عاشقانه ها - زنده به وعده وصال
  •  

04 شهریور 1397
Author :  
زنده به وعده وصال

تا که شدم زنده به وعده ی وصال

روی ندارم از درت، وعده به منتها رسان

من که وصال ندیده ام، جام تو از بلا بده

بلا اگر که خوش تره، بلا به منتها رسان

این همه روی ز من مکش، دلبر دلربای من

روی مرا بدان درِ، مقصد درگشا رسان

من که شدم سوی تو، تو هم دلی روانه کن

چون که ندادی دلی، دلم به آشنا رسان

بریدم من از همه، رو سوی تو کرده ام

تو هم نگاهی سوی من، یا دل آشنا رسان

ای که تو هر دمی به من، جام بلا می دهی

جام به جام می بده، زنده به منتها رسان

جام مرا شکسته ایی، قلب مرا ربوده ایی

روز مرا شب مکن، شام به منتها رسان‎

تلخ ترین جام را چشانده ایی تو بر لبم

کنون تو جام دگری، شکر به لب ها رسان‎

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
0 Comment 1953 Views
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در چرا با مبارزین زمان خود، همان ...
دادگاه انقلاب اصفهان توماج صالحی را به اعدام محکوم کرد نگارش از یورونیوز فارسی تاریخ انتشار ۲۴/۰۴/۲۰...
- یک نظز اضافه کرد در مرثیه ایی بر عصر بی پناهی انسا...
آدم از بی بصری بندگی آدم کرد گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد یعنی از خوی غلامی ز سگان خوار تر است...