از بس نشستم؛ صاف شدم‎،

غمگینم از این همه نشستن ها،

خود را دوباره، ایستاده می خواهم،

حتی در غبار،

و یا حتی در حال حرکت در توفان،‎

کاش دلیلی برای ایستادن دوباره بیابم،

کاش روزی بتوانم دوباره خود را ایستاده ببینم.

چونان مردان مرد،

ایستاده حرف بزنم،

 اما اینبار نه با زبان،

بلکه با دست هایم‎، سخنم را عرضه دارم،

خسته شدم از بس در حالت درازکش، سخن گفتم،

کاش در آخرین روزهایم، در حالت ایستاده بمیرم،

همانطور که سلیمان، بر عصای خود ایستاد و مرد.

نشستگان مرده اند،

درازکش شده ها، فراموش شده اند،

ما هم در دیار درازکش شده ها، گم شدیم،

شاید هم زنده به گور شده ایم و نمی فهمیم،

استادم دایم هنر بندگی، نشستن، درازکش بودن را، در گوشم زمزمه و خوب به من آموخت،

شاید هم هنر ایستادن را نیز گفت

ولی من نفهمیدم، که چطور و برای چه باید ایستاد،

او نگفت که این چیست، که ارزش ایستادن را دارد.

و من هنوز به دنبال چیزی هستم که ارزش ایستادن داشته باشد

نیافته ام،

آنگاه که بیابم هرگز نخواهم نشست،

تا مرگ مرا درازکش کند

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
حکومت حق ورود و مداخله به حریم خصوصی شهروندان  را ندارد به نام خدا نمایش رفتارهای اهانت‌آمیز نیرو...
- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
عباس عبدی @abb_abdi · Apr 28 در مساله حجاب یک نکته برجسته است. طرفداران برخورد هیچ حرفی ندار...