مرا به کدام اختیار به مهمیز سوال خواهی کشید
  •  

07 دی 1397
Author :  

پروردگارا! سخت گلایه مندم از تو: آیا حق گلایه دارم، این حق را برای بنده ی خود قایلی، که بگوید "خسته شدم" ، حتی اگر مرا بدین زندگی دعوت کردی و من هم در عالم مُثُل، به آمدن رضایت دادم، و قبول کردم که بیایم، اکنون می گویم "نمی خواهم که بمانم، و ادامه دهم"، گیرم که در آن عالم قرارداد کرده ایم، کاش اختیار "فسخ قرار داد" به ما می دادی، کاش اگر ابتدایش با تو بود، پایانش را حداقل به خود ما می سپردی، نمی دانم چگونه قرار داد را نوشتی که نه آمدنش با ماست و نه در رفتن اختیاری در دست ما قرار دارد؛ تو این قرار داد را انگار یک طرفه نگاشتی، شاهد و وکیل ما نیز خود بودی، و هر آنچه خواستی و اراده کردی، مقرر نیز فرمودی؛

در این قرارداد کجاست آزادی من، کجاست جای تصمیم من، کجاست میدان مانور من و...  همه را از من سلب کردی، من مختار به چه هستم، چگونه زیستن؟!، آن هم که در پس قوانین نوشته و نانوشته ات، تعطیل؛ من مختار به اطاعتم؟!! این است میدان اختیار من؟!.

مرا به کدام اختیار به مهمیز سوال خواهی کشید.

 این نصیحت مولانای کبیر را هم دوستی برایم نوشت که : 

چراغ ست این دل بیدار، به زیر دامنش می دار .... از این باد و هوا بگذر، هوایش شور و شر دارد

 چو تو از باد بگذشتی، مقیم چشمه ای گشتی ... حریف همدمی گشتی ، که آبی بر جگر دارد

چو آبت بر جگر باشد ، درخت سبز را مانی ... که میوه نو دهد دایم، درون دل سفر دارد

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
ح‌سین ق‌دیانی, [4/26/2024 12:01 PM] از هادی_چوپان درس بگیریم آیینه‌ی توماج_صالحی باشیم ح‌سین ق‌دیانی...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
محکومیت به خواندن کتاب شهید مطهری در کنار مجازات زندان! محمد مطهری یک قاضی محترم، شروین حاجی‌پور ...