکرد حاکم بر نظم جهانی به نفع روش‌های کاربست مستقیم زور و گرایش به سمت جنگ تجاری با سایر قدرت‌ها و ملت‌ها در سیاست بین‌المللی و یا به عبارتی مرکانتالیسم نو است. با شکست ترامپ این اندیشه از صحنه‌ی سیاست امریکا زدوده نخواهد شد، هرچند مانع‌های بزرگی پیشِ پای آن قرار خواهد گرفت. بنابراین، انتخابات امریکا زورآزمایی بین بازگشت به مرکانتالیسم خشونت‌بار دوره استعمار و گرایش به سمت آزادی نسبی مبادله در جهان است. هرچند امریکای دموکرات در مواردی در بزنگاه‌ها چشم خود را بر این آزادی بسته است. به هر روی، در کوتاه مدت به سبب تفاوت روش کاربست زور توسط هر یک از این دو نامزد و هم‌چنین گرایش جانبداری هر یک از این دو به آزادی مبادله در جهان تاثیر مستقمیمی بر صحنه سیاست جهانی خواهد داشت. هم‌چنان‌که هم‌اکنون اعلام نتایج مقدماتی انتخابات بر بازارهای سهام در جهان و ایران و ارزش پول‌های ملی داشته‌است. با در نظر داشتن این واقعیت در صحنه سیاست جهان، مستقل از رای‌آوری هریک از این دو نامزد ما باید سیاستی مستقل و مبتنی بر تامین منافع و امنیت ملی ایران داشته‌باشیم.
به یادآوریم که دو جنگ جهانی اول و دوم نتیجه کاربست همین سیاست از سوی قدرت‌های بزرگ جهان که تصور می‌کردند به‌تنهایی باید و یا می‌توانند منابع ثروت جهان را در اختیار داشته باشند، بود. و شکل‌گیری جامعه ملل (League of Nations) و بعدها تاسیس سازمان ملل را موجب شد که تا حدی امنیت جهانی را هرچند به نفع قدرتهای بزرگ تامین کرد. به هر روی، جهان آبستن حوادث بزرگی است که بسیاری از ابعاد آن برای ما روشن نیست. ولی، می‌توانیم مطمئن باشیم که مداخله‌های بزرگی در منطقه ما؛ چه در حوزه‌ی تمدنی ایران و چه در جنوب خلیج فارس و شمال افریقا رخ خواهد داد.
در این صحنه‌ی واقعی سیاست جهانی، همراه داشتن افکار عمومی ملت‌ها کم‌ارزش نیست. ما باید بر سیاست گفت‌وگو، حل صلح‌آمیز مناقشه‌ها و آزادی مبادله در جهان پافشاری کنیم و خودمان را در میان چرخ‌دنده‌های این ماشینی که به راه افتاده است نیندازیم. از این‌رو، داشتن سیاستی مستقل و مبتنی بر حقوق بین‌الملل، همکاری‌های حداکثری منطقه‌ای وهم‌چنین همکاری حداکثری با سایر قدرت‌های بزرگ جهان بر مبنای حفظ منافع ملی ایران راهکار است.
سه سیاست:
1- همکاری حداکثری با سایر قدرت‌ها اعم از قدرت‌های جهانی و یا منطقه‌ای و یا دستِ‌کم رفع خصومت با بسیاری از آنها شامل اتحادیه اروپا، چین و روسیه و همسایگان است.
2- رفع مانع‌های مبادله‌های مالی بین‌المللی و مشخصا الحاق به کنوانسیون‌های اف‌ای‌تی‌اف
3- حرکت به سمت آزادی مبادله‌های تجاری در جهان راهکار است.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

ما و بایدن
Posted: 31 Oct 2020 03:16 AM PDT
سعید حجاریان
تصور کنیم بعد از انتخابات ۱۳ آبان و اعلام شدن نتایج و پایان دعواهای مرسوم، جو بایدن به‌جای دونالد ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا انتخاب شود. این موضوع در ایران انعکاس زیادی خواهد داشت از جمله در روزنامه کیهان و سرمقاله آن. من در این یادداشت خود را به‌جای سرمقاله‌نویس این روزنامه می‌گذارم و سعی می‌کنم از زاویه دید وی به این انتخاب بنگرم. طبعا به‌دلیل اینکه نگارنده جایی در روزنامه کیهان ندارد، متن حاضر در جایی غیر از ستون کیهان منتشر می‌شود! مطلب مزبور چیزی شبیه متن زیر خواهد بود.
انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده در هر دوره، مع‌الاسف، بخشی از تحلیل‌ها و جهت‌گیری‌های سیاسی-اقتصادی کشور را به خود مشغول کرده است در حالیکه دولتمردان و سیاست‌مداران ایران التفات ندارند که مسئله مسئله‌ها برای جمهوری اسلامی ایران، کشور آمریکاست و نه رئیس کاخ سفید. از این رو، باید به این جماعت یادآور شد که بایدن و ترامپ از شروع رقابت‌های انتخاباتی برای ما تفاوتی نداشتند. در واقع، چه این می‌آمد و چه آن دیگری ابقاء می‌شد، سیاست نظام جمهوری اسلامی تغییری نمی‌کرد.
از این گذشته، نباید به دوگانه صوری دموکرات-جمهوری‌خواه رسمیت بخشید چرا که تجربه نشان داده است، دموکرات‌ها اساساً خطرناک‌ترند و نقش اوباما در آغاز تحریم‌ها مؤید این دیدگاه است. مضاف بر این، هر فردی که اندکی سیاست بین‌الملل و مناسبات آمریکا را درک کند درمی‌یابد که ترامپ حتی برای ما گزینه مناسب‌تری بود زیرا وی همواره به‌دنبال جنجال‌ بود اما اکنون بایدن ادعا کرده است می‌خواهد به برجام بازگردد و این خود، آغاز مصائب کشور در طلیعه گام دوم انقلاب است.
باری، ممکن است در این دوره جدید کشور دوباره به دام مذاکره بیفتد اما این‌بار جمهوری اسلامی ایران باید شرط‌های‌ خود را به آمریکا تفهیم کند و سپس وارد مذاکره شود.
چنانکه می‌دانیم پیش‌تر مایک پومپئو از شروط ۱۲گانه آمریکا سخن گفته بود. موضوعی که مذاکره را از محتوا خالی می‌کرد و صرفاً باعث می‌شد آمریکا منویات خود را به ما دیکته کند. اما، اکنون آن مسیر با بن‌بست مواجه شده و دوران اولدروم بلدروم‌ها به پایان رسیده است و نوبت ماست که برای بایدن شرط بگذاریم و بگوییم برای بازگشت به مذاکرات و معاهده برجام چه تکالیفی را بر عهده دارد. شروط ۷گانه ایران به شرح زیر است:
یکم) دولت آمریکا موظف است تمامی ضررهایی را که از قِبل عدم فروش نفت در چهارساله ترامپ به ایران وارد شده است، بدواً و در کوتاه‌ترین زمان پرداخت کند.
دوم) دولت آمریکا موظف است عدم‌النفع و ضررهای تمامی شرکت‌هایی که طی این مدت به‌دلیل تحریم‌ها و بازگشت آن‌ها ورشکسته شده‌اند یا بازار خود را از دست داده‌اند، پرداخت کند. همچنین باید ضرر و زیان کارگران تعدیل و یا اخراج شده این بنگاه‌ها را برعهده بگیرد.
سوم) آمریکا موظف به پرداخت آنی تمامی غرامت‌های ناشی از فوت افراد بی‌گناهی است که در اثر تحریم‌ دارو از قبیل داروهای بیماری‌های خاص، انسولین و همچنین فقدان لوازم تست کرونا از بین رفته‌اند.
چهارم) شهادت ناجوانمردانه سردار قاسم سلیمانی به‌عهده دستگاه نظامی آمریکاست. بنابراین این کشور باید آمرین و عاملین این جنایت و در رأس آن‌ها دونالد ترامپ را برای محاکمه به ایران مسترد دارد.
پنجم) آمریکا موظف است تمامی دارایی‌هایی بلوکه شده ایران را که در هر جای دنیا به‌دلیل تحریم راکد مانده‌اند، آزاد کند و علاوه بر این بهره و خسارت تأخیر تأدیه آن را بپردازد.
ششم) آمریکا می‌بایست ظرف مدتی کوتاه، تمامی نیروهای خود را از اطراف ایران اعم از عراق و افغانستان و… خارج کند و در یک کلام، خاورمیانه را ترک کند.
هفتم) آمریکا می‌بایست تحریم‌های اعمال شده بر متحدین منطقه‌ای ایران اعم از حزب‌الله، انصارالله و… را لغو نماید و از این پس در بازیگری منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران ایجاد اختلال نکند.
چنانکه در سطرهای فوق خواندیم، شروط ۷ گانه ایران صریح و به‌صورت عملیاتی پیش روی آقای بایدن است و این بار دولت آمریکاست که باید گامی به سوی حل مسئله بردارد. اما سخنی کوتاه با دست‌اندرکان سیاست خارجی و اصحاب مذاکره و توافق! مادام که شرط‌های ۷گانه ایران اجرا نشده است، هیچ فرد حقیقی یا حقوقی اعم از رئیس‌جمهور و وزیر خارجه حق برقراری ارتباط با هیچ مقام آمریکایی را ندارد چرا که تجربه نشان داده است، رئیس‌جمهور دموکرات در آمریکا دستکش مخملینی است بر دست چدنی این کشور!
در این میان ممکن است آقای بایدن صرفاً به بخشی از شروط فوق تن دهد در چنین وضعیتی و تا زمانی که حتی یکی از شروط فوق پذیرفته نشده باشند، راهبرد سیاست خارجی ما مطابق فرموده رهبر انقلاب «نه جنگ، نه مذاکره» خواهد بود.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

گروگان‌گیری در سفارت آمریکا
انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول که آن را بلعید
آبان 58 رسانه‌های جهان در تسخیرِ خبرهای تهران بود. ادوارد سعید شرق‌شناس و استاد دانشگاه کلمبیای آمریکا می‌نویسد ماه‌های طولانی بخش اصلی اخبار رسانه‌های آمریکایی درباره‌ی گروگان‌گیری بود. کانال تلویزیونی اِی.بی.سی آخر شب‌ها برنامه‌ی ویژه‌‌ای به نام «آمریکایِ گروگان» پخش می‌کرد. والتر کرانکیت در شبكه‌ی سی.بی.اس هرشب تعداد روزهایی که گروگان‌ها در اسارت بودند را یادآوری می‌کرد؛ مثلا «روز دویست‌و‌هفتادم». برنامه‌های سه‌دقیقه‌ای درباره‌ی تاریخ اسلام، مرور پرونده‌ی پزشکی شاه و... برنامه‌هایی بود که به مخاطب آمریکایی اطلاعاتی درباره‌ی دین و فرهنگ اسلامی می‌داد که: «چیزی بیش از یک برداشت ناقص و نادرست نبود. در این برنامه‌ها مردم ایران همواره به‌صورت افرادی مبارز، خطرناک و ضدآمریکایی مطرح می‌شدند.»(غرب و اسلام، ص160 تا 162)
حدود یک سال قبل، مردم ایران با حضورشان در خیابان‌ها انقلاب عجیبی را رقم زدند. یرواند آبراهامیان، تحلیل‌گر ایرانی مقیم آمریکا، می نویسد که شرق‌شناسان «جمعیت‌های خاورمیانه‌ای را همواره اسلام‌گراهایی ستیزه‌جو، متعصبانی دیوانه، مجانینی بَدوی، بیگانه‌هراس‌هایی بددل و بنیادگراهایی خشمگین تصویر می‌کنند که راهبَرشان، اگر عقده‌ی روانیِ طلب خودکشی از طریق شهادت نباشد، عقده‌ی آدم‌کشی است.» او از انقلاب ایران نمونه‌هایی ذکر می‌کند که این ذهنیت را تغییر می‌دهد؛ «تظاهرکنندگان در تهران حرکت می‌کردند، به شیشه‌ی بانک‌ها سنگ می‌زدند، اما نزدیک بیمارستان‌ها صدای‌شان را پایین می‌آوردند تا باعث اذیت بیماران نشوند... مغازه‌دارها شیرینی و آب پخش می‌کردند. گل‌فروش‌ها میخک می‌دادند تا تظاهرکننده‌ها بتوانند آن‌ها را به سربازان بدهند.» مردم به بانک صادرات سنگ می‌زدند اما دست به پول‌های نقد توی شعبه نمی‌زدند. او با اشاره به خشونت‌های محدود از سوی مردم می‌نویسد: «با در نظر گرفتن همه‌ی جوانب، در انقلاب ایران تمایل جمعیت به رفتارهای آرام و مسالمت‌آمیز بود.» انقلاب ایران در حال ایجاد تحولی در زمینه‌ی حضور مردم بود که در آن خبری که از اوباشی‌گریِ شدید كه به خاورمیانه نسبت داده می‌شد نبود. آنتونی پارسونز، سفیر وقت انگلستان در ایران، معتقد بود: «خبر از هیچ غارت و چپاول کورکورانه‌ای نبود، کار اوباش نبود. شاهکار شگفت‌انگیزِ سازماندهی، زمان‌بندی و نظم بود... من هیچ‌وقت مردم ایران را به اندازه‌ی چند ماه گذشته تحسین نکرده‌ام.» (مردم در سیاست ایران، ص83 تا 119)
این ویژگی‌ها در بسیاری از رسانه‌های جهان نیز بازتاب داشت و توجه متفکران را به خود جلب کرد. در روزهای انقلاب رسانه‌های آمریکایی علاقه‌ی چندانی به نشان دادن چهره‌ای متعادل از رهبر و مردم ایران نداشتند و به تعبیر ادوارد سعید: «تصویر آیت‌الله خمینی وسایل ارتباط جمعی را قبضه کرده بود؛ البته چیز زیادی از وی بیان نمی‌کردند الا این‌که وی سخت‌دل و لجوج، قدرتمند و عمیقا از دست آمریکا عصبانی است.»
آن‌ها مصداق چندانی برای درست‌نشان‌دادن قضاوت‌شان نداشتند که به ناگاه گروگان‌گیری در سفارت آمریکا به کمک‌شان آمد. طولانی شدن این بحران فرصت کافی برای شکل دادن افکار عمومی درباره‌ی انقلاب را به رسانه‌ها داد و ذهنیت جدید، ذهنیت مثبت پدید‌آمده از انقلاب را بلعید. ایرانی‌ها بدون قدرت رسانه‌ای حتی نتوانستند سابقه‌ی دخالت‌های آمریکا در ایران را رسانه‌ای کنند. ادوارد سعید می‌نویسد: «اظهارنظرهای پرسروصدا راجع به نیروهای آمریكایی با بزرگ‌نمایی‌ سمفونیکِ ماجرای گروگان‌گیری و بازگشت پیروزمندانه‌ی آن‌ها همراه گردید. قربانیان این حادثه مستقیما به‌صورت قهرمان‌ها و نمادهای آزادی درآمدند... گروگان‌گیرها هم به‌صورت عده‌ای حیواناتِ پست‌تر از انسان تصویر شدند.»(غرب و اسلام، ص 47 و 24)
همراه‌كردن افکار عمومی از مهم‌ترین مولفه‌های قدرت است. بدون قدرت رسانه‌ای برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی، باید از طولانی‌شدن کشمکش‌ها نگران باشید. انقلابی‌ها قصد رویارویی با دولت آمریکا را داشتند اما قدرت رسانه‌‌ها آن‌ها را در مقابل ملت آمریکا و دنيا قرار داد و افکار عمومی علیه ایران شد.
نکته‌ی‌ آخر این‌که جدا از تاثیر يا عدم تاثیر گروگان‌گیری در آغاز جنگ با عراق، می‌توان بررسی کرد آیا این موضوع بر بی‌تفاوتی یا همراهی افکار عمومی با حمله به ایران تاثیر داشت یا خیر. وقتی به‌عنوان یك مجرم در افكار عمومی جهان معرفی شوید سخت است كه كسی دلش برای مظلومیت شما بسوزد. سال‌هاست رسانه‌های رسمیِ كشور سرشار از تحلیل نقاط قوت تسخیر سفارت آمریکاست؛ اما نیازمند نگاه‌های نقادانه به این مساله و بسیاری از مسایل دیگر هستیم. به تعبیر یکی از سیاست‌مداران نمی‌شود تیر انداخت و بعد دورِ جایی را که تیر اصابت کرده دایره کشید و فریاد برآورد: خورد به هدف و بعد جشن پیروزی گرفت.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

ادامه فقر و فلاکت یا «چارچوب مدیریت خشونت»
Posted: 29 Oct 2020 10:36 AM PDT
محمد فاضلی
انقلابیون سال پنجاه و هفت که شعار «استقلال» سر می‌دادند فکر نمی‌کردند روزی چشم‌شان به ذهن و دست مردم آمریکا دوخته شود؛ از شعارها که بگذریم همه بدون استثنا چشم به انتخابات آمریکا دوخته‌اند. مردم هم می‌پرسند «چه می‌شود؟»
من معتقدم نتیجه انتخابات آمریکا متغیر تعیین‌کننده اصلی در درازمدت نیست. پیروزی جو بایدن در کوتاه‌مدت شرایط روانی ریزش قیمت دلار را فراهم می‌کند و نوعی فضای تنفس ایجاد می‌شود. بایدن و ترامپ فرق دارند و فکر می‌کنم بایدن گزینه بهتر است، اما همه چیز در نهایت به داخل بستگی دارد.
درگیری با آمریکا قطعا بر توسعه‌نیافتگی و بروز مشکلات و بحران اثرگذار بوده، هست و باید از این وضعیت خارج شد؛ شعارها را نباید جدی گرفت، سیاست‌مدار در همه جهان بخشی از کارش شعار دادن است اما بالاخره مذاکره هم می‌شود. اما ده‌ها کشور دنیا هستند که با آمریکا درگیر نیستند و رابطه هم دارند اما توسعه‌نیافته و در فقر و فلاکت دست و پا می‌زنند.
رابطه مناسب سازنده با جهان «شرط ضروری» توسعه است، اما شرط کافی نیست. تجربه برجام هم نشان می‌دهد حل مناقشه با آمریکا زمان‌بر است، فشردن یک دکمه نیست. حل این مناقشه چهل ساله، بعید است در کمتر از یک دهه امکان‌پذیر باشد. کاهش تنش با آمریکا برای کاستن از فشار بر مردم و اقتصادی که زیر بار در حال له شدن است، ضرورت دارد، اما برای تکلیف مسائلی نظیر چند مورد زیر که می‌شود آن‌ها را به بیست سی مورد هم رساند، در سیاست داخلی تعیین می‌شود.
️ یک. تعیین تکلیف نسبت ساختار واقعی قدرت با مشارکت مردم در تعیین سرنوشت سیاسی.
️ دو. نسبت میان مردم و صاحبان ابزار خشونت (نظامیان و …)
️ سه. پیشران‌های توزیع رانت و فساد (منهای فساد متأثر از تحریم)
️ چهار. نسبت مداخله ناکارآمد و بی‌کیفیت همه ارکان حکومت در اقتصاد و در نتیجه فقر و بیکاری و …
️ پنج. کیفیت سیاست‌گذاری اقتصادی، اجتماعی، محط‌زیستی و به‌طور کلی کیفیت نازل سیاست‌گذاری عمومی
️ شش. ناکارآمدی، کم‌توجهی و بحران در حکمرانی و سیاست‌گذاری و استفاده از منابع طبیعی و محیط‌زیستی
️ هفت. حکمرانی مبتنی بر نظام اداری و بوروکراتیک فرسوده، جزیره‌ای، سنگین، پرهزینه، ناکارآمد و فاسد
️ هشت. سرنوشت رسانه و گردش آزاد اطلاعات.
حرکت در مسیر اصلاحات منجر به بهبودهای اساسی در این موارد، تحت تأثیر مستقیم و تعیین‌کننده مذاکره با آمریکا (بالاخص در کوتاه‌مدت) یا حل مناقشه با آمریکا در درازمدت قرار نمی‌گیرد. مسأله مهم‌تر از این است.
مسأله مردم و حکومت‌ها در همه جهان و در تاریخ، رسیدن به توافق با «حکومت به‌مثابه سازمان اعمال خشونت سازمان‌یافته» است. حکومت تنها سازمانی است که قدرت اعمال خشونت دارد و حق اعمال خشونت (قضایی، نظامی، امنیتی، بوروکراتیک) را هم برای خودش قائل است و حاضر به شریک شدن این سازمان و حق با دیگران نیست.
مردم و حکومت رابطه‌شان را چگونه چارچوب‌بندی کنند که حکومت خشونت را خودسرانه و خلاف منافع مردم و صرفاً برای تحقق منافع افراد، گروه‌، گروه‌های خاص به‌کار نبرد؛ و مردم نیز با پایبندی به آن چارچوب، ضمن پیشبرد منافع شخصی مشروع، کارکردهای حکومت – حفظ امنیت و … – را مختل نکنند.
هیچ حل مسأله، سیاست درست، اصلاح یا پیشرفت مؤثری بدون شکل‌گیری توافق بر سر سازمان دادن چارچوب و شیوه اعمال خشونت که زندگی را در چارچوب مشخصی پیش‌بینی‌پذیر سازد، امکان‌پذیر نیست. کاهش تنش با آمریکا دغدغه امنیتی حکومت را کم می‌کند اما راه‌حل تعیین‌کننده برای تدوین چارچوب «مدیریت خشونت حکومت» نیست.
وضع فعلی اکثریت مردم – حداقل شصت درصد – را به فقری کشانده که مجلس می‌خواهد ماهی صد‌وبیست هزار تومان به آن‌ها کوپن بدهد، پس تأمین‌کننده منافع مردم نیست. کشور با تداوم این وضع به فقر و فلاکتی می‌رسد که قدرت حکومت در نظام بین‌المللی کاهش یافته و موجودیتش را به خطر می‌افتد و در بعد داخلی، حکومت کردن بر یک مشت جمعیت فقیر، درمانده و در کمین انتقام گرفتن را نصیب حکومت می‌کند.
آن‌چه باید به روشنی درباره آن سخن گفت، رسیدن به توافقی میان مردم و حکومت برای سامان دادن به چارچوب مدیریت خشونت است، که در آن چارچوب، مردم برای دنبال کردن منافع مشروع‌شان با اعمال قدرت خودسرانه خشونت مواجه نشوند؛ و حکومت نیز از مسیر ممکن شدن اصلاحات منجر به افزایش قدرت ملی، از آن نفع ببرد.
ترامپ یا بایدن در این چارچوب، مسأله فرعی است. رسیدن به چنین چارچوبی، ظرفیت مذاکره با آمریکا را هم افزایش می‌دهد. زمان دقیق‌تر خواندن متون «مطالعات گذار» (Transition studies) شاید همین الان باشد.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

این استقلال نیست که عطسه ترامپ ارزش پول ما را تعیین کند
دکتر اسفندیار خدایی
استقلال این نیست که ترامپ با یک پیام توییتری، اقتصاد و معیشت و درآمد مردم ما را در تنگنا بگذارد و فقر و فساد و فحشا برای ما به ارمغان بیاورد و ناموس و شرفمان را به بازیچه گیرد. رئیس‌جمهور آمریکا کدام کشور جهان را می‌تواند به این راحتی، آماج تحریم و تهدید و توهین قرار دهد و هیچ هزینه و عوارضی هم برایش نداشته باشد.
استقلال این نیست که بیش از چهل میلیارد دلار ما در بانکهای کشورهای دوست و بعضاً هم‌پیمان ما نظیر چین و عراق و هند و ترکیه و... بلوکه باشد اما به دلیل تحریمهای بانکی آمریکا قادر به استفاده از آنها برای درمان زخمهای ملت نباشیم؛ آن هم در این روزهای تنگ کرونایی و تحریمها.
استقلال این نیست که انتخابات 2020 آمریکا برای مردم ما سرنوشت‌سازتر از انتخابات 1400 خودمان باشد. استقلال این نیست که ملت ما با حسرت به دست رای‌دهندگان آمریکایی چشم بدوزند که کدام نسخه را برای سفره و زندگی ما می‌پیچند. اما همین انتخابات برای مردم آمریکا چنان بی‌اهمیت است که نیمی از آنها حتی پای صندوق رای نمی‌آیند. امروز سرنوشت کدام کشور دنیا، بیش از ما، به انتخابات آمریکا وابسته است؟
استقلال این نیست که فرزندانمان در آرزوی ترک کشور و حضور در کارخانه‌ها و دانشگاههای آمریکا و اروپا لحظه‌شماری کنند. اما هیچ آمریکایی، اروپایی یا حتی آفریقایی برای زندگی و کار در کشور ما تمایلی نداشته باشند. مگر سرزمین ما چه از بلاد کفر کم دارد؟
استقلال این نیست که برای امرار معاشمان به کشورهایی همچون عراق و کویت و ترکیه و چین و روسیه و حتی کشورهای آفریقایی باج بدهیم تا شاید بخشی از پول نفت خودمان را دریافت کنیم.
استقلال این نیست که برای دور زدن تحریمها، همانند قاچاقچیان و دزدان دریایی در سیاهی شب، بار نفت کشتی‌هایمان را جابجا کنیم و یا پول هنگفتی بدهیم تا مخفیانه پرچم قشنگ کشورمان را برداریم تا پرچم برخی کشورها بر فراز کشتی ایرانی قرار گیرد و در نهایت بدون نظارت قانونی، بخشی از پول نفت به حساب افراد خاصی واریز شود، بلکه زمینه فساد این افراد و غارت سرمایه ملی مملکت فراهم شود.
ما کجای کار اشتباه کردیم که به این روز افتادیم؟ آیا برای استقلالمان کم هزینه پرداختیم؟ آیا کم شهید و جانباز دادیم؟ آیا مردم ما در فداکاری و شجاعت و تحمل سختیها، تحریمها و جنگها کوتاهی کردند و پشت به دشمن کردند؟ پس اشکال کار کجاست؟ حال اگر بیشتر هزینه دهیم، آیا افق روشنی در این مسیر دیده می‌شود یا پرتگاه‌هایی مهیب‌تری در انتظار ماست؟
با افتخار، شعار مرگ سر می‌دهیم و پرچم می‌سوزانیم و برای نابودی دشمنانمان کرنومتر می‌سازیم و نابودسازی آمریکای مستکبر را رسالت خود می‌دانیم، اما در اقتصاد به بن‌بست خورده‌ایم و برنامه‌ای برای محیط زیست و خشکسالی نداریم و رئیس سازمان محیط زیست کشورمان از تخلیه استانهای مرکزیمان و مهاجرت چهل میلیون ایرانی به خارج کشور در اثر بی‌آبی در آینده نزدیک خبر می‌دهد.
آیا وقت آن نرسیده که درباره مسیرمان شک کنیم که مبادا این ره که به نیت کعبه می‌رویم به ترکستان است. نکند راه ما از نظر اخلاقی و دینی و انسانی هم درست نباشد. نکند در این مسیر، خدا هم با ما نباشد که خلق خدا اینگونه از ما رویگردان شده‌اند و در دنیا محبوبیتی نداریم.
استقلال این نیست که ما هنوز یک دلار به اقتصاد آمریکا آسیب نزده‌ایم، اما هزاران میلیارد دلار خسارت دیده‌ایم؛ بلکه باعث فروش میلیاردها دلار اسلحه آمریکایی و تقویت ارتش آمریکا شده‌ایم؛ اما بلایی نیست که آمریکائیها بر سر ما نیاورده باشد. چرا نمی‌توانیم گلیم خود را از اب بکشیم. چرا نمی‌توانیم همانند چین و قطر و ترکیه و سنگاپور و امارات، سرمایه‌ها را از آمریکا و اروپا به سرزمینمان جذب کنیم و ضربات واقعی و نه شعاری، به اقتصاد آمریکا وارد کنیم؟
دیگر کشورها برای حفظ استقلال خود چه کرده‌اند که ما نکردیم؟ چرا از تجربه دیگران درس نمی‌گیریم. ما پیروان امت پیامبری هستیم که میگوید علم را بجویید حتی اگر در چین باشد. نظریه‌پردازان اصولگرای ما باور کنند انکار مسائل فوق، مشکلی را حل نمیکند و ریشه مشکلات در دولت روحانی، احمدی‌نژاد، خاتمی و هاشمی و اشتباه مردم در رای روز انتخاباتِ استصوابی کشورمان نیست.
ادامه این مسیر به نابودی استقلال و تسلیم شدن می‌انجامد، ما باید هوشمندانه مبارزه کنیم. از تجرییاتِ تاریخی خود و سایر کشورها استفاده کنیم. سیاست یعنی بیشتر ضربه بزنیم و کمتر ضربه بخوریم. استقلال و شرف و ناموس ما سالهاست که عرصه تاخت و تاز است. موشکهای آمریکایی سالهاست که اقتصاد ما را شخم می‌زنند و گلوله‌ها بر سینه جوانان ما می‌نشینند. باید از تغییر نترسیم، باید در راهبردمان تجدید نظر اساسی کنیم. ایران تشنه شهامت و تدبیر سیاستمداران است.
http://t.me/EsfandiarKhodaee

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

زنده باد برجام نيمه جان
غلامرضا مصدق
جنگ طلبان امریکائی ، اسرائیل ، اعراب مرتجع خلیج فارس و مخالفان داخلی برجام از همان زمان انعقاد نطفه این توافق اگر چه با اهداف متفاوت ولي در یک هماهنگی نانوشته شمشیرهای خود را علیه آن تیز کردند . ناخرسندی و ضدیت بی حد و حصر مخالفان برجام با نشستن ترامپ بر صندلی ریاست جمهوری آمریکا و خروج اين كشور از توافق به ثمر نشست و آنها را به پیروزی نهایی بسیار نزدیک کرد، اما با ادامه پايبندی عاقلانه ايران به برجام ، مرگ آن رقم نخورد و نيمه جان به حيات خود تا به امروز ادامه داده و با همين حال نزار همچنان در حال تامين منافع حیاتی ايران است .
با اينكه آمريكا با اتكا به قدرت عظيم اقتصادی خود با اعمال تحریم‌های یک جانبه عملاً ایران را از مزایای اقتصادی برجام محروم کرد ، اما با پایبندی سیاسی همه دنیا حتی متحدان سنتی آمریکا به استثنای اسرائیل و اعراب مرتجع خلیج فارس به برجام ، آمريكا در انزوائی قرار گرفته كه در تاريخ آن نظير ندارد . در يك ماه گذشته برجام نيمه جان دو شكست سنگين و تاریخی را به تنها ابرقدرت دنيا تحمیل كرد . اول ناكام شدن آمريكا در راي گيري شوراي امنيت براي تمديد تحريم تسليحاتي ايران كه فقط يك كشور کوچک با او همراه شد و دومی درخواست برای فعال كردن ماشه بازگشت تحریم های شورای امنیت که اینبار حتی آن کشور کوچک هم با او همراهی نکرد . برجام ستيزان وطنی از شكستهای سياسي آمريكا در سازمان ملل به هيجان مي آيند ، اما از كنار اين موضوع كه ابزار ايران براي شكستهای آمريكا چي بود زیر سبیلی رد ميشوند .
مخالفان برجام که عمده مشکلات فعلی کشور را حاصل برجام میدانند یا توجه ندارند یا خود را به ندانستن می زنند که در فقدان برجام همه فشارهای فعلی تام و تمام وجود داشت اما خبری از تنفس سال‌های ۹۴ تا ۹۷ که موجب بهبود وضعیت اقتصادی شد نبود ، سایه شوم شش قطعنامه شورای امنیت همچون شمشیر داموکلس بر سر ما باقی می ماند ، ایران همچنان به عنوان تهدید جهانی ذیل بند ۷ منشور سازمان ملل قرار داشت ( تا بحال هیچ کشوری بدون حمله نظامی از بند ۷ رها نشده )و مهمتر از همه آمریکا مجبور به اعمال تحریم‌های یک جانبه نمی شد . آمریکا در فقدان برجام میتوانست با اتکا بر شش قطعنامه و بند ۷ بی آنکه هزینه دلخوری و دوری از متحدان خود را پرداخت کند با همکاری آنها حتی با کمک چین و روسیه که به همه آن قطعنامه ها رای مثبت داده بودند همین فشار حداکثری را بر ایران وارد کند . در یک ماه آینده در صورت پیروزی بایدن و بازگشت آمریکا به برجام ایران به پیروزی دست خواهد یافت که در تاریخ معاصر کشور نظیر نخواهد داشت .
مخالفان سرسخت برجام اگر صادقانه به این سوال ساده بدون حاشیه رفتن و آسمان و ریسمان به هم بافتن جواب بدهند ، ارزش برجام حتی در این وضعیت نیمه جان بیش از پیش آشکار میشود.
چرا بعد از گذشت قریب به سه سال از خروج یکجانبه آمریکا از این توافق و با وجود اینکه به دلیل خلف وعده آمریکا ، ایران برای خروج از آن در موضع اخلاقی و قانونی به مراتب بهتری قرار دارد ، ولی همچنان با وجود محروم شدن از مزایای اقتصادی برجام از آن خارج نمی‌شود ؟
دفاع از برجام به هیچ وجه به معنای بی نقص بودن آن و ندیدن سختی ها و مشکلات عدیده مردم در این شرایط دشوار نیست ، این نوشته فقط تاکیدی بر ارزش برجام است که در فقدان آن مشکلات بیشتر هم میشد .

This comment was minimized by the moderator on the site

شهیدمطهری:
امام حسن متصدی خلافت بود. خلافت پست است و قبول مسئولیت جان و مال و ناموس و ایمان و فرهنگ جامعه. یك مقام كاندیدا برای خلافت (و حتی منصوص) می تواند در شرایط نامساعد از قبول این پست امتناع ورزد، آنچنان كه علی بعد از پیغمبر برای خلافت قیام نكرد و خود را به كشتن نداد و بعد از قتل عثمان صریحاً فرمود: دعونی و التمسوا غیری... امام حسن متصدی خلافت بود و مسئول جان و مال و ناموس مردم از اقصی بلاد شرق تا غرب و شمال و جنوب اسلامی. مسئول آن كه در یمن زندگی می كرد نیز بود. ادامه‌ی مقاومت در برابر معاویه یعنی جان صدها هزار سرباز و مردم عادی و غیرنظامی را در مقابل هجوم‌ها و شبیخون‌های معاویه به خطر انداختن، آنچنان كه قبلاً بسر بن ارطاة را به یمن و سفیان غامدی را به انبار فرستاد. پس نهایت مقاومت امام حسن كشته شدن خودش نبود، بلكه تحلیل رفتن تدریجی یك دولت و فنای تدریجی سربازانش و [در] مخاطره قرار گرفتن جان و مال و ناموس مردم غیرنظامی بود. اما امام حسین یك معترض و یك ثائر و آمر به معروف و ناهی از منكر بود در مقابل متصدیان و مسئولان امر. او فقط مسئول جان [خود] و فرزندان و اصحاب بیعت كننده‌ی خودش بود و به همین دلیل در شب عاشورا مسئولیت فرزندان و یاران را نیز از خود برداشت كه آنها به حساب او كشته نشوند، ولی آنها آمادگی خود را منهای بیعت اعلام كردند. اساساً معنی ندارد كه یك فرد به نیابت دیگران انقلاب كند، و این تفاوت عظیم موقف امام حسن و موقف امام حسین است. امام حسن در موقف یك مقام مسئولِ حفظ جان و مال مردم است و امام حسین در موقف یك مقام منتقد و معترض كه قیام و مقاومتش برای دیگران هیچ گونه خطر ناخواسته ایجاد نمی‌كند. /مجموعه آثار، جلد۹، ص۳۲۰
شهید مطهری هم اگر زنده بود، الان سیبل حمله کیهان، پایداری ها، انقلابیون خون خوانده و... بود، علیه او مطلب می نوشتند، تابلو از محل درسش پایین می کشیدند

This comment was minimized by the moderator on the site

رؤیایی که شاید کابوس شود!
با ممنوع شدن "هتک حرمت" از حسن روحانی، اصولگرایان تندرو "سیبل" اصلی خود را برای تیراندازی سیاسی از دست دادند!
حالا آنها از این به بعد در مجلس یا رسانه‌های خود می‌خواهند مشکلات جاری را به کجا نسبت دهند تا هم بی‌برنامگی خود را پنهان کرده باشند و هم دلِ حامیان خود را به دست آورند؟
آنها تا کنون با حملۀ بی‌امان به دولت روحانی و شخص او می‌‌کوشیدند تا خود را مرکز ثقل نظام سیاسی و جوهر مرام انقلابیگری معرفی کنند، اما نمی‌دانستند که این نوع رؤیاها لزوماً طبق نظر آنها تعبیر نمی‌شود!
شرایط کشور ما بسیار پیچیده‌تر و سخت‌تر از آن است که ذهن‌هایِ بسیط پاره‌ای اصولگرایان افراطی، توان نسخه‌پیچی برای آن را داشته باشند، بنابراین، اگر آنها تغییری در نگاه خود ایجاد نکنند و با همین فرمان به پیش تازند، چه بسا رؤیایشان به کابوس هم تبدیل شود!
#احمد_زیدآبادی
#حسن_روحانی
#اصولگرایان

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

یک/
از شهریور 1320 تا انقلاب سه تحول بزرگ سیاسی و اجتماعی رخ داد:
1. کودتای 28 مرداد
2. اصلاحات ارضی
3. انقلاب اسلامی
اولی مرتبط با جابجایی آیزنهاور با ترومن بود.
دومی مرتبط با جابجایی آیزنهاور با کندی بود.
سومی هم بی ارتباط از جابجایی جرالد فورد با کارتر نبود.

دو/
بعد از انقلاب ارتباط تحولات سیاسی داخلی با موضوع آمریکا شکل دیگری گرفت:
جریان های سیاسی که از مصالحه رقبای داخلی خود با آمریکا واهمه داشتند در صدد کارشکنی برآمدند و در برخی از موارد نیز از خطوط منافع ملی نظام و انقلاب هم عبور کردند.

سه/
1. ماجرای تسخیر لانه جاسوسی عملا منجر به سقوط دولت بازرگان شد که به دنبال ترمیم روابط با غرب بود.
2. باند مهدی هاشمی معدوم مذاکرات طیفی از ساختار رسمی کشور را در ماجرای مک فارلین به ضرر خود قلمداد کرد و با افشای خائنانه آن در مجله الشراع لبنان عملا برهم زننده آن شد.

چهار/
بعد از بحران هسته ای هم این رقابت ها خود را در الگوی دیگری باز تولید کرد
1.دکتر ولایتی در جریان مناظرات انتخابات 92 به کارشکنی طیفی از سیاستمداران در مذاکرات لاریجانی-سولانا اشاره کرد
2. در نقطه مقابل ادعاهای مشابهی در خصوص توافق هسته ای با میانجی گری ترکیه و برزیل مطرح شد.

پنج/
فرصت روی کار آمدن اوبامای میانه رو هم عملا با به آشوب کشیدن انتخابات سال 88 از بین رفت و فرصت ناچیز روحانی-اوباما از تکافوی نضج یک توافق مانا نیز برنیامد.

شش/
درس ها:
1. بپذیریم که هر توافق احتمالی با آمریکا عملا جزئی از الگوی توزیع قدرت در داخل محسوب می شود.
2. فکری به حال کنیم

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

آمریکا از ما چه می خواهد؟
نویسنده: محسن بهاروند
معاون حقوقی و امور بین الملل وزارت امورخارجه
آنچه می نویسم یک تحلیل ذهنی و شخصی است و بنظرم ارزش شنیدن و تامل دارد. این نگرش بیش از اینکه محصول نظریات آکادمیک باشد، در اثر تجربه حاصل شده است.
حجم خصومتی که آمریکا علیه ایران بکار می گیرد قابل فهم نیست مگر صحنه را بسیار بزرگتر از آن که هست ببینیم. چند روز پیش در یک سخنرانی در اروپا گفتم دلیل این حجم از خصومت، دشمنی ایدئولوژیک بعضی مقامات آمریکایی با ایران است. ولی جوابم برای خودم قانع کننده نیست.
بگذارید پرواز کنیم به آسمان رفته و صحنه را از بالاترین نقطه نگاه کنیم و به اطراف خود بنگریم.از این بالا چین را در مشرق می بینم که تا پاکستان آمده است.
از آنطرف آمریکا را در غرب می بینم که به عراق رسیده و در جنوب بر سواحل جنوبی خلیج فارس چنبره زده است.
روسیه را در شمال می بینم که به سمت شمال ایران و شرق مدیترانه دستهای خود را تا سوریه دراز کرده است.
در میان این رقابتهای کشنده ژئوپلیتیک، ایران را می بینم که چون در غلطان با بهترین موقعیت استراتژیک ایستاده و بلاتکلیفی استراتژیک بر آن تحمیل شده است. ما در خلیج فارس و دریای عمان ۱۸۰۰ کیلومتر ساحل داریم.
آمریکا اگر ایران را نداشته باشد
استراتژی او در خلیج فارس مثل خانه ای می ماند که یک طرف آن دیوار ندارد. ارزش خلیج فارس به شمال آن است.
تصور کنید چین دوستی ایران را بخرد و در شمال خلیج فارس نفوذ پیدا کند و با عراق و کویت به آسیای میانه از راه ایران متصل گردد. یا بر عکس آمریکا در ایران جایگاهی دوستانه و حضوری موثر داشته باشد. چه اتفاقی خواهد افتاد؟ یک برتری استراتژیک مهم برای آن کشور ایجاد می شود. یا روسیه در خلیج فارس حضور تهاجمی و موثری داشته باشد. چه بر سر آمریکا خواهد آمد؟
رقابت ابرقدرتها در غرب آسیا قیمت ایران را بسیار بسیار گران کرده است. کسی که دوستی ایران را میخواهد باید بتواند این دوستی را بخرد. قیمت ایران رفع تحریم نیست. قیمت ایران هسته ای نیست. قیمت ایران برجام هم نیست. قیمت ایران بسیار بالاتر از آن چیزی است که ما حتی تصور کنیم.
اگر ایران نباشد آمریکا نمی تواند انحصار تامین انرژی چین را به حلقه به گوشان خود بسپارد تا هر وقت اراده کرد او را آزار دهد. ایران هزار پیامد استراتژیک برای هر یک از طرفین دارد پس باید با هم رقابت کنند و در یک مزایده استراتژیک شرکت کنند تا بتوانند در ایران حضور موثری داشته باشند.
من فکر می کنم دلیل هجوم همه جانبه آمریکا به ایران بدست گرفتن این موقعیت ژئوپلیتیک است. هسته ای بخش کوچکی از این پازل است.
بیم آن دارم که موضوع هسته ای دامی بیش نباشد. تا همه توجه ما به آن سو جلب شود و موضوعات داخلی خود را فراموش کنیم یا مردم خود را بعنوان بزرگترین حامی کشور از خود ناراضی نماییم آمریکا دقیقا بدنبال این کار است.
آمریکا با این تفکر استراتژیک بدنبال جلب دوستی ایران نیست. بلکه در پی سرنگونی ایران و تسلط بر ایران است. افغانستان آن موقعیت استراتژیکی که مورد نظر آمریکا بود به او نداد. ایران قلب غرب آسیا است. آمریکا به این نتیجه رسیده است که جلب دوستی ایران به خود تقریبا غیر ممکن است. و می داند حتی اگر دوستی ایران را جلب نماید آن تسلطی را که در ذهن خود تصویر کرده است هرگز بدست نخواهد آورد. لذا بدنبال حضور قلدرمآبانه در ایران است.
بر این اساس آمریکا یک هجوم همه جانبه را بر ما تحمیل کرده است. امنیتی سازی ایران از طریق هسته ای، کوشش برای مشروعیت زدایی از حکومت ایران بوسیله حقوق بشر و تضعیف پایه های اقتصادی و اجتماعی ایران از طریق تحریم. ارابه ای که سه اسب قدرتمند آن را بدنبال خود کشیده و بسرعت به سمت ما در حرکت است.
همه می دانند که در رقابت بین روسیه، چین و آمریکا؛ ایران کلید پیروزی است.
اما ما بر سر چهار راهی ایستاده گاه به غرب، گاه شرق و گاه شمال و جنوب را نگاه می کنیم تا راهی پیدا کنیم. تعلل ما به زیان ما است. باید تصمیم بگیریم و دست دوستی خود را به سمت کسی که بیشترین امتیاز را می دهد دراز کنیم.
باید به مسائل داخلی نظری بیفکنیم. مردم را مهم بدانیم.‌گفتگو و اجماع ملی، لازمه بقاست.
بدنبال یک معامله بسیار بزرگ باشیم.اما گارد ریل و وجه المخاصمه و مصالحه دیگران نباشیم. برخی قدرتها میخواهند ما را برای مقابله حادتر با آمریکا تشویق کنند تا خود در پشت سر قایم شوند. مطبوعات داخلی هم این صداها را بازتاب میدهند وعاطفه گرایانه حرف می زنند.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

نگاهی به ۷۰ سال رابطه با آمریکا؛ برای ایران رئیس جمهوری از حزب دموکرات بهتر است یا جمهوری‌خواه؟
نگارش از یورونیوز فارسی • به روز شده در: ۲۴/۱۰/۲۰۲۰ - ۱۵:۳۴
در حالیکه تنها چند روز تا ۳ نوامبر، روز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بیشتر باقی نمانده است، در محافل ایرانیان بحث بر سر دو نامزد اصلی این انتخابات و تاثیر پیروزی هر کدام از آنها بر آینده ایران، بیش از هر زمانی داغ است. گروهی دونالد ترامپ را بهترین گزینه برای مقابله با «نظام اقتدارگرای» ایران می‌دانند و امید به پیروزی دوبارۀ او دارند و گروهی بر خط مشی دموکرات‌ها در امور بین‌الملل اشاره دارند و دل به پیروزی بایدن و ایجاد تغییری مثبت در زندگی و معاش ایرانیان بسته‌اند. اما انتخاب رئیس جمهوری وابسته به کدامین حزب آمریکا برای ایران بهتر است و تحولات سیاسی سرنوشت‌ساز در دهه‌های اخیر ایران عمدتا در دوران رئیس جمهور وابسته به کدام حزب آمریکا روی داده است؟ برای یافتن پاسخ، شاید یکی از راهها نگاه به کارنامۀ رؤسای جمهور آمریکا در قبال ایران طی هفتاد سال اخیر باشد؛ یعنی از زمانی که کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ روی داد و در نتیجۀ همکاری آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا و سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا با مخالفان داخلی محمد مصدق، دولت او که توانسته بود در کنار ملی کردن صنعت نفت، برای اولین بار در تاریخ نوین ایران «بدون اتکا به درآمد نفت» تراز بازرگانی کشور را مثبت کند و با وجود تحریم‌های بریتانیا نرخ تورم کشور را بصورت تک نرخی حفظ کند، سرنگون شد. بطور دقیق در ۶۷ سال گذشته یعنی از زمان آغاز ریاست جمهوری آیزنهاور تا کنون، رؤسای جمهور وابسته به حزب جمهوریخواه آمریکا در مجموع برای ۳۹ سال قدرت دستگاه اجرایی را در این کشور در دست داشتند و دموکرات‌ها برای ۲۸ سال.
فراز و نشیبهای روابط ایران و آمریکا در هفتاد سال اخیر با ریاست جمهوری دوایت آیزنهاور در آمریکا آغاز می‌شود.
این ژنرال پنج ستاره،‌ زمام امور را در کشوری برعهده داشت که پیروزمندانه جنگ جهانی دوم را به پایان رسانده بود و سعی داشت با استفاده از موقعیت جدید خود در دنیای نوین، از اروپایی‌های خسته و زخم خورده از جنگ پیشی گرفته و بر نفوذ خود در سراسر جهان بیفزاید. در این راستا سامان دادن به اوضاع نابسامان متحدان آمریکا در منطقه نفت‌خیز خاورمیانه اهمیت زیادی داشت؛ یعنی جایی که بحران ملی کردن صنعت نفت ایران، ثبات بازار جهانی این مادۀ ارزشمند را زیر سوال برده بود. قدرت گرفتن آیزنهاور در آمریکا با نخست‌وزیری وینستون چرچیل در بریتانیا همزمان است؛ اتفاقی که باعث شد با یک برنامه‌ریزی مشترک، سرنگونی دولت مصدق و پایان دادن به سیاست پرمخاطرۀ «موازنه منفی» و «حاکمیت بر منافع ملی» که توسط او رهبری می‌شد ممکن شود.
لازم به ذکر است که در این جدول‌ها، رنگ هر جدول متناسب با رنگ حزب متبوع رئیس جمهور وقت آمریکا تنظیم شده است. به همین دلیل جدول رؤسای جمهور وابسته به حزب دموکرات آمریکا «آبی» و حزب جمهوری‌خواه «قرمز» است. جان اف کندی حدود ۳ سال رئیس جمهور آمریکا بود اما در ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳ میلادی ترور شد و معاونش لیندون جانسون به قدرت رسید. آقای جانسون با پیروزی در انتخاب توانست در مجموع این مقام را برای ۵ سال حفظ کند. دورۀ زمامداری جانسون و پس از او ریچارد نیکسون از حزب مخالف را، باید اوج دورۀ تجهیز نظامی ایران توسط آمریکا و فروش اسلحه به این کشور دانست. اگرچه رئیس جمهور جانسون در ابتدا به دلیل درگیر شدن آمریکا در جنگ ویتنام و منازعات اعراب و اسرائیل، توجه کمتری به ایران نشان داده و حتی ایران را رسما از زمره «کشورهای دریافت کننده کمک‌های اقتصادی از آمریکا» خارج کرده بود، اما آغاز داد و ستدهای نظامی ایران و شوروی و معاملات اسلحه میان آنها، آمریکا را بار دیگر متوجه ایران کرد. در این دوران بود که آمریکا به جای «کمک» تسلیحاتی به ایران در چهارچوب اصل ۴ ترومن، «فروش» تجهیزات نظامی پیشرفته به ایران همچون بمب افکن‌ها و هواپیماهای فانتوم را در دستور کار قرار داد. در این دوران بودجه نظامی ایران نیز از ۱۴ میلیارد دلار در سال ۱۳۴۰ به ۲۳ میلیارد دلار در سال ۱۳۴۵ شمسی افزایش یافت.
سیاست «هم‌راستای» سه رئیس جمهور از دو حزب مخالف
پس از جانسون، ریچارد نیکسون از حزب رقیب بر سر کار آمد. در دوران او آمریکا تلاش داشت به جای وارد کردن مستقیم نیروهای خود به مناقشات منطقه‌ای، متحدانش را در منطقه از لحاظ اقتصادی، نظامی و سیاسی قوی کند تا حافظ منافع او باشند. اینگونه بود که میلیتاریزه کردن کشورهای همسو با آمریکا و همزمان کمک به این کشورها برای توسعۀ اقتصادی آنها در دستور کار قرار گرفت. در دوران ریاست جمهوری نیکسون، مقصد حدود یک سوم از صادرات اسلحه آمریکا کشور ایران بود و توسعه فعالیتهای مشترک اقتصادی دو کشور نیز باعث راه اندازی شرکتهای سهامی همچون شورلت در ایران و مشارکت با جنرال موتورز آمریکا شد. پس از استعفای نیکسون از مقامش به دلیل رسوایی واترگیت، این همکاری گسترده در دوران جرالد فورد، رئیس جمهور بعدی آمریکا که هم‌حزبی آقای نیکسون بود نیز ادامه یافت و به اوج رسید. در این دوران، آمریکا بزرگترین شریک تجاری ایران بود. ریچارد نیکسون در مقام رئیس جمهوری پیشین آمریکا از جمله شخصیت‌هایی بود که بواسطه روابط گرمش با شاه ایران، در مراسم خاکسپاری وی در قاهره شرکت داشت. او در مراسم سوگواری از سیاست «سرد» دولت وقت آمریکا در قبال هم‌پیمان سی ساله خود بشدت انتقاد کرد.
ایران و آمریکا در آستانه انقلاب ۵۷
در سال‌های منتهی به انقلاب ۵۷ رهبران انقلاب با مقامات ارشد آمریکا همواره در ارتباط بودند. از جمله بر اساس اسناد منتشر شده، تنها در فاصله زمانی ۲۶ دی تا ۷ بهمن ۵۷ روح‌الله خمینی دست‌کم ۵ بار پیامهایی با واسطۀ ابراهیم یزدی از مقامات آمریکا دریافت کرده و به آنها پاسخ داده است. علاوه بر این کارتر از طریق نمایندگانی فرانسوی نیز با خمینی پیام‌هایی رد و بدل کرده است؛ در چهارچوب این پیام‌ها توافق شده بود که در ازای تضمین تداوم فروش نفت ایران به غرب و تداوم همکاری ایران با شرکتهای آمریکایی، واشنگتن نیز درباره رفتن محمدرضا شاره از ایران به انقلابیون اطمینان دهد. اما این ارتباطات که در آن همواره بر «دوستی و احترام متقابل میان ایران و آمریکا» تاکید می‌شد، با حادثه گروگان‌گیری در سفارت آمریکا شکل دیگری به خود گرفت.
روابط ایران و آمریکا پس از پایان جنگ ایران و عراق
روابط ایران و جهان غرب بویژه آمریکا پس از پایان جنگ هشت ساله، همچنان پرتلاطم باقی ماند. اوج تیرگی روابط را می‌توان شهریور ۱۳۷۱ دانست که در پی حملۀ تروریستی به رستوران میکونوس در برلین که منجر به کشته شدن شماری از مخالفان جمهوری اسلامی (صادق شرفکندی، دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، همایون اردلان و فتاح عبدلی نماینده حزب دموکرات و نوری دهکردی کارمند صلیب سرخ) شد، همه کشورهای اروپایی سفرای خود را از ایران فراخواندند و مقامات ارشد جمهوری اسلامی از جمله هاشمی رفسنجانی، علی فلاحیان، علی‌اکبر ولایتی و سید علی خامنه‌ای تحت تعقیب اینترپل قرار گرفتند. در این دوران نیز روابط ایران و رؤسای جمهور آمریکا همچنان پر فراز و نشیب بود که بخشی از آن در جدول زیر می‌آید.
روابط ایران و رؤسای جمهور آمریکا در ۱۰ سال اخیر
در ۱۰ سال اخیر تنها دورۀ کاهش تنش میان دو کشور را می‌توان دوران کوتاه میان امضای توافق هسته‌ای ایران با قدرتهای جهان، تا روی کار آمدن دونالد ترامپ دانست؛ دورانی که انتظار می‌رفت با هماهنگی ۶ قدرت بزرگ جهان،‌ گشایشی در کار اقتصاد ناپایدار و درماندۀ ایران حاصل شود. با نگاه به رابطۀ ایران با رؤسای جمهور وابسته به هر دو حزب آمریکا در ۷۰ سال اخیر، این باور تقویت می‌شود که گویا رابطۀ واشنگتن با تهران در ادوار مختلف، فارغ از آنکه قدرت اجرایی آن کشور در دست چه حزبی بوده، همواره از یک خط مشی روشن پیروی می‌کرده که حفظ منافع آمریکا در منطقه بوده است. با مطالعۀ این جداول به نظر می‌رسد که در تمام این دوران، فراز و فرود رابطۀ دو طرف را، نه حزبِ در قدرت در آمریکا، بلکه سیاست اتخاذ شده از سوی ایران شکل داده است.به این معنی که هر زمان ایران از در دوستی با آمریکا برآمده، واشنگتن نیز در مقابل به تهران به عنوان متحدی هم‌ردیف با همسایگان عرب این کشور در خلیج فارس نگریسته و در راستای حفط منافع خود، به تقویت اقتصادی و نظامی این کشور پرداخته است. سیاستی که در مجموع نتیجه برد-برد را برای هر دو سوی معامله در پی دارد. اما در همۀ دوران‌ها، رفتار قهرآمیز ایران در قبال آمریکا واکنشی کاملا متفاوت را از سوی واشنگتن در پی داشته که حداقل آن طیف گسترده‌ای از تحریم‌های اقتصادی و سیاسی، هم در دوران ریاست جمهوری دموکرات‌ها و هم جمهوریخواهان بوده است.
حداقل طبق تجربه تاریخی فوق الذکر بنظر می رسد که اولویت نخست رییس جمهوری آمریکا فارغ از وابستگی حزبی او منافع کشورش باشد. واقعیتی که ماهیت پرسش مطرح شده را زیر سوال می برد. لذا روی کار آمدن دوباره دونالد ترامپ یا بقدرت رسیدن جوبایدن قاعدتا دربرگیرنده چرخش صد و هشتاد درجه ای در سیاست خارجی ایالات متحده نخواهد بود. بنابراین کشورهای طرف مقابل آمریکا هستند که با حفظ یا تغییر خط مشی خود موجب حفظ یا تغییر خط مشی آمریکا بعنوان «ابرقدرت» صحنه روابط بین الملل خواهند شد مگر اینکه قائل به این باشیم که زمان «تک صدایی» و «ابرقدرتی» آمریکا به سر آمده است.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

چه کسی توسعه خواه است؟
دکتر محسن رنانی
اکنون که همه در این اندیشه‌اند که اگر ترامپ بیاید چه می‌شود؟ و اگر بایدِن بیاید چه؟ اکنون زمان خوبی برای توجه دادن به این نکته است که تا الگو‌های ما تغییر نکنند چیزی عوض نخواهد شد. بحران‌های ما حاصل سوء رفتار الگوهای ما و سوء مدیریت سیاستگران ماست، ربطی به ترامپ و بایدِن ندارد. آمدن و رفتن ترامپ و بایدِن فقط سرعت بحران‌‌های ما را کم و زیاد می کند.
ترامپ بیاید، تولید ما با سرعت بیشتری سقوط می‌کند؛ بایدن بیاید، تولید ما با سرعت کمتری سقوط می‌کند. ترامپ بیاید، حجم نقدینگی ما با سرعت بیشتری بالا می‌رود؛ بایدن بیاید، حجم نقدینگی ما با سرعت کمتری بالا می‌رود. ترامپ بیاید، کشورهای عربی با سرعت بیشتری از ما دور می شوند و به سوی هم‌پیمانی با اسرائيل می‌روند؛ بایدن بیاید، با سرعت کمتری چنین می‌کنند. ترامپ بیاید، کشته‌های تصادفات رانندگی ما با سرعت بیشتری بالاتر می‌رود؛ بایدن بیاید، کشته‌ها همچنان بالا می‌رود اما با سرعتی کمتر. ترامپ بیاید، مرگ‌های کرونایی ما با سرعت بیشتری افزایش می‌یابد؛ بایدن بیاید با سرعتی کمتر. ترامپ بیاید، فحاشی‌های ما در فضای مجازی خیلی زیادتر می‌شود؛ بایدن بیاید، کمتر زیادتر می‌شود. ترامپ بیاید شکاف و قهر بین روشنفکران و حاکمان خیلی عمیق‌تر می‌شود؛ بایدن بیاید، همچنان عمیق‌‌تر می‌شود اما با سرعت کمتر.
و البته ترامپ بیاید احتمالا ما زودتر به نقطه تصمیمات سخت برای افق‌گشایی می‌رسیم؛ اما اگر بایدن بیاید، مدت دیگری فرصت می‌یابیم تا بیشتر همدیگر را و کشور را تخریب کنیم و بعد به آن نقطه برسیم. احتمالا در نقطه تصمیمات سخت هم، یا شروع می‌کنیم فرصت طلبی کنیم تا نگذاریم تصمیمات سخت گرفته شود و کشور از بحران فاصله بگیرد؛ یا این که به‌جای همکاری و همدلی برای رسیدن به تصمیم درست و کم هزینه، سعی می‌کنیم همدیگر را مقصر معرفی کنیم و بیشتر تخریب کنیم. حتی وقتی تصمیمات سخت را هم گرفتیم دوباره همان تصمیم سخت را بهانه ای برای تخریب یکدیگر قرار خواهیم داد (تکرار تجربه برجام). پس با آمد و رفت ترامپ و بایدن چیزی عوض نمی‌شود چون ما عوض نمی‌شویم.
دقت کنیم، ‌ما در ده سال گذشته تجربه‌های بزرگ و پرهزینه‌ای را پشت سر گذاشته‌ایم، اما در این ده سال هیچ کس عوض نشده است، یعنی هیچ کس از جای خودش تکان نخورده است، همه همان جایی هستند که ده سال پیش ایستاده بودند و حرف‌ها همان حرف‌ها و الگوهای رفتاری، همان الگوها. نه رهبری، به عنوان الگویی که جایگاه منحصر به فردی در ساختار سیاسی ما دارد، و نه آقایان موسوی یا خاتمی یا کروبی یا چهره‌های اصول‌گرا، یا روشنفکران بیرون حاکمیت یا نخبگان درون حاکمیت، یا حتی منتقدان خارج از کشور، هیچ کدام در این ده سال از موضع خود جابه‌جا نشده‌اند؛ یعنی همه همان «حقّ»ی که بوده‌اند هستند. و چون همه همان حقّی که بوده‌اند هستند، آنچه فدا شده است، حقّ ملت ایران است: حق رفاه، حق امنیت، حق آرامش، حق اشتغال،‌ حق ازدواج، حق امید، حق آینده‌ای روشن و حق توسعه.
به گمان من از اکنون تا انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ در مهم ترین نقطه عطف تاریخ بعد از انقلاب ایستاده ایم. تحولات بزرگی در راه است که کوچکترین انتخاب خطا می‌تواند هزینه‌های سنگین بین نسلی تازه‌ای بر کشور ما تحمیل کند. پس نوبت آن است که همه‌مان تغییر کنیم، و همه‌مان جا‌به‌جا بشویم تا مجالی و فضایی برای تغییر ایجاد کنیم و بستر تصمیمات بزرگ اما عقلانی را آماده کنیم. کشور سالهاست مانند چهارراهی شده است که خودروها از چهار طرف آمده‌اند و در وسط آن گره خورده و متوقف شده‌اند، حالا همه راننده‌ها سرشان را از خودروی خود بیرون کرده‌اند و داد می‌زنند آقا تو خطا آمده‌ای برو عقب و البته هیچ‌کس عقب نمی‌رود چون هر کس که تا وسط چهارراه آمده است عده دیگری هم پشت‌ سر او وارد چهارراه شده اند. برای خروج از این بن‌بست هیچ راهی نیست که همه با هم یک دنده عقب بگیریم. آنانی که در خودروی سیاست، دنده عقب ندارند شایسته سیاست‌ورزی در عصر توسعه‌خواهی نیستند.
http://t.me/bestdiplomacy

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

 مواظب باشیم 《 اسماعیلیه 》 نشویم
فتح الفتوح پیامبر اسلام قرار داد صلح حدیبیه بود،نه جنگ احد و جنگ خیبر
محسن رهامی فعال سیاسی و نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی در زمینه حملات و تهدیدها و توهین های اخیر به رئیس جمهوری و دولت به ایرناپلاس گفت: از نظر مبانی اسلامی، اصل بر صلح است و جنگ فرع و خلاف اصل. همه زندگی پیامبر اسلام مذاکره، عقد قرارداد، گفت‌وگو و پیمان‌نامه بود تا جنگ و درگیری به حداقل برسد. ایشان با مشرکان قرارداد می‌بستند و تلاش می‌کردند جنگ نشود؛ بنابراین صحبت از اینکه صلح از آموزه های اصلی دین اسلام است، حرف خلافی نیست، بلکه مخالفت با این نظر عجیب است.
روش‌ تندروها که اکنون در تلاشند دایه مهربان‌تر از مادر باشند، اشتباه است و به دنبال حل مشکلات نیستند. فقط از انقلابی‌گری حرف می‌زنند.رهامی تأکید می‌کند: در قرآن مجید و سوره فتح، از دیدگان مفسران عالی رتبه از جمله علامه طباطبائی؛ فتح‌الفتوح پیامبر (ص) جنگ احد و جنگ خیبر نیست ، بلکه فتح الفتح او 《قرارداد صلح حدیبیه》است، که ایشان با مردم مکه، سران کفار، مشرکان مکه از جمله ابوسفیان به قرارداد صلح رسیده بودند و فتح‌الفتوح در سوره مبارکه فتح به همین قراداد تفسیر شده است.
این فعال سیاسی اصلاح‌طلب معتقد است، پیامبر(ص) توانست با مخالفان و مشرکان به صلح برسد و از خود و دین مبین اسلام چهره‌ای صلح‌طلب نشان دهد که در واقع تبلیغ دین اسلام بود و بعد از این قرارداد بود که بسیاری از مشرکان به پیامبر و دین اسلام گرایش پیدا کردند.
او همچنین اضافه می‌کند: در زندگی همه ائمه، هیچ کدام پیش قدم جنگ نبودند. امام علی‌(ع) پیش از همه جنگ‌ها اطرافیان خود را برای مذاکره و گفت‌وگو نزد مشرکان می‌فرستاد تا از نزاع جلوگیری کند. هم امام حسن (ع) و امام حسین(ع) و هم سایر ائمه علیهم السلام سال‌ها با مدارا و مذاکره موقعیت شیعیان را حفظ کرده بودند. بنابراین روش همه ائمه و پیامبر مبتنی بر صلح و مدارا با مخالفان بوده است. اما شیعیان زیدی و اسماعیلی دقیقا به دلیل همین مشی صلح‌طلبانه امام‌باقر(ع) و امام صادق(ع) جدا شدند، چون جنگ‌طلب بودند و با مشی صلح‌طلبانه این امامان مخالف بودند و می‌گفتند که این امامان انقلابی نیستند؛ بنابراین نمی‌توانند امام باشند. به نظر می‌رسد که مشی آقایان تندرو، بیشتر به اسماعیلیون شباهت دارد.
تندروها پاسخگوی مردم باشند
رهامی ادامه می‌دهد: کیفیت سخنان این آقایان را هم که می‌بینم، در صحبت کردن با مخالفان، همانند اسماعیلیون هستند که با مدارا مخالف بوده و جنگ‌طلب بودند. این نوع بیان، با ادبیات ائمه و اهل بیت سازگاری ندارد. حتی اگر مخالف نظر کسی باشیم، توهین کردن، سبب باطل بودن منطق گوینده می‌شود؛ اگر کسی حرفش حق است لزومی به توهین نیست و با استدلال و برهان صحبت می‌کند.
وی می‌افزاید:‌ همچنین رئیس‌جمهوری دومین مقام رسمی کشور است و توهین به او، هم خلاف شرع و هم براساس قانون مجازات اسلامی جرم است و دادستان بدون شاکی خصوصی می‌تواند اعلام جرم کند.
به نظرم در حال حاضر، مردم به دلیل فشارهای اقتصادی، تحریم‌ها ، گرانی و بیکاری و ... به دنبال حل مشکلات زندگی خود هستند و می‌خواهند از این بن‌بست ایجاد شده خارج شوند، انتظار آنها از مجلس حل این مشکلات می باشد، اما آقایان وقتی صحبت از اعتدال و صلح می‌شود، تا بلکه راه و چاره ای برای رفع گرفتاری روز افزون مردم پیدا شود، فضاسازی می کنند صلح معنای تسلیم شدن دارد، اگر اینگونه است که زندگی و مشی ائمه اطهار نیز تسلیم بوده است! اما صلح یعنی پذیرش منطق زندگی و منطق اسلام.
آتش زدن برجام به صورت نمادین، حمله به سفارتخانه‌ها و ایجاد فضای ملتهب، سبب فشارهای بین‌المللی بر دولت و در نتیجه مردم شده است؛ کسانی که این اقدامات را انجام دادند حالا باید پاسخگوی مردم باشند که چرا نگذاشتند دولت از مزایای برجام استفاده کند.
رهامی می‌گوید: حتی بسیاری از کشورها از جمله ویتنام و ژاپن نیز که با آمریکا جنگ مستقیم داشتند، در عین حفظ استقلال و تمامیت ارضی، وارد صلح و عقد قرارداد شدند و  کشورهایی مانند چین ، ژاپن و هندوستان توانستند با پیش گرفتن سیاست صلح طلبانه، به پیشرفت شگرفی نائل شوند.
همچنین رژیم صهیونیستی، ترامپ و حامیانش به تدریج با تحریم‌ها به دنبال تضعیف نظام و ایجاد بحران برای جمهوری اسلامی ایران هستند. روش‌ تندروها که اکنون در تلاشند دایه مهربان‌تر از مادر باشند، اشتباه است و به دنبال حل مشکلات نیستند. فقط از انقلابی‌گری حرف می‌زنند.

This comment was minimized by the moderator on the site

آیا پیروزی ترامپ و افزایش قیمت دلار موجب اصلاحات یا تغییر نظام ایران می‌شود؟
اسفندیار خدایی
برخی فعالان سیاسی از کاهش ارزش ریال خوشحالند و گمان می‌کنند بالا رفتن قیمت دلار، حکومت را مجبور به اصلاحات اساسی در سیاست خارجی و شاید سیاست داخلی می‌کند. مخالفان نظام هم بالا رفتن قیمت دلار را حتی موجب سقوط نظام می‌دانند. این دو گروه، مشتاقانه از پیروزی ترامپ در انتخابات استقبال می‌کنند و پیش‌بینی می کنند که با پیروزی ترامپ، دلار پنجاه هزار تومانی، کار را یکسره می‌کند. شخص ترامپ نیز بارها ادعا کرده که با پیروزی او، حکومت ایران آنچنان تحت فشار قرار خواهد گرفت که در اولین روزهای پس از پیروزی او، مجبور به مذاکره و پذیرش شرایط آمریکا از جمله در قضیه هسته‌ای و موشکی و سیاستهای منطقه‌ای می‌شود.
تجربه ده سال اخیر نشان داده است که این فرض از اساس، درست نیست. یعنی کاهش ارزش ریال، جمهوری اسلامی را مجبور به پذیرش اصلاحات اساسی نمی‌کند و موجب سقوط نظام هم نمی‌شود. دلار حدود هزار تومانی دوره احمدی نژاد ، اکنون درسال 99 به 32 هزار تومان افزایش یافته است، یعنی سی برابر شده است، ولی آیا منجر به تغییرات اساسی در سیاست های جمهوری اسلامی گردیده است؟. اکنون اگر ارزش دلار دو برابر شود و مثلاً به هفتاد هزار تومان و یا حتی صد هزار تومان و بیشتر هم برسد، لزوماً هیچ اتفاق خاصی متصور نیست، مگر آنکه در ساختار قدرت سیاسی از بالا، و یا فرهنگ سیاسی از پایین، در کشور تغییرات عمیقی رخ دهد.
در سیاست و حکومت، بحث قدرت مطرح است و با حرف و شعار و پیش‌بینی و آرزو، هیچ خواسته سیاسی محقق نمیشود. آنان که مدعی هستند بالا رفتن قیمت دلار و یا حاکمیت مجدد ترامپ موجب اصلاحات اساسی و یا سقوط نظام می شود باید پاسخ بدهند که چگونه به این نتیجه رسیده‌اند؟ بله، دولت ترامپ در دوره دوم، همچنان سیاست فشار حداکثری را ادامه خواهد داد، اما افزایش قیمت دلار چگونه منجر به اصلاحات و یا سقوط نظام خواهد شد؟ چه نیرویی از داخل یا خارج وجود دارد که چنان قدرتی داشته باشد که حکومت را مجبور به اصلاحات اساسی کند. در داخل کشور چنان نیروی سازمان‌یافته و قدرتمندی قطعاً وجود ندارد. لابد چشمها به خارج کشور یعنی دولت ترامپ و متحدانش دوخته میشود.
امروزه دولتهای خارجی حتی اگر با هم متحد باشند هم نمیتوانند حکومت یک کشور را تغییر دهند. حکومت سوریه یک مثال، ونزوئلا هم مثال دیگر. حتی اسرائیل، آمریکا و اروپا از پس حزب‌الله لبنان و یا حماس هم بر نمی‌آیند. بخصوص در زمینه تقابل با جمهوری اسلامی، چنان اتحادی دیده نمی‌شود و اتفاقاً با خروج آمریکا از برجام، این اتحاد شدنی نیست. بلکه این آمریکاست که از نظر منطق بین‌الملل، تنهاست و دولت خسته ترامپ در دور دوم، چنان توانی ندارد. به فرض حمله هوایی و نابودسازی زیرساختهای اقتصادی، ارتباطی و برخی اهداف نظامی و هسته‌ای، و لابد پذیرش تبعات قاعدتاً سنگین آن، دولت آمریکا با چه منطقی و چه قدرتی به ایران حمله زمینی خواهد کرد؟ چنان جنگ پرهزینه، چه فایده ای برای آمریکا خواهد داشت؟ و آیا زمینه پذیرش در داخل ایران فراهم خواهد بود؟ یعنی آیا مردم ایران به دولت ترامپ و حامیان صهیونیستی و عربستانی او اعتماد خواهند کرد؟
پیروزی ترامپ و بالا رفتن قیمت دلار قطعاً موجب فقیرتر شدن ما مردم مظلوم ایران می‌شود. اما تحریمها و فشارها و تهدیدهای آمریکا برای ایجاد اصلاحات در سیاست داخلی و خارجی ایران کافی نیست. نارضایتی مردم و اعتراضات خیابانی در شرایطی که منطق حکومت جمهوری اسلامی قابل پذیرش تر از منطق دولت ترامپ و حامیان او در منطقه باشد تهدیدی متوجه بقای نظام ایجاد نخواهد کرد. تحقق اصلاحات در سیاست خارجی و داخلی ایران منوط به تحولاتی در سپهر سیاسی کشور و ساختار سیاسی حکومت است. چنان اصلاحاتی با سی برابر شدن قیمت دلار در ده سال گذشته محقق نشده است، با سه برابر شدن ارزش دلار هم محقق نخواهد شد و دل بستن به پیروزی ترامپ و افزایش قیمت دلار تا صد هزار تومان هم محقق نخواهد شد.
اتفاقاً پیروزی جو بایدن و بازگشت آمریکا به برجام، موجب ورود جمهوری اسلامی به جامعه بین‌الملل میشود و فشارهای داخلی و خارجی برای اصلاحات را مضاعف می‌گرداند و موجب رفتار عاقلانه‌تر و غیرایدئولوژیک‌تر حکومت میشود.
بهبود اوضاع اقتصادی کشور و رشد طبقه متوسط به عنوان موتور محرکه دموکراسی، موجب افزایش مشارکت مردم و رفتار خردمندانه‌تر مردم و حکومت میشود. اما مردمی که تحت فشار معیشت باشند، و همت آنها سیر کردن شکم و پرداخت اجاره خانه باشد کمتر بدنبال اصلاحات و مشارکت سیاسی خواهند بود و حکومت تحت فشار نیز رفتار غیرعقلانی‌تری خواهد داشت.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

مرگ بر آمریکا، حتی اگر ایران نابود شود!-توافق با آمریکا از هر نوع اش بد است چون ما می خواهیم بمانیم!
حسین جعفری
سخنان اخیر رهبری در خصوص عدم مذاکره با امریکا و اینکه؛"امریکا با اصل نظام اسلامی مشکل اساسی و مبنایی دارد، ...بنده از قدیم این نکته را خاطرنشان می کردم که روی حرف و حتی امضای امریکایی‌ها نمی توان حساب کرد، بنابراین مذاکره با امریکا هیچ فایده ای ندارد." این تلقی را بوجود می آورد که این رویکرد و دستور عدم مذاکره بدلیل رفتار تهاجمی اخیر ترامپ است در حالی که استراتژی و بلکه هدف ایشان در تمام سالهای رهبری عدم مذاکره با امریکا است و منحصر به سالهای اخیر نیست و چه بسا طرفداران ایشان برای به کرسی نشاندن این هدف و در همگامی با افراطیون جنگ طلب خارجی از هر گونه تلاش برای به هم خوردن مذاکره مضایقه نکرده اند .
آنچه در ذیل می خوانید خلاصه ی مقاله ای است که در کوران توافق برجام نگاشته شده اما هنوز تازگی دارد و می توان در تحلیل رویکرد امروز نظام مورد استفاده قرار داد.
آمریکا با توافق حتی از نوع خوبش، درصدد فرو پاشی ایران است!
... تحلیلی که در ادامه می آید، اصلی ترین و مبنایی ترین تحلیلی است که می توان در مخالفت با هرگونه توافق با آمریکایی ها ارائه کرد.
"ابراهیم فیاض با بیان اینکه آمریکا یک هدف بلند مدت را دنبال می‌کند به مقایسه توافق سوئیس و توافق سالت بین ایالات متحده و شوروی پرداخت و تصریح کرد:
آمریکا می‌خواهد مانند پیمان سالت ۱ و ۲ "بُعد دشمنی" خود را از بین ببرد و انسجام درونی ما را در دراز مدت بگیرد لذا هدف غائی این مذاکرات مانند پیمان سالت که منجر به سقوط شوروی شد، فروپاشی دراز مدت نظام ایران است.
این مذاکرات فی‌النفسه مهم نیست لذا دولت، نظام و بعد حکومتی باید مراقب هدف درازمدت فروپاشی باشند و همانطور که دیدیم رهبری نیز در باره فروپاشی و لزوم انسجام درونی مباحثی را مطرح کردند."
با توجه به واژه ی" بُعدِ دشمنی"، نتیجه ی منطقیِ تحلیل جناب فیاض آن می شود که نه تنها این توافق بلکه هر توافقی حتی اگر در آن علاوه بر به رسمیت شناختن حق فعالیت هسته ای ، تولید سلاح کشتار جمعی از سوی ایران هم به رسمیت شناخته شود، توافقی براندازانه و غیر قابل قبول است و نباید با آن موافقت کرد!
چرا جناب ایشان این گونه می اندیشد؟ خواهم گفت، اما قبل از آن اجازه دهید تا نگاهی مختصر به پیمان سالت بیفکنیم و آنگاه تحلیل ایشان را صریح تر بفهمیم.
در اوج جنگ سرد، گفتگوی محدودسازی جنگ‌افزار راهبردی گفتگوهای دو جانبه‌ای بود که میان ایالات متحده و شوروی برقرار شد و نتیجه این مذاکرات هم دو پیمانِ سالت یک و سالت دو بود.
"... در سال‌های ۱۹۸۰ رونالد ریگان و میخائیل گورباچف...، پیمان منع تولید موشک‌های هسته‌ای میان ‌برد را در ۱۹۸۷ امضا کردند. دوره نامطلوب جنگ سرد به پایان رسیده بود.
برخی بر این باورند که از علل عمده مرگ اتحاد جماهیر شوروی صرف هزینه‌های سنگین در فناوری نظامی بود که شوروی در پاسخ به افزایش توان نظامی ناتو در دهه ۱۹۸۰ آن را ضروری می‌دانست. این مورخان تاکید می‌کنند که تلاش‌های شوروی سابق برای عقب نماندن از هزینه‌های نظامی ناتو باعث شکست اقتصادی گسترده و ورشکستگی اقتصاد شوروی شد."
خلاصه آنکه با پایان گرفتن " بُعدِ دشمنی"، آمریکا در برابر شوروی، حاکمان این کشور دلیلی موجه برای آن همه عقب ماندگی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی نداشته و قادر به ادامه رویه ی استبدادی نبوده ، ناچار شدند نگاهشان از بیرون را به اصلاح وضعیت در داخل معطوف نموده، اصلاحات اساسی در زمینه حکمرانی را شروع نمایند. اصلاحاتی که "در پایان دهه ۱۹۸۰ ... که به وسیله آخرین رهبر شوروی میخائیل گورباچف ترتیب داده شد و ... با سقوط کمونیسم و فروپاشی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ به پایان رسید."
معنای صریح این نگاه این است که تاکنون دکترین "دشمنی با آمریکا" عامل اصلی انسجام داخلی ایران بوده است اما اگر به هر دلیل این دشمنی کمرنگ شده و یا اهمیت خود را از دست دهد از آنجا که حربه ی وجود دشمن برای توجیه عقب ماندگی ها حذف می شود، فروپاشی نظام شروع می شود. بعبارت دیگر به اعتقاد اینان، هم اکنون انسجام و همبستگی ایرانیان بر مبنای داشتن دشمن است و با وجود دشمنی چون آمریکاست که ایران می تواند استمرار حیات اجتماعی خود را در نوع حکومت ( فقیه سالاری !) توجیه نماید و منحصراً "دکترین دشمن تراشی" است که می تواند مردم ما را در برابر عدم کارایی نهادهای حاکمیتی ، اختلاس ها، فقر و فحشای موجود، بیکاری افسار گسیخته و فساد سازمان یافته ی فعلی توجیه و آرام نگاه دارد. به همین دلیل در صورت حذف " بُعدِ دشمنی"، چون توجیهی برای ناکارآمدی ها وجود ندارد لذا مردم حمایت از حکومت نکرده، نظام دچار فروپاشی می شود؛ پس مرگ بر آمریکا حتی بقیمت نابودی ایران!!!

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

محمود واعظی رئیس دفتر رئیس جمهور ایران گفته است: هیچ وقت تهدید به مرگ و اعدام رئیس جمهور در ادبیات برخی مسئولان کشور این گونه نبود.
آقای واعظی گفته است: امروز الفاظی از افرادی می‌شنویم که درگذشته از دشمنان خود درخارج کشور می‌شنیدیم ‏متعجم چرا برخی سکوت کرده‌اند.
به تازگی مجتبی ذوالنوری رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی در توییتی انتقادی از حسن روحانی رئیس جمهور، نوشته بود: امروز اکثریت قاطع ملت ایران به کمتر از عزل و مجازات شما راضی نمی‌شوند با منطق شما، رهبر انقلاب باید دستور دهند هزار بار شما را اعدام کنند تا دل مردم عزیز راضی شود.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

آیت‌الله خامنه‌اي رهبر انقلاب
شنیدید آقای احمدی نژاد چه گفته؟
30 سال پیش در ارديبهشت ٦٩ جيمز بيكر وزير امور خارجه‌ي امريكا گفت آمريكا آماده‌ي مذاكره مستقيم با ايران است. عطاءالله مهاجراني يادداشتي با عنوان مذاكره‌ي مستقيم در روزنامه اطلاعات نوشت و استدلال‌هايي تاريخي، ديني و سياسي آورد كه مذاكره‌ي مستقيم غيرمنطقي نيست و استفاده از يك فرصت تاريخي است.
رهبری هم علیه پیشنهاد مذاکره سخن گفت؛ دوازدهم ارديبهشت ٦٩: « مذاكره با آمريكا، يعنى معامله با آمريكا. معامله، یعنى دادوستد؛ يعنى چيزى بگير، چيزى بده. تو از انقلاب اسلامى، به آمريكا چه مي‌خواهي بدهى، تا چيزى از او بگيرى؟ ...خاك بر سر آن ملت و دولتى كه زير بار اين‌طور تحميل‌هاي آمريكا برود. توقعات آمريكا نسبت به كسانى كه در آن‌ها اندكى ضعف احساس مي‌كند، اين‌گونه است.» و گفته بود: «نخير. من با مذاكره‌ي با آمريكا مخالفم و دولت جمهورى اسلامى، بدون اجازه‌ي من امكان ندارد چنين كارى را بكند و خودشان هم قاعدتا با چنين كارى موافق نيستند.»
هاشمی رفسنجانی در یادداشت روزانه دوازدهم اردیبهشت ١٣٦٩ نوشته است: «تلفنى به آيت‌الله خامنه‌اى گفتم، در صحبت‌ها به آقاى مهاجرانى اهانت شده است؛ قرار شد جبران شود.» همان روز(دوازدهم ارديبهشت) رهبری در نامه‌ای به مهاجرانی نوشت: «شنيدم بعضي‌ها از حرف‌هاي امروز من، قصد طعن و توهينى نسبت به جناب‌عالي استنباط كرده‌اند و شايد بعضى خواسته‌اند يا بخواهند آن را مستمسكى براى اهانت به شما بسازند. اعلام مي‌كنم كه اين استنباط غلط است. من يك فكر را تخطئه كرده‌ام و نيت توهين به كسى نداشته‌ام و اگر بدون اراده‌ى من به شما توهين شده است، از شما عذر مي‌خواهم.»
آقای خامنه‌اي گاه در موضوعات حساس، نسبت به سخنان مقامات موضع مي‌گیرد.
به عنوان نمونه در پنجمین روز نوروز سال 95 در حساب توییتری منتسب به هاشمی رفسنجانی این جمله منتشر شد: «دنیای فردا، دنیای گفتمان‌هاست نه موشک‌ها...»، هاشمی می‌گفت جمله از او نیست و برداشت ادمین توییتر از یک مصاحبه ی قدیمی اوست. 11فروردین95 رهبری در سخنانش به این جمله اشاره کرد و گفت: «این‌که بعضی‌ها بیایند بگویند «فردای دنیا، فردای مذاکره است، فردای موشک نیست»، این حرف اگر از روی ناآگاهی گفته شده باشد، خب ناآگاهی است، اگر از روی آگاهی گفته شده باشد، خیانت است.» در همین سال وقتي بحث آشتی ملی از سوی خاتمی مطرح شد، رهبری 27 بهمن سال 95 صریحا و با چند روز فاصله واکنش نشان داد و گفت: «مگر مردم با هم قهر هستند که بخواهند آشتی کنند؟ قهری وجود ندارد...» و نظرش را مفصل در این‌باره توضیح داد.
حالا آقای احمدی‌نژاد رییس جمهور سابق و عضو فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام، نظام را با یک اتهام عجیب متهم کرده است. او رسما می‌گوید در سال 88 نیروهای امنیتی به نتیجه رسیدند «اراذل و اوباش را به کار بگیرند. اراذل و اوباش سازمان یافته توسط همان گروه امنیتی.»
او توضیح می‌دهد:«از برنامه‌های دیگر این‌ها و طرح‌های معمول این باند‌هایی که به سیستم‌های امنیتی در بسیاری از کشور‌های دنیا رخنه کرده اند، سازماندهی اراذل و اوباش است. آن‌ها را سازماندهی و حتی مسلح می‌کنند و زمانی که مردم یک اعتراض معقول و اعتراض به حقی علیه طبقه اشراف دارند، این‌ها می‌آیند آتش می‌زنند، درگیری درست می‌کنند، بلوا درست می‌کنند و زمینه‌های برخورد خشن با مردم معترض را فراهم می‌آورند.»
او حتی ایجاد باور تقلب در سران معترضان را کار نیروهای امنیتی می‌داند؛«این‌ها با کمک به عناصر قدرت‌طلب، آن‌ها را به برهم زدن جریان قانونی انتخابات ترغیب کردند. به سردمداران جریان قدرتمدار وعده دروغ دادند و گفتند ما اسناد تقلب در انتخابات را به شما می‌دهیم. شما بروید جلو و نگران نباشید. آن‌ها با ادعای تقلب وارد صحنه شدند»
هر چند این سخنان تغییر چندانی در کارنامه‌ي عجیب صاحب عبارت «خس و خاشاک» ایجاد نمی‌کند اما اگر این اتهام درست باشد تحلیل بسیاری وقایع مهم در این سال ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌اي
آیا شنیده‌اید احمدی‌نژاد چه گفته است؟
این گفته‌ها می‌تواند بسیاری از علاقه‌مندان شما را هم تحت تاثیر قرار دهد، ای کاش موضعی در دفاع از نظام جمهوری اسلامی و انقلاب بگیرید، این موضع‌گیری برای امروز ما و فردای تاریخ بسیار حیاتی است.

This comment was minimized by the moderator on the site

استفاده تبلیغاتی- انتخاباتی ترامپ از موضوع ترور سردار شهید قاسم سلیمانی
دونالد ترامپ طی هفته‌های گذشته در همه سخنرانی‌های انتخاباتی خود با ادبیاتی مشابه صدور دستور ترور شهید "سپهبد قاسم سلیمانی" را به عنوان یک دستاورد برای دولت خود مطرح می‌کند. ترامپ صدور دستور ترور شهید سلیمانی و هیات همراهش در دی ماه سال گذشته در نزدیکی فرودگاه شهر بغداد را یک دستاورد برای دولت خود توصیف می‌کند و مدعی است او با این کار امنیت بیشتری برای شهروندان و نظامیان آمریکایی به همراه آورده است. او به گونه‌ای در همه سخنرانی‌های خود به این موضوع به عنوان یکی از اندک دستاوردهای در عرصه سیاست خارجی خود اشاره می‌کند که گویی یک نوار ضبط شده در همه سخنرانی‌های انتخاباتی او تکرار می‌شود و حتی یک کلمه در جمله بندی‌های او جابجا نمی‌شود و نکته و حرف جدیدی مطرح نمی‌شود/عصرایران

This comment was minimized by the moderator on the site

روحانی تا ۹ ماه دیگر هست و تمام می‌شود، شما می‌مانید و وضعیتی که قادر به انجام کوچک‌ترین اصلاحی در آن نیستید
Posted: 19 Oct 2020 07:09 AM PDT
عباس عبدی
حملات علیه آقای روحانی به نحو بی‌سابقه‌ای افزایش یافته است. هر چند این حملات انگیزه‌های قبلی و نیز اهداف انتخاباتی دارد ولی در ظاهر واکنشی نسبت به سخنان روحانی درباره صلح امام حسن بود اصولگرایانی که تا حد خواهان اعدام شدن و اثبات خیانت او جلو رفته‌اند و هیچ دادگاهی هم از آنان سوال نمی‌کند به چه چیزی جز خودشان حمله می‌کنند؟ این حمله به کل سابقه‌ای است که از آن می‌خواهید دفاع کنید. این حمله به ساختاری است که او براساس ضوابط آن برآمده است. این حمله به مردمی است که به درخواست خودتان پای صندوق رای آمدند و آنان را حداقل در سخن ارج می‌نهید. این حمله به ساختاری است که نمی‌تواند بر عملکرد مسوولان خودش نظارت کافی و موثر داشته باشد. این حمله به تشخیص شورای نگهبان است که دروازه ورود به حکومت در این سطح است. این حملات هیچ‌کدام به اصلاح‌طلبان نیست و نخواهد بود. چون اصلاح‌طلبان به همه این موارد گفته شده، نقد دارند و مشارکت انتخاباتی آنان نیز مشروط است. این حملات شما علیه روحانی، ببخشید، تف سربالاست که مثل بومرنگ عمل می‌کند و اعتبار و کارایی تمام موارد گفته شده را نقض و رد می‌کند. او تا ۹ ماه دیگر هست و تمام می‌شود، شما می‌مانید و وضعیتی که قادر به انجام کوچک‌ترین اصلاحی هم در آن نیستید. شاهدش مجلس فعلی است. نابخردی حدی ندارد به علاوه این همه دنبال شواهد تاریخی برای توجیه رفتار فعلی خود نباشید چون فردا مجبور خواهید شد به گونه دیگری رفتار کنید. کسانی متوسل به تاریخ می‌شوند که قادر به دفاع عقلانی از رفتار کنونی خود نیستند./ اعتماد

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

وضعیت ایران ادامه همان مسیر صدام و عراق است
Posted: 19 Oct 2020 07:16 AM PDT
رحیم قمیشی
در اواخر دوره حکومت صدام تحریم‌ها در عراق بسیار تشدید شد. هنوز اسرا در عراق بودند که نگهبان‌ها حلب‌های روغن ایرانی را نشان ما می‌دادند که بر روی آنها کلمات فارسی نوشته شده بود. دیدن کلمه “روغن نباتی قو” در لوازم آشپزخانه اردوگاه به ما حس و حالی می‌داد انگار بعد از سال‌ها داریم غذای مادر را می‌خوریم. برای ما افتخاری بود که بعد از سال‌ها جنگ در موقع گرسنگی مردم عراق به دادشان رسیده‌ایم. نگهبان‌ها هم برایشان جالب بود. ما اسرا هنوز آنجا بودیم و در بندشان، و بسیاری اوقات کتک می‌خوردیم، و ایران راه کمک به مردم‌ آنجا و عملا دولت‌شان را نبسته بود. بعدها که تبادل انجام شد با فاصله دو سه سال اوضاع تحریم عراق روز به روز بدتر شد. چیزی شد به اسم نفت در برابر غذا. ملتی که صدام قرار بود آنها را فخر عرب کند به چنان درماندگی رسیدند که صف بستن مردم گرسنه برای گرفتن سهمیه یک بسته آرد یا برنج، دل مردم دنیا را به درد می‌آورد. اگر دولتش خیره‌سر بوده مردم چه گناهی کرده‌اند! و البته آنچه صدام هم بدش نمی‌آمد دنیا ببیند همین بود که مردم به چه مشقتی افتاده‌اند! ادامه داستان البته معلوم بود. وقتی آمریکا و انگلیس و سایر کشورها حمله‌شان را شروع کردند توانی برای دفاع در عراق نمانده بود. نه که همه گرسنه بودند و بی‌رمق! بلکه انگیزه‌ای برای دفاع نداشتند. دفاع آنها و پیروزی‌شان مساوی بود با تداوم همان بدبختی، از کوه‌ها بیایند و از ایران ذره‌ای روغن و آرد قاچاق ببرند، مرگ و میر بیماران و کودکان، حاکمیتی که برای ابرقدرت‌ها زبان درازی می‌کرد، گاه یک موشک به سمت اسرائیل شلیک می‌کرد، وعده سروری اعراب را می‌داد، و بی توجه به وضع مردمش بود! صدام اعدام شد، هنوز هم طرفدارانی دارد، اما او سال‌ها قبل از سقوط و دستگیری و اعدام مرده بود. او از درک تغییرات در جهان، او از درک اهمیت همراه داشتن مردم، او از درک عدالت، مدت‌ها بود دور افتاده بود و تنها دلخوشی‌اش به‌به و چه‌چه های اطرافیان معدودش بود. این بود که با اعدام او حتی در بین طرفدارانش هم اتفاقی نیفتاد. یک مرده مرده بود… وضعیت ایران امروز ما شاید قابل مقایسه با آن زمان صدام و عراق نباشد، اما مسیر همان است!
منابع ما، کشاورزی ما، مرزهای ما، استقامت فوق‌العاده مردم ما، سرنوشت ما را حتما جور دیگری رقم می‌زند، اما اینکه امروز به مرگ روزانه ۲۵۰ فوتی بخاطر کرونا و کمبود امکانت بیمارستانی عادت کرده‌ایم، اینکه می‌دانیم مراکز درمانی پایتخت دیگر جای بستری و حتی دستگاه اکسیژن ندارند، اینکه دستورالعمل صادر می‌شود هیچ بیمار غیر اورژانسی حق بستری شدن در هیچ بیمارستانی را ندارد، اینکه بیمارها در‌به‌در دنبال داروهای گرانقیمت قاچاق می‌گردند… اصلا نشانه‌های خوبی نیست! اینکه قیمت همه چیز ناگهان چند برابر می‌شود و مردم تنها با تاسف از کنار آن می‌گذرند، اینکه دلار مرز سی هزار تومان را به‌راحتی رد می‌کند، سکه مرز ۱۶ میلیون تومان را، تخم مرغ و‌ مرغ و ساده‌ترین مواد غذایی از سبد خانواده‌های ضعیف و متوسط هم خارج می‌شوند هیچ نشانه خوبی نیست. اینکه مردم برایشان اهمیتی ندارد دولتمردان چه می‌گویند، انتخابات چه می‌خواهد بشود، تا کجا اوضاع بد اقتصادی ادامه پیدا خواهد کرد، بی تفاوتی مسئولین نسبت به مشکلات مهم مردم تا کجا کش می‌آید، اینکه مردم یقین کرده‌اند وسط دعواهای سیاسی فراموش شده‌اند، و شک ندارند هیچ‌کشوری حتی عراق و چین هم فردا برای گرسنگی ما کاری نخواهند کرد… نشانه‌های بسیار بدی است. اینکه اعلام می‌شود برای دریافت انسولین با کارت ملی به مراکز خاص مراجعه نمایید، اگر باشد! اینکه اعلام می‌شود واکسن آنفولانزا نیست مگر برای افراد خاص، اینکه گفته می‌شود آرد هست نگران نان نباشید، قیمت میوه‌ها همه سه برابر شده‌اند… همه نشانه‌های بسیار بدی هستند. برای مردم اصلا مهم نیست با اقتدا به امام حسن (ع) می‌خواهید صلح کنید یا با اقتدا به امام حسین (ع) می‌خواهید بجنگید و شهید شوید! مهم آنست که دیگر دولتمردان و حاکمیت برای مردم اهمیتی ندارند… نه به صلح‌تان دلخوشند نه به جنگ‌تان خدا نکند اتفاقی بیفتد! آن وقت خیلی‌ها مجبورند چشم‌های بسته‌شان را باز کنند و متوجه شوند؛ مردم بشدت عصبانی هستند آنها هیچ نشانه خوبی برای آینده نمی‌بینند، حتی در صلح! آنها نمی‌خواهند تحقیر شوند. نشانه‌های تحقیر یک ملت
و خشم فرو‌خورده‌شان را نشانه‌های واضح انتظارشان را برای تغییرات مهم نشانه‌های خستگی‌شان مفر‌شان از وضع موجود… لطفا نشانه‌ها را دریابید تا بیشتر از این دیر نشده!

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

حتماً استیضاح ‌اش کنید!
Posted: 19 Oct 2020 07:28 AM PDT
احمد زیدآبادی

برخی مخاطبان گمان کرده‌اند که مطلب طنز دیروز من به معنای مخالفت با استیضاح حسن روحانی در مجلس است.
از قضا من صد در صد موافق استیضاح او هستم! وقتی از او در این شرایط کاری برنمی‌آید و علاقه‌ای هم به استعفاء نشان نمی‌دهد، بهترین راه همین استیضاح اوست!
به هر حال، روحانی اگر راه خروج از مشکلات اقتصادی را باز کردن باب مذاکره با آمریکا می‌داند، این را هم حتماً می‌داند که چنین اجازه‌ای به او داده نخواهد شد، اما اگر راه دیگری می‌شناسد چرا آن را به اجرا نمی‌گذارد تا کشور در این منجلاب اقتصادی غرق نشود؟
به واقع، حضور او در پاستور به معنای تعلیق هرگونه تصمیم‌گیری کلان در کشور است و ادامۀ این تعلیق، جز افزایش سطح و عمق گرفتارهای عمومی حاصلی در پی ندارد.
رقبای او در جناح اصولگرا هم صرفاً لاف گزاف می‌زنند. خب اگر آنها دولت روحانی را مانع حل مشکلات می‌دانند و خود برنامه‌ای برای نجات اقتصاد کشور دارند، معطل چه هستند؟ از یک طرف دولت را مانع حل مشکلات معرفی کردن و در همان حال با استعفاء و استیضاح او به شدت مخالفت کردن، واقعاً چه معنایی دارد جز اینکه آنها هم هیچ برنامه‌ای برای عبور از این وضعیت وخیم اقتصادی ندارند و ترجیح‌شان این است که تمام کاسه-کوزه‌ها بر سر روحانی شکسته شود؟
اینکه آنها علت مخالفت خود با استعفاء یا استیضاح روحانی را این اعلام می‌کنند که او باید در پاستور بماند تا هم خودش و هم اصلا‌‌طلبان پاسخگوی عملکردشان باشند، کدام عقل سلیم یا حتی عقل معیوب را اقناع می‌کند؟ یعنی کشور به “فنا” رود تا روحانی و اصلاح‌طلبان نهایتاً پاسخگوی عملکردشان شوند؟ خب، مگر قرار است روحانی در پایان ریاست جمهوری‌اش چه پاسخ و حسابی پس دهد که هم اکنون نمی‌توان از او پس کشید؟
یعنی این حساب پس دادن روحانی و اصلاح‌طلبان از سرنوشت کشور هم نزد اصولگرایان مهمتر است که اصرار بر بقای او در پاستور دارند؟

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

میشه در پاسخ به تقاضای اعدام از ناحیه جناب ذوالنور برای آقای روحانی، یک نظرسنجی ساده از مردم نمود و پرسید، چه کسانی در انداختن کشور در وضعیت موجود بیشتر مقصر بوده اند؟ تندروهای انقلابی امثال جناب ذوالنور که تنها هنرشان در مملکتداری آتش زدن پرچم آمریکا در مجلس است یا روحانی؟ صادق زیباکلام| ۲۶ مهر ۹۹

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

نپذیرفتن FATF موجب تحریم ایران از جانب چین شده است
ملائک، سفیر پیشین ایران در پکن
در بحبوحه اعمال و تشدید تحریم‌های ثانویه ایالات متحده علیه تهران، محمد جواد ظریف در سفری مهم به پکن سفر کرده و با مقامات عالیرتبه این کشور در خصوص مسئله تحریم‌های تسلیحاتی ایران و احتمالا درباره ماجرای توافق راهبردی 25 ساله راهبردی دیدار و گفتگو خواهد کرد.
در همین زمینه محمدحسین ملائک، کارشناس مسائل بین‌الملل و سفیر پیشین کشورمان در چین و سوئین با اشاره به سفر ظریف به پکن در گفتگو با امتداد، عنوان داشت:
این سفر بنا بود که پیش از مسئله اعدام نوید افکاری صورت بگیرد که به دلیل این اتفاق به تعویق افتاد. این سفر در ارتباط با برنامه‌های مربوط به مذاکرات شورای امنیت و نتیجه قطعنامه محدودیت فروش سلاح به ایران که در چند روز آتی صورت خواهد گرفت، انجام شده است.
در همین رابطه، بنا بر این بود که تیم دیپلماسی کشور برای انجام رایزنی‌های دیپلماتیک به دیدار مقامات اعضای شورای امنیت سازمان ملل بروند که این مسئله، پس از وقفه صورت گرفته به دلیل اعدام نوید افکاری با سفر ظریف به مسکو و بعد هم با سفر به پکن مورد پیگیری قرار گرفته است.
در واقع، باید این سفر را در راستای مذاکره برای تثبیت لغو محدودیت‌های فروش تسلیحاتی به ایران(منشعب از قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل) ارزیابی کرد.
عدم تصویب FATF در توافق راهبردی تهران و پکن، تاثیر منفی خواهد داشت
در خصوص توافق راهبردی 25 ساله تهران و پکن و تاثیر عدم تصویب FATF در کشور نیز در روزهای اخیر مسائل متعددی مطرح شده که از جهاتی نیازمند واکاوی است. در واقع، باید گفت که FATF یک هنجار بین‌المللی بوده و به عنوان نمونه، چین و روسیه نیز متعهد به این هنجار هستند. بنابراین، اگر عدم تصویب FATF برای ما مشکل‌ساز شود، حتما در قبال توافقات‌مان با چین نیز تاثیرات منفی به دنبال خواهد داشت.
چین به دلیل تحریم‌های ثانویه آمریکا، محدودیت‌های جدی در روابط با ایران دارد
همین الان هم، چینی‌ها به دلیل قطعنامه‌‌ها و تحریم‌های ثانویه علیه ایران، محدودیت‌های جدی در روابط خود با تهران دارند. حتی کشورهایی نظیر، ترکیه، جمهوری آذربایجان و افغانستان نیز با همین دست مشکلات در روابط با ایران روبرو شده‌اند.
عدم تصویب FATF، منجر به این می‌شود که در شرایط تحریمی، اگر بتوان به شکل حداقلی و ناآشکار نیز، اقداماتی را صورت داد به سبب این مسئله ما را با مشکلات اساسی روبرو خواهد کرد.
بحث کمک‌های تهران به نهضت‌های آزادی‌بخش، روکش فسادی است که در زیر آن جریان دارد.
گروه ویژه اقدام مالی به صورت کلی، بحث شفاف‌سازی روابط بانکی بین‌المللی را دنبال می‌کند و مشکل عدم تصویب آن، نه به سیاست خارجی که به اقتصاد داخلی و سیاسی ما برمی‌گردد. اقتصاد سیاسی ایران، ناشفاف بوده و بحث کمک‌های تهران به نهضت‌های آزادی‌بخش نیز در واقع روکش فسادی است که در زیر لوای آن جریان دارد.
در واقع، تصویب FATF همین اختلاس‌ها و بزه‌های کلانی مثلا در قالب بحث بورس و انتقال سهام و جابجایی پول که مشاهده می‌کنید را شفاف می‌کند. از آن جا که متاسفانه، اقتصاد سیاسی ما، بیشتر در اختیار مافیا بوده و در حیطه اختیار قانون نیست، در تلاش است که از زیر بار هرگونه تعهد و یا فشار منجر به شفافیت خود فرار کند.
اقتصاد سیاسی فاسد کشور زیر بار تصویب FATF نرفت
به شکل کاملا ساده، اینکه برخی از پزشکان یا وکلا حاضر به دریافت حق‌الزحمه از طریق دستگاه‌های کارتخوان با بستری شفاف نیستند، نمونه عینی و مثال مع‌الفارق و کوچکی از این ماجرا است.
متاسفانه از آن جا که اقتصاد سیاسی ما، یک اقتصاد فاسد و خراب بوده، بدنه آن، مسائلی نظیر تصویب FATF را قبول نمی‌کند و مسئله، لزوما بحث مواضع چپ یا راست نیست. به معنای دیگر، مثلا ایران‌خودرو به همان میزان فاسد است که بانک آینده یا فلان بنیاد از آن سو در فساد قرار گرفته‌اند. بنابراین، همانگونه که گفتم، مسئله FATF به اقتصاد سیاسی ایران مربوط بوده و ربطی به روابط خارجی ما ندارد.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

صلح امام حسن و دلایل آن، جنگ‌طلبان و مخالفان صلح
گرچه بنده میان شرایط کنونی ایران و جهان و ویژگی‌های مقامات جمهوری اسلامی و شرایط زمانی و مکانی ۱۳-۱۴ قرن قبل و ویژگی‌های پیامبر و ائمه اطهار هیچگونه شباهت معناداری نمی‌بینم و لاجرم هرگونه #قرینه‌سازی تاریخی و مذهبی برای توجیه تصمیمات و عملکرد مسئولان را نوعی انحراف و فاقد هرگونه وجاهت منطقی می‌دانم اما برای آندسته از افرادی که برای توجیه سیاست‌های داخلی و خارجی جمهوری اسلامی اصرار دارند که به یک قرینه تاریخی و مذهبی در صدر اسلام استناد نمایند، جهت توجیه ضرورت صلح‌طلبی و پرهیز از هرگونه جنگ‌طلبی، از کتاب «صلح امام حسن؛ پرشکوهترین نرمش‌قهرمانانه تاریخ» تالیف شیخ راضی آل‌یاسین که مورد علاقه رهبر_جمهوری‌اسلامی است و توسط ایشان به فارسی برگردانده شده کمک می‌گیرم؛
یک. براساس نوشته‌های صفحات ۵۹-۶۲ این کتاب؛ اشخاصی‌که همزمان با صلح امام حسن، با هرگونه صلح امام مخالفت‌ورزیده و پیوسته بر طبل جنگ‌طلبی می‌کوبیدند، به چهار گروه تقسیم می‌شدند:
۱. «باند اموی»؛ که از تیره و طایفه معاویه بودند؛
۲. «گروه خوارج»؛ که برای جنگ بیش از همه اصرار مى‌ورزیدند و براى تشویق مردم به اخلالگرى و ایجاد فتنه و آشوب، از مؤثرترین و مخوفترین روش‌ها استفاده می‌کردند. اینان درواقع همان‌هایی هستند که پس از حادثه حکمیت، کمر به دشمنى على(ع) و معاویه بسته بودند و در راس آنها امثال «اشعث‌بن‌قیس» و «شمربن_ذى‌الجوشن» قرار داشت؛
۳. «گروه شکاك‌ها»؛ نامگذارى آنان به(شکاک‌ها) بدین جهت است که اینها تحت تأثیر تبلیغات #خوارج قرار گرفته بودند بدون اینکه جزء آنان شده باشند، پیوسته در حال تردید و دودلى بسر می‌بردند؛
۴. «گروه الحمراء» که داراى نژادى مخلوط و از اولاد بردگان و موالى بودند که عموما در سالهاى ۱۷ تا ۱۲ هجری اسیر شده بودند؛
دو. دلایل صلح امام حسن و پرهیز ایشان از جنگ‌طلبی
در این بخش به فرازهایی از کتاب که در آن دلایل پرهیز امام از جنگ‌طلبی بیان شده اشاره می‌شود:
۱. «[امام حسن] پس از وفات پدرش، مسلمانان با او به خلافت، بیعت کردند در همان مدت کوتاه حکومتش، به بهترین شکلى کارها را اداره کرد در پانزدهم جمادى الاولى سال ۴۱ با معاویه قرار صلح منعقد ساخت و با اینکار هم دین را حفظ کرد و هم مؤمنان را از قتل نجات داد و در اینکار بر طبق آموزش خاصى‌ که بوسیله پدرش از پیامبر دریافت کرده بود عمل کرد»./ص۲۶
۲. «او این روش را از صلح حدیبیه همچون سرمشقى نیک‌آموز بکار برد. در حدیبیه نیز بعضى از یاران نزدیک پیامبر، او را بر این صلح نکوهش کردند ، همچنانکه در ساباط یاران و دوستان نزدیک امام حسن ولى تصمیم راسخ او از این نکوهش سستى نگرفت و سینه اش تنگ نشد»/ ص۸
۳. «امام حسن با این صلح توانست در سر راه معاویه، دشمن نهانى از خود او بسازد و بدست خود او وسائل سقوطش را فراهم کند و امکان یافت که دژ آهنین بنى امیه را با سوهانى از خود ایشان، قابل نفوذ سازد و در نتیجه پیروزى ایشان را بى اثر و بیهوده گرداند»/ص۹
۴. «امام حسن(ع) در پاسخ به مردى که به وى گفته بود: «آیا در این کار به راه انصاف رفته‌ای؟ فرمود: «آرى! ولى من از این مى‌ترسم که در روز قیامت هفتاد هزار یا هشتاد هزار انسان خون آلوده نزد خدا دادخواهى کنند که براى چه خون آنان ریخته شده است»/ جزء۶ ص۹۵
۵. « بگذار سهم او از این ماجرا، باقى و ابدى باشد نه زود گذر و آنى و در آن نشأه دائمى باشد نه لذت این جهان فانى، و از لطف و رحمت خدا باشد نه از دست مردم. بدین ترتیب بود که رسالت حسن به صلح تبدیل یافت، بى آنکه دو گروه به کوچکترین زد و خوردى دست زنند و این از نظر تاریخ ، موضوعى ثابت و مسلم است»/صص۱۳۹-۱۴۰
۶. «امام حسن ، مردم را گرد آورد و خطابه‌اي ایراد کرد...
بزرگترین فایده این خطابه براى آنحضرت این بود که ...در آخر خطابه اش گفت: آگاه باشید! معاویه ما را به کارى فرا خوانده که در آن نه سربلندى هست و نه انصاف، اگر داوطلب_مرگید سخن او را به خودش برگردانیم و با زبانه شمشیر، او را به محاکمه خدایی بکشیم و اگر خواستار زندگى می‌باشید ، پیشنهاد او را بپذیریم و خشنودى شما را جلب کنیم؟ مردم از هر سو فریاد بر آوردند: مهلت، مهلت، #صلح را امضاء کن»/ص۱۷۸
۷. «امام حسن خطاب به شیعیانیکه صلح را بر او خرده می‌گرفتند، فرمود: از صلح با معاویه منظورى جز این نداشتم که شما را از کشته شدن برهانم»/ص۱۹۱
۸. «اول سخنى که [امام] بارها در مقام تفهیم فلسفه صلح به شیعیانش می‌گفت: چه می‌دانید که من چه کرده ام! بخدا آنچه کرده‌ام براى شیعیانم از هر آنچه در جهان است بهتر است.... در این صلح منظورى بجز این نداشتم که شما را از کشته شدن نجات دهم. حضرت پس از صلح فرمود: هان اى مردم ! همانا خداوند شما را به اولین ما هدایت کرد و جانتان را به آخرین ما محفوظ داشت...»/صص۲۱۲-۲۱۳ کتاب
@akbaralami

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

یک پیشنهاد سازنده به رئیس جمهور
پس از آنکه رئیس جمهور، حسن روحانی گفت: «امام حسن (ع) صلح کرد چون اکثریت جامعه صلح می‌خواست و وقتی به او اعتراض کردند گفتند شما ۱۰ نفر یا ۲۰ نفر همۀ_مردم نیستید. وقتی اکثریت جامعه صلح می‌خواهد باید صلح را انتخاب کرد.»، نشریه کم مخاطب کیهان که منویات و تفکر اقتدارگرایان را نمایندگی می‌کند در واکنش به این اظهارات رئیس‌جمهور نوشت: «روشن است که بحث‌های جناب روحانی درباره صلح امام حسن(ع) مربوط به سرنوشت مذاکرات هسته‌ای است و رئیس‌جمهوری چندمین‌بار است که اصرار دارد صلح امام حسن(ع) را مصادره به مطلوب کند و به خیانت برخی خواص و فرماندهان لشکر در این صلح تحمیلی نپردازد؛ اما چرا؟! آیا فصل خیانت یارانی مانند عبیدالله بن‌عباس را مطالعه نکرده یا تعمدی برای کتمان این فصل مهم وجود دارد؟!»
شخصا براین باورم که برای دفع تهدیدات و تامین منافع ملی هیچ لزومی به قرینه‌سازی‌های تاریخی و مذهبی و کد آوردن از قدیسان صدر اسلام نیست زیرا نه تنها جایگاه و شخصیت مقامات نظام به هیچ‌روی سنخیتی با امامان و قدیسان صدر اسلام ندارد بلکه مناسبات جهانی و موقعیت و شرایط داخلی و خارجی کشورمان و نوع خطراتی که منافع ملی و تمامیت ارضی ایران و مصالح ملت و جامعه را تهدید می‌کند نیز مطلقا قابل قیاس با شرایط ۱۴۰۰-۱۳۰۰ سال قبل نیست.
از این‌رو به رئیس‌جمهور پیشنهاد می‌کنم که بجای #شعاردرمانی، برای باقیات صالحات خودش هم که شده بدوا طی لایحه‌ای سیاست‌های کلان صلح‌طلبانه مربوط به سیاست خارجی را تهیه و در اسرع وقت با استفاده از ظرفیت ماده ۳۶ قانون همه‌پرسی در جمهوری اسلامی ایران مصوب سال ۱۳۶۸، به عنوان پیشنهاد همه‌پرسی به مجلس بفرستند و از آنجا که قطعا دو سوم مجموع نمایندگان ‌مجلس شورای اسلامیِ مدنظر این قانون، چنین پیشنهادی را تصویب نخواهند کرد، بدون فوت وقت آنرا در #سامانه‌ای که برای #همه‌پرسی_مجازی طراحی شده به همه پرسی بگذارند.
خوبی این کار در این است که دستکم کیهانیان و محافلی که این نشریه منویات آنها را نمایندگی می‌کند به این واقعیت که آنها حتی یک‌بیستم مردم هم نیستند، پی‌خواهند برد و از این پس به نام مردم برای مردم نسخه تجویز نخواهند کرد‌.
بسم‌الله @akbaralami

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

سلیمی نمین: کسانی که از استیضاح رئیس جمهور حرف می زنند از شرایط روز کشور و دنیا درک ندارند
صحبت از استیضاح روحانی در شرایط کنونی کشور از سوی برخی نمایندگان مجلس نشان می‌دهد اینها از ابتدایی‌ترین مسائل سیاسی و شناخت از جامعه و مسائل بین‌الملل غافلند و حتی درک متوسط از مسائل داخلی و خارجی کشور ندارند.
چنین نمایندگانی رفتارشان علیه منافع ملی است و به نفع دشمنان است. اینها پیشرانی را که دشمن منتظرش است تا جامعه ایران را به آتش بکشد و آرامش را از مردم بگیرد، فراهم می‌کنند.
طرح چنین مسائلی نشان از کم‌دانشی سیاسی است و نمایندگان باید نسبت به رأیی که برای ریاست کمیسیون به این چنین افرادی داده‌اند تجدید نظر کنند. چرا که فردی که از کمترین بصیرت سیاسی برخوردار است وجودش در رأس کمیسیون امنیت ملی بسیار زیان‌بار خواهد بود.
هیچ فردی در جامعه ایران نیست که نداند آقای روحانی ضعف عملکردی و مدیریتی دارد. باید کمک به ضعف دولت را از رهبری بیاموزیم.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

عباس عبدى: حملات تندروها علیه روحانی، تف سربالاست
ببینیم حسن روحانی کیست؟ او از روحانیون فعال پیش از انقلاب است. پس از انقلاب نیز تا امروز در این پست‌ها و مقامات بالای سیاسی و امنیتی حضور داشته است. 5 دوره نماینده مجلس، چند دوره عضو مجلس خبرگان رهبری بوده و اکنون هم هست، از ابتدای تشکیل شورای عالی امنیت ملی عضو آن بوده، 16 سال هم دبیر و همواره نماینده رهبری در شورا بوده است، نایب رییس مجلس بوده، رییس مرکز تحقیقات استراتژیک بوده، عضو حزب جمهوری و جامعه روحانیت مبارز بوده است و در زمان جنگ هم پست بسیار بالایی داشته است.
حملات علیه روحانی، ببخشید، تف سربالاست که مثل بومرنگ عمل می‌کند و اعتبار و کارایی تمام موارد گفته شده را نقض و رد می‌کند. حالا فرض کنیم که این حملات علیه خودتان نباشد، چه فایده‌ای دارد؟ اینکه او تا 9 ماه دیگر هست و تمام می‌شود، شما می‌مانید و وضعیتی که قادر به انجام کوچک‌ترین اصلاحی هم در آن نیستید. شاهدش مجلس فعلی است. قوی‌ترین شما طی 1384 تا 1392 آمد، چه کرد؟ جز اینکه الان مثل استخوان در گلویتان گیر کرده و علیه سیستم شده است؟ جز اینکه صدها میلیارد دلار پول نفت را گرفت، روزی که رفت جز سیاهی و بدبختی اثری از خود نگذاشت؟
این دولت و این روحانی حداقل دارند یک کارهایی می‌کنند، در شرایط کرونایی و تحریم‌های کمرشکن و دلار 32 تومانی و گرانی و... چه اصراری به این حملات دارید؟ حالا روحانی یک چیزی هم درباره صلح امام حسن گفته است، شما که انجام نمی‌دهید. اگر می‌خواهید بگویید که چرا در مقابل سخنان مقام رهبری حرفی زده است، صد بار تندتر از آن را رفیق گرمابه و گلستان شما در ویدیوی اخیر خودش گفت، صدای یکی از شما درنیامد. به نظر می‌رسد که نابخردی حدی ندارد به علاوه این همه دنبال شواهد تاریخی برای توجیه رفتار فعلی خود نباشید چون فردا مجبور خواهید شد به گونه دیگری رفتار کنید. کسانی متوسل به تاریخ می‌شوند که قادر به دفاع عقلانی از رفتار کنونی خود نیستند. با اطمینان به شما باید گفت که با ادامه سیاست موجود،ممکن نیست که از فرآیند موجود کسی بهتر از روحانی و حتی در اندازه او برکشیده شود. این بهترین ثمره ساختار انتخاباتی موجود است، آن را حفظ کنید که بعدا پشیمان خواهید شد، همچنان که بسیاری از شما از مجلس فعلی پشیمان شده‌اند. فراموش نکنید که مردم کمتر خطا می‌کنند./اعتماد

مصطفوی
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
بالاخره فشارهای لابی صهیونیستی به آمریکا جواب داد و بایدن به اسرائیل برای پاسخ به ج. اسلامی چراغ سبز...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
شروع شد مجلس نمایندگان آمریکا شدیدترین لوایح را علیه ایران تصویب کرد مجلس نمایندگان آمریکا در پی ...