علم و عالم، هنر و هنرمند باید بر صدر نشینند
  •  

14 ارديبهشت 1398
Author :  
هدف آموزش تربیت انسان خوب با مهارت و تجربه لازم است، انسان بیدار تنها به دست معلمان ساخته می شود

و خداوند معلم را فرستاد تا به ما راه کسب دانش و چگونه زیستن آموزد، او حامل درس انسانیت برای ماست. تاریخ را که می نگرم، هر گاه علم و معلم، هنر و هنرمند ارج نهاده شدند، قدر دیدند و بر صدر نشستند، همان روز و روزگار عصر شکوفایی، خوشبختی، توسعه، و روزگار رشد اخلاق بود، و از قضا در همان عصر زنجیر های ظلم و استبداد نیز شل تر از هر زمانی می باشد، زیرا حاکم و جامعه ایی که قدر علم و عالم، هنر و هنرمند را بداند، چنین جامعه و حاکمی به این مرحله از فهم هم رسیده است، که قدر مردم خود را نیز بداند.

رابطه علم و معلم، هنر و هنرمند، و قدرت در هر جامعه ایی میزانسنج، رشد عمومی آن جامعه نیز خواهد بود، و فروپاشی اخلاق و بنیادهای مدنی، در بی توجهی به علم و عالم، هنر و هنرمند، تجلی می یابد.

به هر اندازه ایی که این قشر قدر بینند، و در صدر نشینند، مقیاس سنج های سطوح مختلف اجتماعی نیز به سوی مثبت گرایش خواهند یافت، و بر عکس جایگزینی دیگر اقشار اجتماع نزد اهالی قدرت و بزرگان یک جامعه، به جای علم و عالم و هنر و هنرمند، نشانگر سقوط اجتماعی و جابجایی خسارت بار ارزش ها خواهد بود.

روزگارتان به کام استاتید و معلمان عزیز

"معلمی شغل شریفی است، که خصوصیات، کارایی و لیاقت

و آینده اشخاص را تعیین می کند، اگر مردم مرا به عنوان

یک معلم خوب به یاد آورند، این خود عظیم ترین

بزرگداشت برای من خواهد بود." 

آقای عبدالکلام

(رییس جمهور فقید هند)

"اگر کشوری بخواهد از فساد رها شود، و به یک ملتی با اذهانی زیبا تبدیل شود،

بنده به قوت احساس می کنم که سه قشر اجتماعی کلیدی که می توانند این تفاوت را خلق کنند،

 آنها پدر، مادر و معلم هستند."

عبدالکلام - رییس جمهور فقید هند

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (1)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

شعر : نگاه معلم( مدرسه عشق )

شاعر : زنده یاد مهندس مجتبی کاشانی ( سالک)



در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن همواره اول صبح
به زبانی ساده
مهر تدریس کنند،
و بگویند خدا
خالق زیبایی
و سراینده عشق
آفریننده ماست.
مهربانیست که ما را به نکویی
دانایی
زیبایی
و به خود می خواند
جنتی دارد نزدیک، زیبا و بزرگ
دوزخی دارد- به گمانم
کوچک و بعید
در پی سودا نیست
که ببخشد ما را
و بفهماندمان،
ترس ما بیرون از دایره رحمت اوست

در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که خرد را با عشق
علم را با احساس
و ریاضی را با شعر
دین را با عرفان
همه را با تشویق تدریس کنند

لای انگشت کسی
قلمی نگذارند
و نخوانند کسی را حیوان
و نگویند کسی را کودن
و معلم هر روز
روح را حاضر و غایب بکند
و به جز ایمانش
هیچکس چیزی را حفظ نباید بکند
مغزها پرنشود چون انبار
قلب خالی نشود از احساس
درس هایی بدهند
که به جای مغز، دلها را تسخیر کند.
از کتاب تاریخ
جنگ را بردارند
در کلاس انشاء
هر کسی حرف دلش را بزند
«غیرممکن» را از خاطره ها محو کنند
تا، کسی بعد از این
باز همواره نگوید: «هرگز»
و به آسانی همرنگ جماعت نشود.

زنگ نقاشی تکرار شود
رنگ را در پائیز تعلیم دهند
قطره را در باران
موج را در ساحل
زندگی را در رفتن و برگشتن
از قله کوه
و عبادت را در خدمت خلق
کار را در کندو
و طبیعت را در جنگل و دشت.
مشق شب این باشد
که شبی چندین بار
همه تکرار کنیم:
عدل
آزادی
قانون
شادی...
امتحانی بشود
که بسنجد ما را
تا بفهمند چقدر
عاشق و آگه و آدم شده ایم
در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن آخر وقت
به زبانی ساده
شعر تدریس کنند
و بگویند که تا فردا صبح
خالق عشق نگهدار شما.



می‌شود، سبز بود با یک برگ

می‌شود، شد بهار با یک گل

از دل یک شکوفه شادی کرد

دل به سودای یک شقایق داد

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در روستای گرمنِِ پشت بسطام، مردم ...
سلام...شاید برای خواندن این مطالب ودرک ان تا حدودی... ۳ساعت وقت گذاشتم...تشکر ؟از تمامی عوامل ..مخصو...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
تقاطع تنش‌زایی سید مصطفی تاج‌زاده استراتژی باخت - باخت جمهوری اسلامی در منطقه، به‌ویژه در اعزام نی...