وه چه رسواییست که دامنگیرِ شب هایم شده

زِنده زِنده مَرگ، گریبانگیرِ لب هایم شده

دوستی را من نمی بینم بدین ظُلمتکده

سوگواری ذکر این شب های بیپایان شده

 

قلبم از سِّرُ اَسرار مَگو، بین پر شده،

دولتِ بی آشنایی، بر دَرم کاشان شده

در جهانِ سّرُ اَسرار جهان، من گم شدم

وه چه خوش گم کردنیست، این چموش پی شده

 

کس نبود او، از برای این هزاران چون منی بیکس شده

بیکسانی که دوای دردشان باشد همان دردِ شُدِه

کس نخواهم، بیکسی خود بخت و اقبال من است

عشق را وا می گذارم، از برای آن همه با کَس شده

 

من به خود نآمدم اینجا، این چنین مُفلِس شده

وعده ها دیوانه ام کرد، باغ های سبزُ سُرخِ رو شده

وادی عقلُ دلُ عشقُ جنون را میگذارم پشت سر

بیکسی دریای جوشان است، اینچنین غَلتانُ سَرگردان شده

 

به نظم در آمده در 7 اردیبهشت 1403 خورشیدی در استقبال از این دو بیت شعر سروده توسط عارف و فیلسوف ایران زمین، جناب دکتر سید عبدالحمید ضیایی که فرمودند : "هرچند بی تو هیچِ محض و با تو بسیارم      شک می کنم گاهی که آیا دوستت دارم؟"  منبع : درد جاودانگی  https://t.me/abdolhamidziaei  

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در گلگشتی در آشیانه عقاب، آلاشت د...
چگونه شدیم آنچه هستیم رضاشاه بخش یکم در این دوره مظفرالدین شاه ده سال حکومت کرد و از این مدت نزدیک...
- یک نظز اضافه کرد در خطر سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی ...
فرصت تاریخی برای ایرانیان و اخلال در آن حسین راهبان ایرانیان یک فرصت و آزادی تاریخی با اینترنت به ...