سیزده آبان، روز مناسبی برای داد کشیدن بر سر امریکا نیست
  •  

14 آبان 1397
Author :  
بالا روندگان از دیوار سفارت امریکا در تهران

دیروز که به مناسبت سیزده آبان و حوادث تاریخی آن روز فکر می کردم، با خود می گفتم "آیا امروز روز مناسبی است که بر سر آمریکا داد بکشیم؟!!" هر چه فکر کردم دیدم 13 آبان روز مناسبی برای داد کشیدن بر سر امریکا نیست، زیرا در این روز او هم فریادهایی برای کشیدن بر سر ما دارد، پس باید روزی را برای داد کشیدن سر امریکا انتخاب کرد که او سخنی برای گفتن نداشته باشد، آن روز شاید روز ۱۸ اردیبهشت باشد که امریکا از تعهد بین المللی برجام شانه خالی کرد، که بعد از مدت ها مذاکره، به امضای نمایندگان جهانی رسید، و یا روز 28 مرداد باشد که آن کودتای ننگین امریکایی بساط دولت مردمی دکتر محمد مصدق را برچید، و دست های آشکار و پنهان خیانت به دوره زمامداری این نماینده مردم ایران پایان داد؛ و یا ۱۲ تیر و روزی که ناو امریکایی وینسنس، هواپیمای مسافربری ما را با موشک بر فراز خلیج فارس هدف قرار داد و با 290 مسافرش به قعر دریا فرستاد؛ و یا روزی که نیروی دریایی ما مورد هدف مستقیم امریکایی ها در خلال جنگ هشت ساله با رژیم بعثی صدام قرار گرفت و...

اما سیزه آبان روز پای نهادن ما بر تمامی میثاق های بین المللی و بالا رفتن از دیوار سفارت امریکا در تهران بود، که بنیاد رسم نامیمون بالارفتن از دیوار سفارت خانه ها را در کشور گذاشت، تا هر جریان سیاسی حتی برای برهم زدن بازی حریف سیاسی داخلی خود هم دست به این عمل نامناسب، خسارت بار، غیر قانونی، خارج از عرف و ناجوانمردانه بزند؛ و لذا این روز مناسبی برای داد کشیدن بر سر امریکا نیست،

انتخاب این روز به عنوان روز تظلم خواهی مردم ایران از امریکا، خود منجر به این می شود که از اساس ادعای مظلومیت مردم ایران زیر سوال برود، چرا که در این روز خودسرهای آن روز از دیوار مکانی بالا رفتند، که در سیره جوانمردان، قوانین بین المللی و... نهی شده است، که میهمانان، فرستادگان و... را که کاملا قانونی در خاک ایران پذیرفته شده بودند، مورد تهاجم قرار گیرند؛ این دیپلمات ها هر کاری در ایران می کردند، راه مقابله با آنها بالارفتن از دیوار سفارت و گروگان گیری آنان نبود.

چرا که در عرف عاقل های جهانی، اگر اعضای سفارت خانه ایی را مخل امنیت، منافع و... ببینند، به آنان فرصت کمی می دهند، و از کشور خود اخراج می کنند، نه این که دستگیر و یا گروگان بگیرند. کار آنروز بالا روندگان از دیوار محیط های دیپلماتیک امریکا که مصونیت کامل داشتند، خسارت جبران ناپذیری به حیثیت جهانی کشور و انقلاب زد و مسولین انقلاب را در عمل انجام شده ایی قرار داد، که خسارت جبران ناپذیر آن را هنوز ایران، انقلاب و مردم ما می پردازند،

و به نظر می رسید، حال که چنین عملی را انجام داده ایم، لجاجت بر تایید این عمل ناشایست درست نیست، و اگر نمی خواهیم حتی چنین اعترافی کنیم، تبدیل چنین روزی به الگویی برای "استکبار ستیزی" و یا "امریکا ستیزی" کاری درست نیست، که اگرچه اعمال امریکایی ها در قبال این مردم شدید محکوم است، ولی در جای خود این عمل ما نیز کاملا محکوم است و خسارات آن تاکنون دامن کشور را گرفته و رها نمی کند.

و نمونه اش آقای ترامپ که هوشمندانه 13 آبان را میعادگاه موعد عهد شکنی خود قرار داد، زیرا این عمل ما آنقدر در عرف جهانی محکوم است، که او می تواند ظالمانه ترین عمل را علیه ما در چنین روزی انجام دهد، و لابد دنیا هم می گوید وقتی ایرانی ها در چنان روزی، چنین کردند، چرا امریکا در همان روز چنان نکند.

بالا روندگان از دیوار سفارت انگلیس و عربستان در تهران

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (7)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

اصلاحات موسوی_خوئینی_ها @akbaralami

ناگفته های اشغال سفارت آمریکا و پیامدهای آن برای ایران
اکبر اعلمی در مناظره با حجت الاسلام مصباحی مقدم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در دانشگاه علوم پزشکی مشهد:
برای بارنخست، سه روز پس از پیروزی انقلاب در ساعت ۱۰/۳۰ صبح ۲۵ بهمن ۵۷ زمانی که مهندس بازرگان وزیران و معاونین خود را به خبرنگاران معرفی می کرد، یک گروه از افراد مسلح به سفارت آمریکا در تهران حمله برده و به مدت دو ساعت به تیراندازی می پردازند. تفنگ داران دریایی آمریکا هم که در داخل سفارت سنگر گرفته بودند با شلیک گازهای اشک آور مانع از ورود آنها به داخل محوطه شده و چند نفری را هم که وارد سفارت شده بودند از درهای دیگر بیرون می رانند.
در همان زمان سولیوان سفیر وقت آمریکا پس از مذاکره با اعضای دولت موقت به تفنگ داران دستور می دهد تیراندازی متوقف شود. متعاقبا مهاجمین وارد ساختمان شده و از همه خواستند که دست هایشان را روی سر بگذارند. همه افراد در سفارت تسلیم می شوند.
در پی این حادثه دکتر یزدی به دستور مهندس بازرگان با آیت الله خمینی دیدار و با درخواست وی، رهبر راحل به مهدوی کنی در کمیته مرکزی انقلاب دستور داد که بکمک نیروهای کمیته، اشغالگران را بیرون کنند. با ورود نیروهای کمیته به داخل سفارت که در معیت دکتر یزدی صورت گرفت، مهاجمین به سرعت و بدون هیچ گونه مقاومتی از محوطه سفارت گریختند و آیت الله خمینی از دست اندرکاران بابت اخراج مهاجمان قدردانی کرد. فردای آنروز، روزنامه اطلاعات با تیتر «سفارت آمریکا سقوط کرد» گزارش این حادثه را منتشر کرد.
در خصوص ماهیت این دسته از مهاجمین دو روایت وجود دارد؛
روایتی مدعیست که آنها افراد منسوب به سازمان چریک های فدایی خلق بوده اند. اما مرحوم صادق طباطبائی معاون سیاسی نخست وزیر و سخنگوی دولت موقت و برادر همسر سیداحمد خمینی طی مصاحبه ای که در سال ۹۱ با یکی از نشریات داخلی داشته با استناد به اسناد موجود در وزارتخارجه، این مهاجمان را افراد وابسته به برخی محافل خاص در آمریکا معرفی کرده که در راس آن آقای راس پرو، سرمایه دار معروف تگزاسی و مدیر موسسه " الکترونیک دیتا سیستمز" آمریکا  قرار داشت.
این حکایت از آنجا شروع می شود که یک شرکت بزرگ آمریکایی به نام "الکترونیک دیتا سیستمز" با مدیریت راس پرو وابسته به جناح محافظه کارانِ بسیار متعصب آمریکا که ارتباط های نزدیکی با مقامات امنیتی آمریکا داشته و بعدها در انتخابات سال ۲۰۰۰ ریاست جمهوری آمریکا، هم به صورت منفرد نامزد و رقیب جرج بوش شد، قراردادی را با وزارت بهداری ایران و سازمان تأمین اجتماعی منعقد می کند اما فعالیت این شرکت در ایران از مدار بازرگانی عادی خارج و در نتیجه دو تن از کارمندان آن به نام های ویلیام گیلورد و پل شیاپرون یا چیاپرونی باتهام کلاهبرداری و پرداخت رشوه بازداشت و روانه زندان قصر می شوند.
علاوه بر ایندو، یکی از کارمندان شرکت آمریکایی هلیکوپترسازی بل در ایران، بنام ماری الن اشنایدر هم در این زندان در بازداشت به سر می برد.
به گفته پرو که در گزارش مورخه ۱۳۵۷/۱۲/۱ مجله "آتلانتا جورنال" و نیز در کتابی با عنوان: "بر بالهای عقاب" نیز منتشر و شبکه تلویزیونی معروف آمریکایی NBC هم با اقتباس از این کتاب و همکاری راس پرو فیلمی از این ماجرا ساخته است؛ در اوج انقلاب در ایران، راس پرو عازم ترکیه شده و از همانجا یک واحد کماندوئی ۱۵ نفره به فرماندهی یک سرهنگ سابق سیا و نیروهای ویژه بنام «آرتور سیمونز» که در جنگ ویتنام نیز عده ای از سربازان آمریکائی را از یک اردوگاه نزدیک هانوی آزاد کرده بود تشکیل می دهد.
این واحد کماندوئی که از طریق راس پرو تامین مالی می شد با همکاری برخی از ایرانیانی که سابقه همکاری با آمریکایی ها را داشته اند در ۲۲ بهمن تظاهراتی را در تهران به راه می اندازند و با شعار "زندانی سیاسی آزاد باید گردد"، به زندان قصر حمله و آن را اشغال و سپس همه زندانیان از جمله سه نفر آمریکایی مورد اشاره را آزاد می کنند. 
در همین ارتباط واشنگتن پست مورخه ۱۳۵۷/۱۱/۲۷، در ادامه گزارش خود نوشته است که این حمله و اشغال سفارت کار خود سیا و عوامل ساواک بود تا بهانه ای برای دخالت آشکار نظامی آمریکا در ایران را فراهم آورده باشند".
مرحوم طباطبائی مدعی بود که یکی از این سه نفر، یعنی خانم ماری الن شنایدر در اشغال سفارت در تاریخ ۲۵ بهمن در میان حاضران حضور داشت درحالیکه جزء کارکنان و دیپلمات های شاغل در سفارت محسوب نمی شد!

همانطور که در رقابت انتخاباتی میان خانم کلینتون و دونالد ترامپ
کاندیداهای ریاست جمهوری از دو حزب دموکرات و جمهوری خواه شاهد بودیم که هریک از این دو حزب و کاندیداهایشان با توسل به روش های مختلف تلاش می کردند تا رقیب خود را از گردونه رقابت ها حذف و خود برنده انتخابات شوند، همین رقابت در سال ۱۳۵۷-۱۳۵۸ بین جناح های مختلف آمریکائی هم وجود داشت؛در یک طرف تعدادی از سرمایه داران آمریکائی به سرپرستی راکفلر صاحب بانک چیس منهتن که ۴ میلیارد دلار به شاه وام داده بود و افرادی نظیر نیکسون و کیسینجر که از دوستان قدیمی شاه بودند قرار داشتند و کارتر را تحت فشار قرار داده بودند تا به شاه ویزای سفر به آمریکا را بدهد. در طرف دیگر نیز کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا و حزب دموکرات و با خطر احتمالی شکست کارتر در انتخابات پیش رو قرار داشت.

بدون تردید گروه دوم یعنی کارتر و حزب دموکران از اشغال سفارت و گروگانگیری دانشجویان ایرانی بشدت متضرر شده و در نتیجه نمی توانستند موافق این اقدام باشند.
اما گروه اول از انگیزه لازم برای اشغال سفارت آمریکا برخوردار بودند و از این دستاویز می توانستند بنفع خود بهره مند شوند.
به عبارت دیگر در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ که دقیقا ۴۴۴ روز به انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر ۱۹۸۰ میلادی مصادف با ۱۳۵۹ شمسی باقی مانده بود و اشغال سفارت آمریکا می توانست بزرگترین شکست برای کارتر باشد و بزرگترین دستاویز و برگ برنده را در اختیار رقیب جمهوری خواه قرار دهد.

تجربه حمله به سفارت آمریکا در ۲۵ بهمن ۵۷، سیاست ناموفق و شکست خورده ای بود، لیکن درصورت همرنگ شدن با جماعت و استفاده از همان تدابیری که در ۲۲ بهمن ۵۷ برای حمله به زندان قصر صورت گرفت؛ یعنی متناسب با فضای انقلابی آنروزها و تهییج و تحریک عواطف و احساسات مردم برای حمله به سفارت آمریکا که در پوشش اهداف به ظاهر موجه و انقلابی انجام می شد، می توانست منویات سرمایه داران آمریکایی و جمهوری خواهان را تامین نماید.

یکی از شواهدی که این گمانه زنی بدبینانه را در اشغال سفارت آمریکا تقویت می کند این است که اشغال سفارت آمریکا حدود ۳ ماه قبل از شروع فعالیت های تبلیغاتی ریاست جمهوری برای انتخابات ۱۹۸۰ که همیشه یکسال قبل از برگزاری انتخابات انجام می شود، آغاز و ۴۴۴ روز بطول انجامید و دقیقا در دی ۱۳۵۹ و دقایقی قبل از مراسم سوگند ریاست جمهوری ریگان پایان یافت!

بدون اینکه قصد متهم کردن شخص یا گروه خاصی از دانشجویان و شخصیت های انقلابی کشور را داشته باشم؛ این شرایط در ۱۳ آبانماه ۵۸ و در فضای انقلابی آن روزها، تصمیم اشغال سفارت آمریکا و گروگان گرفتن دیپلمات های آمریکائی در یک جمع ۵نفره چند جوان ناپخته دانشجوئی مرکب از اصغرزاده، بیطرف، میردامادی، سیف_اللهی و باطنی از اعضای دفتر تحکیم وحدت تکوین یافت و سپس با اضافه شدن افراد دیگری مثل سعید حجاریان، معصومه ابتکار، عباس عبدی، کمال تبریزی، علی‌اصغر زحمتکش، محمد هاشمی اصفهانی، اکبر رفان، محمدرضا خاتمی، محسن امین‌زاده، رحمان دادمان، شمس‌الدین وهابی، وفا تابش، محمد نعیمی‌پور، حسین شیخ‌الاسلام، احمد حسینی، حسین کمالی، محمد چمنی، محمدعلی جعفری، محمدحسین شریف زادگان، محمدمهدی رحمتی، محمدجواد مظفر و عزت اله ضرغامی که اغلب آنها جزء نیروهای جوان انقلابی بودند و در سر شور انقلابی داشتند گروه بزرگتری شکل گرفت و از دیوار سفارت آمریکا بالارفتند و نتیجه آن شد که نباید می شد یعنی تحت تاثیر تحرکات عوامل پشت پرده و تبلیغات فراوانی که در این خصوص صورت گرفت و شعارهائی نظیر آنچه که در تصرف زندان قصر مطرح شده بود، به یک حرکت ملی تبدیل و ایده اشغال ۴۸ ساعته سفارت به گروگان گیری ۴۴۴ روزه بیش از ۵۰ دیپلمات آمریکائی تبدیل و در طول این مدت سررشته امور از دست مهاجمین اولیه خارج و به دست کسانی افتاد که هنوز هم از ماهیت و اهداف اصلی آنها اطلاع دقیقی در دست نیست.

گرچه این اقدام بنام گروگانگیری دیپلمات های آمریکائی مشهور شده اما واقعیت این است که نتیجه مخرّبش این بوده که از آغاز گروگانگیری تاکنون ملت ایران در گروگان آمریکایی ها قرار گرفته اند و به دلایلی که خواهم گفت یکی از بزرگترین اشتباهات و خسارت بارترین اقدامات انقلابی برای کشور و ملت ایران محسوب و طی آن هیچیک از ۵ شرط تعیین شده برای آزادی گروگان های آمریکائی هم عملی نشد!

درپی اشغال سفارت آمریکا، نه تنها ۵ پیش شرط ایران برای آزادی گروگان ها تحقق نیافت، بلکه خسارات و پیامدهای بسیار سنگینی را برای کشورمان به همراه داشت:

شروط محقق نشده ایرانیان:

۱. استرداد شاه که هرگز اتفاق نیافتاد؛
۲. استرداد اموال شاه و خانواده‌اش؛
۳. لغو تمام ادعاهای امریکا علیه ایران که مسببش اشغالگران سفارت بودند؛
۴. تضمین دادن امریکا به عدم مداخله سیاسی و نظامی در ایران؛
۵. آزاد کردن تمامی اموال و سرمایه‌های توقیف‌شده ایران پس از اشغال سفارت که در واقع اشغال کنندگان خود مسببش بوده اند. تنها ۲.۸۷ از ۱۲ میلیارد دلار آزاد شد.

پیامدهای اشغال سفارت و گروگانگیری:

اشغال سفارت آمریکا که از منظر حقوق بین الملل به منزله تجاوز به حریم و سرزمین یک کشور محسوب می شود، نه تنها سبب صدور قطعنامه ۴۵۷ شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران شد، بلکه محکومیت جهانی و انفعال و انزوای ایران را هم بدنبال داشت و ایران بعنوان یک تهدید جدی در دنیا معرفی شد.
بخشی از این پیامدها عبارتند از:

۱. قطع رابطه آمریکا با ایران

۲. تحریم اقتصادی ایران؛

متعاقب اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری، نخستین تحریم آمریکا علیه ایران در سال ۱۹۷۹ انجام گرفت و آمریکا متقابلاً ۱۲ میلیارد دلار از دارایی‌های دولت ایران را مصادره کرد که همچنان ادامه دارد و توسط روسای جمهور آمریکا تمدید می شود و از تحویل تسلیحات خریداری شده خودداری می شود. در جریان جنگ ایران و عراق، آمریکا تحریمات فروش اسلحه علیه ایران را وضع نمود.
خرید نفت ایران توسط آمریکا تحریم و از صادرات کالاهای ایرانی به امریکا جلوگیری و در نتیجه بازار بزرگ امریکا را از دست دادیم.
همچنین صادرات محصولات آمریکائی به ایران ممنوع و ناگزیر شدیم مایحتاج خود را به چند برابر قیمت واقعی تهیه نمائیم و ایران به لنگرگاه کالاهای بنجل چینی مبدل شد که بدلیل ارزان بودن آنها با ورشکستگی تولیدکنندگان ایران همراه شد.

۳. فراهم شدن زمینه سقوط دولت بازرگان از طریق آنچه که افشاگری خوانده می شود؛

در مدت کوتاهی بعد از اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، اعضای دولت موقت به همراه مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت به نشانه اعتراض به شرایط کشور، از قدرت کناره گیری کردند و با رادیکال تر شدن فضای جامعه، سیاست تدبیر و اعتدال و واقعگرائی و اصلاحاتی که امروزه پس از سه دهه و فرصت سوزی های فراوان و تلف شدن منابع بسیار از دولت بازرگان اقتباس شده است، جای خود را به توهمات و مناقشات بی اساس و شعارهای ضد آمریکائی و گفتمان خشونت طلبی و اقدامات خودسرانه داد و این همان چیزی است که حزب توده، چریک‌هاي فدایی و مجاهدین خلق و سایر گروه‌های مسلح می خواستند.

۴. تجاوز عراق به ایران

قبل از انقلاب و پیش از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان ایرانی، عراق به بلوک شرق و شوروی و ایران به بلوک غرب و آمریکا نزدیک بود. به همین دلیل حدود ۸۵٪ از تجهیزات مورد استفاده عراق در جنگ ایران و عراق ساخت کشور شوروی بود و در طول دهه ۱۳۶۰، معادل ۵۳ درصد از واردات نظامی عراق به ارزش تقریبی ۱۳.۴ میلیارد دلار از شوروی تأمین می‌شد.
این درحالیست که از سال ۱۹۷۲ تا اواسط جنگ ایران و عراق(۱۹۸۴) دو کشور آمریکا و عراق روابط دیپلماتیک با یکدیگر نداشتند و آمریکا در بغداد صرفاً یک دفتر حفاظت منافع در عراق داشت و آمریکا نام عراق را در لیست کشورهای حامی تروریست قرار داده بود.
لذا برخلاف علائق شوروی که با پیروزی عراق بر ایران، ایران هم در زمره کشورهای بلوک شرق قرار می گرفت، قبل از تیرگی رابطه ایران و آمریکا، این کشور مطمئنا نه تنها از تجاوز عراق به ایران حمایت نمی کرد بلکه اجازه آنرا هم به صدام نمی داد و به همین سبب هم تحرکات نظامی عراق را رصد کرده و مرتبا به مقامات ایرانی گزارش می کرد.

پس از اشغال سفارت آمریکا توسط ایرانی ها، ورق برگشت و آمریکا در اسفند ۱۳۶۰ نام عراق را از فهرست کشورهای طرفدار تروریسم و در سال ۱۳۶۳ این کشور را از تحریم سیاسی خود خارج کرده و بعد از گذشت ۱۷ سال از قطع روابط دیپلماتیک بین دو کشور، رسماً سفارتی در عراق گشود و بدین ترتیب این دو کشور مجدداً شروع به برقراری مناسبات سیاسی نمودند و آمریکا در جنگ ایران و عراق از هیچ کمکی به این کشور دریغ نورزید تا جائی که در آخرین سال جنگ، نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس به منظور حفاظت از منافع خود و کشورهای دیگر عملاً به نفع عراق وارد جنگ شد

طرفه آنکه شاید نتوان گفت که تجاوز عراق به خاک ایران، علت و نتیجه مستقیم اشغال سفارت آمریکا بوده است، اما با قاطعیت می توان ادعا کرد که اشغال سفارت و گروگان گرفتن دیپلمات های آمریکائی و در نتیجه خصمانه شدن روابط میان دوکشور و غالب شدن دیدگاه لزوم تنبیه ایران توسط آمریکا که در راس آن برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر قرار داشت، در ۳۱ شهریور ۵۹ بهترین زمینه و فرصت طلائی را برای رژیم جاه طلب عراق فراهم ساخت تا ۱۰ ماه پس از اشغال سفارت آمریکا و خصمانه شدن روابط میان دو کشور ایران و آمریکا و تحریم های شدید اقتصادی و تسلیحاتی که آمریکا و متحدانش علیه ایران به اجرا درآورده بودند، همراه با حمایت کشورهای مختلف، ۸ سال جنگ ویرانگر و خانمانسوز به ملت ایران تحمیل کند.

برژینسکی در کتاب خود "قدرت و اصول اخلاقی" می نویسد: «در حالی که کریستوفر و کاتلر به تلاش خود برای رسیدن به نوعی توافق ادامه می دادند، توصیه من برای تسریع در حل مسئله این بود که به ایرانی ها هشدار دهیم که اگر حاضر به مصالحه نشوند ما عراق را در جنگ با آنها تقویت خواهیم کرد.»

۶. پیامدهای جنگ ایران و عراق برای کشورمان

در اثر این جنگ تحمیلی:
۱-۶. طبق برآوردهای اولیه بیش از یک هزار میلیارد دلار به ایران خسارت وارد شد. سازمان ملل میزان خسارت وارده به ایران را حدود ۲۰۰ میلیارد دلار اعلام که پس از اعتراض عراق در ‌‌نهایت با کارشناسی‌های انجام شده میزان نهایی خسارت وارده به ایران ۹۷ میلیارد دلار تعیین شد که هنوز یک سنت از آنرا هم دریافت نکرده ایم.

۶-۲. حدود ۲۲۰-۲۰۰ هزار تن از شهروندان که اکثر آنها از بهترین و ایثارگرترین جوانان کشورمان بودند شهید و تعداد ۶۷۲ هزار جانباز و ۴۲ هزار اسیر روی دستمان گذاشت که هنوز هم دولت ناچار است سالانه دهها میلیارد تومان مستمری به عده زیادی از آزادگان و جانبازان و بازماندگان شهدا بپردازد.

۶-۳. برای اداره این جنگ، حدود ۲۱۷ هزار ارتشی، ۲۰۰ هزار سپاهی و نیروی انتظامی و ۲ میلیون و ۱۳۰ هزار نیروی بسیجی در مقابل تجاوز دشمن ایستادند و اکثر امکانات کشور برای اداره جنگ بسیج شد. در نتیجه تحمیل ۸ سال هزینه فرصت از دست داده به ملت و دولت ایران از دیگر پیامدهای این جنگ ویرانگر بود که اگر اتفاق نمی افتاد ما در زمینه های مختلف ۸ سال از امروزمان جلوتر بودیم. زیرا و همین نیروها و امکانات در حوزه های کشاورزی و صنعتی و عمران کشور مورد استفاده واقع می شد.

پرواضح است که هیچکس معتقد نیست در اثر برقراری رابطه با آمریکا درهای بهشت به روی مردم ایران گشوده خواهد شد بلکه ما مي‌گوئیم در دنیائی که حتی غفلت از دقایق و ثانیه‌های آن مي‌تواند سبب عقب ماندن کشورها از دستیابی به رشد و توسعه شود می توانستیم با دست کشیدن از خصومت و ستیزه جویی های بی مورد مانع از فرصت سوزی‌های شویم که کشورمان را در مقایسه با سایر کشورمان را عقب نگاه داشته است.

واقعیت این است که ما در دنیایی زندگی می کنیم که در آن قدرت و ثروت حرف اول را می زند و همه کشورها برای افزایش ثروت و قدرت خود درحال برگزاری مسابقه ای سنگین با یکدیگرند و برای رسیدن به ثروت و قدرت بیشتر، بجای درجا زدن در مرحله امنیتی همه تلاش خود را صرف تبدیل تهدیدها به فرصت ها و استفاده حداکثری از همه فرصت های موجود می کنند. لذا در چنین دنیائی نمی توان فضائی فکر کرد و دیواری به دور خود کشیده و با دیگران قطع رابطه کرد مگر این که بخواهیم مانند کره شمالی شویم. هیچ ملت عاقلی آرزوی جانشینی مردم کره شمالی را در سر ندارد. در چنین دنیایی نه تنها ژاپن که دو شهر ناکازاکی و هیروشیمایش با بمب اتمی ویران و یا ویتنامی که نزدیک به ۲۰ سال تحت اشغال آمریکا بوده و سالانه نزدیک به ۵۰۰ هزارتن بمب بر سر مردم این کشور ریخته و بیش از ۵ میلیون نفر از مردم ویتنام به دست آمریکائیان کشته و مجروح شدند، حتی قدرت های بزرگی مانند چین با جمعیت یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون نفری و رشد اقتصادی که حتی به بیش از ۱۴ درصدی هم رسیده و با داشتن بزرگترین ذخایر ارزی دنیا که رقمی معادل ۳.۲ تریلیون دلار می باشد و روسیه بعنوان یک ابرقدرت و اتحادیه اروپا نیز علی رغم اختلافات ایدئولوژیک و علیرغم تفاوت در اهداف و منافعی که با آمریکا دارند به این نتیجه رسیده اند که تامین منافع آنان مستلزم به حداقل رساندن اختلافات و چالش ها و استفاده حداکثری از فرصت ها و مشترکات و تعامل سازنده با ابرقدرتی مانند آمریکاست

۷. اشغال سفارت، فرصت سوزی و توقف مذاکرات نسبتا مثبت ایران و آمریکا

قبل از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، شواهد حاکیست که مذاکرات میان جمهوری اسلامی ایران و کاخ سفید برای حل و فصل اختلافات عمده بشرح زیر در جریان بود:

۷-۱. دیدار و مذاکره بازرگان و برژینسکی:

به موجب تحقیقات و اسناد جدیدی که توسط مارک گازیوروسکی مورخ آمریکایی و مولف کتاب «سیاست خارجی آمریکا و شاه: ایجاد دولتی وابسته در ایران» منتشر شده، "مقام‌های سفارت آمریکا از اردیبهشت‌ماه ۱۳۵۷ که نشانه‌های انقلاب کم‌کم هویدا شده بود، با نهضت آزادی ایران و در راس آن مهدی بازرگان، ارتباط برقرار کرده و درحال مذاکره بودند؛

۷-۲. کاردار آمریکا به دکتر ابراهیم یزدی گفته بود: «انتظار نداشته باشید که همه لوازم یدکی و حتی بعضی از آن‌ها که ایران وجه آن را نیز پرداخته است، کاملا در دسترس ایران قرار گیرد!»
همچنین وی در تلکس سری خود در ۲۲ مرداد ۱۳۵۸، گفته بود که دولت موقت ایران باید تشخیص نحوه فروش لوازم نظامی به ایران را بر طبق نیازهای سیاسی، به خود آمریکایی‌ها واگذارد.

۷-۳. بر اساس این تحقیقات گازیوروسکی اوایل شهریورماه ۱۳۵۸ یعنی دو ماه قبل از اشغال سفارت آمریکا توسط ایرانیان و یکسال قبل از تجاوز عراق به ایران، بخش‌هایی از جامعه اطلاعاتی آمریکا به این نتیجه رسیده بودند که عراق در حال آماده شدن برای حمله‌ای احتمالی به ایران است و آنها در حال دادن اطلاعات و گزارش تحرکات ارتش عراق و این‌که چه‌طور می‌توان به‌یاری آیبکس این تدارکات را رصد کرد را به دولت مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت ایران بودند و این دولت را از این حمله احتمالی مطلع کرده بودند.
اما بعد از اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، دادن این اطلاعات متوقف می‌شود.

۷-۴- در خلال سفر دکتر یزدی وزیر خارجه دولت موقت به سازمان ملل متحد، وزیر امور خارجه آمریکا، سایروس ونس، در راس هیاتی به دیدار او شتافته و طی مذاکراتی وی تاکید می کند که دولت آمریکا انقلاب و دولت جدید را به رسمیت شناخته است. هیات ایرانی در همین مذاکرات از هیات آمریکایی استرداد ایرانیانی که مرتکب جنایت در ایران شده و به آمریکا پناهنده شده اند را خواستار می شوند.
نمایندگان آمریکا نیز بدون اینکه اصل مطلب را رد کنند پاسخ داده بودند که این امر تابع مقررات ویژه ای است و باید با مقامات قضایی خودشان مذاکره کنند.
پیرو این مذاکرات دولت موقت از طریق وزارت خارجه و طی یادداشت های رسمی از نمایندگان دولت آمریکا خواست شاه و اموال خاندان سلطنتی را به ایران برگردانند.

۷-۵. دو مقام آمریکایی روز ۲۳ مهرماه ۱۳۵۸ پس از پرواز به ایران ضمن دیدار با ابراهیم یزدی وزیر خارجه وقت و امیرانتظام( قرار بود شهید مصطفی چمران، وزیر دفاع، هم در این جلسه حضور یابد اما در کردستان مجروح و بستری می شود) به آنها می گویند که "اسناد متقنی مبنی بر انجام مانورهایی نظامی از سوی عراق وجود دارد که فقط می‌توان با گزینه آماده شدن برای حمله‌ای احتمالی به ایران توجیه‌شان کرد."

۷-۶. در دهم آبانماه ۵۸، مرحوم بازرگان نخست وزیر دولت موقت انقلاب که همراه با ابراهیم یزدی وزیر خارجه و مصطفی چمران وزیر دفاع برای شرکت در جشن های استقلال الجزایر به آن کشور رفته بودند با برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر که او هم در این مراسم حضور یافته بود ملاقاتی انجام می دهند.
در این دیدار، هیات ایرانی در فضای صمیمانه ای با برژینسکی در خصوص استرداد دارایی های شاه در امریکا وارد مذاکره می شوند. برژینسکی در پاسخ می گوید درهای دادگاه های ما همیشه برای پذیرفتن دعاوی شما باز است.

باتوجه به شواهدی که برشمردم، می توان استدلال کرد که نه تنها تئوری سلطنت طلبان مبنی بر اینکه آمریکائی ها به سرنگونی شاه کمک و یا دستکم با آن مخالفتی نکردند را تقویت می کند، بلکه بیانگر این واقعیت است که آمریکائی ها تا قبل از اشغال سفارتشان در ایران، برای تقویت رابطه دوستانه با جمهوری اسلامی ایران و جلب اعتماد ایرانیان و همکاری همه جانبه با جمهوری اسلامی از رصد کردن تحرکات ارتش بعثی عراق و اطلاع دادن آن به ایرانیان گرفته تا استرداد دارائی های شاه در آمریکا و تحویل قطعات هواپیمای ۷۴۷ و تسلیحات مورد نیاز کشورمان پیشقدم و وارد مذاکره شده بوده اند.

۸. شکست سخت دموکرات ها و پیروزی محافظه کاران تندرو

جیمی_کارتر بسیار کوشش کرد که پیش از انتخابات ریاست جمهوری مسئله گروگانها حل شود و حتی نامه خصوصی نوشت و قول داد همه خواسته های ایرانیان را تامین نماید و نیز هیئت مذاکره فرستاد تا با حل مسئله گروگانها بتواند آراء لازم را در انتخابات بدست آورد اما جمهوری اسلامی عمدا مسئله را تا پایان انتخابات ادامه داد! در نتیجه در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر ۱۹۸۰(آبانماه ۱۳۵۹) آمریکا، جیمی کارتر با کسب فقط ۴۹ رأی الکترال برابر ۴۸۹ رأی الکترال ریگان از حزب جمهوری خواه شکست سختی را متحمل و قدرت را به جمهوری خواهان واگذار کرد. در پی این جابجائی قدرت، رونالد ریگان نئومحافظه کار و عضو حزب جمهوری‌خواه، با ادبیاتی تندروانه و تهاجمی نسبت به ایران، قدرت را در دست گرفته و جنگ با تروریسم را جایگزین جنگ با کمونیسم و جنگ سرد تبلیغاتی علیه کمونیست ها را به تبلیغات ضد اسلامی تبدیل و دستور حمله به لبنان و لیبی را صادر کرد.
وی بحمایت اسرائیل در اشتغال لبنان روی آورده و در جهت کمک به آنها، نیرو به لبنان اعزام کرد. او همچنین در جنگ تحمیلی علیه ایران با ارسال اسلحه و مواد شیمیایی برای صدام، به حمایت از رژیم بعثی عراق پرداخت.

۹. خنثی شدن جنبش ضدجنگ و سندروم(نشانگان) ویتنام

در دهه اول و دوم قرن بیستم سیاست خارجی امریکا بر پایه انزوا طلبی بود، سیاستی که می گفت به ما چه مربوط است که در دنیا چه می گذرد.
جنگ ویتنام و پیامدهای آن سبب شد که پس از خاتمه این جنگ، جنبش ضد جنگ و سندروم ویتنام در آمریکا بوجود آید و حامیان این جنبش معتقد بودند که سیاست خارجی امریکا باید به همان اصل  عدم دخالت در امور داخلی کشورها بازگردد.
یعنی اگر مردم ایران می خواهند یک حکومت اسلامی داشته باشند به ما چه مربوط است. ما نباید دخالت کنیم؟
تداوم، این جنبش می توانست زمینه ساز تغییرات بسیار گسترده ای در سیاست خارجی دولت امریکا بشود.

لیکن گروگانگیری آمریکائیان در ایران این وضعیت را به کلی بر هم زده و موجب روی کار آمدن دست راستی ترین دولت ها در آمریکا شد.

۱۰. سایر پیامدهای این رویکرد خصمانه:

۱۰-۱. درسال ۶۷، یک فروند هواپيمای مسافربری ايرباس خطوط هوايی جمهوری اسلامی بر فراز آب‌های خليج فارس مورد حمله دو فروند موشك ناو جنگی "وينسنس" قرار گرفت که به کشته شدن ۲۹۰ مسافر و خدمه آن منجر شد.

۱۰-۲. نابودی کشتی‌های جنگی ایران و سکوی نفتی ساسان توسط نیروی دریایی آمریکا که درپی حمله ایران به نفتکش‌های کشورهای عربی در زمان جنگ ایران و عراق صورت گرفت.
۱۰-۳. تقویت حضور آمریکا در منطقه، کارشکنی در تعیین رژیم حقوقی ایران، تضعیف موقعیت ایرانیان در خارج از کشور، کاهش توریسم بعنوان یک منبع درآمد عظیم، جلوگیری از انتقال خط صلح پارس جنوبی از پاکستان به هند؛ جلوگیری از سوآپ نفت باکو به اروپا از طریق ایران و همچنین جلوگیری از انتقال گاز ترکمنستان به اروپا از طریق شرق ایران که در صورت اجرایی شدن این قراردادها، میلیاردها دلار درآمد نصیب ایران می شد؛ از دست دادن فرصت لابی در امریکا و تقویت موقعیت صهیونیست ها در این کشور؛ تحریم خرید نفت ایران و از دست دادن بازارهای آمریکائی و واردات محصولات ایران به این کشور، کارشکنی آمریکائی ها در تعیین رژیم حقوقی ایران، جلوگیری از تکمیل پروژه احداث نیروگاه اتمی بوشهر که در ۱۰ تیر ۵۵ منعقد شده و ۷۵ درصد پیشرفت داشته و آلمان ها بیش از ۵.۸ میلیارد مارک بابت آن دریافت کرده بودند؛
۱۰-۴. درحالیکه مردم ما روی بزرگترین منابع و میادین نفتی زندگی می کنند و بلحاظ مشکلاتی که دامنگیر آنها شده کاملا مستاصلند، کشورهای همجوار ما در حال مکیدن منابع نفتی و گازی چاه های مشترک با کشورمان هستند؛
۱۰-۵. تقویت رقبای اقتصادی-سیاسی ایران مانند ترکیه و عربستان و تشجیع کشورهای کوچک منطقه و شاخ و شانه کشیدن آنان برای جمهوری اسلامی و این درحالیست که آنها روزگاری برای ملاقات با شاه ایران به صف می ایستادند.
درواقع قبل از انقلاب موقعیت ترکیه، امارات و کره جنوبی به مراتب ضعیفتر از ایران بود. در اوایل انقلاب لیر ترکیه با ریال ایران برابری می کرد و هر ۷۰ ریال ایران و لیر ترکیه یک دلار ارزش داشت امروز ارزش پول ملی ما در مقایسه با دلار و لیر ترکیه و پول امارات بسیار ناچیز شده است بگونه ای که اکنون ارزش پول ملی افغانستان نیز به مراتب بیش از ریال است!

This comment was minimized by the moderator on the site

سیزده آبان سالگرد گروگان گیری!

در ماجرای سیزده آبان و تسخیر سفارت آمریکا در سال ۵۸ دو مسئله را باید از هم تفکیک کرد.
اول حمله به سفارت خانه
دوم گروگان گیری

در وجه اول باید دید در ذهن جوانان سال ۵۸ از آمریکا چه تجارب و تحلیلی نقش بسته بود.

تصویر یک امپریالیست که چند دهه با نفوذ سیاسی حتی شاه کشور را تحت تاثیر خودش داشت و از آن پر رنگ تر خاطره کودتای ۲۸ مرداد که این سفارت خانه نقش مدیریت براندازی دولت مصدق و شکست نهضت ملی ایرانیان و افتادن انقلاب مشروطه در دور مجدد استبداد را بر عهده داشت.

تحلیل غالب جوانان این بود که اگر دست نجنبانند باز ممکن است از درون این سفارت خانه کودتای دیگری علیه خواست عمومی ملت ایران رخ دهد و تنها راه خلاصی از این دلهره، تعطیلی سفارت بود. امری که دولت موقت مهندس بازرگان به آن اعتنا نداشت.

با این زاویه دید، و یا دلایلی چون عدم استرداد شاه توسط آمریکا، حمله به سفارت و  اخراج کارمندان آن، قابل تامل به نظر می رسد و می شود در درستی یا نادرستی آن بحث نمود.

اما وجه دوم ماجرا که گروگانگیری کارمندان سفارت خانه به مدت ۴۴۴ روز  است هیچ وجه منطقی  نداشت و ابتدا نیز در برنامه نبود و بعد به آن اضافه شد.

عملی که ملت ایران پس از چند دهه همچنان در حال پرداخت هزینه گزاف آن، بدون اینکه دستاورد خاصی داشته باشد، هستند. آن هم با اتمام ماجرا با معاهده الجزایر که آمریکایی ها نه تنها به تعهدات خود عمل نکرد بلکه ج.اسلامی را در صدر کشورهای متخاصم خود قرار داد و تا همین امروز از هر فشار و تهدید و بحرانی علیه ملت ایران فروگذار نکرده است.

بگذریم از اینکه تا قبل از گروگانگیری، انقلاب اسلامی، نماد آزادی خواهی و مبارزه با استبداد  در میان ملل جهان شده بود و این رخداد  تمام وجه نرم انقلاب را با آغاز تبلیغات جهانی و موج ایران هراسی، به باد داد و تصویری بنیادگرا، غیرقابل پیش بینی و متجاوز به ارزش های دموکراتيک از انقلاب مخابره نمود که تا امروز نیز ادامه دارد.

تصویری که نوع مدیریت و برخی سیاست های حکمرانی نیز به تایید آن برخاسته است.

گروگان گیری، خط ریل سیاست خارجی ما را در دور باطلی افکند که پس از چند دهه تلاش ها برای خروج از آن با شکست روبرو شده است.

سلمان_کدیور @Falaakhon

This comment was minimized by the moderator on the site

۱۳ آبان ۵۸ نقطه انحراف انقلاب ۵۷

علی نظری سردبیر مستقل آنلاین

یادش بخیر سید مصطفی تاجزاده در گفتگویی ویدئویی اعلام کرد: ما در اوائل انقلاب سه اشتباه بزرگ را مرتکب شدیم که مسیر انقلاب را به انحراف برد.
تاجزاده این سه رخداد را چنین معرفی می‌کند: ۱-گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی. ۲-اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ ۳-ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر.

در این یاداشت به بررسی پیامدهای اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام می‌پردازیم.

موافقان اشغال سفارت آمریکا که همان انقلابیون پرخروش جوان بودند به تأسی از بنیانگذار جمهوری اسلامی آن را انقلاب دوم نامیدند،معتقد بودند که این اقدامشان منجر به صدور انقلاب و شکستن هیمنه آمریکا گردید.

اما دولت موقت و برخی از مراجع تقلید و روحانیون مطرح انقلاب نظیر هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی و دیگران، این اقدام دانشجویان را عملی مغایر با شئون دیپلماتیک و کنوانسیون‌های بین المللی می‌دانستند.

بنده در مقام یک مورخ بیطرف که در زمان اشغال سفارت آمریکا در اوان دوره جوانی بودم، بعنوان یک حامی انقلاب آنهم در معرکه آمریکا ستیزی آن دوران در عرصه دفاع از دستاوردهای انقلاب نظیر جنگ ۸ ساله حضوری فعال داشتم باید خاضعانه عرض کنم؛ اینک که به آستانه ۶۰ سالگی رسیده‌ام و از سال ۱۳۶۸ که دوران سازندگی ویرانه‌های جنگ خانمانسوز را سپری کردم، تاکنون سعی وافر در بررسی نقاط قوت و ضعف این اقدام تاریخی نموده‌ام.

البته به دور از هیاهوها و التهاب دهه اول انقلاب باید به بررسی دستاوردهای مثبت اشغال سفارت آمریکا پرداخت.

بنا به گفته‌های مخالفان اشغال سفارت آمریکا در تهران،
جنگ و تحریم از آثار مستقیم این حرکت دانشجویان در ۱۳ آبان ۵۸ بوده است. هر چند که حامیان و طرفداران اشغال سفارت، دو پدیده جنگ و تحریم را نعمت می‌دانستند!

اما واقعیت‌های امروز جامعه ایرانی، حکایت از زیانبار بودن جنگ ۸ ساله و تحریم‌های چهل ساله جهانی علیه مردم ایران دارد!

بعنوان یک پژوهشگر تاریخ انقلاب، از حامیان اشغال سفارت آمریکا و بویژه آن دسته از دانشجویان پیرو خط امام که هنوز هم اقدام ۱۳ آبان ۱۳۵۸ را درست ارزیابی می‌کنند و مدافع اشغال ۴۴ سال قبل خویش هستند، تقاضا دارم مستند و مستدل، برکات و آثار مثبت اشغال سفارت آمریکا را بزعم خودشان ذکر نمایند تا اینجانب در مقام یک مورخ، آن‌ها را برای نسل آینده بنویسم.

بخشی از دانشجویان اشغال کننده سفارت نظیر ابراهیم اصغرزاده و فعالان سیاسی موثری چون تاجزاده که در آن مقطع از حامیان آن اقدامِ "آمریکاستیزانه" بوده‌اند، الان با فاصله زمانی بیش از چهل سال، آن اِشغال را نقطه انحراف انقلاب از مسیر آرمان‌های آن می‌دانند.

متولدین دهه شصت به بعد که اکنون در سپهر سیاسی ایران حضوری فعال دارند، ۱۳ آبان ۵۸ را برنمی‌تابند و با طلبکاری از نسل قبلی، و آن واقعه را،" ام‌المصائبِ" مشکلات فعلی کشور در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی کشور می‌دانند!

ای کاش این امکان از سوی حاکمیت جمهوری اسلامی فراهم می‌شد تا در یک نظرسنجی عمومی، نتایج و دستاوردهای مثبت و منفیِ اشغال سفارت آمریکا طی۴۴ سال گذشته را به رویت مردم رسانید!

در صورت موافقت اکثریت جامعه ایرانی از این اقدام که آثارش هنوز هم ادامه دارد، آن وقت می‌توانیم به یک جمع بندی جامع، که متاثر از خرد جمعی است برسیم و می‌توان سیاست آمریکاستیزی را در راستای منافع ملی و مصالح عموم مردم جامعه ارزیابی واقعی نمود!

This comment was minimized by the moderator on the site

تکرار تاریخ
عواقب جدال و بازی با شیطان بزرگ...!
علی مرادی مراغه ای
می گویند بازی با شیطان، تنها بازی است که هیچ بردی ندارد و باخت در آن، حتمی است، اما در واقعیت امر نیز چنین است: بیش از چهار دهه است که در این بازی می بازیم. گیریم که شیطان بزرگ است و گیریم که کودتای 28مرداد را راه انداخته و غیره...
اما با کدام عقلانیتی می توان با نیم درصد اقتصاد کشور ایران به جنگ این شیطانی بزرگ رفت که 23 درصد اقتصاد دنیا را تشکیل می دهد یعنی 46 برابر اقتصاد ما...!
گریزی از امروزمان می زنم به تاریخ 200 سال پیش مان که شبیه همین بلا بر سرمان نازل شد و هرگز قابل جبران نشد، یعنی آنجا که شور و احساسات بجای عقل و خرد نشست و تعیین کننده شد یعنی به آن جلسه شوم چمن سلطانیه که ایرانیان می خواستند جنگهای دوره دوم با روسها را آغاز کنند، در آنجا نیز شور و احساسات بر عقلانیت چربید و پراگماتیسم، فدای ایدئولوژی گردید، هنگامیکه طرفداران جنگ مخصوصا علما بر طبل جنک با کفار روس می کوبیدند در آن ميان اما در گوشه ای، مردى فرهيخته و انديشناك حضور داشت كه سخنى نمی ‏گفت و همواره ساكت بود. اين مرد دانا، قائم مقام فراهانى بود. فتحعلیشاه متوجه سكوت او شد و احتمال داد كه مخالف جنگ باشد. از او رأى خواست و جواب شنيد:
«اهل قلم هستم، سران سپاه بيش از من در اظهار عقيده صلاحيت دارند.»
شاه عذر قائم مقام را نپذيرفت و با جديت از او نظر خواست.
قائم مقام با صراحت لهجه ‏اى كه از خصايص وى بود، گفت:
«اعليحضرت چه مبلغ ماليات می ‏گيرند؟»
شاه جواب داد: «شش كرور»
قائم مقام گفت: «دولت روس چه مبلغ ماليات می ‏گيرد؟»
شاه جواب داد: «شنیده ام ششصد كرور»
قائم مقام گفت: «به قانونِ حساب، كسى كه شش كرور ماليات می ‏گيرد با كسى كه ششصد كرور می ‏گيرد، از در جنگ در نمی ‏آيد!»
اما نه تنها سخن حكيمانه مرد دانا ناشنيده ماند بلكه موجبات طرد و تبعيدش شد، حتى انگ دوستى با روسهای کفار نيز بر او زده شد!
بدين ترتيب، آن جنگ شوم و منحوس با پيامدهاى منحوس‏ترش آغاز شد. اما در عرض سه ماه، هنگامی که ایرانیان در تمام جبهه ها شکست خوردند و لشکر روس از ارس گذشت و شهرهای آذربایجان یکی پس از دیگری را به تسخیر خود درآورد و آمد تا زنجان، و نشست بر سینه ایرانیان. و تهدید میکرد که اگر تمام خواسته های روسیه را نپذیرند تهران را فتح خواهند کرد...!
به دستور عباس میرزا، رفتند دنبال آن مرد خردمند یعنی قائم مقام فراهانی و او را از تبعیدگاهش آوردند تا با آن عقل و درایتی که داشت با روسها بر سر قرارداد ترکمنچای سرو کله بزند تا بلکه روسها، شهرهای ایران را تخلیه کنند اما این قرارداد و مذاکره میان دو کشور نبود بلکه قرارداد بین یک غالب و فاتح با یک مغلوب و شکست خورده بود و در نتیجه، حریف پر زور و فاتح، بند بند آن قرارداد شوم را دیکته می کرد و تحمیل می کرد...

قائم مقام كه پس از این شكست سهمگين ايران در مذاكرات تركمنچاى طرف مذاكره بود در جمادى الآخر 1244 در نامه ‏اى به ميرزا موسى به تحسر نوشت:
«.. خدا روى جنگويان ايران را سياه كند كه جنگ به راه انداختند و در ميدان نايستادند. دو سال است مرارت با ماست و باز راحت و فراغت با آنها...»(بنگرید به: سالهای زخمی، علی مرادی مراغه ای...ص210)
جدایی کامل شهرهای آنسوی رودخانه ارس و همچنین غرامت کمرشکن ده کرور که بر ایران به عنوان آغاز کننده جنگ، تحمیل گردیده بود کل خزانه را تهی ساخت. شهرهای آنسوی ارس جدا شد و شهرهای اینسوی ارس نیز که تا زنجان به اشغال روسها در آمده بود حتی پس از عقد ترکمنچای نیز تخلیه نمی کردند روسها تضمینی میخواستند برای پرداخت به موقع غرامت! و تضمین نبود...
کارد چنان به استخوان رسید که عباس ميرزا مجبور شد حتی طلاجات و جواهرآلات خانواده اش را نیز بفروشد...!
و ایران، با این شکست کمرشکن و زخمی و لنگ لنگان پای به تاریخ مدرنِ جهانی نهاد! بطوریکه پس از قرارداد ترکمنچای و غرامت سنگین آن، دیگر هرگز نتوانست کمر راست کند. آنچه از ایران ماند، قحطی، گرسنگی، تخریب دهات و شهرها و بالاتر از آن، تضعیف و اضمحلال فضایل اخلاقی ایرانیان، مخصوصا رجال سیاسی بود. فردریک انگلس به راستی، گفته بود:
«قرارداد ترکمنچای، ایران را به تابع و دست نشانده روسیه بدل کرده است».
و این، ماحصل در افتادن با حریف پرقدرت بود، این بازی با شیطان بود...!
تحلیل_زمانه @TahlilZamane

This comment was minimized by the moderator on the site

عطاالله مهاجرانی شايد اساساََ فرد مورد تأیید و باصلاحیتی برای نظام فعلی نباشد ولی در مقاله زیر مطالب خوب و قابل تأملی بیان کرده که مطالعه آن مفید است .

وقتی حضرت محمد بعنوان آخرین پیامبر خدا فرستاده خود را به دربار ایران فرستاد
ایرانیان هیجان زده با توهین به فرستاده و گوینده پیام وی را از دربار بیرون راندند و نامه وی را پاره کردند .
همین بهانه‌ای شد تا ایران بدست عمر فتح شود.
نداشتن فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک توسط ایرانیان در مقابل اعراب بادیه نشین همان شد که می دانیم ایران زیر سم اسبان عربی تاخته شد .

وقتی ایرانیان فرستاده و تجار مغولان را کشتند
صدها هزار کشته دادند و خاک ایران زیر سم اسبان مغولی به آسمان می رفت .
اینجا هم ایرانیان فرهنگ دیپلماسی
و رفتار دیپلماتیک در برابر مغولان اسب چران نداشتند .

وقتی ایرانیان به سفارت روسیه تزاری حمله بردند ، انتقامش را در عهدنامه ترکمنچای و گلستان پس دادند .
اینجا هم فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک نداشتیم .

وقتی به سفارت آمریکا حمله شد
تاوانش را طی ٤٠ سال با تحریم و جنگ و .... دادیم .
اینجا هم ....

وقتی چهار سال پیش به سفارت انگلستان حمله شد ، تمام خسارتش را حتی شیشه‌های شکسته شده مشروبات الکلی را پرداخت کردیم .
اینجا هم فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک نداشتیم .

و چند وقت پیش که به سفارت عربستان حمله شد ، تمام تاریخ یادم آمد .

چقدر باید خسارت بپردازیم تاریخ برگشت سر نقطه شروع نبود فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک.

ما اصولا و بنیادین بلد نیستیم حرف بزنیم ، مخصوصاََ با جهانیان .
یعنی زبان دیپلماسی در زبان و فرهنگ ما تعریف نشده است .

حتی بین پدر و مادر و فرزندان و حتی توی این صفحات مجازی و توی خیابون وقتی ماشینهامون بهم میخوره ،
بین همسایه‌ها و ... اول می زنیم تو سر و کله هم و بعد میریم سراغ قانون .

جهان سر به سر حکمت و عبرت است .

رمز پیشرفت آمریکا و اروپا می‌دانید چیست و از کجاست؟
و راز عقب ماندگی ما هم از کجا ناشی می‌شود؟

یک مسلمان کنیایی سیاهپوست حسین اوباما به آمریکا مهاجرت می‌کند و پسرش بعداََ می‌شود باراک حسین اوباما ريس جمهور.

یک خانواده پاکستانی دست تنگ در اواخر دهه شصت میلادی به انگلستان مهاجرت می‌کنند ، خانواده ۹ نفره ، شش پسر و یک دختر در خانه متعلق به شهرداری زندگی می‌کنند ، پدر راننده اتوبوس است و مادر خیاطی می‌کند ، پسرشان که حالا ۴۶ ساله است می‌شود شهردار لندن ، شغلی که علی القاعده با نخست وزیری پهلو می‌زند.

رقیبی که در انتخابات شهرداری لندن شکست خورده است هم تماشایی است .
زاک گلد اسمیت فرزند یک خانواده اصالتاََ یهودی آلمانی میلیاردر که در بهترین مراکز آموزشی انگلستان از قبیل کالج ایتون و دانشکاه کمبریج درس خوانده است و خانواده‌اش همیشه با مرکزیت دولت و خاندان سلطنتی رابطه نزدیک داشته است.

ریاست جمهوری اوباما و شهردار شدن صادق خان این افق را در برابر دید تمامی مهاجران مسلمان و غیر مسلمان ، خانواده های فقیر و متوسط می‌گشاید.

اگر تلاش کنند می‌توانند به عالیترین موقعیت‌های سیاسی و اجتماعی برسند
دین و قومیت و جنسیت هیچکدام سدّ راه نیستند .


از اول ژانویه ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) قرار بود دلار اوپک جایگزین دلار آمریکا در نظام پولی دنیا شود ، در ایران شورش به راه انداختند تا اوپک عقاب خود را از دست بدهد .
و این تغییر ارزی هیچ وقت اتفاق نیفتد ، ما مردم ساده لوح ایران خیال کردیم که انقلاب کرده‌ایم.

زمانی که ۲۱ میلیارد دلار پس‌انداز
در آمریکا داشتیم و بیش از ۴۰ میلیارد قرارداد ، در ایران ۵۲ آمریکائی را گروگانمان کردند ،تا آمریکا بدون حمله به ایران یک شبه بیش از ۶۰ میلیارد دلار پول‌مان را بلوکه کرده و بالا بکشد .
با گروگانگیری کشورهای نفتی عربی فوراََ دلارهای خود را در بانک‌های جهان تبدیل به طلا کردند ، قیمت هر اونس طلا ۱۵۱ دلار بود ،با هجوم اعراب برای تبدیل دلار به طلا ، قیمت هر اونس طلا از ۱۵۱ دلار به ۸۵۰ دلار افزایش یافت ، پس از آزادی گروگان‌ها قیمت طلا به شدت سقوط کرد و اعراب طلای خود را به دلار آمریکا تبدیل کردند .
آمریکا در این جابجائی طلا با دلار ۱۸۶ میلیارد دلار سود برد ، خیال کردیم چه شجاعانه "لانه جاسوسی" را فتح کردیم !

و امروز ٤٠ سال است
که در نوکریشان و خدمتشان هستیم ،
اما با دهان کف کرده
مرگ بر آمریکا می‌گوییم ،
و تکه پارچه‌ای بی‌ارزش به شکل پرچمشان را آتش می‌زنیم .
آنها هم به ریشمان و حماقتمان می‌خندند .

عطاالله مهاجرانی

This comment was minimized by the moderator on the site

از مشروطه مصدقی تا جمهوری خوئینی Posted: 07 Oct 2020 11:26 AM PDT

مهدی نوربخش
بیانیه اخیر آقای موسوی‌خوئینی‌ها در تشویق اصلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری پیش رو در سال ۱۴۰۰، بیانیه‌ای‌ایست که از عمق خواسته‌اندیشی، ساده‌انگاری سیاسی و آرزوهای بدون بنیان یک اصلاح‌طلب پرده برمی‌دارد. حامیان این نامه هم مثل خود ایشان سال‌هاست که در صف اصلاحات بر طبل همین ساده‌اندیشی‌های سیاسی کوبیده تا جائی‌که امروز حرکت اصلاح‌طلبی را در کشور ما کاملا بی‌اعتبار کرده‌اند.
اما آقای موسوی‌خوئینی‌ها در این نامه به دنبال چیست؟ او می‌خواهد که نخبگان سیاسی اصلاح‌طلب در کشور ما، مردم را بسیج کنند تا با رای دادن، «نماد جمهوری» که در باور ایشان همان ریاست‌جمهوری ا‌ست، حفظ شود. آقای خوئینی‌ها در این نامه می‌‌نویسد که پیش از انتخابات باید حق اظهار‌نظر به شهروندان این کشور داده شود تا روشن کنند چرا به اینجا رسیده‌ایم و کدام روش در مدیریت کشور درست بوده است. او ادامه می‌دهد که، «بی‌توجهی به امر خطیر انتخابات ریاست‌جمهوری، قطعا اوضاع آشفته و نا‌بسامان اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور را نه‌تنها به‌سامان نمی‌رساند که بدتر از آنچه هست می‌‌کند.» او می‌‌نویسد که، «نهاد ریاست‌جمهوری تنها نهادی‌ست که در قواره سایر جمهوری‌های دنیا، نماد جمهوریت نظام است. ریاست‌جمهوری نهادی‌ست که با همه آنچه دستگاه‌های مسئول و غیر‌مسئول به هنگام انتخابات به‌سرش آوار کرده و می‌‌کنند، هنوز نماد جمهوری‌ست.»
او نهایتا از نخبگان اصلاح‌طلب می‌‌خواهد که بدنه اصلاح‌طلبان را برای شرکت در این انتخابات تشویق و آماده کنند. او اظهار می‌‌دارد، «شما نخبگان و فعالان و تحلیلگران سیاسی باید با تمام توان تلاش کنید تا آنان را قانع کنید که راه علاج این مشکلات ویرانگر رها کردن انتخابات نیست و باید با حضور همه اقشار جامعه راه را بر رفتارها و دخالت‌های ناصواب بست.»
یکی از حامیان اصلاح‌طلب این نامه که خود را جزو نخبگان سیاسی اصلاح‌طلبی در ایران می‌‌داند اظهار می‌‌کند که، «نمی‌توان دست روی دست گذاشت… کشور را به‌دست تندروها سپرد….(این) نامه موتور اصلاح‌طلبان را به راه می‌‌اندازد.» اما مشکلات نامه آقای خوئینی‌ها را می‌‌توان به اختصار در زیر توضیح داد.
اول: اولین مشکل این بیانیه آقای خوئینی‌ها این است که روی خطاب آن به نخبگان (Elite) اصلاح‌طلب است. آقای خوئینی‌ها به دنبال آن نیست که ریشه سرخوردگی بدنه اصلاحات را ارزیابی کرده و بفهمد. او و حامیان این بیانیه اذعان می‌‌کنند که حرکت اصلاحات در ایران با سرخوردگی بسیاری و خصوصا در بدنه خود روبه‌روست؛ اما نه به دنبال ریشه‌یابی این سرخوردگی هستند و نه اصولا راه حلی برای این مشکل ارائه می‌‌دهند.
آقای خوئینی‌ها در گذشته در اتخاذ روش‌های سیاسی با دو مشکل بزرگ روبه‌رو بوده است: اول ایشان نخبه‌محور به تحولات اجتماعی نگاه می‌‌کند، و دوم اصولا به دنبال آن نیست که نتیجه اتخاذ یک تصمیم سیاسی را ارزیابی کرده و تشخیص دهد که چگونه آن تصمیم می‌‌تواند در صحنه سیاست به اهداف یک حرکت اجتماعی کمک کند.
بهترین نمونه برای مثال چنین رویه‌ای تسخیر سفارت آمریکا در تهران است. با گرفتن سفارت آمریکا ایشان و حامیان‌شان که احمد خمینی هم در میان آنها بود به دنبال جلب حمایت آیت‌الله خمینی برای گروگان‌گیری بودند. دو مرتبه در کشور ما به سفارت آمریکا حمله شد. اولین حمله در تاریخ ۲۵ بهمن سال ۱۳۵۷ یعنی چند روزی بعد از انقلاب به‌وقوع پیوست. آیت‌الله خمینی با مشاوران خود در پاریس و خصوصا دکتر ابراهیم یزدی به این نتیجه رسیده بودند که در پروسه انقلاب و بعد از آن باید از هر تنشی با امریکا اجتناب نموده تا کشور در مقابل چالش نظامی داخلی، هرج‌و‌مرج و جنگ قرار نگیرد. دکتر یزدی یکی از کسانی‌ست که بلافاصله بعد از حمله اول، آیت‌الله خمینی را قانع می‌‌کند تا با این عمل مخالفت کرده و صحن سفارت آمریکا را از دانشجویان که بعضی از آنها چپی مارکسیست بودند خالی کنند. این کار در فاصله چندین ساعت با حضور یزدی و بهشتی در سفارت آمریکا در تهران صورت می‌‌گیرد.
حمله دوم به سفارت زمانی‌ست که دکتر یزدی در ایران نیست و همراه با بازرگان و چمران راهی سفری به الجزایر شده است. از این فرصت استفاده می‌‌شود و مجددا در تاریخ ۱۳ آبان‌ماه ۱۳۵۸ به سفارت آمریکا در تهران حمله می‌‌شود. در ابتدا آقای خوئینی‌ها مخالف مطلع کردن آیت‌الله خمینی برای این حمله است به‌خاطر اینکه او می‌داند که به احتمال زیاد آیت‌الله خمینی با چنین عملی موافقت نمی‌کند. اما پس از چند روزی و با استفاده از رسانه‌های مخالف دولت، و رادیو تلویزیون که آن وقت در دست مخالف دولت، مرحوم صادق قطب‌زاده است، جو احساس‌زده‌ای آماده می‌شود و هزاران نفر در خیابان در مقابل سفارت به دادن شعار مشغول می‌شوند.
با دیدن این صحنه، آیت‌الله خمینی قانع می‌شود تا این اتفاق را انقلاب دوم بنامد. کار دیگری که جناب خوئینی‌ها و همراهان ایشان می‌کنند، نام گروه گروگان‌گیر را «دانشجویان پیرو خط امام» می‌گذارند تا بتوانند در قانع کردن آیت‌الله خمینی کامیاب شوند. آقای خوئینی‌ها به‌خوبی می‌داند که حمایت آیت‌الله خمینی برای تسخیر سفارت بسیار حیاتی‌ست اما به دنبال آن است تا جوی آماده شود تا این کار صورت گیرد. گرفتن سفارت آمریکا بدون حمایت رهبری و فرهیختگان سیاسی آن روز که همه جذب فضای رادیکال زمانه و ناسزاگویی به دولت بازرگان شده بودند، میسر نبود.
لذا آقای خوئینی‌ها به عنوان رهبر این حرکت غیر‌قانونی به خوبی می‌دانست که باید فرهیختگان سیاسی کشور را به شکلی تشویق و مجبور کرد تا از این حرکت دفاع کنند. لذا او به سراغ رهبر انقلاب و نخبگان سیاسی برای تسخیر سفارت آمریکا می‌رود. دومین مشکل در روش سیاسی جناب خوئینی‌ها این است که فکر نمی‌‌کند اتخاذ یک تصمیم نهایتا به‌ کجا ختم شده و چه منفعتی برای یک حرکت و یا کشور خواهد داشت.
باز مثال تسخیر سفارت آمریکا، مثال بسیار خوبی است به‌خاطر اینکه آقای موسوی‌خوئینی‌ها برای انقلاب ارمغان دیگری نداشته است. او و گروهی از دانشجویانی که دست به چنین عمل ضد منافع ملی کشور زدند، هنوز توضیح نمی‌دهند که نتیجه این کار برای کشور چه بود؛ به غیر از اینکه این کار به اعتبار کشور در نظم بین‌المللی صدمه زد، قوانین بین‌المللی را شکست و رادیکالیسم کوری را در کشور تشویق نمود و نهایتا باعث حمله نظامی عراق به ایران شد، این عمل چه سود دیگری را می‌توانست برای منافع ملی ما و کشورما به ارمغان آورد.
در بین تمام کسانی که در تسخیر سفارت شریک و با آن همکاری کردند، تنها آقای ابراهیم اصغرزاده است که با شجاعت تمام اعلام می‌کند که «گروگان‌گیری گروگان گروگان‌گیری شد.» از آقای خوئینی‌ها برای ارائه یک تحلیل ساده از این عمل و پوزش‌خواهی از مردم کشور خبری نیست. ایشان و آن‌هایی که سفارت را گرفتند برایشان مهم نبود که نهایتا چند در‌صد جامعه ایران با این عمل موافق است و نتیجه چنین عملی چه خواهد بود.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

ادامه مطلب فوق) آقای خوئینی‌ها به دنبال کسب رضایت نخبگان سیاسی کشور برای این عمل بود و نهایتا آن حمایت را کسب کرد. اکنون هم آقای خوئینی‌ها به دنبال نخبگان سیاسی اصلاح‌طلب می‌گردد بدون آنکه به بدنه مردمی اصلاح‌طلبی رجوع کند و ببیند مشکل کجاست و آنها چه می‌خواهند. تسخیر سفارت آمریکا در ایران به غیر از تشویق یک رادیکالیسم کور در صحنه سیاست کشور، نهایتا به جنگ عراق و ایران منتهی شد. آنچه به شکل یک میثاق سیاسی برای عدم ایجاد تنش با آمریکا مورد توافق رهبران انقلاب قرار گرفته بود، تسخیر سفارت آن را شکست و کشور وارد یک ضایعه بزرگ ملی شد که اثرات آن هنوز حد‌اقل در اقتصاد و سیاست کشور هویداست.

مصطفوی
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

حلالیت‌طلبیدن یا عذرخواهی چند ماه پیش یک استاد جامعه‌ شناسی دانشگاه تهران فوت کرد. او گرایشات مذهب...
- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
اگر حمله موشکی جمهوری اسلامی به اسراییل را برد نظامی بدانیم؛ حمله به زنان سرزمینم توسط «گشت ارشاد ای...