همچنان عقل قابل اعتماد است و انسان گوسفند نیست
  •  

21 تیر 1398
Author :  
گاردها را در مقابل جهان علم باید باز کرد

اینکه روزی بشر به جایی برسد که بفهمد چقدر در اصولی که بدان سخت معتقد و مُصِّر بوده، در اشتباه و گمراهی سر کرده، چندان هم دور از انتظار نیست، کما این که بارها نظریات غالب و واجد اعتقاد اکثریت جامعه، در اجتماعات بشری با بطلانی شدید مواجه شده اند، حال آنکه انسان هایی در همان حال این اصول را خدشه ناپذیر تلقی، و سال ها به پای دفاع از آن خون ریختند، و عمر و نسل ها تلف کردند، لذا باید در مقابل علم با صعه صدر برخورد کرد، و گاردها را باز نگهداشت، چرا که علم به جاهایی نور می اندازد که اصلا شاید تصورش هم ممکن نیست، و با کاروان علم باید دست به عصا بود (احتیاط در برخورد) که آنان با به کار انداختن عقل و تجربه، راه هایی را گشودند که اگر باز نمی شد انسان در جهل غوطه می خورد و...، لذا بشر برای نجات خود راهی به جز اعتماد به عقل و تجربه ندارد، و پیش برنده او همچنان تفکر و علم خواهد بود، گرچه علم حتی عقل را هم زیر سوال برد و منکر عقل نیز گردد.

با این همه اما به عقل که شاید یکی از خدشه ناپذیرترین اصول زندگی انسان است که سال هاست انسان را برای رسیدن به علم کنونی، راهبری کرده، و شاید بتوان گفت از اطمینان بخش ترین ویژگی های انسان تلقی می گردد، در حال حاضر نمی توان شک کرد، گرچه پیشرفت علم، و به خصوص "روانشناسی شناختی"، اکنون با یافته های خود این رکن رکین تفکر را نیز زیر علامت سوالی بزرگ برده است و "روانشناسی به نام جاناتان هایت در اثر خود با نام ذهن صادق این ایده را مطرح می‌کند که عقل به‌ عنوان «اصیل‌ترین ویژگی ما» صرفاً نوعی توهم است. و از دید او پرستش عقل «نمونه‌ای از ایمان به چیزی است که اساساً وجود خارجی ندارد». او با نفی دیدگاه غالب درباره ذهن انسان، مغز را اساساً گره‌گاهی می‌داند درهم ‌ریخته و آشفته که برآیند حجم عظیمی از سوگیری‌های شناختی و ترس‌ها است."  [1]

برایم روشن نیست که این روانشناس عقل را به چه معنا و مفهومی در نظر گرفته است، ولی می دانم که انسان توانایی های جمعبندی ذهنی ایی دارد که او را در مسیر زندگی به سمت فهم بیشتر و حل مسایل زندگی خود رهنمون کرده و خواه این ذهن فعال را واجد عقل بدانیم، و خواه چیز دیگر، ظهور و غروب نظریات مختلف نشان می دهد که انسان با همین توانایی های ذهنی، پله به پله بشر را در مسیر شناخت، پیش برده و در جوامعی که واجد آزادی تفکر بوده اند، به حل مسایل و مشکلات آنان اقدام کرده، و بر عکس جوامع دربند مستبدین درجا زده اند، تا شاید روزی در مسیر بادهای آگاهی بخشی که از جوامع آزاد به طرف آن وزیدن آغازید، قرار گیرند و رشد فکری خود را دیرتر از جوامع آزاد حس، و آثارش را در زندگی خود لمس کنند، اما در کل کاروان بشر رو به پیشرفت و تعالی بوده و انتظار می رد که باشد.

لذاست که جوامع، بسته به نوع نگاهی که به بشر و انسان و انسانیت دارند، از حیث رویارویی با مردم خود متفاوت عمل کرده، و "فرهنگی که شهروندان خود را واجد تفکر قابل اعتماد و شایسته نمی‌داند، در نسبت با فرهنگی که به اختیار عقلانی شهروندان خود احترام می‌گذارد، با آن‌ها به شکلی سراسر متفاوت برخورد خواهد کرد." (همان منبع)

و خوش به حال فرهنگ و اجتماعی که شهروندان خود را واجد تفکر قابل اعتماد و شایسته اختیار و آزادی دانسته، و به اختیار عقلانی آنان احترام گذاشته، و آنها را چون گوسفندانی که نیاز به چوپان دارند در نظر نگرفته، و عقل را در زندگی انسانی راهگشا و به رسمیت شناخته، و جهت زندگی بشر را رو به پیش در نظر گرفته، و نه این که آن را ایستا در نظر گرفته، تا چوپانی بر آنان نهاد و در ذیل فرمان همایونی چوپانی چماق به دست، آنان را لایق آماده سازی برای قصابخانه چوپانان دیده، و در این جهت آماده و فربه اشان نماید، تا به پای اراده و نیاز چوپان چارق به پا، و چماق به دست، قربانی شوند.

[1] - منبع مقاله "انسان اینقدر هم ابله نیست" http://tarjomaan.com/neveshtar/9453/  

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.