مطالب نویسنده

سفرنامه یزد - محله فهادان به روایت تصویر

سفرنامه یزد - محله فهادان به روایت تصویر

مصطفوی 17 فروردين 1397 5255 کلیک ها

گاهی با خود درگیر می شوم، که چرا باید نوشت، چرا وقت و چشمانم را به نوشتن وقف کرده ام، چرا باید نور چشمانم را صرف خطوطی کنم که مثل بادی در هوا می وزند و می گذرند، و معلوم نیست واجد ارزشی باشد یا نباشند، ولی باز می بینم بهتر از نوشتن نیست، و این نوشته هاست که می ماند، و باقی بر باد فنا خواهند رفت، و به فراموشی سپرده خواهند شد، در خلال جنگ حسرت داشتن دوربین عکاسی بر دلم ماند که آن صحنه های منحصر به فرد را ثبت کنم،

سفرنامه یزد – مسجد جامع یزد به روایت تصویر

سفرنامه یزد – مسجد جامع یزد به روایت تصویر

مصطفوی 16 فروردين 1397 4818 کلیک ها

27 اسفند 1396 بود که ما دیدارهای خود را از شهر ایساتیس [1] آغاز کردیم، اولین محلی که در یزد به دیدارش رفتیم مسجد جامع بود، مسجدی که مناره هایش مثل معجزه ایی در آسمان سر کشیده اند و سرفراز در مقابل بادهای تند مقاومت کرده و ایستاده اند. زیبایی این بنا دل انسان را روانه آسمان می کند، آسمانی که انگار درد و غم های زمینیان را دیگر پذیرا نیست و به نظر می رسد که دیگر از ما قطع نظر کرده است، اما باز با این حال مناره های مسجد جامع یزد انگار می خواهند ارتباط آسمان و زمین را همچنان وصل نگهداشته و برای آن تلاش می کنند. 

طوافی بر گرد دیار آشنای کویر (5) سفرنامه ایساتیس – یزد

طوافی بر گرد دیار آشنای کویر (5) سفرنامه ایساتیس – یزد

مصطفوی 15 فروردين 1397 3656 کلیک ها

روشنایی روزِ 26 اسفند 1396، با فرو رفتن خورشید و اشعه های طلایی اش در لبه های شرقی کوه های زاگرس، مشرف بر کویرِ مرکزی ایران، به غروب پایید و به محاق فرو رفته و شب همه جا را فرا گرفته بود، که ما از راه استان باستانی "خراسان" [1] وارد شهر یزد شدیم؛ و در واقع در آستانه ایالت باستانی "استخر پارس" قرار گرفتیم، شهر "ایزدگرد" [2] مهمترین شهری است که در مسیر ما در ابتدای این خطه مهم از ایرانی است که روزگاری بر نیمی از جهان مسکون و واجد تمدن حکم می رانده است؛ اینجا سرزمین مردمی است که علم و هنر را به اوج رساندند، و آتشِ مقدسِ مهر، فداکاری، تحمل، بردباری را در کنار ایمان، راستی، مردانگی، علم و هنر را هنوز هم که هنوز است زنده نگاه داشته و شما که از "راگا" [3] و یا "قومس" [4] وارد این شهر می شوید، تمایز آنان را در گویش و راه و رسم زندگی با دیگران، می توانید حس کنید.

طوافی بر گرد دیار آشنای کویر (4) سفرنامه ویونا (ابیانه)

طوافی بر گرد دیار آشنای کویر (4) سفرنامه ویونا (ابیانه)

مصطفوی 12 فروردين 1397 3302 کلیک ها

از کاشان که به سمت جنوب شرق خارج شوی، اتوبانی تو را به سمت شهر نایین می برد، و تو می توانی از طریق این شاهراه، تند بُگذاری و بِگذری، اما در کنار این شاهراه، راه باریک و قدیمی هم هست که راهی نطنز می شود، "ابیانه" و یا  همان ویونا [1] در این مسیر (که ما آنرا انتخاب کردیم)، قرار دارد، ابیانه سال هاست که مقصد تورهای گردشگری است، و من هم آرزوی دیدارش را داشتم.

ابیانه درس بزرگی به همه ایرانیان می دهد، که قدر داشته های خود را بدانند، داشته هایی که شاید ساده، خاکی، گِلی، و یا گویشی محل و کم اهمیت باشد که از نظر ما کج و مُعوج، و صحبت کردن با آن شرم آور و نشانه دهاتی بودن به نظر آید، و برخی سخن گفتن به گویش خود را مسخره نیز می دانند، اما هر یک از این ها یک دنیا حرف برای گفتن و تاریخی بلند را پشت سر خود دارند، و گوش ها و چشم های زیادی در ایران و جهان هستند، که خسته از گویش رسمی، رایج و یکدست موجود، منتظر شنیدن و یا دیدن این منحصر به فردها هستند؛

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
تونل وحشت حاکمان برای مردم ایران زهرا رهنورد زندان اختر به‌نام خداوند آزادی و مهر‌ در این دوران...
- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
سروش دباغ « اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباز پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» به یادگار بماند برای آ...