عملیات والفجر 8 نقطه عطفی در تاریخ دفاع مقدس است

این روزها در سال 1364 در اطراف بصره درگیر نبرد سختی با متجاوزین بعثی بودیم که به همین مناسبت خبرگزاری حیات  مطلبی از خاطرات این عملیات منتشر کرد که در دو بخش ارایه خواهد شد، مطالب منتشره در قسمت اول آن به شرح ذیل می باشد :

عملیات والفجر 8 نقطه عطفی در تاریخ دفاع مقدس است

"جانباز شیمیایی در گفتگو با حیات (1) : عملیات والفجر 8 یکی از بزرگترین عملیات های دفاع مقدس است، عملیاتی که نقطه عطفی در تاریخ جنگ شد و معادلات فراوانی از دشمن را برهم ریخت.

 سید مصطفی مصطفوی، جانباز شیمیایی 25 درصد در گفتگو با پایگاه خبری حیات، ضمن بیان این مطلب از خاطراتش در دوران جنگ و عملیات والفجر می گوید که در دو بخش در اختیار خوانندگان قرار می گیرد:

 سید مصطفی با یاداوری این که ما قبل از شروع عملیات والفجر، هیچ اطلاعی از روند انجام و نقش خود در عملیات پیش رو نداشتیم می گوید: طبق طراحی فرماندهان جنگ و عملیات، ما مهره های سرباز صفحه شطرنجِ این نبرد بزرگ بودیم و قرار بود تیپ ما (21 امام رضا) به همراه تیپ 10 سید الشهدا تهران، تیپ 18 الغدیر یزد  و لشکر 77 خراسان ارتش جمهوری اسلامی ایران، عملیات ایذایی و فریب دشمن را در حاشیه خرمشهر و در مقابل شهر ابوالخصیب در استان بصره عراق، بر روی جزایر "ام الرصاص"  و "بوارین" و بعد از آن حرکت به سمت جزایر ام البابی، ام الطویل و... به اجرا گذاریم.

 او اهمیت این عملیات برای فتح شهر استراتژیک فاو را برایمان اینگونه شرح می دهد، این جزایر که در واقع اروند رود را دو شقه می کردند و خشکی نسبتا بزرگی در دل اروند تشکیل داده بودند، بسیار مهم و راهبردی بودند، ما فکر می کردیم این عملیات نبرد و حمله اصلی است، ولی بعدها مشخص شد که با این حمله قرار بود به دشمن وانمود شود که حمله اصلی ایران، امسال از این منطقه و در مقابل ابوالخصیب و به قصد تصرف شهر بصره خواهد بود تا دشمن به اشتباه، توان خود را، روی این منطقه و حمله در اینجا متمرکز کند، در حالی که حمله اصلی از طریق محور فاو و از بندر خسروآباد و راس البیشه انجام می شد.

 این جانباز جنگ تاکید می کند: با فتح فاو، اشراف و تسلط دشمن بر خلیج فارس پایان می یافت، زیرا در دهانه انتهایی فاو (محلی که دشمن در این نقطه با خلیج فارس مرز دارد) موشک های آنان و... مستقر بود که بخشی از جنگ نفتکش ها (حمله به نفتکش ها در خلیج فارس) را از همین منطقه هدایت می کرد و در این زمینه از کویت نیز کمک می گرفت، بنابراین جزیره بوبیان کویت هم به نوعی در اختیار دشمن ما بود. دهانه فاو، مثل یک شبه جزیره بود که از طرفی با اروندرود مرز داشت و از طرفی در "خورعبدالله" مرز آبی داشت که ایران و کویت در دو طرف آن قرار داشتند که با این عملیات ارتباط دریایی عراق از طریق خور عبدالله هم با خلیج فارس به نوعی قطع و یا در خطر جدی قرار می گرفت، لذا این عملیات با اهداف راهبردی بزرگی طراحی شده بود که باید به انجام می رسید.

 مصطفوی به سختی های مسیر رسیدن به محل استقرار  اشاره می کند و می افزاید: به عنوان بخشی از اولین نیروهای عملیات کننده عصر روز بیستم بهمن ماه 1364 ، ما را با وانت به نزدیکی های محل استقرار در شب عملیات رساندند و از آنجا به بعد چند ساعت پیاده روی باید می کردیم تا به خط اول تماس با دشمن برسیم تا تردد ماشین ها و صدای موتور آن، دشمن را نسبت به حرکت نظامی ما در شب عملیات حساس و هوشیار نکند کار بسیار سختی بود، حرکت پیاده با بار زیادی که با خود حمل می کردیم و زمین ناآشنایی که برای اولین بار روی آن پا می گذاشتیم و زمین های پر علف که آلوده به گلوله های عمل نکرده دشمن هم بود و هر لحظه امکان داشت پایمان به یکی از آنها برخورد و با انفجارش، مهمات همراه ما را هم منفجر کند و.... خیلی دشوار و حساس بود.

بالاخره به خرمشهر رسیدیم، اینجا یکی از محلات حاشیه شهر خرمشهر در کنار اروند بود، خرابی خانه ها و مغازه ها، نشان از تجاوز دشمن می داد که آنها را در روزهای اول جنگ تسخیر و غارت کرده بودند. این توصیفی از این رزمنده دفاع مقدس با این توصیف از خرمشهر ادامه می دهد: موقع رفتن به خط اول، از کنار خانه ها و خرابه های به جای مانده جنگ عبور کردیم، و به خط اول نزدیک شدیم با توجه به اشراف دشمن روی این منطقه و احتمال دیده شدن، وارد منزلی در همان حوالی شدیم تا پس از تاریکی هوا به طرف آخرین نقطه استقرار حرکت کنیم.

مصطفوی می افزاید: پس از اندکی استراحت و تاریک شدن هوا ، پر انرژی و بدون هیچ گونه خستگی به سمت آخرین نقطه استقرار خود در حاشیه اروند حرکت کردیم، بعد از یک ساعت راه رفتن، به محل استقرار رسیدیم و فرمانده شروع به توضیحاتی کرد که برای مواجه شدن با یک عملیات سخت لازم بود از جمله این که امشب در عملیات سهمی در حد خود خواهیم داشت و از گردان های عمل کننده، با آتش خود حمایت خواهیم کرد.(عملیات بسیار سختی بود، چرا که نیروهای عمل کننده باید هم از عوارض طبیعی و عرض اروند رود می گذشتند و هم خط دشمن که مجهز به انواع موانع طبیعی و مصنوعی بود.)

 به گفته سید مصطفی، از زمان حمله اطلاع خاصی نداشتیم و ما باید گوش به زنگ شروع درگیری بودیم. ساعاتی از شب گذشته بود که ناگهان شلیک های مداوم، شروع شد و همین، فرمان اعلام درگیری برای ما بود، ناگهان قیامتی به پا شد و چنان سکوت شب را شکست که رعشه بر اندام انسان می انداخت. شلیک ها برای چند ساعتی آنقدر ادامه یافت که دیگر نشان می داد دشمن سرسختی می کند و خط شکسته نمی شود (نیروهای عمل کننده را تصور می کردم که روی سطح اروند رود بی دفاع و بی سنگر باید با قایق خود را از میان این همه تیر به جزیره و خاکریز دشمن می رساندند و به آنها حمله می کردند).

 جانباز جنگ با ابراز ناراحتی از مشکلات پیش امده می گوید: تا نزدیکی های صبح روی ما بارش آتش بود این شب هرگز از یادم نمی رود ان روز صبح، انگار وارد جهانی دیگر شدیم گویی زمین شخم زده شده بود. بعد از این عملیات بود که من برای اولین بار با پیکر پاک یک شهید مواجه می شدم خیلی از دیدن این صحنه بسیار بسیار متاثرکننده و غم انگیز  ناراحت شدم ، صورت این شهید همیشه در ذهنم هست و خواهد بود.    مصاحبه از طاهره ساعدی"

متن اصلی این مصاحبه در این آدرس اینترنتی قابل دسترسی است :  http://hayat.ir/fa/137434

دیدگاه‌ها  

#3 مصطفوی 1396-12-07 12:00
دوستی برایم نوشت) خواندم‎
می دانی دوست فکر می کنم عجب جایی گیر کردیم تو این دنیا،‎
سرنوشت تلخ بشر را انگار پایانی نیست‎، اما کاش می شد در آسمان دل صوفی ها و عارفان و فقیه هان ... خورشید معرفت .... هماره تابنده باشد و غروب نکند ..... و مردمان و مریدان .... شان از این موهبت بی نظیر درخشندگی و انوار درونی بزرگان منش و مکتب شان به نحو شایسته ایی سودمند گردند‎
#2 مصطفوی 1396-12-07 12:00
دوستی برایم نوشت) خواندم‎
می دانی دوست فکر می کنم عجب جایی گیر کردیم تو این دنیا،‎
سرنوشت تلخ بشر را انگار پایانی نیست‎، اما کاش می شد در آسمان دل صوفی ها و عارفان و فقیه هان ... خورشید معرفت .... هماره تابنده باشد و غروب نکند ..... و مردمان و مریدان .... شان از این موهبت بی نظیر درخشندگی و انوار درونی بزرگان منش و مکتب شان به نحو شایسته ایی سودمند گردند‎
#1 مصطفوی 1396-12-07 12:00
دوستی برایم نوشت) خواندم‎
می دانی دوست فکر می کنم عجب جایی گیر کردیم تو این دنیا،‎
سرنوشت تلخ بشر را انگار پایانی نیست‎، اما کاش می شد در آسمان دل صوفی ها و عارفان و فقیه هان ... خورشید معرفت .... هماره تابنده باشد و غروب نکند ..... و مردمان و مریدان .... شان از این موهبت بی نظیر درخشندگی و انوار درونی بزرگان منش و مکتب شان به نحو شایسته ایی سودمند گردند‎

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.