بچه ها می گویند آقاجان! بریم دربند [1]!
به طنز گفتم:
هرگز آرزوی دربند شدن نکنید!
تکیه کلام مادرم هم همواره این بود که:
"دربند نباش [2]"
از صعود که می آیی، تاکسی ها هم مرتب بانگ می زنند که :
آزادی – دربند ، دربند – آزادی و....
صعود کرده ها را دو راهی ایست سخت،
یک دل با دربند است و ماندنِ در آن،
که این ماندن را ممکن نیست
و یک دل با آزادیست
که آرزوی انسان هاست
نه از دربند و زیبایی هایش می توان گذشت
و نه از آزادی که بسان جان دوست داشتنی است
انسان می ماند در این دوراهی که چه کند