ایزدا!
این بارش های نصفه و نیمه،
هرگز جگر سوخته ام را سرد نخواهد کرد، که هیچ،
بلکه آتش درونم را اکسیژن مال کرده، تا شعله ورتر شود،
قامت سراپا گناهم را نخواهد توانست شست،
بارانی می خواهم، که سیلابی شود،
تا باز یحیا (ع) بتواند جسم و جان فربه از فسادم را، در آن غسل دهد،
آبی خروشان که آلودگی هایم را با خود ببرد،
سبک شوم، مثل پر کاهی بر آب،
و پاک شده، سویت سبکبار روان شوم،
براستی وقتی "هر چيز زنده اي را از آب پديد (آفریده ایی) آورديم" [1]