مطالب نویسنده

علی شریعتی - شهیدی از یاد رفته که پیکر پاکش بی هرگونه تفحص یافتنی است

علی شریعتی - شهیدی از یاد رفته که پیکر پاکش بی هرگونه تفحص یافتنی است

مصطفوی 20 خرداد 1395 7476 کلیک ها

انقلاب ما شهادت های زیادی را شاهد بود تا به سرانجام و بدین جا رسید، شهدایی که جان در طبق اخلاص گذاشتند تا ایران از دیکتاتوری فردی نجات یابد، نقش دانشگاه در به ثمر نشستن این انقلاب، بی بدیل بود و این ارگان مقدس علم آموزی از جمله اولین نهادهای مدنی بود که برخاست و تازیانه های اول را به نمایندگی از مردمی ناراضی بر پیکر استبداد وقت کوبید، بیداری قشر دانشجو را اساتیدی به عهده داشتند که در اوج اختناق و سرکوب قد راست کردند و خود نشان دادند و دلی چون دل شیر داشتند و استبداد و خفقان از سخن گفتن بازشان نداشت و لکنت زبان نگرفتند، ده ها استادی که نام شان در تاریخ این انقلاب جاودانه شد و به کوری چشم خفاش صفتان، در تاریخ آزادیخواهی این ملت برای ابد خواهند درخشید. آنان مکاتب ارزشمندی را باز کردند و جوانان برومند این مرز و بوم را به سوی راهی هدایت کردند که فکر می کردند خیر و صلاح این ملت در آن است و برخی از آنان حتی صبح پیروزی را هم ندیده از جمع دوستان انقلابی خود پیش از صبح پیروزی رفتند.

شهید حاج نوروز علی قربانی شهیدی از روستای گرمن پشت بسطام

مصطفوی 20 خرداد 1395 7244 کلیک ها

جنگ یکی از پست ترین اعمالی است که یک انسان می تواند در پرونده اعمال خود داشته باشد و به وجود آورندگان آن، از لعنت شده ها در نسل بشرند و تا ابد برای به وجود آوردن چنین پدیده شومی، پرونده ایی سیاه برای خود رقم می زنند، صدام حسین از این نوع انسان هاست.  به همین دلیل هم ائمه (ع) ما همواره خط خود را از جنگ طلبان جدا کرده و از ابتدا به شروع جنگ، خود داری می کردند و همواره این دشمنانان آنان بوده اند که جنگ ها را می آغازیدند و مسلمان واقعی و در یک کلمه انسان همواره عملیاتی دفاعی داشته، تا تهاجمی. خدا لعنت کند آنان را که جنگ ها را به وجود می آورند و در آتش آن می دمند تا به اهداف پست دنیایی خود دست یابند، زیرا وقتی جنگ پیش می آید دیگر پیر و جوان، زن و مرد، گناهکار و بی گناه و... نمی شناسد و همه آسیب می بینند.

 

 

 

و وقتی که جنگ پیش آمد، مدافعین دفاع مقدسی را آغاز می کنند، که عملیاتی است ملی و بزرگ که در این صحنه هر فردی از اجتماع مورد همجوم می تواند نقش آفرینی کند و برای هر قشری در هر رده سنی، کاری برای انجام وجود خواهد داشت، اگر چه گفته می شود که جوانان باید جنگ را اداره کنند ولی هر جوان رزمنده ۹ نفر پشتبان نیاز دارد تا تدارکش کنند تا او بتواند در صحنه ی جنگ به خوبی و بی دغدغه نبرد کند. لذا در بین شهدای جنگ از هر سن و سالی می توان انسان هایی را یافت که جان در طبق اخلاص گذاشته و به مبارزه با دشمن می پردازند.

شهید حاج نوروز علی قربانی (فرزند مرحوم کربلایی خلیل) در روستای گرمن پشت بسطام  شاهرود به دنیا آمد و نهایتا بعد از عمری بندگی خداوند متعال و تحمل مشقت دنیا هنگامی که به عنوان یک بسیجی داوطلب به جبهه های جنگ علیه متجاوزین بعثی شتافته بود در حمله هوایی رژیم بعث صدام به منطقه "هفت تپه" در اهواز در حالی که در آشپزخانه به تهیه غذای رزمندگان اسلام مشغول به خدمت بود با جمعی از یارانش از جمله شهید حاج محمدعلی کاظمی و شهید محمد باقر صفری در آتش خشم کینه صدامیان سوختند و به شهادت رسیدند. اخلاص این شهید بزرگوار به حضرت اباعبدالله الحسین در محرم بسیار بارز و مثال زدنی بود. این شهید بزرگوار کشاورزی زحمت کش و بسیار فعال بود. ایشان از لحاظ قدرت بدنی فردی قوی و معروف بود که در کنار او فردی به عنوان دستیار توانایی ادامه کار و همراهی تا پایان روز با ایشان را ندارد.

ارادت این شهید بزرگوار به قرآن را یکی از دوستانش این گونه روایت می کند که "به منزل این شهید رفته بودم  دیدم یک قرآن بزرگ روی تاقچه خانه دارند گفتم شما که سواد نداری قرآن به این بزرگی به چه درد شما می خورد؟!! شهید قربانی که مدت زیادی را در طول ایام سال را در ایام کشاورزی و کار در این خانه و در روستا به تنهایی زندگی می کرد، جواب داد این مونس تنهایی من است و تمام درد دل های خود را با آن در میان می گذارم. 

در خصوص زمان اعزام ایشان به جبهه هم این دوستش روایت می کرد که در آن روز او را در حالی که با عجله عازم محل اعزام رزمندگان بود ملاقات کردم که به قول این دوستش با عجله و به سان "شکاری در حال گریز" به سوی اتوبوس ها رهسپار بود به او گفتم حاجی این همه عجله برای چیست که ایشان جواب داده بود دوستان همه رفته اند و ممکن است من جا بمانم. 

شهید حاج نوروز علی  در مهر و محبت به دوست و فامیل زبانزد خاص و عام بودند، آنان که او را می شناسند می دانند که چقدر این مرد در رفاقت "بی شیله و پیله" بود، رفیق و همراهی که از دل دوست داشتنی بود، وفادار و پا به رکاب در دوستی و محبت، در ابراز دوستی هیچ تردیدی به دل راه نمی داد. به راحتی می توانست حتی از تمام خواب شبانه اش برای همراهی با رفیق شفیقی بگذرد و رفاقت را عملا نشان دهد، نه حرف های "صد من یک غاز" و "چاخان" گویی هایی که در حرف باقی می ماند و یا غلوهای بی منطق و بی اساس.

قدی بلند به بلندی همت یک مرد داشت، که نان با برکت و حلال را بتواند از سوار شدن بر بیلی و یا فرو کردن پنچه در خاک و... بیرون کشد و بر سفره ایی گذارد که مهر بهترین وصف حال آن سفره است.  

خدایش رحمت کند و با شهدای راه حق و عدالت و آزادی محشور فرماید.

این شهید بزگوار به همراه تعداد زیادی از همسنگرانش از جمله شهید حاج محمد علی کاظمی و شهید محمد باقر صفری در بمباران هوایی دشمن در منطقه هفت تپه در 25 دیماه 1365 به شهادت رسیدند 

+ نوشته شده در جمعه هجدهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 18:54 شماره پست: 318

خاطره اولین و آخرین سفر شهید سید محسن مصطفوی به مشهد الرضا ع

مصطفوی 20 خرداد 1395 2438 کلیک ها

شهید سید محسن مصطفوی قبل از اعزام به جبهه مهران و شهادتش در سال ۱۳۶۵ به همراه خانواده خواهر بزرگش سفری به مشهد مقدس داشته است. این خاطرات مربوط  به این سفر به یاد ماندنی می باشد. شرح ذیل نقل قول هایی از خواهر بزرگ این شهید بزرگوار از این سفر است :

شوخی های رزمندگان هشت سال دفاع مقدس - شهید سید محسن مصطفوی

مصطفوی 20 خرداد 1395 3002 کلیک ها

تصویری از شهید سید محسن مصطفوی

نوروز امسال سعادتی دست داد و بنده ای از بندگان خاص خداوند سبب شد تا به یاد حضور در جنگ تحمیلی هشت ساله با دشمن بعثی خدمت حاج آقای رضا بسطامی (معروف به دایی رضا) در روستای میقان رسیدیم در این نشست که عکس هایی از شهدا خدمت ایشان ارایه شد یادی هم از شهید سید محسن مصطفوی شد. دایی رضا در این گفتگو از جاده خندق گفت ٫ جایی و زمانی که با شهید سید محسن مصطفوی در آنجا همرزم بوده است. ایشان فرمود سید محسن خیلی به آراستگی و نظافت ظاهر توجه داشت و خصوصا مرتب موهای خود را شانه می کرد و به یک طرف می انداخت و به نظم موهای سرش خیلی اهمیت می داد و من هم هر موقع به ایشان می رسیدم  این شهید بزرگوار را در آغوش می گرفتم (این رسم دایی رضا بود که در مواجهه با رزمندگان آنان را در آغوش گرفته و مصافحه می کردند) و در این بین دستی هم به سرش می کشیدم و به این ترتیب موهای شانه کرده اش خراب می شد. این شهید بزرگوار می فرمود که با موهای من چه دشمنی داری ٫ دایی رضا؟!! و این شده بود شوخی رایج من با این شهید.

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در روستای گرمنِِ پشت بسطام، مردم ...
سلام...شاید برای خواندن این مطالب ودرک ان تا حدودی... ۳ساعت وقت گذاشتم...تشکر ؟از تمامی عوامل ..مخصو...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
تقاطع تنش‌زایی سید مصطفی تاج‌زاده استراتژی باخت - باخت جمهوری اسلامی در منطقه، به‌ویژه در اعزام نی...