بستر پیدایش و راه برون رفت از اعتراضات و قیام های آبان 1398
  •  

03 آذر 1398
Author :  
نگاهی از بالاتر باید داشت

خیزش ها عظیم مردمی، و یا زلزله ایی بزرگ که با ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی خود، که در اکثر شهرهای ایران به دنبال اعلام تصمیم نظام مبنی بر افزایش قیمت بنزین از هزار به سه هزار تومان، که از تاریخ 24 آبان 1398 و در شب میلاد پیامبر آغاز شد، موجی بزرگ ایجاد کرد که شیرازه کشور را چنان بهم ریخت که مسئولان امنیت، در یک تصمیم عجولانه و فاقد تدبیر، و در یک اقدام بی سابقه، ارتباط کل کشور را با دنیا قطع کردند، و به واقع و از روی ناشیگری متاسفانه به دست خود نشان دادند، که علاوه بر اقتصاد ایران، امنیت ما نیز در آنسوی مرزهاست که تعیین تکلیف می شود، و نفوذ کلام خارجی بر کلام منابع مرجع داخلی می چربد و موثرتر است، و برای کنترل مردم خود، باید ارتباط آنان را با دیگران قطع کنیم!

این اقدامی بود که تاکنون سابقه نداشت، و در اعتراضات سابق، که می توان گفت از این هم عظیم تر بود، اختلال اینترنت و تلفن خارج و داخل تا این حد نبود، و مسئولان کشور تنها در حوزه های درگیری به صورت نقطه ایی و پازلی به قطع ارتباطات اقدام می کردند، اما اکنون بیش از یک هفته است که کشور در التهاب است و این ارتباط قطع، و تنها در نقاط کوچکی از کشور اینترنت به صورت بسیار محدود و در حد 5 درصد معمول وصل بود، این خود یک شاخص اعلام خطر کننده است، که بیداران در بین تصمیم سازان را می تواند از چرت های خام خود بیدار کند، تا رویه عوض نمایند.

فاجعه به حدی است که اکنون در هشتمین روز این جریانات، با اعلام مسئولین مبنی بر وصل مجدد اینترنت، تنها در 20 درصد موارد معمول می توان وصل اینترنت را دید، در این مدت شیراز، خوزستان، کرمانشاه، کردستان، کرج، ملارد، اسلامشهر، اصفهان، تبریز، تهران و... چنان در آتش این حرکت سوختند که این نیز خود سابقه نداشت، و جالب اینکه، انگار در کشور ما همیشه "مرغ یک پا دارد" و این همه، باعث نگردید که نظام از تصمیم خود عقب نشسته، و یا در آن تعدیل به وجود آورد، و با حمایت کامل رهبری که بلافاصله از این گرانی انجام گرفت، تمام طرح های نمایندگان مردم نیز، که در بی اطلاعی و بی اثری، تنها شاهد تصمیم و اجرای این طرح و دستور بودند، نیز به محاق رفت.

درگیری ها خیابانی 

 که همه این ها باز اگر نگوییم بی سابقه کم سابقه بوده است، و حاکی از اضطرار کشور و نیاز آن به درآمد ناشی از این تصمیم دارد، که فراقوه ایی و با دور زدن مجاری قانونی تصویب قوانین، مثل نمایندگان مجلس، در خصوص آن تصمیم گرفته، اجرا و در بالاترین سطوح از طرح گرانی یک کالا! که امری عادی و روتین در کشور است، حمایت می گردد.

به نظر می رسد این دومین شوک بزرگ برای تکیه دادن نظام به جیب مردم، و شریک شدن یک شبه در ثروت آنان است، که بعد از بالارفتن قیمت ارز و اکنون بنزین اتفاق افتاد، و در فقره اول ارزش دارایی های مردم به کمتر از یک چهارم کاهش یافت، و به نظر می رسد، علیرغم قول مسئولان برای کنترل قیمت ها بعد از این حرکت، آنان موفق به کنترل قیمت ها نشده، و بلکه قیمت اجناس همچنان سیر صعودی خود را طی کرده، ارزش پول ملی همچنان تضعیف، و سفره ها کوچک و کوچکتر خواهند شد.

آنچه مسلم است اینکه با این روند عدم توجه به خواست های (درست و یا نادرست) مردم، که نادرست آن نیز به دلیل جایگاه آنان در قانون اساسی و دیدگاه بنیانگذار انقلاب که آنان را "ولی نعمت" خود می دانست و خود را "خدمتگذار" آنان خطاب می کرد، و لذا خواست نادرست ولی نعمت، و مردم نیز باید درست در نظر گرفته شود، و حاکمیت کوتاه بیاید، ولی می بینیم که کوتاه آمدنی در کار نیست و این باعث انباشته شدن خشم، و بی اثر شدن نهادهای مردمی، و نمایندگان آنها، بی اعتنایی به خواست هایی که حتی مردم حاضرند جان خود برای آن بدهند و... کشور را هر چه بیشتر در فضایی پیش خواهد برد که شکاف بین مردم و حاکمیت افزایش پیدا کرده، که این خود تبعات جبران ناپذیری را متوجه همه داشته ها و حتی تمامیت ارضی کشور خواهد کرد.

همچنانکه مدت زمان استراحت بین حرکات اعتراضی، هر چه می گذرد بیشتر کاهش یافته و شعارها رادیکال تر، و در نتیجه پناه بردن مسئولان به روش ها و نیروهای امنیتی برای حفظ نظام افزایش خواهد یافت.

روند زمانی و گسترش اعتراضات در کشور نشان می دهد، از اعتراضات همسنگران دوره قیام در انقلاب، که در سال 1360 اتفاق افتاد، تا اعتراضات محدود اما قدرتمند دهه 1370 قزوین، مشهد، اسلامشهر، و بعد اعتراضات بزرگ دانشجویی 1378، و متعاقب آن جنبش های عظیم جوانان و... در سال 1388، و تحرکات بزرگ مردمی در دی ماه 1396، و اکنون خیزش های غافلگیر کننده و بزرگ مردم در آبان 1398، فارغ از این که شرکت کنندگان و آفرینندگان آن را، چه بنامیم، فاصله ها کمتر و گسترش آن بیشتر می شود،

و عدم رسیدگی به خواست مردم، و عدم حرکت در سمت و سوی تحقق آن، حتی بعد از سرکوب، باعث خواهد شد که این روند افزایشی و کاهش زمان بین اعتراضات ادامه یافته و به نقطه بدون بازگشت برسد، و باید توجه داشت که هر کدام از این موارد نیز، به بخشی بزرگی از جامعه جراحت وارد کرده و اگرچه سیستم امنیتی به خود تبریک خواهد گفت که آن را مهار کرده، اما لزوما مهار این موارد درد را نیز تسکین نخواهد داد، بلکه نقاط دردناک را به غده های چرکین مبدل خواهد کرد، و مثل آتش زیر خاکستر منتظر بروز مجدد خواهد ماند، و این کوتاه نیامدن های بی مورد، و عدم مراجعه به آرای عمومی و برگزاری رفراندم برای اتخاذ تصمیمات مهم، و اقدامات بحران زای مهم، نهایتا شرایط را هر روز خطرناک تر خواهد کرد، و باعث تجمع مطالبات و به سیل تبدیل شدن آن خواهد شد.

بازگشت به رای مردم، احیای دوباره قدرت و تاثیر شوراهای انتخابی، از جمله شوراهای شهر و روستا، و مجلس ملی کشور و رییس جمهور، که از جایگاه قانونی خود به زیر کشیده شده اند، و کوتاه کردن دست شوراهای متعدد انتصابی در تصمیم گیری ها و قانون گذاری کشور، می تواند به کاهش این شکاف منجر شده، و در این صورت است که دیگر مردم خود را "هیچکاره" تصور نخواهند کرد، و اگر حتی برای زمانی چنین گرانفروشی هایی هم مطرح و لازم شود، همچون زمان جنگ که جیب خود و جیب نظام را یکی می دیدند، آن را تحمل، و ایثار خواهند کرد، و چون تصمیم خود آنان و یا نمایندگان واقعی آنان است، شرایط سخت را قابل تحمل تر تلقی، و به این همه آشوب و کشتار نخواهد انجامید.

برخوردهای گزینشی در اجرای عدالت و ابهامات در اجرای حکم مفاسد اقتصادی و... و در بوق کرنا کردن بعضی پرونده ها، و لاپوشانی برخی دیگر از پرونده های بسیار بزرگ در سطح ملی، که حتی داد مسئولینی که خود طلایه دار مبارزه با دانه درشت ها بوده اند، را نیز در آورده است، به طوری که در سفر رئیس جمهور به یزد، نمونه ایی از اعتراض بزرگترین نماینده مردم، یعنی رئیس جمهور را نیز مشاهده کردیم، این ها مواردی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن عبور کرد، و با بار کردن کلمات کلفت بر رئیس جمهور، سخنانش را بی اثر نمود، چرا که وسعت اطلاع مردم از شرایط به حدی است که می توانند سره از ناسره جدا کرده و حق و باطل بودن حرف ها را تا حدودی تشخیص دهند،

گرچه همین مردم اکنون شاهدند که همین رئیس جمهور تمام شعارهای انتخاباتی خود را فدای امنیت و نظام کرد، و خود را به سنگ بین آسیاب دشمنان داخلی و دلواپسان از یک سو، مردمی که با امید به او رای دادند و اکنون از او نا امیدند از سوی دیگر، و کشورها و طرف های خارجی تبدیل شده است، او که تمام آبروی خود را با قطع ارتباطات (اینترنت، تلفن و...)، شدت برخورد با مردم، و تحمیل گرانی های بزرگ و... به باد داد و...

همه این ها نشان می دهد که بی عدالتی در استفاده از کرسی های نظام به حدی است، که شرایط را برای احساس فساد شدید نزد مردم، فراهم می کند، و شعارها از گرانی بنزین به سمت اسقاط نظام تغییر جهت داده و مردم این چنین تمام آرمان های خود را از بین رفته دیده و به خیابان ها می آیند.

از سوی دیگر روند شاخص هایی که در کشور ما از تحریم، قطع ارتباط با جهان، انزوای منطقه ایی و بین المللی، و تاکید بر تکیه بر ظرفیت داخل (مانند کشورهای محاصره شده) و... به حدی است که چشم انداز تبدیل ایران و حرکت آن به سمت و سوی تبدیل به کشورهای نمونه منزوی کمونیستی، سوسیالیستی و... جهان نظیر کره شمالی، کوبا، ونزوئلا و...که رهبران این کشورها مردم خود را برای دهه های متمادی در مخمصه تحریم، و انزوای خارجی و محدودیت بسیار بد داخلی، در زندان های بزرگ مرزهای خود محصور کرده اند، زنگ خطر را برای مردم، درست یا نادرست به صدا در آورده است.

و اینکه به خاطر چند حرکت مردمی، تمام ارتباطات داخل با خارج کشور، با زدن یک کلید، بدون در نظر گرفتن خسارات مالی، حیثیتی و... رقم می خورد، زمینه را برای اعتراضات آتی فراهم خواهد کرد، و قطعا ایرانیان بعد از این همه قیام های آزادیخواهانه، از سده های گذشته تا کنون، به تبدیل شدن به شرایط یکی از کشورهای پیش گفته، رضایت نخواهند داد، این است که به نظر حقیر باید در یک حرکت سریع نقش مردم در حرکت پیش رو تقویت، و با کنار زدن فیلترهای غیر قانونی، شبه قانونی موجود، راه را برای حضور مجدد مردم و نمایندگان واقعی آنان در تصمیم گیری و سمت و سو گیری های ریز و درشت کشور باز کرد.

این تنها راه ممکن برای حفظ ایران در میانه ی بی ثباتی، و دشمنان ریز و درشتی است که ما را از شمال و جنوب و غرب و شرق احاطه کرده اند، و تنها راه برون رفت از این تنگنا رجوع به توان مردمی است، نه بی اثر کردن آنان، و نا امیدی شان؛ که تجربه رهبران سازمان مجاهدین خلق، عاملان داخلی کودتای امریکایی – انگلیسی 28 مرداد و... نشان داد که، عده ایی از مردم و حتی بزرگان و نخبگان ایران، این ظرفیت را دارند که چنانچه حس کنند حقوق آنان نادیده انگاشته شده، و از دستیابی به آن نا امید شوند، ممکن است به دشمنان قسم خورده این آب و خاک نیز پناه برده و از او کمک گیرند تا به خواست خود از طریق همنوا، متحد، و هم حرکت شدن با دشمن دست یابند، و حتی کشور را به سوی تجزیه پیش برند، کاری که آیت الله کاشانی و همدستان داخلی کودتا 28 مرداد در همدستی با دست های خارجی کودتای 28 مرداد برای براندازی دولت مردمی دکتر مصدق کردند، و یا حرکت سازمان مجاهدین خلق که با همدستی با صدام که علیه خاک کشور، و در روند تجزیه آن آمده بود، در جنگ هشت ساله اقدام نمودند و...

آیت الله کاشانی دست در دست سفیر انگلیس در آخرین روزهای عمر خود،

بعد از سرنگونی دولت مردمی دکتر مصدق توسط کوتای امریکایی و انگلیس،

اکنون اسناد همکاری آیت الله با دست های خارجی فاش شده است.

لزوم احیای امید در دل این مردم، که به درستی آنانکه مردم را در سال 1396 به پای صندوق های رای کشاندند، از آن سود جستند و این شکاف را به خوبی دیدند، و با شعار "تدبیر و امید" به میدان آمدند، و در نتیجه این حضور حداکثری کارهای بزرگی هم به انجام رسید، که نمونه آن مذاکرات ایران با تمام قدرت های جهانی بود، که به "برجام بزرگ" انجامید، هرچند امریکایی ها با مستمسک قرار دادن دلایل درست و یا غلط، آن را به بن بست رساندند، اما حتی مرده این قرار داد هم اکنون، دست آنان را از دست اندازی به کشورمان ناتوان کرده است، و علیرغم دشمنان داخلی و خارجی این قرارداد، برجام اوج عقلانیت سیاسی عقلای کشور ما بود، که به انجام رسید،

و این دولت تا شش سال قیمت ارز را پایین نگه داشت، و در بازیابی قدرت پول ملی موفق بود، و در صحنه بین الملل نیز توانست ایران را از محاصر منطقه ایی و بین المللی گذشته خارج کند، تا آنجا که این توان را در خود دید که اعتبار پاسپورت ایرانی را به آن باز گرداند، هرچند دو دستگی های داخلی، ناشی از هوای نفس سیاستمداران ناپاک، باعث شد که هم ارز دوباره به کانال مخوف سابق خود بازگردد، و هم تمام شعارهای این رییس جمهور که می رفت امید را به مردم کشور باز گرداند، فدای تصمیمات "مرغ یک پا دارد" شد، و امروز شاید از جاده انصاف خارج شویم، و بتوان ادعا کرد که آقای روحانی در کوتاه مدت به عنوان یک رییس جمهور رسوا، کار خود را به پایان خواهد برد،

اما در دراز مدت نظرات و راهبرد او در بعد داخلی و خارجی برجسته، و درستی آن به ظهور خواهد رسید، زیرا زمان پرده از شعارهای توخالی و توهماتی که کشور و انقلاب را به این وضع انداخت، بر خواهد داشت و همه متوجه خواهند شد که چه کسانی با چه ایدئولوژی ها و اهداف عجیب و غریبی، کشور و انقلاب را به این بن بست و پرتگاه رساندند.

خانه ام آتش گرفته 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.