ره توشه ایی از سفری کوتاه، به سرزمین سید محمود طالقانی و جلال آل احمد

همیشه در بین ما، انسان هایی حکیم و دانا هستند که از زمان و مردم خود بسیار جلوترند و آنچه اتفاق خواهد افتاد و بعدها دیگران آن را باید در آینه ها ببینند، آنان پیشاپیش در خشت خام دیده اند [1] و با مشاهده نشانه هایی از یک روند، می توانند نگاه و محاسبات دقیق و هوشمندانه ایی داشته، که آنان را به ختمگاه هایی برساند که در آن آینده ها و افق دور دست پیش خواهند آمد، و خیلی جلوتر از دیگران آن را هشدار می دهند، توفیق همنشینی با این انسان های بزرگ که آیت الله سید محمود طالقانی (1289 - 1358) از آن جمله بودند، و بهره گیری از آنان خود از هدایای خداوندی برای انسان ها و جوامعی است که در مسیر چنین انسان هایی قرار می گیرند.

 

جایگاه آزادی در تفکر آیت الله طالقانی 

مرحوم آیت الله طالقانی از آن دسته است که برخی توفیق درک حضوری او را داشتند، او که به قول امام خمینی "ابوذر زمان" این انقلاب بود، همچنین از اقطاب انقلابیونی، که انقلاب و انقلابیون را در اوج نیازشان با مرگ زودرس خود (در کمتر از یک سال بعد از پیروزی) ترک کرد، تا صحنه انقلاب و کشور از مردان بزرگ و استوانه های خود خالی شود و صحنه برای صحنه داری نااهلان و حاشیه ها که امام توصیه داشت که "من در میان شما باشم یا نباشم؛ نگذارید این انقلاب به دست نا اهلان و نامحرمان بیفتد،" هر چه بیشتر فراخ و وسیع گردد.

آنچه از این مرد بزرگ و سخنران قهار که صدایی دوست داشتنی و دلچسب داشت، به یاد دارم خطبه های نماز جمعه او بود که آن سال ها از تلویزیون پخش می شد، و مادر بزرگم آن را به دقت گوش می کرد، چیزی که اکنون دیگر از صدا و سیما  رخت بر بسته و نه سخنرانی های مذهبی و نه سیاسی چنین ابوذرهایی جایی در این رسانه ایی که باید ملی باشد، ندارد، و یا شهریور 1358 را به یاد می آورم، زمانی که تنها نه ساله بودم و رحلت این بزرگ مرد اتفاق افتاد و بدرغه پرشور پیکر او که را باز از تلویزیون پوشش داده شد و دریایی از جمعیت که زیر جنازه اش موج می زدند، و من تا آن زمان چنین تشیع جنازه ایی را ندیده بودم.

 مراسم تدفین آیت الله سید محمود طالقانی

بهشت زهرای تهران - 1358

امسال هم که روز دوازده بهمن توفیق حضور در مراسم یادبود این روز که درست در محل یادبود حضور امام خمینی در بهشت زهرای تهران در سال 1357 برگزار شد، در وسط میدان با قبر این روحانی نامدار مواجه شدم، که از یگانه های عصر انقلاب و انقلابیون عصر خود بود، و همانجا وقتی دیدم سخنران آن جلسه آقای بادامچیان (موتلفه اسلامی) است، با خود گفتم ببین چقدر عرصه این انقلاب و کشور از مردانِ مرد خالی شده که در چنین مراسمی باید، سخنرانش ایشان باشند، که علاوه بر اشکالاتی که بر موتلفه ایی ها وارد است، و این که آنان با مشی مبارزات انقلابیِ غیر خشونت آمیز امام و نفی ترور و خشونت در مبارزات انقلابی، زاویه دارند و واقعا موتلفه ایی ها، کارنامه درخشانی بعد از پیروزی انقلاب هم ندارند و در اشتباهات اقتصادی - سیاسی این کشور کاملا شریکند و...

مرقد آیت الله طالقانی بهمن 1395 روز 12 بهمن

و تن مجروح طالقانی که از شکنجه های ساواک جان سالم به در برد و اکنون زیر پای ما، اینجا و در نزدیکی این تریبون دهه فجری سی و هشتمین سالگرد انقلاب خوابیده است و آنطرف تر تن پاره پاره شده از ترور و خشونت، شهید بهشتی (که بر گور طالقانی به هنگام دفن حاضر شده بود)، از سخنان "صدمن یک غاز" [2] چنین سیاسیونی که امروز مقدرات این انقلاب و کشور و تریبون ها را از آن خود کرده اند و در دست های خود دارند، و همچنین شهدای 1357 و... که در این اطراف خوابیده اند، باید در این قبرها از این سخنان بلرزند.

اما در این آخرین روزهای سال 1395 به همت دوستی شفیق، گذرم به طالقان هم افتاد تا در سرزمین، جلال آل احمد، سید محمود طالقانی، سرلشکر ولی الله فلاحی و... قدم گذارم و پای در جای پای مردانی گذارم که هر کدام شان در نوع خود اگر نگویم بی نظیر، لااقل کم نظیر بودند. وارد طالقان که شدم مجسمه مردی را ساخته اند که لباس سربازی وطن بر تن بر میدانی ایستاده و انگار سربازانش را به پیش می خواند، او سرلشکر فلاحی است، آنطرف تر میدانی دیگر است، که مزین به عکس نویسنده قهار این مرز و بوم جناب جلال آل احمد است، اما نام میدان، میدان معلم گذاشته اند، انگار دلشان نیامده نام این میدان را به اسم این نویسنده شهیر این دیار کنند. جلال و همسرش سیمین دانشور (که تا همین چندی قبل زنده بودند)، را همه اهل کتاب و مطالعه می شناسند هرچند من تنها کتاب "خسی در میقات" او را قبل از سفر حج خوانده بودم، اما مرحوم سید علی ما کتاب های زیادی از این نویسنده بزرگ را خانه ما آورده بود و من آنها در دستان ایشان به وفور دیده بودم، کتبی مثل "غربزدگی"، "سنگی بر گوری" و... اینجا و در طالقان دیگر عکس ها، بر تارک بنرها دوتایی (امام و رهبری) نیست، بلکه نفر سومی هم اضافه شده و سه تایی شده اند (امام، رهبری و طالقانی)، و این حکایت از قدر شناسی این ملت از بزرگانش می باشد، اما یکی از آن دو جدا افتاده است و چون آن دو (امام و رهبری)، چهره اشان در هم فرو نرفته، و طالقانی جداست.

نقاشی از نویسنده شهیر ایران جناب جلال آل احمد

طالقان بخشی روستایی نشین در میان رشته گوه البرز است که بعد از این دست و آن دست شدن بین قزوین و کرج، اکنون پاره ایی از استان البرز را تشکیل می دهد، اتوبان کرج – قزوین را که بیش از پنجاه و پنج کیلومتر به سمت قزوین پیش بروی، در سمت راست تابلویی بزرگ شما را به "زیاران و طالقان" دعوت می کند، تا جاده ایی تو را در عمق کوه های البرز پیش ببرد، و بلافاصله از گردنه "گدوک" که بگذری، جایی که بر رودخانه پرآب "شاهرود" سدی بسته اند، همانجا طالقان است، که محلی ها به آن "شهرک" می گویند؛ آب این سد در این فصل، شاید ده متر از زمان ایدالش کمتر نشان می دهد و ده متر از عمق سد خالی است، اما همین سد بسیاری را در دشت های استان تهران، البرز و قزوین را تامین آب می کند، اینجا در این میانه اسفندماه، این رود خروشان از میان دره های پر از برف می گذرد تا خود را سریعا به پشت این سد برساند، تا ذخیره شده و در تابستانی گرم جمعیت میلیونی اطراف جاده تهران قزوین را سیراب کن.

طبیعت پوشیده از برف طالقان در میانه اسفند 1395

با دیدن دره سفید پوش این سوی گردنه، تنها چیزی که به ذهنم خورد، شکر این همه سپیدی بود که خداوندگارم بر این زمین و مردمش ارزانی داشته است، و حقیقتا سرزمینی زیبا را رقم زده است که تو را آرزومند زندگی در آن می کند، در میان مردمی فرهیخته که نمونه هایی چون اینان را به کشور و مردم ایران تقدیم کرده اند. هرچند که اینجا موقعیتی توریستی دارد و مملو از ویلاهای گران قیمت است، اما خیابان هایش از کنده کاری ها، ویران است و زشتی آسفالت های کنده شده، خاک و گل و لای بر زمین پخش شده، چاله های بیشمار که در خیابان ها دیده می شود و... از زیبایی ها کاسته، اما در مقابل، طبیعت جبران خرابکاری های ما را کرده است، تا این ضعف ها کمتر دیده شود.

بر برف های یخ زده این سرزمین که راه می روی صدای زیبا و گوش نواز برف را می توانی زیر پاهای خود به خوبی بشنوی و با مردمانش که سال ها بر این نعمت های خداوندی توفیق راه رفتن را دارند، همنوا و همسفر شوی، مردمی که به قول دوست طالقانی ام "دهاتی اند" اما بی "شیله پیله"، و "صاف و صادق"، "مثل کف دست"، "بی ریا و غل و غش" و در یک کلام دوست داشتنی.

 

 

درخت کهنسال گردو در روستای کرکبود طالقان اسفند 1395

اینجا هنوز مردانی هستند که آقا سید محمود علایی را که همه به "طالقانی" اش می شناسند، را به یاد می آورند، اما وقتی کمی با برخی از آنها سخن می گویی و احساس نزدیکی می کنند و خودمانی می شوند، به شرایط موجود استناد کرده، و از همراهی با او و دیگر همرزمانش به نوعی احساس غبن می کنند، هر چند می گویند "آقا" پدیده ایی خاص و جداگانه بود. طالقانی اهل گِلیَرد روستای کوچکی در دل یکی از دره های همین منطقه است که اینک مثل دیگر روستاهای سمت راست دره طالقان، در برف فرو رفته است. به قصد دیدار از محل زندگی این مرد بزرگ تاریخ این انقلاب و کشور، پیاده از روستای "منگلان" به سوی "گلیرد" حرکت کردیم، اول جاده، تابلو بنری خودنمایی می کند که تصویر "ابوذر زمان" با آن چهره مصمم و استوارش، بر آن نقش بسته است و خبر از برگزاری مراسم "سی و هفتمین سالگرد" رحلت ایشان در تاریخ 18 شهریور ماه و در ساعت هفده را می دهد، که در زادگاهش گلیرد برگزار می شود.

در این سوی جاده هم تابلویی مربوط به شورای اسلامی و دهیاری روستای "گوران" با فلشی خبر از در پیش بودن دهستان "کنارود" و روستای "گوران" می دهد، تابلوی دیگری تصویری از رزمندگان صف شده در جنگ بر آن نقش بسته که مزین به "بسم رب الشهدا و الصدیقین" است که در بالای آن نوشته است به روستای شهید پرور گوران خوش آمدید، در گوشه این بنر که متعلق به "پایگاه بسیج شهدای گوران" می باشد، پرچم مقدس کشورمان در پس سر سه روحانی عمامه سیاه، که این نشان از سادات بودن آنان است، قرار دارد، که رهبران این انقلاب و کشور بوده و هستند، روستاها در این نقطه آنقدر به هم نزدیکند، که در هم ادغام شده اند، هنوز "کنارود" تمام نشده "سچفخانی" آغاز می شود و تا از پل رو گذر بر رودخانه شاهرود می گذری، بلافاصله روستای "گوران" شروع می شود.

 روستای نسا در ساحل رود شاهرود دره طالقان

اطراف این جاده و بر حاشیه شاهرود خروشان، پر است از ویلاها؛ و آثار تجاوز انسان به محیط طبیعت را می توان اینجا هم به چشم خود دید، و راهنمای محلی ما که او نیز ما را در این سفر پیاده به سوی زادگاه طالقانی بزرگ همراهی می کند، و شغلش ساخت و ساز در این منطقه است، از ویلاها و افرادی سخن می گوید که با استفاده از رانت شغلی و... خود، موفق شده اند بر کناره رود شاهرود برای خود و فامیل های شان ساخته و در آن مستقر شوند، این همان دردی است که در آبسرد دماوند من خود دیدم، امسال دیوار باغی را به حکم کلی دادگاه و توسط جهاد کشاورزی دماوند، به جرم تغییر کاربری برای دومین سال پیاپی خراب کردند، که در این زمین حتی به اندازه یک لانه مرغ ساختمان و ساخت و سازی نشده بود و تماما درخت کاری بود و زراعت، و مجریان "طرح پر طمطراق هجوم به متجاوزین به زمین های کشاورزی" که لابد باید به ویلاها حمله کنند، دیوارهای این باغ را روی درختان سه ساله این باغ برگرداندند و ویران کردند، در حالی که برای دیوارکشی همین زمین، صاحبش بیش از ده میلیون تومان به شهرداری آب سرد پرداخت کرده بود، تا مجوز همین دیوارکشی را بگیرد، و در حالی که دشت آبسرد پر است از ویلاهایی با سقف های رنگارنگ و زیبا، که از این حمله ویرانگر، خش برنداشتند، و انگار آنها هیچ تغییر کاربری نکرده بودند، و این همه ویلا و آن همه ساخت ساز بر جنگل های رامسر که حتی بالاتر از حد و حدود کاخ های شاه سابق و در دل جنگل و کوه ساخته شده اند، از گزند این سیل ویرانگر در امانند و معلوم نیست که این ویلاها ازآن کدام شیر پاک خورده ایی است که از هیچ حکمی، توانایی ویران کردن آن را ندارد، حتی حکم و دستور رهبری، که مجریانش انگار به دیوارهای همین باغ نیاز داشتند تا با خراب کردن آن، گزارش موفقیت آمیز اجرای حکم را لابد به مقام منصوب رهبری در صدر قوه قضائیه و بالطبع رهبری بدهند که مثلا چقدر زمین را از تصرف ویلاسازها و تغییر کاربری رهانیدیم؟!. اینجا در جاده گلیرد و یا در امتداد شاهرود هم که پیش می روی، بر بلندترین نقطه ناگهان حصار و ویلایی می بینی که انگار هیچ کس با او و صاحبش کاری ندارد، حتی اگر در دل کوه و یا مزارع باشد.

 مسجد ابوذر زمان در همسایگی منزل آیت الله سید محمود طالقانی روستای گلیرد

 

 

در مسیر منزل آیت الله طالقانی نمای یک خانه روستایی در روستای گلیرد به سبک سنتی و قدیمی

 

 

منزل همسایه آیت الله سید محمود علایی طالقانی در روستای گلیرد طالقان

 

 

سردرب منزل آیت الله سید محمود طالقانی در روستای گلیرد طالقان

اسفند ماه 1395

 

از این دردها که بگذریم، بالاخره به نقطه ایی رسیدیم که تابلویی به بازدید کنندگان از زادگاه آیت الله سید محمود طالقانی خیرمقدم می گفت، روستایی کوچک اما با صفا، کوچه ها مملو از برف است و اگر بخواهی به خانه آیت الله برسی باید از کوچه های تنگ و مملو از برف آن بگذری، معماری قدیمی برخی از خانه ها چشم ها را نوازش می دهد و خبر از ماندگاری آثار می دهد، اما اوج زیبایی و چشم نوازی معماری قدیم را می توان از خانه آن مرد سیاست، تقوا و مبارزه دید، او که به همراه مرحوم آیت الله حسینعلی منتظری بالاترین زمان زندانی سیاسی را در رژیم گذشته دارند و خود خانواده اشان طعم زندان مبارزه را خوب چشیده اند و البته از مزایای بعد از پیروزی سهمی نبرده و کلا از صفحه تریبون ها و مناصب انقلاب خارج و بی سهمند. منزل آیت الله و مسجد "ابوذر زمان" شاید قلب روستای گلیرد هستند، که دیوار به دیوار هم اند، چند کیلومتری آنطرف تر روستایی است که "اُورازان" گفته می شود و آنجا نیز روستای جلال آل احمد است، که 45 سال بیشتر نزیست، اما پربار زیستنی را پشت سر گذاشت، و بین این دو خاندان (آل احمد – علایی) رابطه ایی بوده است.

بر کتیبه ورودی منزل آیت الله سید محمود طالقانی نوشته اند 

به خانه گلی حضرت آیت الله سید محمود طالقانی که هر ذره خاکش

و هر تیکه خشتش یاد آور آوای انسانی اسلامی اوست خوش آمدید

در این مدرسه که طالقانی در آن درس گفت، می توان صدای پای این بزرگ مردان تاریخ ایران را در کوچه های تنگ شیب دارش شنید، همچنین با صدای نفس های شان را که در این سرازیری ها و سربالایی های این روستا رفت و آمد کرده اند، هم نفس شد، او که مردانه قدم می زد تا با هر قدمی تاریخ این کشور را رقم زده، از آب و هوای پاک این محل سود جسته، تا تفکری زلال و روشن را برای مردم خود به ارمغان آورد، بر بنری که بر سینه شیب دار قبرستان این روستا نصب شده، تصاویر 12 شهید مکتبخانه طالقانی بزرگ یعنی گلیرد، نقش بسته است که سه تن از آنان در این روستا دفن شده اند، بر سنگ نوشته، مزار این شهیدان اینچنین نوشته اند:

  • شهید نظر می کند به وجه الله (امام خمینی) عبدالله مشهدی فرزند مهدی، متولد 1347، شهادت 21/1/1367، محل شهادت پنجوین عملیات بیت المقدس. از عرش ندای ربنا می آید، آوای خوش خدا خدا می آید، فریاد که باز کنید درهای بهشت، مهیمان خدا ز کربلا می آید.
  • شهید نظر می کند به وجه الله (امام خمینی) علی اوسط مشهدی فرزند نظر علی، ولادت 1344، شهادت 24/1/1362 محل شهادت فکه عملیات والفجر یک، خوشا آنان که جانان می شناسند، طریق عشق و ایمان می شناسند، بسی گفتم و گفتند از شهیدان، شهیدان را شهیدان می شناسند.
  • شهید نظر می کند به وجه الله (امام خمینی) سید ذکریا سید میرزایی فرزند احسان الله، ولادت 1344، شهادت 21/11/1365 محل شهادت شلمچه، کجایند مردان جام الست، دلیران عاشق شهیدان مست، همانان که از وادی دیگرند، همانان که گمنام و نام آورند.

مرقد ملا نعیما عابد و خوشنویس عهد صفوی

در روستای کرکبود طالقان

درست در روبروی گلیرد، روستای "کرکبود" قرار دارد که آن روستای کوچک نیز خود حکایتی دارد، و اهالی محل معتقدند که یارانی از امام زمان از این روستا به پا خواهند خواست و برای آزادی بشر از ظلم و طبهکاری که در آن غرق شده است، پا به رکاب "آقا" خواهند شد. فارغ از این که این ادعا چقدر درست است و یا نادرست، حکایت، روایت انتظار است که ما و ذهن ما بدان مشغول است، تا ببینیم چه خواهد شد، اکنون بیش از دوازده قرن است که انتظار برای ما مسلمانان ادامه دارد، و برای منجی های دیگر ادیان این انتظار بسیار طولانی تر است مثلا برای منتجی دین یهود این انتظار بیش از سه هزار سال شاید باشد، یا برای منجی دین هندویسم این رقم افزایش می یابد. بالاخره بشر منتظر است، اپیدمی انتظار وسیع تر از آن است که بتوان فکرش را کرد، شاید هر جا مذهب پا گذاشته، رسیدن به شرایط ایدال را هم وعده داده است، و مردمانش را چشم به افق آمدن منجی نگاه داشته تا روزی برسد و شرایط ایدال انسانی – خدایی را ایجاد کند.

در مزار روستای کرکبود، دیوارهای ساختمان مزار عابد فاضل و خوشنویس دوره صفویه، جناب ملا نعیما فرزند ملا عرفی، فرصتی را به اهالی این محل داده که خود را معرفی کنند، آنها بر این بقعه نوشته اند:

چو طالقان به جامه تقوا ملبس است      مانند گلبنی است که بی خار و بی خس است

در آن سوی این مزار از قول امام علی (که درود خداوند بر او اهلش باد) نوشته اند:

"خوشا به حال طالقان، خداوند در آنجا دارای گنج هایی است، نه از جنس طلا و نقره، اما در آن خطه مردانی وجود دارند که خداوند متعال را آن طور که شایسته ی معرفت است شناخته اند. آن ها یاران مهدی عج در آخر الزمان هستند."

تصویر 12 شهید از اهالی روستای گلیرد طالقان،

درس گرفتگان مکتب آزادی خواهی طالقانی

روستایی کوچک، اما مردمی بزرگ، که 12 شهید را تقدیم این آب و خاک کرده اند، نام این مردان راستین که دیوار مقبره ملا نعیما را به نام خود مزین کرده اند و در دفاع از این کشور جان شیرین خود را در طبق اخلاص نهادند عبارتند از: شهیدان علی آقایی، ابوالحسن مسیبی، پرویز مسیبی، ابراهیم محمودی، احمد محمودی، مسعود محمودی، ایرج محمودی، امیر محمودی منش، عادل محمودی منش، زین العابدین حاتمی، علی حاتمی، امیر منتظری طالقانی.

آیت الله حسینعلی منتظری و سید محمود طالقانی

در لباس زندان، اینان بیشترین دوران حبس و زندانی سیاسی را در رژیم گذشته دارند

آری نقطه نقطه این کشور را که پا گذاری خون است که ریخته شده تا نهال این انقلاب در این کشور پا بگیرد و مردم، قانون، عدالت، آزادی و اسلام حاکم شود، اما متاسفانه امروز کشور و انقلاب به گروگان جناح سیاسی "اصولگرایی" درآمده، که بر رانت قدرت سوار و تریبون های ملی کشور را ازآن خود کرده اند و "سخن و سلیقه خود را" ، سخن و سلیقه انقلاب، کشور و تمام مردم ایران تلقی کرده و سعی بر اعمال آن دارند، اما بسیاری از این مردم عقاید، شعارها، روش ها، منش های این جریان را قبول ندارند، این جناح تمامیت خواه دیگران را بی سهم و به حاشیه رانده است، اما به قول مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی هر وقت مردم فرصتی یافتند در پای صندوق رای، پاسخ تمامیت خواهی این جناح سیاسی را داده اند. خدا کند روزی رهبران این جناح سیاس از تمامیت خواهی و خود خواهی های که به قول آقای مصطفی تاجزاده به حرامخواری های سیاسی منجر شده است، دست برداشته به دامن مردم باز گردند و دیگران را هم در اداره کشور و در مسیر این انقلاب خون سهیم کنند.     

 

[1] - جمله حکیمانه ایی در زبان پارسی داریم که می فرماید "آنچه در آينه جوان بيند، پير در خشت خام بيند."

[2] - جمله ایی حکیمانه در زبان پارسی که ناظر بر بی ارزشی سخنان است.

دیدگاه‌ها  

#2 Guest 1402-06-20 14:49
جلال آل‌احمد و دریای خزر!
 احمد زیدآبادی
طول  چهار دهه  اخير جلال‌آل احمد هم به اندازه كافي مورد سوءاستفاده قرار گرفته و هم به همان اندازه فحش خورده است. هر دو هم نوش جانش! آدم عجولي كه در استفاده از واژه‌ها احتياط لازم را به خرج نمي‌دهد، خواه نا خواه اين بلا سرش مي‌آيد.
قبلا نوشته بودم كه مي‌توان با تمام نقطه نظرات جلال مخالف بود، اما نمي‌توان او را دوست نداشت، يا به كلامي ديگر از او كينه به دل گرفت. نسل ما، در نوجواني با نوشته‌هاي جلال زيسته و از مدير مدرسه‌اش لذت برده است. او بخشي از ميراث ماست و من همچنان در ته قلبم او را دوست دارم گو اينكه نسخه‌پيچي‌هايش براي نجات ايران به كلي از نظرم افتاده است.
به دليل همين علاقه، يك بار كه با همسرم به تالش سفر كرده بوديم، به او پيشنهاد دادم كه در مسير برگشت، راه‌مان را به داخل شهر اسالم كج كنيم و از ويلاي مشهور جلال و سيمين در آنجا سراغي بگيريم. اين بود كه وارد شهر اسالم شديم و آدرس ويلاي جلال را پرسيديم. كسي اطلاع نداشت. فقط به سمت خياباني به نام آل احمد راهنمايي‌مان كردند و از وجود ويلايي به اين نام بي اطلاع بودند. در انتهاي شهر اسالم خياباني باريك به سمت دريا مي‌رفت كه نامش آل احمد بود. خيابان در ادامه خود به راهي روستايي منتهي شد كه رانندگي در آن براي خودش لذت و حلاوتي داشت. اوايل پاييز بود و هوا كم و بيش خنك و با صفا. مدت زماني بيش از حد انتظارمان طول كشيد تا به منطقه‌اي ساحلي رسيديم كه براي خودش در و دروازه و نگهباني داشت. ساحلي آرام و زيبا و چشم‌نواز بود و رود كوچكي هم از آن مي‌گذشت و به دريا مي‌پيوست. 
از نگهبان آنجا، سراغ ويلاي آل احمد را گرفتم. با دست اشاره‌اي به عمق دريا كرد و گفت: تا چند سال پيش نوك ساختمان از آب بيرون بود و از اينجا ديده مي‌شد، اما چند سالي است كه به كلي زير آب رفته و هيچ اثر و آثاري از آن ديده نمي‌شود! پرسيدم: مگر آب دريا در سال‌هاي اخير چقدر پيشرفت داشته كه ويلا را به كلي در خود غرق كرده است؟ اظهار بي‌اطلاعي كرد!
راستش از موقعي كه به ياد دارم، عقب‌نشيني آب درياي خزر به عنوان خبري سخت نگران كننده هميشه روي مخم بوده است. اين بزرگ‌ترين درياچه جهان كه سواحل بسيار زيبا و جنگل‌هاي تاريخي زيباتري در شمال كشور ما پديد آورده است، وضعيتش براي ما بي نهايت خطير است. اما هيچ‌وقت خبر اميدبخشي از آن نشنيده‌ايم. همه‌اش بحث آلودگي و عقب‌نشيني و خشك شدن آن مطرح بوده است. با اين وضع پس چرا ويلاي آل احمد به كلي زير آب رفته و حتي نوكش هم ديده نمي‌شود؟
عكس‌هاي منتشره از ويلاي جلال و سيمين در اسالم نشان مي‌دهد كه ويلا در زمان ساختش در ميانه دهه 1340 لب ساحل به پا نشده و مسافتي قابل توجه از آن دور بوده است. الان اما آنطور كه نگهبان توضيح داد، ويلا حدود دو كيلومتر در عمق دريا قرار گرفته است. با يك حساب سرانگشتي، آب درياي خزر در نيم قرن اخير چندين كيلومتري پيشروي داشته اما دايم ما را از پسروي آن به وحشت انداخته‌اند! 
انذار و هشدار و اخطار نسبت به بروز مشكلات در آينده در جاي خود طبعا امري موجه و پسنديده است، اما ايجاد هول و ولاي دايم در دل مردمي كه كاري از آنها برنمي‌آيد، چه ثمري جز ايجاد احساس تيره‌بختي در آنها دارد؟ آنچه را كه مردم عادي مي‌توانند انجام دهند، حفظ نظافت محيط درياست كه اصلا انجام نمي‌دهند و به طرزي بي رحمانه آن را آلوده مي‌كنند! در عوض، پسروي و عقب‌نشيني دريا در چند دهه آينده اسباب ملالت خاطرشان شده است!
ظاهرا اين رفتار به فرهنگي جهاني تبديل شده است. در فيلم مك مافيا كه از شبكه بي بي سي پخش شد، رييس مافياي روسي به طرف مقابلش خاويار تعارف مي‌كند و براي آنكه او را از كيفيت خاويارش مطمئن سازد به او مي‌گويد: اين خاويار ايران است. آن طرفِ ساحل خزر، بر خلاف ساحل روسي آن در شمال، دريا را كمتر آلوده مي‌كنند و به همين جهت خاويارش مرغوب است!
 @ahmadzeidabad
#1 Guest 1401-03-15 11:43
دراطلس جغرافیایی طالقان بلندی گراب از روی دریا۲۴۸۰مترنوشته شده است .

گزن - گزینانgazan - gazinan

گزن در جنوب خاوری شهرطالقان قرار گرفته واز آبادی های جنوب شاهروداست .
موقعیت جغرافیایی آن با عرض ۳۶درجه و۱۰دقیقه ۸/۹ثانیه با طول۵۰درجه و۴۷دقیقه و۳۳/۳ثانیه می باشد وبربلندای ۱۹۱۲متردریا جای گرفته است .

گزینان :
درفاصله ی ۴کیلومتری شمال خاوری شهرطالقان وشمال باختری خسبان جای دارد .
عرض جغرافیایی آن۳۶درجه و۱۲دقیقه و۲۱/۱ثانیه وطول۵۰درجه و۴۶دقیقه و۵۶/۶ ثانیه است . بلندی آن از روی دریا ۲۱۴۱متر‌می باشد .
واژه شناسی :
گزن را در فرهنگ لغت‌ گنجینه معنی کرده اند .‌ نام کهن شهری درآذربایجان نیزبوده که امروز بدان شیز می گویند . باور برخی برآن است که زادگاه اشوزرتشت بوده است .
یک گزن آبادنیز دراستان اصفهان داریم .

گلیردgeliard
درفاصله ی ۱۴کیلومتری شهرطالقان ودرجنوب گوران قرارگرفته است . عرض جغرافیایی آن۳۶درجه و۹دقیقه و ۰/۴۸ثانیه وطول۵۰درجه و۵۰دقیقه و۴۹/۶ثانیه است و دربلندای ۲۲۲۴مترجای دارد .
واژه شناسی :
گلیردنامی کهن وفاخر و دلانگیزاست وازسه بخش(گِل + ی + رد)ساخته شده است . ((گِل)) همان خاک است . ((ی))مبدل ازکسره ی میان دوبخش دیگر می باشد . ((رد =اردard))را در آرتون گفتم که از((ارته)) ی پارسی باستان بازمانده ودرنام کسان چون اردشیر ، اردوان ومکان هایی چون اردبیل واردستان هنوزوجود دارد و به معنی مقدس می باشد .پس معنی آن روی هم‌سرزمین(خاک)مقدس می شود .
دیده ام برخی کسان می پندارند((یَرد)) همان ((یورت))ترکی به معنی خانه است غافل ازاینکه این چگونه نامگذاری درسرزمینی بکرمانندطالقان است که نیمی ازآن فارسی ونیم دیگرترکی است . گویا نه ((ارد))به گوش شان خورده ونه معنی آن را می دانند . همان گونه که بسیاری ازنام های آبادی های این تکه از سرزمین ایران چون نام خودش(طالقان)کهن است ، نیازی نبوده برای نامگذاری روستایی کهن واژه ای ترکی را به کارگیرندکه هیچگاه ترکان درآن جایگاهی نداشته اند .
در گویش طالقانی واژه ی یورد yord را داریم (مانندوریورد - بخشی ازکوه نویز)که به معنی گردنه وگریوه است وهیچ پیوندی با یورت ترکی ندارد .
وریوردvaryord (ور+ یورد)به معنی گردنه ی دژآسا می باشد .

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.