همچنان در بَندِ بَندیم، او با ما زاده شد
همچنان در قید و بندیم، او در ما زاده شد
هتکِ حُرمت کرده ما را بندها
وا اسف از این مصیبت، با ما همخانه شد
عزت ما گشته بندُ، همنوا با ما شده
وا اسف زین پس که بند هم دُردانه شد
بندیان در خوف بندند، او هوادارم شده
با منُ تو می کند ناله، او زبند و بندها
بند، بند کردن، بندی شدن
همه مکرند و حیله، او ز آنها زاده شد