مطالب نویسنده

امام حسين عليه السلام

مصطفوی 19 خرداد 1395 2219 کلیک ها

 خداوندا، تو آگاهي كه آنچه انجام داديم ، نه براي رقابت در كسب جاه و مقام بود و نه براي چيزهاي پوچ و بيهوده دنيا، بلكه براي اين بود كه نشانه هاي راه دينت را ارائه دهيم و (مفاسد را) در شهرهاي تو اصلاح كنيم تا بندگان مظلوم تو در امنيت و آسايش باشند و به احكام تو عمل كنند.
تحف العقول ، ص 239
كساني كه رضايت مخلوق را به بهاي غضب خالق بخرند، رستگار نخواهند شد.
مقتل خوارزمي ، ج 1، ص 239
كسي كه بخواهد از راه گناه به مقصدي برسد ، ديرتر به آروزيش مي رسد و زودتر به آنچه مي ترسد گرفتار مي شود .
بحار الانوار، ج 78، ص 120
چه دارد آن كس كه تو را ندارد؟ و چه ندارد آن كه تو را دارد؟ آن كس كه به جاي تو چيز ديگري را پسندد و به آن راضي شود، مسلما زيان كرده است .
دعاي عرفه ، بحار الانوار، ج 98، ص 228
هيچ كس روز قيامت در امان نيست ، مگر آن كه در دنيا خدا ترس باشد.
بحار الانوار، ج 44، ص 192
به درستي كه من بيهوده ، گردنكش ، ستمگر و ظالم حركت نكردم ، بلكه براي اصلاح در امت جدم محمد (ص ) حركت كردم و مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به روش جدم محمد (ص ) و پدرم علي بن ابي طالب (ع ) رفتار كنم .
بحار الانوار، ج 44، ص 329
مردي نزد امام حسين (ع ) آمد و گفت : "من مردي گناهكارم و از معصيت پرهيز نمي كنم ، مرا پند و اندرز بده ". امام حسين (ع ) فرمودند: "پنج كار انجام بده و هر چه مي خواهي گناه كن . اول : روزي خدا را نخور و هر چه مي خواهي گناه كن . دوم : از ولايت و حكومت خدا خارج شو و هر چه مي خواهي گناه كن . سوم : جايي را پيدا كن كه خدا تو را نبيند و هر چه مي خواهي گناه كن . چهارم : وقتي عزرائيل براي گرفتن جان تو مي آيد، او را از خود دور كن و هر چه مي خواهي گناه كن . پنجم : وقتي مأمور و مالك جهنم مي خواهد تو را در آتش بيندازد، در آتش نرو و هر چه مي خواهي گناه كن .
بحار الانوار، ج 78، ص 126
از كاري كه بايد از آن پوزش خواست حذر كن كه مؤمن بدي نمي كند و عذر نمي خواهد و منافق هر روز بدي مي كند و معذرت مي خواهد.
تحف العقول ، ص 248
از نشانه هاي عالم ، نقد سخن و انديشه خود و آگاهي از نظرات مختلف است .
بحار الانوار، ج 78، ص 119
كسي كه گرفتاري و اندوه مؤمني را برطرف كند و او را آسوده كند، خداوند گرفتاري و اندوه دنيا و آخرت را از او رفع مي كند.
بحار الانوار، ج 78، ص 122
اگر حوادث سه گانه فقر، مرض ، مرگ نمي بود، بني آدم در برابر هيچ چيز سر فرود نمي آورد.
نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص 80
بهاي شما چيزي جز بهشت نيست ، پس خود را به غير آن مفروشيد، زيرا هر كس به دنيا راضي گردد ( هدفش فقط رسيدن به دنيا باشد ) به چيزي پست راضي شده است .
بلاغة الحسين (ع )، ص 308
شكر نعمت هاي گذشته موجب مي شود كه خداي متعال نعمت هاي تازه اي به انسان لطف كند.
نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص 80
اين را دانسته باشيد عالي ترين نعمتهايي كه خداوند به شما داده است ، احتياج هايي است كه مردم به شما دارند، مراقب باشيد كه با بي اعتنايي به نيازمندان ، اين نعمت ها را رد نكنيد كه تبديل به نقمت و بلا خواهد شد. بدانيد كه كار نيك علاوه بر آن كه موجب ستايش گري مردم است ، به دنبال آن هم پاداش الهي در كار است . اگر ممكن بود كه (كار نيك ) را به صورت انساني ببينيد، او را شخصي خوش رو، بسيار زيبا مشاهده مي كرديد، كه هر بيننده اي از ديدارش لذت مي برد، و چنان چه مي شد (كار زشت ) را به صورت انسان ببينيد، شخصي زشت و بدقيافه به چشم شما مي آمد كه دلها از آن نفرت مي گشت و چشم ها از ديدار روي نحسش فرو بسته مي شد.
بحار الانوار، ج 78، ص 121
شما را به تقوا و خويشتن داري سفارش مي كنم و شما را از روزهاي خدا (روز قيامت و مرگ و...) مي ترسانم و شما را اندرز مي دهم .
فكر كنيد به آن هنگام كه مرگ با آن قيافه هول انگيز و آمدن نامطلوب و طعم ناگوارش ، در روح شما چنگ انداخته و ميان شما و عمل فاصله گشته است ، باز هم در طول عمر به فكر تن پروري باشيد.
مي بينم شما را كه مصيبت مرگ ناگهان گريبانگيرتان شده است و شما را از روي زمين به اندرون مي كشاند و از بلندي زمين به پستي آن مي نشاند و از انس و الفت زمين به سوي وحشت قبر منتقل مي سازد و از روشنايي و صفاي زمين به درون تاريكي و ظلمت قبر مي برد و از صحنه پهناور آن به تنگناي گور مي كشاند، به آن زنداني كه نزديك ترين بستگان هم ملاقات ندارند، به جايي كه بيمارش عيادت ندارد و به هيچ ناله و فريادي پاسخ نمي دهند. خداوند ما و شما را بر مشكلات اين روز پيروز سازد، و ما و شما را از مجازات آن روز نجات بخشد، و ما و شما را مستوجب پاداش عظيم قرار دهد.
بحار الانوار، ج 78، ص 120
به شما سفارش مي كنم كه تقوا را پيشه خود سازيد، زيرا خداوند ضامن شده است كه افراد باتقوا را از آنچه كه مكروه ايشان است ، به آنچه كه خوشايندشان است ، رهنمون شود و "او را از آن جا كه فكر نمي كند، روزي دهد".
بحار الانوار، ج 78، ص 121
اي فرزند آدم ، دمي بينديش و با خويشتن بگو كه پادشاهان جهان و جهانمداران كجايند؟ آنان كه خرابيهاي جهان را آباد مي كردند و جويهاي آب حفر مي نمودند و درختان آن را مي كاشتند و شهرهاي آن را آباد مي ساختند، به كجا رفتند؟ صاحبان ثروت از ثروت و همه چيز خود با بي ميلي جدا گشتند و ديگران وارث آن گرديدند، ما نيز به زودي به آنان خواهيم پيوست .
ارشاد القلوب ، ج 1، ص 29
اي فرزند آدم ، به ياد آور بستر مرگ و خوابگاه قبر خويشتن را، ياد آور هنگامي را كه در پيشگاه عدالت الهي اعضا و جوارحت به زيانت گواهي خواهند داد، روزي را به ياد آور كه قدمها در آن روز مي لرزد و دلها در تنگناي سينه فشرده مي شود، روزي كه عده اي در آن رو سفيد گردند و رازها از پرده برون افتد و ميزان عدالت الهي براي سنجش نيك و بد به كار افتد.
يا ابن آدم أذكر مصرعك و في قبرك مضجعك و موقفك بين يدي الله تشهد جوارحك عليك يوم تزل فيه الأقدام و تبلغ القلوب الحناجر، و تبيض وجوه و تسود وجوه ، و تبدو السرائر، و يوضع الميزان القسط.
ارشاد القلوب ، ج 1، ص 29
اي فرزند آدم ، به ياد آور مردن پدران و فرزندانت را، كجا بودند و اكنون رهسپار چه جايي شده اند؟ مي بينم كه تو نيز به همين زودي به آنان خواهي پيوست و باعث عبرت ديگران خواهي گشت .
ارشاد القلوب ، ج 1، ص 29
حسين بيشتر از آب تشنه لبيک بود ، اما افسوس كه به جاي افكارش زخم هاي تنش را نشان مان دادند و بزرگترين درد او را بي آبي ناميدند.
 
(دکتر علی شریعتی)  

+ نوشته شده در جمعه بیستم دی ۱۳۸۷ ساعت 22:26 شماره پست: 25

دکتر سید عبدالحمید ضیائی - برداشت هایی از کلاس درس مولانا و ادبیات عرفانی

مصطفوی 19 خرداد 1395 3376 کلیک ها

برداشت هایی از کلاس درس مولانا و ادبیات عرفانی جناب دکتر سید عبدالحمید ضیایی که در تاریخ 28/7/1387 در خانه فرهنگ ج.ا.ایران در دهلی نو به همت انجمن اسلامی دانشجویان شبه قاره هند واحد دهلی نو برگزار گردید. در این کلاس داستان بقال و طوطی و پادشاه نصرانی قرائت شد که در بین ان مطالب ذیل عنوان گردید. عرفا قیاس کردن قبول ندارند و معتقدند که قیاس اصولا کار درستی نیست و مثال انان هم داستان اشتباه شیطان است که با قیاس بود که انحرافش شروع شد و گفت که من از اتش درست شدم ولی انسان از خاک زاده شده و من چگونه به او سجده کنم.؟!!!  مولانا با عقلانیت مخالف است او تنها با قیاس مخالف نیست بلکه با دو نوع دیگر استدلال عقلی از جمله تمثیل و استقرا هم مخالف است ولی جالب این است که خود وی در رد استدلالیون از استدلال استفاده می کند تا انجا که می گوید : 

 پای استدلالیون چوبین بود

پای چوبین بی تمکین بود
در نتیجه این دو بیت استدلالی
  مولانا این نتیجه را می خواهد بگیرد که پای استدلالیون (عقلیون) بی تمکین  (و سست و مشکل دار است و این قدرت تحرک را از انان گرفته است) است. در این جا می گویند که حتی غیر استدلالیون هم برای رد استدلالیون از استدلال باید استفاده کنند. مولانا و عرفا با تقلید هم به شدت مخالفند البته در  مورد  اصول دین حتی فقها نیز که در مقابل عرفا قرار می گیرند با تقلید مخالفند. منطق افراد مقلد این است که مثلا الف ، ب است زیرا فلانی (مکتب یا فردی که ازوی تقلید می کنیم) این چنین می  گوید ولی استدلالیون می گویند که برای هر نتیجه گیری باید دلیل عقلی داشت و به توصیه کسی یا مکتبی مطلبی ثابت نمی شود. اقای هایدیگر فیلسوف بزرگ غربی هم در تقسیم زندگی به زندگی عاریتی و واقعی مشخصات افرادی که زندگی عاریتی دارند را این چنین ترسیم می کند که یکی از ان مشخصات :
1-
 تقلید و تعبد است.    2- سردرگمی و گیجی که مواردی که به وی ارجاع می شود (درونی و بیرونی) را با قول دیگران ارجاع می دهد و خود استدلالی ندارد (پاسخ به چالش درونی و بیرونی)   3- خود سانسوری (تمام زندگی برای راضی نگهداشتن دیگران تلاش می کندو رفتارش از این جنبه از اعتقاداتش نشات می گیرد)   4- مطلق انگاری خود (این افراد خود را محور حق می شمارند و هرچیزی غیر از ان را ناحق و انحراف می دانند و به شدت با دیگر افکار مقابله می کنند)  و....
نیچه فیلسوف بزرگ المانی در این خصوص می گوید که برای خلاصی از این وضعیت باید از سه مرحله گشت:
الف) مرحله شتری که در این حالت انسان هرچه که جامعه و... دیکته می کند انجام می دهد بدون اعتراض و تعقل و مثل شتر باربردار هرچه بارش می کنند می برد.
ب) مرحله شیری که مثل شیر بر شرایط و دستورات می غرد و اعتراض می کند و به راحتی نمی توان به وی چیزی را تحمیل کرد و زیر بار هر چیزی نمی رود
ج) مرحله کودکی که تولد دیگری باید داشت و همه چیز را کنار بگذارد و یک یک را با ملاک عقل و استدلال اول بسنجد و بعد قبول کند
از طرفی نیچه می گوید که حقیقت خادم مصلحت است و به فرض که حقیقت را هم بفهمیم و به ما نشان دهند باز هم مشکل این است که طبق مصلحت ان را قبول و رد و یا انتخاب می کنیم . در این زمینه استاد
  مثال استدلال وجود خدا را مثال زد که اگر دو نفر مسلمان و یهودی برای خدا استدلال بیاورند ما امید داریم که استدلال فرد مسلمان قبول شود و صائب باشد و به مصلحت در این جا رفتار می کنیم (خدا که باید محور باشد محور نیست بلکه مصلحت است که در ارزوی ما نقش دارد)
مولانا دین را راز می داند و راز زدایان از دین را به سخره میگیرد و می گوید کار انهابه جایی نمی برد. فقها و روشنفکران راز زدایان از دین هستند و فقها به دنبال شفاف سازی دین هستند. 

 

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم مهر ۱۳۸۷ ساعت 16:9 شماره پست: 12

ملاصدرای شیرازی و ماهیت انسان و خداوند

مصطفوی 19 خرداد 1395 7292 کلیک ها

 ملاصدارا فیلسوف و حکیم ایرانی و مسلمان در خصوص ماهیت خداوند گفته است که خدایی وجود ندارد که ازجنس عقل و علم نباشد و به عبارتی ایشان معتقد است توصیف خداوند در عقل انسان می گنجد و قابل درک است و ایشان تعاریف خارج از علم و عقل را در مورد خداوند نمی پذیرد . ایشان معتقد است ماهیت انسان را علم و اگاهی تشکیل می دهد و این علم و اگاهی است که تعیین کننده بقای انسان است و عدم و بقای انسان به ان بستگی دارد و انسان هایی باقی می مانند که از نظر علم و اگاهی  فربه ترند این نظریه را برای اولین بار است که می شنوم و این تفکر نظریات مربوط به معاد را که معمول هستند را به چالش می کشد طبق این نظریه انسان هایی که واجد علم نیستند را داری معاد نمی داند و با مرگ از بین می روند و اخرتی برای انان نیست مثل این که شما مثلا درامتحان کنکور شرکت کنید و در ان رد شوید در واقع دانشگاهی برای شما نخواهد و به حدی از حداقل ها نرسیده اید که وارد این مرحله بشوید و انسان بدون علم و اگاهی که به اندازه کافی در این زمینه فربه نشده باشد با مرگ به پایان می رسد و تمام می شود حال گفته می شود که پس مثلا چگونه این فرد تنبیه می شود به خاطر اعمالشان، پاسخی که مطرح می شود این است که چه تنبیهی از این بالاتر می تواند باشد که انسانی نابود شود و به عدم بپیوندد.

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم مهر ۱۳۸۷ ساعت 20:42 شماره پست: 7

رهبری که گوش خود را تمام و کمال به مشاورانش سپرد

مصطفی مصطفوی 07 مرداد 1390 1907 کلیک ها

این سخن رهبر کشوری بزرگ و متمدن است که دیر از خواب غفلت بیدار شد و گوش خود را به سخن مشاورانی دوخت که او سلطنت و برنامه هایش را به نابودی بردند:

"مشاورینم دیواری بین من و مردمم بنا نهاده بودند. من نفهمیدم که چه می گذشت وقتی از خواب بیدار شدم که مردمم را از دست داده بودم" محمد رضا پهلوی

"My advisers built a wall between myself and my people. I didn't realize what was happening. When I woke up, I had lost my people."

 Mohammed Reza Pahlavi     

    

 

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
چرا جنگ نشد؟ این سوالی است که هر نویسنده ای که میخواهد در خصوص تحولات دو هفته اخیر تحلیلی ارائه دهد...
- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
آیت الله ایازی: اینکه یک آقا، خانمی را در خیابان بغل می‌کند و در یک ون می‌اندازد، با کدام دستور شرعی...